اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  کرمان

راه‌پیمایی «اربعین» با طعم دلنشین خدمت صادقانه و مهمان‌نوازی صمیمانه مردم عراق

از وادی‌السلام قدم در راه عشق گذاشته و مسیر عارفانه را آغاز کردم، گذرگاهی که هر روز و هر ساعتش شاهد صحنه‌های زیبا و پرشکوهی از جنس عشق و ارادت است، حماسه‌هایی که با عطر دلنشین خدمت صادقانه و مهمان‌نوازی صمیمانه مردم عراق تکمیل می‌شود.

راه‌پیمایی «اربعین» با طعم دلنشین خدمت صادقانه و مهمان‌نوازی صمیمانه مردم عراق

خبرگزاری فارس/ کرمان: دل کندن از حرم حضرت پدر برایم خیلی سخت بود، اما شوق رسیدن به پابوس آقا امام‌حسین(ع) دل لرزیده و کم‌طاقتم را محکم کرد، پاهای نیمه‌جانم را برای آخرین بار در این سفر به حرم حضرت امیر رساندم تا نجواها داشته باشم و خواسته‌هایم را مطرح کنم.

هوا گرم بود اما دل‌ها گرم‌تر! موجی از عشق و عاطفه فضا را پر کرده بود، چه جایی بهتر و آرام‌تر از خانه پدری! درِ گوش حضرت دعایی خواندم و التماس کردم که سفر آخرم نباشد و سالهای دیگر دسته جمعی دعوتمان کند، نجواها طولانی شد، نگاهی به ساعتم انداختم، متاسفانه وقت تنگ بود و باید می‌رفتم.

کوله بارم را جمع کردم و از وادی‌السلام قدم در راه عشق گذاشته و مسیر عارفانه را آغاز کردم، هنوز چند قدمی نرفته بودم که موجی از جمعیت مرا به سمتی کشاند و توجهم را به مسیری جلب کرد، مشتاق شدم و آن را ادامه دادم، از فاصله دور سنگ مزاری را دیدم و به طرفش رفتم، مزار شهید هادی ذوالفقاری بود که اینطور گروه گروه زائران اربعین را به طرف خودش می‌کشاند.

شیخ هادی را حالا خیلی‌ها می‌شناسند، او از نخستین مدافعان حرم و از عاشقان امام‌هادی(ع) بود که در راه مبارزه با داعش و در سامرا آسمانی شد، اما در دامان حضرت امیر آرام گرفت، او را بنا به وصیتش در وادی‌السلام به خاک سپردند.

حالا هادی در وادی عشاق، اسرار عشق هویدا می‌کند و ره‌پیمایان نور را به سمت خود می‌کشاند.

مسیر راهپیمایی اربعین را باید طی کرده باشی تا متوجه شوی چگونه بدون توجه به هیاهوی جهان دو سه ساعت طی طریق می‌کنی و متوجه زمان نمی‌شوی!

ناگهان صدای اذان مرا از اعماق احوال خوشم بیرون کشید و متوجه اطراف کرد، دور تا دورم را نگاه کردم تا شاید موکبی ببینم تا بتوانم نماز اقامه کنم.

ناگهان دستی روی دستم نشست و برادری با لهجه عراقی مرا به منزلش دعوت کرد، به یاد آوردم خاطرات زائرانی که سال‌های گذشته آمده بودند و تعریف می‌کردند چطور عراقی‌ها زائران اباعبدالله را با التماس به منزلشان می‌برند، حالا داشتم خودم آن لحظات را تجربه می‌کردم، به خودم آمدم دیدم خیره به چشمان مرد عرب شده و او تصور می‌کند که زبانش را متوجه نشده‌ام، دوباره و دوباره درخواست می‌کند، انگار دارد کار به التماس می‌کشد! حرمتش را نشکسته و سوار ماشین مدل بالایش شدم، با خودم گفتم خیلی خوب شد، حداقل در این گرما آبی به تنم می‌رسانم و سبک‌تر می‌شوم.

یک شب را مهمان آن مرد عراقی بودم، با اصرار و التماس پذیرایی کردند و لباس‌هایم را شستند، ماساژ دادند و میوه و دمنوش تعارف کردند.

آن آقا از جوانان تحصیلکرده عرب و استاد تاریخ دانشگاه بود، در همان چند ساعتی که مهمانش بودم، از برکات خادمی اباعبدالله سخن گفت و تاکید کرد که خدمت به زائران امام‌حسین(ع) موجی از حس خوب و پیشرفت را روانه زندگی خودش و خانواده‌اش کرده است.

می‌گفت: کل سال را کار می‌کنم تا چند روز زوار اباعبدالله‌الحسین(ع) را مهمان منزلم کنم.

آن جوان فردای آن شب من و دیگر مهمانانش را به مسیر پیاده‌روی برگرداند، حالا در ادامه این سفر معنوی، مسیر را ادامه می‌دهم، اما طعم دلنشین خدمت صادقانه و مهمان‌نوازی صمیمانه مردم عراق را فراموش نمی‌کنم.

پایان پیام/۳۷۶۳/ب/د

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول