به گزارش خبرگزاری فارس از نطنز، تسبیح فرشتگان که پاره میشود، آسمان آرامآرام میبارد و زمین دامان رنگی اش را پهن میکند و زمستان از راه میرسد.
دود سفید برخاسته از خانههای کاهگلی و پنجرههای کمنور اتاقهای نشیمن، یعنی بازار گپوگفت این خانهها داغ داغ است، مطبخها بوی آش جو میدهند و روی کرسیها لبوی قرمزرنگ و اتاق پوشیده از بچههایی است که مشتهایشان پر از مویز و بادام و گردو و لب لبو و پسته است و ناخنکهایی که به ظرف هندوانه زده میشود.
پدربزرگ صدر مجلس نشسته و با لبخندی شیرین به چشمغرههای فرزندانش مینگرد که میخواهند آتش شیطنت نوهها را کم کنند ولی انگار نمیدانند امشب این دردانهها پشتشان به بابابزرگ و مادربزرگ حسابی گرم است.
قدیمترها را نمیدانم ولی این سالها که جمعمان برای یلدانشینی جمع میشود، اشک همپشت چشمانمان خیمه زده و جای خالی قربانیان کرونا نمیگذارد لذت یلداهای قدیم را داشته باشیم هرچه میخوریم با بغض است و هرچه میگوییم با حسرت نداشتنشان تلخ است، درد فراق یار است و دلتنگی، از خاطرات بودن با اویی که دیگر نیستند میگویند، یلداهای بعد کرونا سخت بوی دلتنگی میدهد چون پرشده از جای خالی عزیزانمان.
یلداهای قدیم طعم نان سوخته تنوری میداد، با این تفاسیر سعی کردیم در این گزارش از یلدای سه روستای همسایه طره، ابیانه و کمجان بگوییم:
آدابو رسوم مردم طره قدیم در شب یلدا
محسن رحیمی طره، از اهالی این روستا در خصوص شب یلدا اظهار کرد: یلدا در قدیم مقداری
یلدا زیر کرسی بودیم و مجمعه(سینی بزرگ مسی) روی کرسی یک چراغ لامپا اگرچه کمنور بود اما مجمعه پراز میوههای طره و آجیل و خشکبار که به دست خودمان تهیهشده بود
متفاوت بود، با این تفاوت که زمان قدیم در طره برف فراوان میآمد و کوچهها این موقع سال پر از برف بود، یلدا زیر کرسی بودیم و مجمعه(سینی بزرگ مسی) روی کرسی یک چراغ لامپا اگرچه کمنور بود اما مجمعه پراز میوههای طره و آجیل و خشکبار که به دست خودمان تهیهشده بود و سیب خوشطعم و بوی طره که در تمام منطقه شهرت داشت روی مجمعه سینی کنگرهدار توسط چراغ لامپا خوب روشن بود.
وی گفت: انار پوست سفید و دانهدرشت هنجن در کرنون و جمع خانواده و همسایه محترم بودند، اما اگر جای همه دور کرسی نبود در عوض کرونای کنار دیوار پر بود از آتش سرخ و دودکش آن از داخل دیوار بهصورت ناپیدا و غیر مرئی میرفت تا پشتبام که امروزیها به کرونای ما شومینه میگویند، در خانههای شهری انواع و اقسام آن را در اتاق میهمان که بیشتر تزیینی است میتوان دید.
رحیمی طره ادامه داد: آتش کرونا چیز دیگری است وقتیکه دزاندون(سه پایه) را گذاشتهاند وسط
کنار منقل آتش سرگرم شبنشینی کرنون دور منقل آتش جمع میشدند و فال حافظ بود و داستانهای زیبا و شنیدنی شاهنامه
آتش و روی آن کتری آب جوش و آنها که کرونا داخل دیوار نداشتند منقل پر از آتش سرخ را داشتند، چنانچه زیر کرسی جا برایشان نبود فداکاری میکردند و کنار منقل آتش سرگرم شبنشینی کرنون دور منقل آتش جمع میشدند و فال حافظ بود و داستانهای زیبا و شنیدنی شاهنامه.
وی بیان کرد: همه با هیجان شب یلدا را برگزار میکردند و میوه و خشکبار و جوزه قند را با رغبت بیشتر میل میکردند، چون هر چه روی سینی مجمعه کرسی بود از میوه گرفته تا خشکبار همه و همه نتیجه و حاصل تولید دسترنج خودشان بود و همگی به خوشی کنار همدیگر شب یلدا را سپری میکردند.
علیاصغر علیاصغری، پژوهشگر تاریخ روستای طره نیز اظهار کرد: در طره شب اول پاییز، شب اول اسفند و شب عید نوروز مهمتر از یلدا بود و طوری که آذریها و تهرانیها به یلدا اهمیت میدادند در طره اینگونه نبوده، یادم هست وقتی در تهران محله آذریها معلم بودم در شب یلدا شیفت عصر مدرسهها تعطیل میشد و مردم به جشن یلدا میرفتند.
در طره شب اول پاییز، شب اول اسفند و شب عید نوروز مهمتر از یلدا بود
وی افزود: آنچه در شب یلدا در طره به غیر از تناول خوراکی مهم بوده، موضوع کتابخوانی در شب یلدا بوده است و چون در طره در زمان قدیم انسانهای باسواد زیادی زندگی میکردند، در شب یلدا در هر محلهای دورهم جمع شده و کتابهایی همچون احمد بیک، امیرارسلان و امیر حمزه میخواندند.
علیاصغری طره تصریح کرد: در زمان قدیم پیرمردان میگفتند که امشب اصلاً صبح نمیشود و روز بعد یلدا همه تأکید داشتند که زهر هوا شکسته میشود و در علم ثابتشده که از اول زمستان زاویه نور خورشید نسبت به زمین کمتر شده و خورشید عمودیتر میتابد.
شب چله در ابیانه
علیاکبر ارشدی ابیانه پژوهشگر روستای تاریخی ابیانه در این خصوص اظهار کرد: این شب که شو چلا (چاهلا) گفته میشود در ابیانه مصادف با ۲۴ آذرماه بوده که بر اساس تقویم جلالی ۶ روز جلوتر است.
وی افزود: در آن شب اقوام همسایگان در خانه بزرگان جمع شده وکرنون برقرار میکردند، شاهنامهخوانی توسط افراد باسواد یکی از رسمهای رایج این شب بود و شاهوش، دینارجه، جوزقند، ماغز گوهوز، توتولا، سوالا ومیوهایی مانند سو، گلوبی، هنگور وهنور به عنوان شاوچر استفاده میشد ضمناخوردن هندوانه در گذشته مرسوم نبوده است وصرفا میوهای تولید ابیانه و باغهای روستاهای اطراف مانند هنجن و ولوگرد والزگ که متعلق به ابیانهایها بود کاربرد داشته است.
شاهنامهخوانی توسط افراد باسواد یکی از رسمهای رایج این شب بود
ارشدی ابیانه تصریح کرد: در ارتباط با شب چله ابیانه توجه به سه نکته ضروری است، نکته اول اینکه در این مراسم هم میبینیم که تاریخ شب چله در ابیانه مانند بسیاری از رسومات دیگر برای خود مستقل بوده است و این یعنی هویت فرهنگی که ابیانه میشود.
این پژوهشگر ادامه داد: دومین نکته این است که برای بررسی اینکه آیا ۲۴ آذر در غیر از ابیانه جای دیگری هم شب یلدا بوده به منابع مختلف مراجعه کردم و توانستم این نکته را پیدا کنم که هرچند برگزاری مراسم شب چله در سنت دینی زرتشتیان پذیرفتهنشده است؛ اما اخیراً آنان نیز میکوشند تا این مراسم را همچون دیگر ایرانیان برگزار کنند.
دورهمی یلدایی پای کرسی در روستای ابیانه
وی بیان کرد: البته در تقویم نوظهوری که برخی زرتشتیان از آن استفاده میکنند و دارای سابقه تاریخی در ایران نیست، زمان شب چله با ۲۴ آذرماه مصادف میشود که نه با تقویم طبیعی انطباق دارد و نه با گاهشماری دقیق ایرانی و نه با گفتار ابوریحان بیرونی که از شب چله بانام «عید نود روز» یاد میکند. از آن رو که فاصله شب چله با نوروز، نود روز است
ارشدی ابیانه گفت: زمان قدیم در ابیانه دو نوع ماه وجود داشت که باهم ۶ روز فرق میکرد، یکی را ماه رعیتی میگفتند و کشاورزان شروع کار را بدان آغاز میکردند و به آن میگفتند برج و علت اینکه شب چله در ۲۴ برج اتفاق افتاده دلیل بر این است که در ماه رعیتی است.
یلدای روستای کمجان
اما یلدای روستای زیبای کمجان، در دل کوههای سیاه و بههمپیوسته کرکس، پای درهای سرسبز، کنار چشمههایی جوشان، در میان دلهایی گرم و سوزان، لبهایی خندان و متبرک به ذکر خدا، چشمهایی خیره به آسمان آبی و دستهایی گرهخورده به ضریح مطهر امامزادگان ایوب (ع) و جمیله خاتون (س)... بلندترین شب سال طی میشود.
از روستای کمجان، یلدایی زمستانی و سرد با قدمتی دیرینه را تداعی کردیم، مستطیل چهارگوش وسط اتاق پذیرایِ زنان، مردان و بچههایی است که تعدادشان فراتر از محیط کرسی است؛ بزرگترهای مسند نشین بالای کرسیاند و با لبخند، شیرینی لحظههای زیبای یلدا را با فرزندان خود قسمت میکنند.
مجمعه مملو از آجیلهای خوشمزه و بومی، کاسه بزرگ میوههای تابستانه، بهاره، پاییزه و زمستانه، سینی پر از چای قندپهلو، صدای قلقل سماور مادربزرگ، قصههای شاهنامه پدربزرگ، حافظ در دست پسر بزرگ و هندوانهای که در دست دختر خانواده آماده خوردن میشود.
گرمای مهربانیهایشان نمیگذارد بخار نشسته بر پنجره را حس کنند؛ بیرون سرما بیداد میکند، اما دور کرسیهای روستا میتوانی یک روز تابستانی دلنشین را در دل زمستان تجربه کنی، مخصوصاً وقتی انگور تازه، گلابی، سیب، خرمالو، انار و آلوزرد در بشقابهای میوهات میگذارند و حس تازه بودن را از آنها استشمام میکنی.
و اما مردم کمجان در زمانهای گذشته این شعر زیبا را در شب چله همخوانی میکردند؛
والشمس و الضحیها، والقمر اذا تلیها، ها ها، ها ها
شب یلدا که میشد پسربچهها دسته دسته جمع میشدند و در کوچه پسکوچههای ده با خواندن این شعر راه میافتادند:
هاها، هاها، خری خریدهام من، ها ها دمش بریدهام من، هاها یه چوب زدم نمیرود، هاها، آجیل پر شیره بیار، هاها، بارش کنم تا برود، هاها
و در خانه اهل محل را میکوبیدند؛ هرکسی آجیل خوب، زیاد یا خوراکی خوبی میداد، برایش میخواندند:
طاق کیهات سور بو، هاها، هر چی بزاینه پور بو، هاها
معنی: سقف خونت سرخ باشه هاها، هر چی بچه بیاری پسر باشه هاها
یا اسم صاحبخانه را میآوردند و میگفتند:
فلانی دیم تخته آهه، هاها، بازش بر دست آهه، هاها
معنی: اون روی تخت نشسته هاها، باز شکاری روی دستش نشسته هاها
اگر کسی هم چیزی نمیداد و دستخالی میرفتند براش میخواندند؛
تغار پر از خمیره، هاها، صاحب خونه بمیره، هاها
معنی: ظرف پر از خمیره هاها
طاق کیهات ملی بو، هاها، هر چی بزاینه و چه ملی بو، هاها
معنی: طاق خونت پر از گربه باشه هاها هر چی بچه به دنیا بیاری گربه باشه هاها
آخر سر هم که دور زدن در کوچهها تمام میشد به مسجدی که میرسیدند و چراغی روشن بود، مینشستند و آجیلهایشان را باهم قسمت میکردند؛ آجیلها هم شامل جوزقند، بسطق، گینارجه، گردو، بادام، مویز و برگه زردآلو و ... بود.
پایان پیام/۶۳۰۲۵