آنچه بر اثر تعليمات كتب دبيرستان و مدرسه از جامعه كمونيستي در ذهن من نقش بسته بود ، تفكري بود كه مبناي آن بر كار گروهي و جمعي گذارده شده بود و در عوض جامعه سرمايهداري جامعه اي متكي به فرد و فردگرايي است.
آموخته بودم كه در دنياي سرمايه داري اين افرادند كه جامعه را با خود به جلو برده و ارتقا ميدهند ، اما در جامعه كمونيستي افراد به مثابه قطره آبي مي باشند كه از تجمع آنها ، رودي تشكيل مي شود و هر مانعي را از پيش پاي بر ميدارد.
بعدها طي دوران دانشگاه و مطالعه بيشتر بر مبنا و طرز فكر هر دو جامعه كمونيستي و كاپيتاليستي، اندكي از اين تفكرات فاصله گرفتم. تا اين كه اينك به سرزميني وارد شده بودم كه مهد تولد كمونيست و قلب غرب كاپيتاليست محسوب مي شد.
آنچه در وهله اول در ذهن هر تازه واردي نمود مييافت ، تزريق تدريجي تفكر جمعي بود. به گونهاي كه از بدو ورود با كمي دقت ميشد فهميد كه همه افراد اين شهر در يك جهت مشخص و هدفي معين گام بر ميدارند.
پرورش مدير دفتر هما در فرانكفورت ميگفت: دولت جديد ايالت نورد راين وست فالن وشوراي شهر كلن طي مدت روي كار آمدن، خود را بسيار فعال نشان دادهاند و از اين رو مردم نيز از آنها نهايت حمايت را ميكنند.
خط پروازي تهران - كلن دومين خط پروازي بود كه دولت جديد اين ايالت ، طي چند ماه گذشته برقرار نموده بود كه بسيار نيز مورد توجه اهالي اين شهر قرار گرفته است . همراهي مردم بامسافرين و ارايه بهترين خدمات به آنها ، مؤيد توجه مخصوص اهالي شهر به اين امر است.
همه به خوبي مي دانند و دريافته اند كه رشد و توسعه شهر و افزايش درآمد مردم شهر ، در گرو جلب هرچه بيشتر توريست و پذيرايي هرچه بهتر از ميهمانان مي باشد.
پيش از اين نيز يك خط پروازي از كشور چين به كلن برقرار شده بود و همين امر موجب شده بود كه روزانه تعداد زيادي چيني در شهر ديده شوند و همه اين جريانات در محيطي اتفاق ميافتاد كه هتلها، و خدمات عمومي شهر همه و همه در خدمت مسافرين اين شهر بود.
مردم شهر كلن خود را در رقابت كامل با شهرهايي چون هامبورگ ، برلين ، مونيخ و فرانكفورت مي بينند و به هيچ وجه نيز حاضر نيستند كه رقابت در جذب توريست و كسب درآمد از اين محل را به همسايگان خود واگذار نمايند.
آنچه من برداشت نمودم اين بود كه ادب، احترام و برخورد توام با وقار و متانت افراد اين شهر با مسافرين تنها به خاطر رسيدن به اهداف اقتصادي بود و بس.
به عبارتي ميتوان گفت فرق اساسي مابين، آلمانيها و ايرانيها در اين است كه آنها فقط و فقط به اقتصاد فكر ميكنند و با اقتصاد زندگي ميكنند، حركات فرد فرد آنها به سود جمعي منتهي مي شود. در حالي كه در ايران تفكر سياسي بر تفكر اقتصادي غالب است و سود فردي بر سود جمعي ارجحيت پيدا كرده است.
http://fna.ir/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شدپیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد