اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

جامعه  /  دولت

بازخواني يك پرونده

افسانه «جك قصاب»

خبرگزاري فارس: افسانه جك قصاب_نخستين قاتل سريالي در تاريخ ثبت شده_ با خيابان‌هاي مه گرفته، صداي گام‌هاي رعب‌آور در كوچه‌هاي سنگ‌فرش لندن‌ آميخته شده است؛ مردي با چشماني شرور، انگشتاني كشيده و كيف پزشكي سياه با ابزارهاي سلاخي كه هنوز يادآوري جناياتش خواب را از چشمان هر كسي مي‌ربايد.

افسانه «جك قصاب»
به زغم كتاب‌هاي متعددي كه درباره جك قصاب نوشته شده است، كتاب‌هايي كه درباره هويت و انگيزه‌هاي واقعي وي براي دست زدن به جنايت گمانه‌زني كرده اند، واقعيت اين است كه هيچ كس درباره مردي كه دست به هولناك‌ترين قتل‌ها در تاريخ لندن زد، چيزي نمي داند. تنها نكته مثبت درباره جك قصاب اين است كه قربانيان وي كه بوده‌اند. قربانيان جك با گذر زمان به فراموشي سپرده شده‌اند. جك قصاب كه براي وي اسم بامسمايي است طي يك دوره زماني 6 هفته اي در اواخر تابستان و اوايل پاييز سال 1888 جناياتش را آغاز كرد و اقدام به قتل و مثله نمودن زنان خياباني به روشي بسيار خشن نمود. با وجود جستجوي گسترده‌اي كه پليس لندن براي دستگيري جك قصاب آغاز كرد و در تاريخ اين شهر بي سابقه بود اما وي هر بار از مهلكه مي گريخت و حتي دو تن از قربانيان خود را با وجود آنكه زير نظر پليس بودند از پاي درآورد و آنقدر سريع از محل جنايت گريخت كه پليس متوجه وي نشد. جك قصاب قتل‌هاي خود را در جمعه شب‌،شنبه شب و يكشنبه‌شب صورت مي‌داد. چگونه ممكن است كه سرنخ‌هاي كمي براي جنايات وي وجود داشته باشد؟چگونه ممكن است مردي كه لباس‌هايش آغشته به خون قربانيانش بود به راحتي ناپديد مي شد؟ چگونه ممكن بود بگريزد در حالي كه يك سوم نيروي پليس، كارآگاهان مخفي و پليس هاي يونيفورم پوش هر 15 دقيقه در حال گشت زني در منطقه و در نزديك مسافرخانه ها و مراكز فساد بودند؟آيا وي از دالان هاي قديمي اما گسترده فاضلاب زيرزميني لندن مي گريخت؟ يا اينكه خود يك مامور پليس بود؟ قتل هاي هولناك باعث ترس و وحشت عجيبي در سراسر لندن شد و نه تنها در شرق آن كه قتل‌ها در آنجا روي مي‌داد. اين امر شايد به آرامش فكري كسي كمكي نمي كرد كه اقدامات جك قصاب مانند قاتل نمايشنامه رابرت لوئيس استيونسون به نام "دكتر جيكل و آقاي هايد"در تئاتر ليكيوم لندن بود. برخلاف آقاي هايد، جك قصاب يك هيولا نبود. وي مي بايست مردي بسيار خونسرد بوده باشد،‌قاتلي بسيار باهوش كه يقيقنا شبيه هيچ كس نبود. جك مي بايست مردي جذاب بوده باشد، و اگر هم مردي خوش قد و قامت نبوده باشد اما آنقدر جذاب بوده كه نظر زنان را به خود جلب كند؛زناني كه نمي دانستند در زير چهره به ظاهر آرام وي هيولاي خطرناكي آرميده است كه هر لحظه براي تباه كردن زني آماده است. جك قصاب را مي توان از جهاتي شبيه تد باندي و جفري دامر دو تن از سرشناس ترين قاتلان سريالي تاريخ معاصر جهان دانست كه زنان را قربانيان نيات شوم خود مي كردند. گرچه پليس در آن زمان احتمالا نمي دانست دست به چه كاري زده است اما آنها توانستند پرونده اي از شخصيت رواني قاتل تهيه كنند و در آن به جاي آنكه به دلايل مستند استناد كنند به پيچيدگي هاي رواني قاتل زنان خياباني لندن پرداختند. از آنجايي كه بر روي جسد زنان آثار درگيري و جراحتي مشاهده نشد، اين امر اينگونه استدلال شد كه قاتل مردي آرام و محترم بوده كه خيلي بسرعت و با قدرت قربانيانش را از پاي درمي آورده است. كارشناسان در عين حال به اين نتيجه رسيدند قاتل مردي گوشه گير است كه از توانايي فيزيكي بالايي برخوردار است( زيرا جدا كردن سر از بدن كار دشواري است كه به نيروي فيزيكي زيادي نياز دارد) و از كشتن لذت مي برد و دچار فشارهاي رواني است. كارشناسان در عين حال گفتند كه انگيزه جك قصاب براي قتل هايش تجاوز يا كشتن نبوده بلكه تكه تكه كردن زنان قرباني بوده است. يك صد سال بعد يعني در سال 1988 مركز علوم پزشكي قانوني پرونده روانشناختي جك قصاب را براي پليس فدرال آمريكا تهيه كرد.مهمترين ويژگيهاي جك قصاب به اين شرح بود: مردي بين 25 تا 30، ساكن منطقه اي كه قتل ها در آنجا صورت مي گرفت.اعتقاد بر اين است كه وي براي خود شغلي داشته و احتمالا هيچ تعهد خانوداگي نداشته است چرا كه در پايان هفته تا آخرين ساعات شب مشغول كار بوده است. وي احتمالا با پليس دچار مشكل بوده البته نه براي قتل بلكه بخاطر اقدامي ديگر و احتمالا تنها زندگي مي كرده است.گفته مي شود كه وي در دوران كودكي احتمالا مورد اذيت و آزار قرار مي گرفته است احتمالا از سوي مادرش. گرچه تا تابستان سال 1888 پيشرفتهاي بسياري در امور جنايي صورت گرفت و عكسبرداري از صحنه هاي قتل عمدتا صورت مي گرفت، با اين حال اعتقاد همگاني وجود دارد كه عكس چشم‌هاي قربانيان منعكس كننده چهره قاتل است.پيشرفت هاي علمي بسياري صورت گرفت. اما دستيابي به روش هاي كشف جنايت به زمان نياز داشت. كاراگاهان در سال 1888 به ابزارهايي چون دي ان اي يا ابزار هايي كه براي بررسي سرنخ هايي چون پارچه، مو و لباس ها و غيره نياز بود دسترسي نداشتند.گرچه مي شد خون را براي تشخيص اينكه خون انسان است يا حيوان آزمايش كرد اما طبقه بندي خوني هنوز مورد استفاده قرار گرفته نشده بود.با اين حال هنوز اطلاعاتي كه پزشكي قانوني ارائه مي‌داد با ارزش بود. گرچه روش تعيين زمان مرگ در سال 1888 نسبتا روشي جديد بود در دادگاه مورد حمايت قرار گرفت با وجود آنكه تعيين دماي بدن هنوز با لمس تعيين مي شد و نه با دماسنج بنابراين نتايج قطعي درباره زمان مرگ ارائه نمي داد. پليس توانايي تعيين كبودي هاي پس از مرگ، علت مرگ و توانايي تعيين ماهيت آلت قتاله را داشت. به علاوه، اندازه گيري جراحات ناشي از چاقوي جك قصاب بر روي اجساد قربانيان به ماموران اجازه داد كه نوع ابزاري را كه وي براي قتل و تكه تكه كردن زنان استفاده مي كرد، تعيين كنند. در آْن دوران، بخش هاي شرقي و وايت چاپل لندن بخش هاي دورافتاده جامعه در نظر گرفته مي‌شدند.خانه هاي كثيف و به هم ريخته(كه تنها حدود 233 خانه اينچنيني در وايتچاپل قرار داشت)، و مغازه ويران شده با خيابان تنگ سنگ فرش. دستفروشان در حالي كه گاري هاي پر شده از مايجتاج روزانه را مي كشيدند در معابر ديده مي شدند،در حالي كه كارگران در كشتارگاه ها مشغول ذبح حيوانات براي ارسال به بازار گوشت بودند و گهگاه سراپاي اين كارگران آغشته به خون بود. عملا از بهداشت در اين منطقه خبري نبود و بوي تعفن و كثافت در هوا پيچيده بود.حال چه چيزي جك را به اين منطق مي كشاند؟مهمترين عامل جذب وي وجود 62 مركز فساد و بيش از هزار زن خياباني بود-البته كسي شمار زنان فاسد را نمي دانست چرا كه برخي از زنان به طور مقطعي تن به اين كار داده بودند تا امرار معاش كنند. براي زنان سريالي و خصوصا براي جك قصاب زنان فاسد اهداف بسيار آساني بودند. ماري آن نيكولز نخستين زني كه به عنوان يكي از قربانيان جك قصاب شناسايي شد مري آن نيكولز بود.گرچه چندين كتاب و مورخ مدعي بودند كه سه زن پيش از وي قرباني جك بوده اند، ديگران بر اين باورند كه زني به نام "جين دوو" وجود خارجي نداشته است و دو قرباني ديگر به نامهاي اما اسميت و فرانسيس كولز، در پرونده قتل‌ها در وايت‌چاپل در مركز پليس ديده مي شوند. گرچه در آن زمان اعتقادي وجود نداشت كه آنها قرباني جك قصاب شدند. مري آن واكر در سال 1845 به دنيا آمد و در سن 43 سالگي به قتل رسيد.وي در 19 سالگي با ويليام نيكولز ازدواج كرد و چندين بچه به دنيا آورد اما ويليام در سال 1877 با زني ديگر فرار كرد و پس از آن مري آن به مشروبخواري روي آْورد.مري آن و ويليام در سال 1880 از هم طلاق گرفتند و ويليام نگهداري بچه ها را به عهده گرفت.ويليام مستمري كمي را براي امرار معاش به مري آن مي داد تا اينكه در سال 1882 دانست كه وي به عنوان زني بدكاره مشغول شده است. آن مري كه مادر 5 فرزند بود در سال 1888 هم همچنان جذاب و جوان مي نمود و به همين دليل مورد توجه مردان بسياري بود، قدي كشيده، گونه اي استخواني و چشماني خاكستري. اما وي در سپيده دم 31 اوت نخستين قرباني جك قصاب شد. جان نيل مامور پليس طبق روال از خيابان باك روو رد شد، در نزديكي جاده وايت چاپل، ساعت 3:30 را نشان مي داد. يك چراغ گازي در خيابان رخنمايي مي كرد و نور كمي داشت و هر كسي مي توانست در تاريكي مخفي شود.سكوت همه جا را فراگرفته بود، همه مغازه‌ها بسته بود، نه ميكده‌اي نه كشتارگاهي. وي هنگامي كه طول خيابان را بازمي گشت و 10 دقيقه از بازگشت وي نمي گذشت، با جسد مري آن مواجه شد كه سرش گوش تا گوش بريده شده بود. پس از انتقال جسد به سردخانه، ماموران دريافتند كه شكم وي نيز دريده شده است.ارزيابي اوليه اين بود كه وي توسط يكي از چندين باند جنايتكاري كه در شرق لندن فعال بودند به قتل رسيده است، نظريه‌اي كه پس از پيدا شدن جسد زن فاسد ديگري كه وي نيز تكه تكه شده بود، رد شد. آني چپمن آني اسميت در سال 1841 در ويندسور ب دنيا آمد. وي پس از ازدواج با جان چپمن در سال 1869 در لندن غربي به زندگي پرداخت. آني كمي پس از مرگ يكي از دخترانش در سال 1882 خانواده را ترك كرد.دوستان و اعضاي خانواده مدعي بودند كه آني با الكي بودن و بي‌قيدي، زندگي خود را فنا كرد اما آشنايانش با اين امر مخالف بودند. در هر حال وي سر انجام از وايتچپل سر درآورد و تا مه 1888 در پانسيوني در خيابان دورست به زندگي پرداخت."آني مخوف" زني با هيكلي نحيف،‌موهاي قهوه اي تيره و چشماني آْبي بود. وي زندگي سختي را سپري مي كرد،‌به قلاب بافي روي آورد، گل مي فروخت و دست به كارهاي خرده ميزد و گهگاه براي اينكه بتواند پولي به دست آورد، به روسپيگري روي مي‌آورد.وي يك هفته پس از قتل مري‌آن در حال بحث با زني به نام اليزا كوپر ديده شد.اين بحث كه با مشت و لگد همراه شد،‌به كبودي چشم و خراش‌هايي در اطراف گلوي وي انجاميد. گفته مي شود در عصر 7 سپتامبر و اوايل صبح 8 سپتامبر وي به دستيار مسئول پانسيون كه خواستار اجاره بها شده بود،‌گفت كه "رختخوابم را به كسي اجاره نده من زود برمي گردم".وي هرگز بازنگشت گرچه در 5:30 دقيقه صبح 8 سپتامبر در حال صحبت كردن با مردي در خارج از خانه شماره 29 خيابان هانبري ديده شد.ساعت 6 صبح جسد وي در پشت خانه اين منزل پيدا شد.هيچ تلاشي براي مخفي كردن جسد وي نشده بود.چيزي كه توجه هر شاهدي را جلب مي كرد اين بود كه جوراب پشمي وي از پايش درآمده بود، چهره و زبانش ورم كرده بود كه نشان مي داد وي را خفه كرده اند و دو شكاف بر روي گردنش ديده مي شد و گردنش برديده شده بود. شكمش دريده شده بود و امعا و احشايش از شكم بيرون آورده و بر روي دوشش قرار داده شده بود. ساكنان واتيچپل اكنون مي دانستند كه با مردي ديوانه روبرو هستند، اما چگونه مي توانستند از خود در برابر كسي كه نمي شناسند دفاع كنند؟سه هفته گذشت و از قتلي ديگر خبري نبود و مردم اميدوار بودند كه قاتل ديوانه به جايي ديگر رفته باشد اما قاتل جايي نرفته بود و اين بار با قساوت بيشتري بازگشت. اليزابت استرايد ايزابت استرايد زني 45 ساله با اصالتي سوئدي بود كه وي نيز ازدواج كرده بود اما رابطه اش با همسرش قبل از مرگ وي در سال 1884 به تيرگي گراييده بود.وي از اوايل سال 1882 گهگاه در پانسيوني كه به مشتريان رختخواب كرايه مي داد، زندگي مي كرد. وي تا سال 1888 به دليل مستي دستگير و محكوم ‌شد. وي در عصر 29 سپتامبر خيلي كوتاه در پانسيونش ديده شد و پس از آن پانسيون را ترك كرد و به گفته شاهدان ظاهرا سر حال هم بوده است.وي در طول شب در چند مكان ديگر و ساعت اوليه 30 سپتامبر نيز ديده شد. و آخرين بار تقريبا در ساعت 45 دقيقه نيمه شب ديده شد هنگامي كه به همراه مردي خارج از كافه داتفيلد يارد در خيابان سنت برنر بود. در ساعت يك بامداد مردي اسب و گاريش را به داخل محوطه كافه راند و در كمال تعجب با جسد اليزابت كه هنوز گرم بود، مواجه شد. ويليام اسميت افسر مامور خيابان سنت برنت مرد و زني را ديده بود كه در حال صحبت با يكديگر در حدود ساعت 12:40 دقيق بامداد بودند.اليزابت با چه كسي صحبت مي كرد؟ گلوي اليزابت بريده شده بود. بررسي جسد وجود جراحاتي بر روي شانه نشان مي داد كه از اين ايده حمايت مي كرد كه بر روي زمين كشيد شده و در حالي كه گلويش بريده شده بود رها شده بود.شايد ورود مرد گاري سوار باعث شده كه قاتل مجال نيافته باشد اقدام به مثله كردن جسد كند. كاترين ادوز كمي پس از آن در شبي كه اليزابت در بامدادش به قتل رسيد، كاترين ادوز، زني 46 ساله داراي سه فرزند در خيابان‌هاي تاريك مشغول گشتزني بود.وي از شوهرش به دليل شرابخواري و دعواهاي جدي ميان خود جدا شده بود.وي پس از حضوري كوتاه مدت در شهر كنت به تازگي به لندن بازگشته بود.وي به اجاره دهنده اتاقش گفته بود كه براي دريافت جايزه دستگيري قاتل وايتچپل مي خواهد به لندن بازگردد. در حالي كه از وي خواسته شده بود كه مواظب صحبت كردنش باشد وي گفته بود"اوه، از جك قصاب هيچ هراسي ندارم." وي در ساعت 8:30 عصر 29 سپتامبر به دليل رفتارهاي ناشايست ناشي از مستي دستگير و به كلانتري بيشاپسگيت منتقل شد و به زندان انداخته شد تا حالش سر جايش بيايد. وي در ساعت يك بامداد 30 سپتامبر آزاد شد.و در ساعت 35 دقيقه بامداد در حال صحبت با مردي در نزديك ميدان ميتر در حالي كه دست به كمر ايستاده بود، ديده شد.جيمز هاروي افسر پليس در 45 دقيقه بامداد در نزديكي ميدان در حال گشت زدن بود اما وي چيزي نديد يا نشنيد. ادوارد واتكينز افسر پليس از جناح مخالف ميدان در ساعت 1:30 بامداد وارد ميدان شد. وي نور چراغ دستي اش را به هر گوشه و كنار و كوچه اي مي انداخت اما چيزي نديد. وي در گشت دوم خود جسدي را در گوشه جنوب غربي ميدان مشاهده كرد و اعلام كرد كه وي مانند خوكي در بازار سلاخي شده است و سرش بريده شده است.بدن وي هنوز گرم بود. گلوي وي نيز مانند ديگر مقتولان بريده شده بود. اعضا و جوارح داخلي وي از شكم بيرون آورده شده و بر روي سينه قرار داده شده بود. صورت وي بسختي متلاشي شده بود، چشمانش از حدقه درآمده بود، بيني و گونه اش كنده شده بود.آثار چاقو بر روي لب‌هاي وي كاملا نمايان بود. بار ديگر وحشت منطقه را فراگرفت.جك قصاب در اوايل نوامبر بار ديگر وارد عمل شد. امروزه، اين حقيقت روشن شده است كه قاتلان سريالي معمولا انسان‌هاي ضعيف‌النفس هستند،‌ و بتدريج كنترل خود را از دست مي دهند و تمايل و ضرورت براي كشتن در آنها افزايش مي يابد و تسريع مي شود. قاتلان از هر قتلي به قتلي ديگر انگيزه بيشتري مي‌يابند مانند معتادي كه به تدريج ميزان مصرف مواد مخدر در وي افزايش مي يابد. بنابراين اين امر احتمالا پذيرفتني است كه جك در شبي كه مري جين كلي را ملاقات كرد و در ساعات اوليه 9 نوامبر سال 1888 به همراه وي راهي منزلش شد، راه سقوط و تباه كردن خود را مي پيمود. مري جين كلي مري جين 25 ساله جوان ترين قرباني جك قصاب بود، اما وي نيز زندگي چندان بهتري نسبت به ديگر قربانيان جك نداشت. وي با مردي به نام جوزف برنت آشنا شد و زندگي مي كرد اما زندگي آرامي نداشت و به شرابخواري روي آورد. آنها سرانجام از يكديگر جدا شدند. گفته مي شد آنها زوج خوبي بودند اما هنگامي كه مست مي شدند اوضاع فرق مي كرد.دوستان شهادت دادند كه مري جين در خفا به آنها گفته بود از اين امر مي هراسد كه قرباني قاتل وايتچپل شود و از رفتن از اين منطقه صحبت مي كرد. بارنت در 30 اكتبر مري جين را ترك كرد اما گرچه با يكديگر دوست باقي ماندند اما به دليل اختلاف شديد نمي توانستند كنار يكديگر بمانند. بارنت هر زماني كه مي توانست به مري پول مي داد اما اغلب اوقات مري جين مست بود و براي امرار معاش مجبور شد به روسپيگري روي آورد. و اين در حالي بود كه وي باردار شده بود. بارنت چند لحظه اي را در عصر 8 نوامبر در كنار وي گذراند و پس از آن از وي جدا شد. در سراسر شب، بسياري مري جين را در نقاط مختلف ديده بودند.تا اينكه ساعت 2 بامداد فرارسيد كه وي را به همراه مردي مشاهده كردند كه در حال رفتن به اتاق وي بود.سه زني كه در اتاق بالايي اتاق مري جين زندگي مي كردند در پي شنيدن صداي فرياد "جسد، جسد " در ساعات اول صبح از خواب بيدار شدند. جسد مري جين در ساعت 10:45 صبح در حالي كه بر روي رختخوابش خوابيده بود پيدا شد.گلويش بريده شده بود و سرش نيز متلاشي شده بود.شكمش دريده شده بود. دست چپش از بدن جدا شده بود .بيني اش بريده شده بود. پوست پيشاني اش كنده شده بود و پوست پايش و استخوانهايش بيرون زده بود.اعضا و جوارخ داخلي بدن بيرون كشيده شده بود.جگر وي كنار پايش افتاده بود.ماهيچه هاي پايش و دماغ بر روي ميز مجاور تخت گذاشته شده بود. با توجه به اينكه نشانه اي از درگيري بر روي جسد ديده نمي‌شد، مري جين احتملا هنگامي كه در خواب بوده است، كشته شده است.زمان مرگ بين 3:30 و 4 بامداد تعيين شد. مري آن نيكولز، آني چپمن، اليزابت استرايد، كاترين ادوز و مري جين كلي وحشيانه به قتل رسيدند و سپس به فراموشي سپرده شدند و مردي ديوانه كه آنها را نابود كرد در اذهان باقي ماند.آني چپمن در مانور پارك،‌اليزابت استرايد در گورستان پوپير در شرق لندن به خاك سپرده شدند. كاترين ادوز و در گورستاني متروك دفن شد در حالي كه مري جين كلي در گورستان كليساي والتامستوو به خاك سپرده شد. تحقيقات براي شناسايي هويت جك قصاب ادامه دارد.دكتر پاتريشيا كورنول محقق جنايي در حال مطالعات پزشكي بوده و اسناد وي هنوز در اسكاتلند يارد و ديگر ادارات در حال بررسي است. اما گذر زمان اسرار را بيش از پيش مخفي مي كند و برخي از حقايق هيچگاه برملا نخواهد شد.اينكه چرا جك قصاب قتل هايش را آغاز كرد، چرا متوقف كرد و چرا چنين كاري كرد هيچگاه پاسخ داده نخواهد شد. جك قصاب تنها يك لقب بود براي قاتلي كه هويتش هرگز برملا نشد و كسي نفهميد كه او كجا و چه وقت به دنيا آمد و كجا و كي از دنيا رفت! انتهاي پيام/ز
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول