متن كامل سخنراني بني صدر در 14 اسفند
خبرگزاري فارس: آنچه در ادامه مي آيد مشروح سخنان تحريك آميز و تفرقه انداز بني صدر در روز 14 اسفند 1359 است كه در روزنامه انقلاب اسلامي كه متعلق به بني صدر بود، در آن ايام منتشر شده است.مطالعه اين سخنراني مي تواند ضمن ايجاد آشنايي با روحيات،تفكرات و آبشخورهاي تفكر سياسي بني صدر، تصويري كلي از حال و هواي آن ايام را در اختيار مخاطبي كه آن دوران را لمس نكرده قرار دهد.
اشاره:
آنچه در ادامه مي آيد مشروح سخنان تحريك آميز و تفرقه انداز بني صدر در روز 14 اسفند 1359 است كه در روزنامه انقلاب اسلامي كه متعلق به بني صدر بود، در آن ايام منتشر شده است.مطالعه اين سخنراني مي تواند ضمن ايجاد آشنايي با روحيات،تفكرات و آبشخورهاي تفكر سياسي بني صدر، تصويري كلي از حال و هواي آن ايام را در اختيار مخاطبي كه آن دوران را لمس نكرده قرار دهد.
بسمالله الرحمن الرحيم
براي آمرزش مصدق و براي آمرزش شهداي انقلاب بزرگ ما و نيز براي آمرزش سربازان، پاسداران و همه آنها كه در ميدانهاي نبرد در خاك و خون ميغلطند با هم فاتحه بخوانيم.
پايان فاتحهخواني توسط شعارهاي مردم كه ميگفتند: «فرمانده كل قوا بنيصدر» اعلام شد. پس از آن رئيس جمهوري سخنان خود را چنين ادامه داد:
خواهران و برادران من لطفاً آرام باشيد. (در حالي بود كه چماقداران شعارهاي تحريككننده و توهينآميز ميدادند و قصد به هم زدن سخنراني را داشتند و مردم نيز ميگفتند: «حزب چماق به دستان بايد بره گورستان») رئيس جمهور گفت: بعدازظهر امروز به من اطالع دادند كه عدهاي براي اخلال به اينجا آمدهاند. و يك ربع پيش از اين به افسر پليس گفتم كه آنهايي را كه براي اخلال به اينجا آمدهاند از اينجا بيرون ببرند. چون بعدازظهر امروز در اين باره به وزير كشور آگاهي داده شده است. اين است كه اگر اين عده اندك دست از اخلال برندارند و مسئولين به وسطه خودشان عمل نكنند، از شما مردم خواهم خواست كه يك بار براي هميشه اجتماعات خودتان را از وجود چماق بدستاني كه ميخواهند جمهوري را به لجن وجود خودشان بيالايند تنبيه كنيد (شعار «حزب چماق به دستان بايد بره گورستان»)
مصدق، مردي كه امروز به خاطر بزرگداشت او شما مردم تهران در اين اجتماع شكوهمند گرد آمدهايد بيانگر و مجري راه و رسمي است كه خود در اين باره ميگويد: «از مسلماني و آداب آن براي بر حق بودن اسلام و نه براي ميل اين و آن، پيروي كنيد و به احكام آن از ترس خدا و معاد و مقتضيات دنيوي و سياسي عمل نمائيد. باد شمال يا جنوب ما را نلرزاند و در درجه ايمان ما تأثيري ننمايد و به طور مصنوعي يك روز آتش آن را شعلهور و روز ديگر به طور كلي خاموش نكند.
من ايراني و مسلمانم و بر عليه هر چه ايرانيت و اسلاميت را تهديد كند تا زنده هستم مبارزه مينمايم. (در اينجا حاضرين شعار ميدادند كه «بنيصدر، بنيصدر بلندگو را قطع كردند»، در فاصلهاي كه بلندگو را وصل ميكردند، مردم شعار ميدادند: كيش كيش، چماقداران. مرگ بر اين حزبك مردم فريب)
رئيس جمهور سپس در دنباله عبارات مصدق گفت:
من ايراني و مسلمانم و بر عليه هر چه ايرانيت و اسلاميت را تهديد كند، تا زنده هستم مبارزه مينمايم. چگونه ممكن است خون ايراني در عروق كسي جاري باشد و مداخله اجنبي را در امور كشور تحمل كند؟ هر كس به بقاي نيروي اجنبي در خاك كشور علاقه داشته باشد و همچنين هر كسي كه همسايگان را تحريك كند، مهدورالدم است.
رئيس جمهور پس از بيان عباراتي از دكتر مصدق چنين گفت:
با اين بيان، مصدق ميان استقلال و آزادي، و ميان ايرانيت و اسلاميت، رابطه ميبيند و اين دو را مستقل از يكديگر نميخواهد. حال ببينيم كه ربط اين دو در چيست؟
«استقلال آزادي مجموع يك ملت در رابطه با قدرتهاي خراجي است اگر استقلال، يعني آزادي اقتصادي، آزادي سياسي و آزادي فرهنگي يك ملت در رابطه با قدرتهاي خارجي حاصل نباشد، چگونه ميتوان تصور كرد كه در يك جامعه وابسته و زير سلطه، در جامعهاي كه اقتصاد آن آزاد نيست، زير سلطه بيگانه و وابسته به شركتهاي بينالمللي است، و نيز در جامعهاي كه اقتصاد آن آزاد نيست و عناصر و ارزشهاي فرهنگي بيگانه بر آن حاكم است، و نيز در جامعهاي كه از نظر سياسي آزاد نيست، يعني دستگاه حاكمهاش به قدرتهاي خارجي وابسته است در چنين جامعهاي افراد چگونه ميتوانند آزاد باشند؟ در چنين جامعهاي آزاديهاي عمومي را چگونه ميتواند محترم شمرده شود؟ و اگر در جامعهاي اين آزاديها وجود نداشت و اگر در جامعهاي صاحبان عقيده از اظهار آن عاجز بودند، و همچنين اگر در جامعهاي به جاي عقل و منطق، چوب و چماق حكومت كرد، چگونه ميتوان اين جامعه را مستقل شمرد؟ اين است كه در جامعه مستقل، نشانه استقلال وجود آزاديهاي عمومي است. يعني همان آزاديهايي كه بدون آن، رشد انديشه فرزندان يك ملت ممكن نميگردد و به عكس در هر جامعهاي هر اندازه كه آزاديهاي اساسي بيشتر باشد (در اينجا به علت فشار بيش از حد كساني كه كماكان به قصد به هم زدن سخنراني رئيس جمهور و ايجاد بينظمي آمده بودند، فرمانده كل قوا به مأمورين انتظامي گفت «فوراً اين مزاحمين را از اينجا برانيد و در صورتي كه شما عاجزيد، مردم خودشان آنها را ميرانند.» حاضرين شعارهاي «مرگ بر چماقداران» ميدادند و ميگفتند: «حزب چماق به دستان بايد بره گورستان»، «ما پيرو قرآنيم، ما حزب نميخواهيم» «كيش، كيش، چماقدار») رئيس جمهور در حالي كه حاضرين را دعوت به آرامش ميكرد در ادامه سخنان خود گفت: به ترتيبي كه شنيديد فرض آزادي بدون استقلال فريب و دروغ است. و فرض استقلال بدون آزادي هم دروغ است. حالا ببينيم كه در نظر مصدق اين دو مسئله با اسلاميت چگونه رابطه پيدا ميكنند؟
در جهاني كه ما هستيم، ايدئولويها چه شرقي و چه غربي، ايدئولوژيهاي وابستگي هستند و به همين دليل هم در دوران مصدق دو دسته با او مخالف بودند «وابستگان به غرب» و «وابستگان به شرق».
ايدئولوژيي كه آنها تبليغ ميكردند، ايدئولوژي وابستگي بود. آنها ميگفتند كه در اين دنيا جز وابستگي به شرق يا به غرب، هيچ راهي نيست. در اين دنيا نميتوان آزاد و مستقل زندگي كرد و ملل كوچك بايد به يك قدرت بزرگ تكيه كنند و موجوديت خويش را حفظ كنند. و هر دو دسته فوق در اين مرام موافق بودند و هر دو دسته اين مرام را تبليغ ميكردند.
يكي ميگفت كه بايد به «روسيه» وابسته باشيم و ديگري ميگفت كه بايد به «آمريكا و غرب» وابسته باشيم. آن فكري قوي و توانايي كه ميگويد ميتوان به مردم تكيه كرد و اگر ما به خود مردم تكيه كنيم، (در اينجا رئيس جمهور كارت يكي از دستگيرشدگان را به مردم نشان داد كه كارت وي مربوط به بنياد مسكن انقلاب اسلامي اردبيل بود. مردم در اينجا ميگفتند: بنيصدر، بنيصدر، افشا كن، افشا كن).
رئيس جمهور ادامه داد:
و آن فكر قوي توانايي كه به ما ميگويد نيازي به وابستگي به شرق و غرب نيست، و به خود مردم تكيه ميكنيم و مستقل و آزاد زندگي ميكنيم، همان اسلاميت است. چرا كه در اسلام است كه استقلال و آزادي به معناي رهايي كامل يك ملت از سلطه بيگانه و چماقداران دستيار سلطه بيگانه تحقق مييابد.
بنابراين انچه از ديد مصدق، مردي كه در يك دوران تاريك ضعف و جهل و ناداني كه سلطهگران بر جهان حاكم كرده بودند، پرچم مبارزه ضد استعماري را بر دوش كشيد، اصل است، ايرانيت در همان حد آزادي و پيروي از اسلاميت به معناي طرز فكر و روش و ديني كه به ملت امكان ميدهد كه با وحدت در پايه و با تكيه بر خود از هر بيگانهاي بينياز باشد. مردي كه در آن روزهاي تاريك پيش از آن كه نهضتهاي استقلالطلبانه در جهان آغاز شود، آغازگر دوران بود، با اين طرز فكر و با اين ديد به مقابله قدرت حاكم روز رفت و با همه اين كه دستگاه حاكمه در مجموع با وي مخالف بود، و با همه آن كه تمام امكانات در دست سلطهگران و عوامل د اخلي آنها بود، به ياري مردم اين سرزمين موفق شد كه پنجه در پنجه بزرگترين امپراطوريهاي زمان درافكند. و به قول آن نويسنده بيگانه: در عظمت او همان بس كه با آن كه تنها كسي است كه نفت را ملي كرد و پنجه در پنجه كارتلهاي جهاني افكند، آن قدر شأن و مرتبت جهاني پيدا كرد و چنان در افكار و دلهاي مردم جهان زنده شد كه كارتلها براي اولين بار اين مخالف پيگير خود را نتوانستند از ميان بردارند و او در بستر مرد. اكنون كه در جمله كوتاهي ديد او را از «آزادي و استقلال» و «ايرانيت و اسلاميت» دانستيم، لازم ميدانم درباره «اخلاق سياسي مصدق» نيز چند كلمهاي بگويم:
در اين جهان كه ما هستيم: دو نوع ديد از رهبري وجود دارد: ـ يك رهبري بر اين بارو است كه خود ميبايد به جاي يك ملت تصميم بگيرد و خود ميبايد سرنوشت مردم را هر طور كه خواست تعيين بكند. اين رهبري رهبريهاي ديكتاتورمآبانه، در گذشته و حال تاريخ بشر هستند. و مصدق از اين گونه نبود. زيرا از نظر او رهبري خدمتگزاري مردم و اجراي خواست و اراده مردم است. اين است كه چندين نوبت در مجلس شوراي آن روز گفت كه «من نوكر ملتم». براي او نوكري ملت فخر بود، به اين اعتبار كه او خود را مجري اراده مردم ميدانست، و با آن نوع رهبري كه خود را قيم مردم بداند و هر كار كه خواست بكند، و مردم امكان نداشته باشند كه هيچ اظهار نظري در هيچ زمينهاي بكنند، مخالف بود. هم اكنون نيز در جمهوري اسلامي ما از زبان امام همين رهبري، يعني رهبري مقبول است امام دو سه روز پيش خطاب به سران هشت كشور گفتند كه در اين جمهوري منتخب ملت است و هر مقامي در اين جمهوري منتخب ملت است و بايد مجري رأي و خواست ملت باشد.
بنابراين از نظر «اخلاق سياسي» او بيان كننده همان خطي است كه ما در امامت پذيرفتهايم و رهبر را كسي ميدانيم كه راه را نشان ميدهد و خواستهاي عمومي را در خود به اعمال، رفتار و گفتار خويش متبلور ميكند. و بيانگر اساسيترين خواستهاي مردم خويش ميشود و در اجراي آن خواستها با قاطعيت و تا سر حد توان ميكوشد. و با هيچ حادثهاي از ميهن روي نميگرداند. اين رهبري رهبري مصدقي است و او كسي است كه اين گونه رهبري را قبول ميداشت.
سخن و عملي از اوست كه براي نسل ما و همه نسلها بسيار درخور توجه است. آن روز كه او (مصدق) به زمامداري رسيد، رهبران گروههاي سياسي به نزد او رفتند تا هيأت وزيران را از نمايندگان آنها انتخاب كند. مصدق به آنها گفت كه شما مبارزه كرديد براي اين كه مقامهاي كشوري و لشكري را لايقترها اشغال كنند و يا اين كه مبارزه كرديد كه يك گروه حاكم برود و يك گروه حاكم ديگر بيايد؟ كدام يك از اين دو بود؟
اگر مبارزه براي اين بود كه باندها و گروهها و آنها كه به جاي لياقت و خدمت، زور و خيانت را وسيله ترقي كردهاند، نباشند، پس بگذاريد من كساني را كه لايق همكاري خود ميدانم، و متناسب وضع تشخيص ميدهم به همكاري برگزينم. اگر چنين نشود و طوري بشود كه اشخاص به صرف وابستگي اين گروه و يا آن گروه امور را در دست بگيرند، مردم آن وقت خواهند گفت كه فرق يار اين حكومت و حكومتهاي قبلي چيست؟ مگر پيش از اين باندها و وحدتهاي خانوادگي نبود كه بر كشور حكومت ميكرد؟ حالا هم كه همان بساط است. لذا، اين بود كه زيربار نرفت و گفت كه حزب و گروه سياسي بايد به دنبال عقيده باشد و نه در پي تحميل افراد خود به حكومت. و اين خط و ربط نيز همان خط و ربط اسلامي است. يعني همان خط و ربطي كه در صدر اسلام مولا علي(ع) در پيش گرفت و به آنها كه در راه ائتلاف و زدوبند بودند و به او مراجعه كرد، و مقام خواستند گفت كه اين حكومت، حكومت معتقدان و لايقان است و اين حكومت، حكومت زورداران، حكومت بندوبستچيها، حكومت هوچيها و حكومت آجيلبدهها و آجيلبگيرها نيست.
بنابراين از نظر اختلاف سياسي مصدق پيرو همان خط اسلاميت بود و در همين راه گام برميداشت با يان حال ما بر آن نيستيم كه بگوئيم در كار او هيچ عيب و نقصي نبود. آيندگان نيز وقتي به زندگي ما ميرسند، معايب و نقايص بيشمار خواهند جست. در اين جهان هيچ انساني مصون از خطا نيست، جز آنها كه خداوند در حقشان لطف را به انتها رسانده و آنها را از لغزشها حفظ ميكند.
ما بر آن نيستيم و در اينجا گرد نيامدهايم تا زا مصدق بتي بسازيم، كه او خود بنابر نامهاي كه نوشت از بتسازي بيزاري جست يك نكته ارزشمند ديگر در زندگي از (مصدق) اين بود كه وقتي كسي از خارج به او نامه نوشت كه كس يا كساني را براي رهبري معين كند، مصدق در پاسخ نوشت كه رهبري چيزي نيست كه من به كسي تفويض كنم يا به ارث برسد. هر كس كار كرد عملاً رهبر است.
بنابراين، با يان نامه صريح و چندين نوشته كه از او به جا مانده است، و سخني كه در لحظات آخر عمر از او منقول است كه گفته است: من اكنون با خيال راحت ميميرم هر كس از اين پس در اين سرزمين (در اينجا جمعيت با شعار خود اعلام كردند كه بلندگوها را قطع كردهاند و رئيس جمهور اعلام كرد كه: ميگويند رفتهاند بالاي درخت و بلندگو را قطع كردهاند» و افزود «شما كه بلندگو را برقرار كرديد، خودتان هم حفظ از آن را به عهده بگيريد» و اين جملات با تأئيد حاضرين روبرو شد. جمعيت يك صدا ميگفتند: «كيش، كيش چماقدار» مرگ بر چماقدار رئيس جمهوري كه چند بار به برهم زنندگان سخنراني اخطار نموده بود اين بار يكي ديگر از دستگيرشدگان را به مردم معرفي كرد و گفت كه از كميته مركزي انقلاب اسلامي قزوين حكم مأموريت دارد. و ديگري نيز كارت حزب جمهوري اسلامي قزوين را داشت. مردم با شنيدن اين سخنان شعار ميدادند و چماقداري را محكوم ميكردند.)
دكتر بنيصدر سپس در ادامه سخنان خود گفت: گفتم كه مصدق در روزهاي آخر زندگي گفته بود كه من اكنون با خيال آسوده چشم از جهان ميبندم. چرا كه كسي به نام من بر اين مردم تحميل نشد و خود مردم هستند كه ضمن مبارزه آنهايي را كه توانايي رهبري را دارند تشخيص داده و آنها را به رهبري برميگزينند.
من مايل هستم كه در اين روز به اين امر تأكيد مجدد بكنم. از نظر من خط عمومي كه مصدق در آن بود با جامعيت تمامي كه در انقلاب اسلامي ما پيدا كرد و اسلام به تمامي بيان كننده اراده انقلاب اسلامي ايران شد، بايد به راه امام برود. به نام مصدق بر ضد انقلاب عمل كردن بيرون از فلسفه و زندگي او است. و كساني كه چنين ميكنند آنهايي هستند كه ميخواهند از نام مصدق براي پيشبرد مقاصد خويش استفاده كنند.
مايلم كه در اينجا مطلبي را براي شما افشا بكنم: يكسال پيش از انقلاب اسلامي ايران، دكتر بختيار به پاريس آمد و گفت كه آماده است تا در خط امام عمل كند. و نامهاي نوشت و به من داد كه آن نامه به نظر امام برسد. به او گفتم كه شرط اين كه اين نامه را به امام برسانم اين است كه از شما وفاداري به اين قول را در عمل ببينم. دل من قرص نيست و باور نميكنم كه شما به همان راه ميخواهيد برويد. و در عمل معلوم شد كه، مطابق معمول سياستمداران در اين فكر بوده است كه از وجود امام براي مقاصد خويش استفاده كند. بعد كه از دست آن نابخرد (شاه معلون) فرمان نخست زويري گرفت. عكسي از مصدق را در كنار ميز خويش قرار داد و امروز هم او و كساني نظير او بر آن هستند كه نام مصدق را وسيله ستيز با انقلاب اسلمي قرار دهند. اين را بدانند كه وقتي ملتي چنين قيام گسترده و سراسري كرده و همه آرمانها و خواستهاي خويش را تمام و كمال در رهبري امام بافت، از اين راه باز نميگردد و هيچ عنواني حتي عنوان دين را نميتوان وسيله مخالفت با اين انقلاب و خواست عمومي مردم قرار داد.
اينك كه به اختصار درباره مصدق و اخلاق و راه و رسم او صحبت كرديم وقت اين است كه كمي درباره مسائل روز كشور صحبت كنيم و ببينيم آن تجربه چگونه به كار امروز ما ميآمد؟
وضعيت جنگ
اگر روزي نخواست خدا جنگ با پيروزي ملت ما به پايان رسيد و دشمن از رسيدن به هدفهاي خويش ناتوان شد، شما مردم خواهيد ديد و خواهيد دانست كه چه روزها و شبهاي بسيار سختي بر ما گذشته است و ما براي تدارك اين پيروزي چه تلاش خارج از حد و تواني كردهايم. همه آنها كه در جبهههاي جنگ با صلابت و پايداري ايستادند و سينه در سينه دشمن از پيشروي او جلوگيري كردند، لحظات بسيار سختي گذراندهاند و اينك كه به شكر خدا وضعيت نيروهاي ما خوب شده است، و اميدها به آن است كه ما حتي يك سر انگشت از خاك ميهن را تسليم دشمن نكنيم، زمان آن است كه ما درباره انچه كه در روزهاي اخير گذشته است، به ملت مسلمان و گرامي ايران گزارش كنيد. از نظر ما نيروهاي دشمن نه توان پيشروي دارند و نه راه عقبنشيني. نيروهاي ما توانايي استقامت در برابر دشمن را دارند. وضعيت بينالمللي چنان است كه هيچ كدام از دو ابرقدرت پيروزي ما را نميخواهند.
اما پيروزي ما براي آمريكا به معناي پايان سياست خاورميانه آن ابرقدرت است. همه شما ميدانيد كه پس از رويه سازشكاري كه سادات در پيش گرفت، آمريكا يكي پس از ديگري مواضع از دست رفته در خاورميانه را از نو به دست آورد و اينك در كار اين است كه تسلط خويش را در منطقه كامل گرداند. ا و به حمله صدام به ايران براي كامل كردن اين پيروزي چشم دوخته بود و اميد داشت كه اين حمله ظرف چند روز به نتيجه برسد و اينك كه از پيروزي نيروهاي فرستاده صدام مأيوس شده است، سياست او دست كم اين است كه چون عراق نميتواند پيروز بشود، ايران هم پيروزي بدست نياورد، زيرا ميداند كه در صورت پيروزي ما موج انقلاب سراسر كشورهاي خاورميانه را در برخواهد گرفت و مواضع و منافع آمريكا در منطقه به طور جدي در خطر خواهد افتاد.
اين است كه با تمام وسايل در تضعيف ما ميكوشد و از هيچ گونه تحريك براي تضعيف روحيه مقاومت ما فروگذار نميكند. ابرقدرت روس نيز اين پيروزي را نميخواهد. همه شما ميدانيد كه پيروزي ما به معناي همان نظريه اسلامي است كه وقتي ملتي به خود تكيه كرد و روي پاي خويش ايستاد، ميتواند بدون اسلحه آمريكايي و روسي به نيروي فداكاري و ابتكار فرزندان خود، پيروزي به دست بياورد. كه در اين صورت همه ملتهاي اسير، اين تجربه گرانقدر را به كار خواهند برد تا خود را از سلطه قدرتهاي جهاين رها سازند.
افغانستان در كنار ما و بسياري از نقاط ديگر جهان از اين درس بزرگ ما خواهند آمخت. وقتي ببينند و بدانند كه نيروهاي مسلح ما با چه امكاناتي با يك نيروي مسلح و مجهز كه همه دنيا نيز به آن كمك كرده و ميكنند، مقابله كرد و پيروز شد، چه كسي اين تجربه را در اين دنيا تعقيب نخواهند كرد؟ پس ناچار همه آنها كه در اين جهان تشنه استقلال و آزادي هستند و مردمي كه ميخواهند حاكم بر سرنوشت خويش نگردند، از پيروزي ما به عنوان يك تجربه بزرگ درس خواهند گرفت، همان طور كه از انقلاب ما درسي را كه بايد بگيرند، گرفتند.
پس، اين دو ابرقدرت به دلايل سياست سلطهجويانهاي كه در افغانستان و در سرزمينهاي اسلامي و غيراسلامي دارند موافق پيروزي ما نيستند، اما در داخل نيز كساني هستند كه از اين پيروزي وحشت دارند، آنها همان وابستگان به اين قدرت خارجي و كوتاهبيناني هستند كه گمان ميكنند پيروزي ما در اين نبوده، پيروزي محض رئيس جمهوري است حال آن كه اين پيروزي، پيروزي سربازان و پيروزي پاسداران، و پيروزي همه مردان و زناني است كه در سرتاسر كشور براي غلبه بر دشمن به كار و تلاش مشغولند. پيروزي انقلاب اسلامي ما، پيروزي اسلام است و بدانند كه مردي كه با رأي ملت عنوان رئيس جمهوري يافته است و امروز ميبايد بيانگر خواست و اراده او به پيروزي باشد كسي نيست كه پس از پيروزي بيايد و مطالبه حق و حقوق بابت پيروزي كند. آنها بيخود نگران هستند. اين پيروزي پيروزي تمام مردم و پيروزي سربازان و پاسداران شماست. پيروزي همين پاسبانها و ژاندارمها و همه نيروهاي مسلح شماست. پيروزي آن مردان و زنان عشايري است كه در جبههها ميجنگند و پيروزي روستائيان شهربان، دهقانها و كارگران و همه زنان و مردان محروم و مستضعف ماست كه براي استقلال ميهن اسلامي خويش جان
بنابراين شما اين را بدانيد كه چون م روانشناسي شكست نداريم و در اينجا موقع و زمان آنست كه درباره اين دو نوع روانشناسي با شما صحبت بكنم، ميگويم يك روانشناسي، روانشناسي سياسي شكست است آن كساني كه بنا را بر شكست ميگذارند و ميكوشند خود را از پيش بيگناه بسازند تا بعد كه شكست آمد، گناه شكست به گردن آنها نيفتد. اين روانشناسي، روانشناسي شكست است وقتي شكست آمد. بدبختي آن قدر زياد خواهد شد و روزها و شبهاي مردم آن قدر تيرهتر از سياه خواهد شد كه براي كسي حوصله اين كه ببيند تقصير با كه بوده، نيست. ما ميبايد به جاي روانشناسي شكست، روانشناسي پيروزي داشته باشيم. (در اينجا هياهو و درگيري در قسمتي از جمعيت، مانع از ادامه سخنراني رئيس جمهور شده بود و رئيس جمهور خطاب به جمعيت گفت: «شما كه با اين چماقدارها نيستيد از آنها جدا بشويد تا من از مردم بخواهم كه به حساب آنها برسند.» وي بار ديگر يادآوري كرد «شما كه از اينها نيستيد، اطراف آنها را تخليه كنيد. شما كه از چماقداران نيستيد اطراف آنها را تخليه كنيد تا من از مردم بخواهم خودشان به حساب آنها برسند.»
رئيس جمهور پس از مدت كوتاهي خطاب به حاضرين گفت: شما مردم اينها را با آرامش از اينجا بيرون كنيد. اينها را بيرون كنيد. «در همين موقع بود كه گروهي از جمعيت از ديوارههاي كنار زمين چمن بالا رفتند و با بيرون راندن انان، با چماقداران درگير شدند. رئيس جمهور در اينجا از مردم خواست كه داخل درگيري نشوند و به آنها تأكيد ميكرد كه شعارهاي تفرقهافكن و شخصي ندهند و يادآوري كرد كه تا بيرون كردن كامل چماقداران از محوطه، مردم عمل كنند. وي سپس گفت كه اينها را از دانشگاه بيرون كردند. آرام باشيد تا من به صحبت خودم ادامه بدهم. و تأكيد ميكرد كه آنها را كه دستگير ميكنيد به آرامي به پليس تحويل بدهيد.)
رئيس جمهور در ادامه سخنان خود گفت: گفتم كه در همين هفته رؤساي 8 كشور به ايران آمدند و ما با آنها گفتگو كرديم. و آنها به ما پيشنهادي دادند كه در دست مطالعه شوراي دفاع است. (در اينجا رئيس جمهور گفت كه يكي از دستگيرشدگان «نيروي ويژه نخست وزيري» است. كارت يكي ديگر از دستگيرشدگان «ستاد عمليات جنگهاي نامنظم» بوده) اين سران كشورهاي اسلامي پيشنهادهايي به ما ارائه كردند كه اين پيشنهادها در دست مطالعه است انچه ما با آنها گفتيم و شنيديم در موقع خود با تفصيل تمام از روي نوار پياده ميشود و به اطلاع شما مردم مسلمان ايران عيناً ميرسد.
انچه بايد در اينجا بگويم اين است كه ما به هيأت نمايندگي در 3 زمينه با قاطعيت تمام نظرهاي خود را گفتهايم:
1ـ آتشبس و عقبنشيني بايد با هم و بلافاصله انجام بگيرد. (در اينجا خطاب به كساني كه دستگيرشدگان را ميزدند گفت كه آقا نزنيد. گرفتيد بياوريد و تحويل بدهيد. رفتار چماقدارها را با خود آنها نكنيد. و خطاب به مأموريني كه در كنار زمين چمن بودند گفت كه بگوئيد نزنند و نگذاريد با دستگيرشدگان بدرفتاري بكنند. و به دنبال آن حاضرين را به آرامش دعوت نمود. و گفت كه شما مسلمان هستيد بايد اول شعار هدايت بدهيد و وقتي كه كار نشد آن وقت چيز ديگر) سه مطلب را به فرستادگان رؤساي 8 كشور مسلمان گفتيم:
ـ مساله اول اين كه مقدم بر هر كار ميبايد نيروهاي دشمن خاك ما را ترك كند و اين مسالهاي نيست كه ما درباره آن هيچ گونه ارفاقي را بپذيريم.
(در اينجا ليست نام گروهي را به حاضرين نشان داد و گفت كه معلوم است كه اينها يك گروه هستند و سپس اشيائي را كه از جيب دستگيرشدگان بدست آمده بود به مردم نشان داد.)
2ـ ما خارج از موافقتنامه 1975 با چيزي موافقت نميكنيم.
3ـ همان طور كه امام فرمودهاند يك هيأت بينالمللي اسلامي بايد به تجاوز رسيدگي كند. در صورتي كه اين سه شرط حاصل شود البته ما پيشنهادهاي هيأت منتخب كنفرانس طائف را خواهيم پذيرفت.
رئيس جمهور افزود انچه من بايد اينجا به شما بگويم اين است همان طور كه در مسائلي كه پيش از اين واقع شده مرسوم بوده است. عدهاي كه خود ميخواهند زمينه شكست ما را فراهم بياورند تبليغ ميكنند كه گويا من جانبداري سازش با دشمن هستم كه به كشور ما تجاوز كرده است كسي گفته است لابد من به آقاي ديالمه وعدههايي دادهام اين كه آيا من ميتوانم وعدههايي بدون آن كه ملتي آن را خواسته باشند بدهم يا ندهم، يك مسئله است و اين كه اين رئيس جمهور منتخب اين ملت است و نميتواند بيرون از اراده و خواست اين ملت عملي انجام دهد. يك مطلب است، دكتر بنيصدر افزود: اين كه من در جبهههاي جنگ حاضرم و در آنجا در كنار آنها كه ميجنگند از موجوديت (رئيس جمهور در حالي كه كارت عدهاي از كساني را كه مربوط به نهادهاي انقلابي بوده و دستگير شده بودند در دست داشت، گفت اشخاصي كه امام فرمودند در نهادهاي انقلاب رخنه كردهاند و فساد ميكنند، هر وقت به اينها ميگويي چرا فساد ميكني؟ ميگويند رئيس جمهور مخالف نهادهاي انقلاب است در حالي كه رئيس جمهور موافق نهادهاي انقلاب است و مخالف نهادهاي انقلاب رخنه كردهاند و به نام اين نهادها كارت گرفتهاند و براي فساد به اينجا آمدهاند و الان گزارش كوچصفهان هم اينجاست. در آنجا هم همينها بودند. اينها بايد تصفيه و به شدت تنبيه بشوند. وي سپس كارتهاي كميته انقلاب اسلامي تهران، مركز تربيت معلم پسران تهران، ستاد بسيج سپاه پاسداران انقلاب اسلامي خوزستان، بخش تحقيقات ايدئولوژيك و سياسي دبيرستان دولتي مقداد را براي حاضرين خواند. اين كارتها از جيب دستگيرشدگان بدست آمده بود. وي سپس گفت كه بنابراين شما به مردم نگوئيد و نگوئيد كه مردم خودشان هستند كه اين كارها را ميكنند اينها سازمان يافته است و بايد ريشه اين سازمان خشكيده شود. توهين به رئيس جمهور اين ملت، توهين به اين ملت است. و اين ملت توهين به خود را تحمل نخواهد كرد. آرام باشيد گوش دهيد، براي اين كه اين مطالب مطالب مهمي است.
ما به عنوان نماينده شما زير بار هيچ موافقتي كه سر سوزني از خاك شما و از جمهوري شما را به خطر بيفكند نخواهيم رفت شما كه ميكوشيد حقايق را وارونه جلوه دهيد و حقيقت را غير از آنچه هست نشان بدهيد وقتي يك ملتي كسي را انتخاب كرده و به عهده او گذاشت تا پاسدار استقلالش باشد چرا بايد سخنهايي بگوئيد كه موقع او را در جهان و در قبال دشمن ضعيف بگرداند ما نه تنها تسليم هيچ موافقتي كه استقلال ما را ولو به اندازه خردلي لكهدار كند، به جمهوري اسلامي ما زيان برساند نميشويم بلكه آن راهحلي را كه متضمن مجازات متجاوز نباشد نميپذيريم.
بنابراين لازم نيست من از شما بخواهم كه به من اعتماد كنيد يقين دارم كه در دل فرد فرد شما اعتماد كامل وجود دارد و ميدانيد كسي كه در ميدانها هر لحظه با خطر مرگ روبرو است براي آن ميجنگد كه استقلال ميهن حفظ شود و در ميهن اسلامي، جمهوري اسلامي قوام و دوام بيابد. رئيس جمهور سپس گفت كه در داخل كشور كساني هستند كه موافق پيروزي ما در اين جنگ نيستند و پيروزي ما را خطرناكتر از پيروزي دشمن ميدانند، اينها كه نميآيند به طور علني بگويند ما با پيروزي نيروهاي مسلح مخالفيم، آنها عمده كوشش خود را صرف تضعيف رئيس جمهوري و شكستن روحيه نيروهاي مسلح ما كردهاند، هر روز يك دروغ را ميسازند و ميروند از تريبونهايي كه دارند، در ميان مردم شايع ميگردانند يك جريان تبليغاتي گسترده به راه انداختهاند كه به شما ميگويم: من در حضور شما مردم تعهد ميسپارم كه همه ما در اين جنگ تا پيروزي قطعي نيروهاي مسلح مقاومت خواهيم كرد. اين ملت عزيز و گرامي با ما همراه هستند و ناسزاها، اتهامها و شايعهسازيها و جعل خبرهاي آنها تأثيري در خواست و اراده اين مردم نميكند.
نامة 122 نفر از نمايندگان
به گزارش خبرنگار ما رئيس جمهور در ادامة سخنان خود به نامة 122 تن از نمايندگان مجلس كه چند روز قبل به عنوان ايشان نوشته بودند، اشاره نمود و گفت:
آقايان نمايندگان محترم:
دليلي ندارد كه فرض كنم كه شما جز دلسوزي انگيزهاي در نوشتن اين نامه داشتهايد، با كمال علاقه و در نهايت صميميت به شما ميگويم اگر در نامه خودتان دقيق شويد ميبينيد شما هم به من حق دادهايد شما در نوشته خود نسبت به اداره سه وزارتخانه كه خوب اداره نميشوند، اظهار نگراني كردهايد. پس شما هم با من موافقيد كه اين سه وزارتخانه خوب اداره نميشوند، معناي طرح شما اين است كه همان كساني كه من موافقت نكردهام كه آن وزارتخانهها را اداره كنند، به اين كار ادامه بدهند. اگر شما بر اين باوريد كه اين اداره خوب نبوده است به من حق دادهايد، وقتي شما هم با من موافق هستيد كه اين وزارتخانهها خوب اداره نشدهاند، برادران من، پس من هم مانند شما از روي دلسوزي به حال اين مردم و اين جمهوري موافق نبودهام كه ادارهكنندگان كنوني، اين وزارتخانهها را اداره كنند.
اگر اينها به اداره توانا بودند، قطعاً در اين 6 ماه اين توانائي را نشان ميدادند تا هم شما و هم مردم ايران متوجه بشوند كه حق با پيشنهاد كننده بوده است و من به ناحق با كساني كه توانايي اداره داشتهاند، مخالفت كردهام. اينك كه شما و ما بر اين باور هستيم و مثل من موافق هستيد كه اداره صحيح نبوده است معناي طرح دو فوريتي شما غير از ادامه همين نوع اداره است؟ پس بهتر بود كه شما دنبال علت ميرفتيد و ميديدي كه چرا من با اين عده مخالفت كردم. البته به معناي آن نيست كه آنها لياقت و صلاحيت هيچ كاري را ندارند، شايد كارهايي باشد و حتماً هست كه كمال لياقت را براي اداره آن كارها دارند، اما معناي عدل آن طور كه اسلام و قرآن به ما ميآموزد، اين است كه هر چيز و هر كس را در جاي خود قرار بدهيم.
رئيس جمهور افزود: اما ناراحت شدهايد كه من گفتهام تصويب اين طرح عواقب خطرناك دارد، چرا مردم رئيس جمهور انتخاب ميكنند؟ براي اين كه او ديد عمومي و مربوط به تمام كشور داشته باشد و آن نقطه گذاشته است و نوشته است كه: تحصيل اين آزادي به عنوان زمينه كار و مبارزه و هدف انقلاب ايران جز فريب نيست. دقت ميكنيد گفته است تحصيل «اين آزادي، كدام آزادي؟ اين كدام آزادي، همان چند تا نقطه است. حالا من آن را در صفحه بعد عيناً برايتان ميخوانم تا شما ببينيد كه با چه تقلبهايي تناقض ميسازند تا به ضد رئيس جمهوري عمل كنند. (رئيس جمهور به كساني كه مرتب شعار ميدادند، گفت اگر اين كارها را ادامه بدهيد خداي نكرده فكر ميكنم كه شما هم يك نوع چماقدار ديگري هستيد.)
آن جمله اصلش اين است.
«يكي از اين مسائل كه واقعيتي دربر ندارد، ميخواهند آن را زمينه اصلي قرار دهند، آزادي مستقل از استقلال است «من هفت ماه قبل از رياست جمهوري گفتهام، آن آزادي كه با استقلال همراه نباشد، فريب است، حالا هم در آغاز سخنراني همين حرف را زدم در ميدان آزادي هم همين حرف را ميزنم و اميدوارم اگر در ميدان شرف به خاك و خون افتادم، خون من هم بر زمين همين را بنويسد و تا زندهام همين سخن را بگويم.
اما اين روزها در همين روزنامه براي اين كه يك مقصري براي اين كه اين پولها را كه به آمريكا داده شده است، پيدا كنند، راه افتادهاند و كشف كردهاند كه چون من در مصاحبة مطبوعاتي گفتهام كه ايران پولهاي خود را از بانكهاي آمريكايي خارج ميكند آمريكاييها هم فوراً پولهاي ما را توقيف كردهاند. با اين كه من چندين نوبت اين معنا را توضيح دادهام، اما «گوبلز» گفته است بايد دروغ را آن قدر تكرار كرد تا همه آن را حقيقت بدانند. (گوبلز ا فسر تبليغاتي هيتلر بودـ انقلاب اسلامي)
و اما مطلب اين بود كه وقتي كه من به وزارت خارجه رفتم، يادداشتها و گزارشهايي كه از آمريكا آمده بود، خواستم تا ببينم در كجاي كار هستيم. دو گزارش آمده بود كه دستگاه كارتر تمام اقدامات اداري لازم را براي بلوكه كردن پولهاي ايران انجام داده است و فقط منتظر امضاي كارتر است. از بانك مركزي هم چند نفري پيش من آمدند و همين مطلب را عنوان كردند و گفتند كه بايد در اولين فرصت ما اين پولها را خارج كنيم.
همان شب در شواري انقلاب پيشنهاد خارج كردن پولها را از دستگاه پولي آمريكا دادم و شوراي انقلاب پذيرفت. آنهايي كه از بانك مركزي آمده بودند، در پشت در اتاق شوراي انقلاب حاضر بودند و بلافاصله تصميم شوراي انقلاب را به آنها ابلاغ كردم. آنها هم رفتند عمل كردند. يك روز بعد از آمريكا گزارشي رسيد كه كارتر اين اوراق بلوكه كردن پولهاي م ا را امضاء كرده است و تا چند ساعت ديگر اعلام خواهد شد، پس ملاحظه ميكنيد كه تصميم آمريكا بيش از آن گرفته شده بود و تنها كاري كه براي ما ميماند، اين است كه پيشدستي در خارج كردن آن ارزها لااقل در اعلامش بكنيم تا بعدها از نظر حقوقي وضع ما بهتر باشد. از نظر رواني هم در وضعي عكسالعملي قرار نگرفته باشيم. و من هم در ساعت 2 بعدازظهر آن روز اين خبر را اعلام كردم، با اين كه من چند نوبت اين توضيح را دادهام باز از نو مقاله پشت سرمقاله در همين زمينه. حالا بسيار خوب، شما كه تحقيق ميكنيد بايست از روز اول ميكرديد، بعد هم اين چه ربط دارد به اين كه پولهاي ما را كم و زياد بكنند و اما يك نمونه هم از كيهان راجع به دانشگاه بياورم.
مسئله انقلاب فرهنگي
يك سلسله مقالهها نوشته است كه من اميدوارم در كارنامه بعضي نكات آن را جواب بدهم. يكي از آنها در مقام نوشته كه شما بوديد و بدستور شما دانشگاه تعطيل شد. من غلط كردم اين چنين دستوري دادم!اگر اين كار فيض و منزلي دارد از من نيست من وقتي از خوزستان برگشتم ديدم تدارك داستان تازهاي ديدهاند و وضع طوري بود كه ميخواستند در داخل يك آشوب عمومي به راه بيندازند و بعد هم ديديد كه واقعه طبس پيش آمد تا وضع را برگردانند و جمهوري را سرنگون كنند.
اينها را آن موقع به تفصيل گفتهام، پرسيدم كه دانشگاه را چرا بايد بست؟ گفتند براي اين كه بايد انقلاب فرهنگي شود و گفتيم اين كار را در تعطيلات تابستان بكنيد و حالا هم ميگويم يك نسلي را نميتوان بلاتكليف نگهداشت امام فرمودهاند كه انقلاب فرهنگي بشود نگفتهاند كه اين كار تا قيامت طول بكشد. ما انقلاب اسلامي كرديم براي اين كه دانشگاهي بيانگر فكر مستقل و مبتكر و فرهنگ اسلامي ما و بيانگر روح استقلالطلب و آزاديجوي نسل امروز خود داشته باشيم و ما بايد در اولين فرصت چنين دانشگاهي را باز كنيم.
من اين معنا را يك بار هم گفتهام يكي دو روز پيش كسي نزد من آمد كه بنابر ادامه رويه سابق در راديو تلويزيون نيست يكي دو نوبت هم مخبران راديو و تلويزيون براي مصاحبه آمدند و من نپذيرفتم و آنها هم همين صورت را نشان دادهاند.
خوب معلوم ميشود كه بنايشان بر لطف و عنايت در حق من بوده است به هرحال عدهاي تلفن كردند كه شما چرا حاضر به مصاحبه نشدي؟ شما ميدانيد كه من گفته بودم تا وقتي كه راديو و تلويزيون از سانسور پاك نشود اين كار را نخواهم كرد اما دشمني فردي و گروهي هم با كسي نداريم. به نظر در شأن جمهوري نيست كه دستگاه تبليغاتي انحصاري بگردد. در اين جمهوري بايد راديو و تلويزيون اخبار را همان طور كه واقع ميشود بيكموكاست قبل از اين كه من با شما خداحافظي بكنم و صحبت را تمام نمايم، ميخواهم يك معنايي را با شما در ميان بگذارم. روزي كه مصدق از دنيا رفت با آن كه در ايران خفقان بود و خانواده او براي اين كه جنازه او بدست دژخيمان رژيم پهلوي نيافتد، با سرعت تمام به احمدآباد بردند. راديوها و خبرگزاريهاي جهان ساعت به ساعت مرگ او را به اطلاع مردم دنيا ميرساندند. در روزنامه لوموند مقالهآي تحت اين عنوان نوشتند: «معاصر كورش بزرگ مرد». نوشته بودند او متعلق به يك ايران تحت سلطه نبود. بيانگر هوش، عظمت، توانايي، اراده و استقامت آن ايران بزرگي بود كه در روزگاران دراز در پهنه گيتي نقش خيوش را در پيشبرد تمدن و ايستادگي در مقابل اقوام مهاجم ايفا كرده است. سزاوار نبود در جمهوري اسلامي، در تاريخي كه براي مدارس مينويسند او را دستيار سيدضياء و عامل سياست انگليس بخوانند. اين كار چيزي از شأن و مرتبت مصدق نميكاهد. اما به گمان من بدست كساني انجام ميگيرد كه با جمهوري اسلامي و با اسلام دشمني دارند، ميخواهند در فرزندان ما كينه پديد آورند. چرا كه اين سهل هر چه را باور كند، انگليسي بودن مصدق را باور نخواهد كرد. حالا هم آنها كه در خدمت سلطه آمريكا ميخواهند اين جمهوري را از شكستي به شكستي بكشانند همه جا تبليغ ميكنند كه رئيس جمهور شما دو نفر را فرستاده است در آمريكا، آقاي ريگان را ملاقات كنند!! آن دو نفر حالا اينجا هستند (افراد مذكور در حضور مردم در جايگاه قرار ميگيرند) خوب، آنها كه اين سوالها را مطرح ميكنند، اگر قصد و غرضي ندارند، ممكن نبود با تلفن بپرسند اين طور چيزي هست يا نيست؟ اصلاً با ريگان ما چه كاري داريم؟ كاري بازمانده است كه محتاج به ملاقات و گفتگو با آقاي ريگان باشد؟ نه، اين ملت اشتباه نكرده است. رأي خود را درست داده است. اميدوارم كه من به عنوان رئيس جمهور بيان كننده شخصيت، حيثيت، شأن، مرتبت ا ين ملت در جهان باشم.
رئيس جمهور افزود: آمريكا ميداند كه دشمن او در ايران كسي است كه ميگويد بايد مردم ما و تنها مردم ما، درباره سرنوشت خودشان نظر بدهند، با تمام قوت در همان زمان كه در مرزها سنگر به سنگر براي استقلال ميهن اسلامي ميجنگد در ميدان آزادي و در همين جا مراقب آزاديهاي مردم است، اگر بنا است جو اجتماعي ما سالم بشود، بهتر است آنها كه بايد رعايت كنند رعايت نمايند و گرنه براي من چرا اين نميماند كه خود را تسليم بر سرنوشت و رأي مردم كنم. من كسي نيستم كه يك لحظه بدون خواست مردم در جايي كه هستم قرار بگيرم، اما شما مردم نبايد حالت افراد خروسباز را داشته باشيد كشور ما بايد براساس تفاهم و موافقت و وحدت اداره شود اما معناي مواقت و وحدت اين نيست كه همه به حكم يك عده گردن بگذارند معناي موافقت اين است كه نيروهاي اسلامي معتقد به جمهوري اسلامي كار وحدت خود را شروع كنند و با توان و استقامت پيش بروند. شما از من فراوان ميپرسيد كه چه بايد كرد. من به شما ميگويم كه تعهد ما دوجانبه بوده است. من تعهد سپردهام كه به انقلاب اسلامي خيانت نكنم، ميهن اسلامي و استقلال آن را پاسداري كنم و براي آرمانهاي شما تا جان دارم بكوشم. شما هم فراموش نكنيد تعهد سپردهايد كه حمايت كنيد و در صحنهها حضور داشته باشد و تا شما در صحنهها هستيد، هيچ خطري استقلال ايران، ا زادي شما و جمهوري اسلامي را تهديد نميكند.
من كاملاً اميدوارم كه ادارهكنندگان دستگاه راديو و تلويزيون و روزنامهها به راه انقلاب اسلامي بروند، ايجاد برخورد و جوسازي و تحريك نكنند.
رئيس جمهور سپس با اشاره به اطلاعيهاي كه به تعداد زياد چاپ شده و بنا بوده است در پادگان مشهد توزيع كنند اشاره كرد و گفت سراسر مطالبي كذب و دروغ در آن نوشتهاند از جمله در آن نوشتهاند
از من سؤال شده است كه آيا من در دزفول در كاخ زندگي نميكنم؟
آنها كه در دزفول با من بودهاند و آنها كه با من هستند افرادي كه نظامي، سرباز، پاسدار و همه آنها كه در آنجا هستند خوب ببينند كه پخشكنندگان اين ورقهها به اسم گروهي از دانشآموزان مسلمان مشهد در حالي كه دانشآموزان روحشان از اين بازيها خبر ندارد، به اسم آنهاست راست گفتهاند يا خير؟
اينجا نميواهم حمل بر ستايش بشود، چندين نوبت، چون در جايي كه من بودم، آنها كه به ديدن من آمدند بعضي از آنها در اينجا حاضرند و آنها كه با من زندگي كردهاند ميدانند من در جايي بودهام كه از صبح تا شام و از شام تا صبح زير انفجارات گلولههاي توپ بود و مرا شرم ميآمد، با اين كه چندين نوبت با اصرار تمام از من ميخواستند كه به پناهگاه بروم و من شرمم ميآمد كه سربازان ما در سنگرها باشند و من در پناهگاه آن وقت اينها نوشتهاند كه من در قصر زندگي ميكردهام اولي خوب اين شما را (پخشكنندگان اعلاميه را) لو ميدهد معلوم ميشود آن چه بيشتر مورد توجه شماست همين چيزهاست. به هرحال اين گونه تبليغات شب و روز كه من نمونههايي از آن را نشان دادهام اين مردم را فريب نميدهد. كاري نكنيد كه اين مردم هر چه را ميشنوند عكسش را حقيقت بيندازند. بنابراين اميدوارم در عمل ببينيم كه راديو و تلويزيون ما آن طور كه خواست اسلام است با نهايت بيطرفي اداره ميشود. بمحض اين كه اين معنا بر معلوم شد البته من هم مصاحبه خواهم كرد و هيچ برخورد شخصي در كار نيست. اما اين صحيح نيست كه رئيس جمهور منتخب مردم، بگويد چون در راديو و تلويزيون سانسور وجود دارد من مصاحبه نميكنم، بعد بكند! مردم از او خواهند پرسيد خوب چه شد؟ پس بايد ما در عمل ببينيم كه چنين كارها نميشود.
در پايان سخن اميد خود را به پيروزي اين نسل بخواست خدا اظهار ميدارم. در آن روزها كه ما با دشمن روبرو شديم كمتر كسي باور ميكرد كه نيروهاي مسلح ما بيش از 4 روز دوام بياورند امروز 5 ماه و نيم است كه جنگ ادامه دارد و نيروهاي مسلح ما، ديگر نيروهاي مسلح روز اول نيستند. بسا كسان ممكن است عظمت مشكلات را كه ميبينند گمان ببرند نه اين مشكلات را ما نميتوانيم حل كنيم اما من يقين دارم كه اين ملت بزرگ بر همه آن مشكلات پيروز ميشود. من يقين دارم كه هيچ مشكلي نيست كه اراده ملت ما از حل آن عاجز باشد شما مردم بدانيد اينهايي كه رخنه در نهادها كردهاند و شب و روز در اين نهادها، بر ضد رئيس جمهوري تبليغ ميكنند. اينان دشمنان انقلابند. دشمنان اسلامند. چه دليل دارد كه رئيس جمهوري مخالف مردان فداكار و مخلص و صميمي باشد آنها كه اين تبليغات را ميكنند دو نظر دارند يكي روبرو كردن اين نهادها با مردم و يكي كشاندن اين نهادها به دشمني با رئيس جمهوري شما بدانيد كه اينها در رفتار من كمترين تغييري نميدهد نهادهاي انقلابي ما بدانند كه اگر خداي نكرده پشتيباني مردم از بين برود. انقلاب با خطر جدي روبرو ميشود آنها بايد هميشه محبوب مردم باشند و كساني كه در ميان آنها رخنه ميكنند و به كارهايي از آن قبيل كه امروز ميكنند (اخلال در سخنراين و ايجاد درگيري) مبادرت ورزند دشمنان و خائنان به شما هستند (ميگويند كه در خيابان اين چماقداران مشغول وظيفه رذالتند. آرام باشيد. خود من الان ميآيم آنجا جلو دانشگاه، الان به آنها اخطار ميكنم فوراً جلو دانشگاه را تخليه كنند و اگر چنين نكردند خود من به آنجا ميآيم ترجيح ميدهم كه امروز به دست تبهكار آنها كشته بشوم بلكه رسم چماقداري در اين كشور از ميان برود. امروز اين طور كه به من گفتهاند نيروهاي انتظامي را به باطوم دادند و نه وسيله دادهاند لابد اين هم جزو برنامه بوده است به هرحال شما مردم آرامش خودتان را حفظ كنيد از برخورد تا ميتوانيد خودداري بكنيد اگر اخطار ما مفيد واقع نشد آن وقت نوبت شماست كه وارد عمل بشويد، با آرامش دانشگاه را ترك بگوئيد و از خدا بخواهيد كه اين گونه اتفاقها بناي وحدت اين ملت را متزلزل نكند و امروز بحمدالله بسياري چيزها از حركت اينها بر ما معلوم شد.
و امروز بحمدالله بسياري چيزها از حركت اينها بر ما معلوم شد. اگر ميگفتند كه ما اينها را نميشناسيم امروز اينها بر اثر حس عمل شما دستگير و تحويل مقامات انتظامي شدند و مشخصات آنها معلوم شد و مشخص شد كه از كجا آب ميخورند.
اميدواريم كه ديگر بهانهاي نباشد و همه بدانند كه اگر در برابر اين گونه اشخاص قاطعيت لازم به خرج داده بشود، امنيت قضايي به اين كشور باز نميگردد و بدون امنيت قضايي ما بخواهيم توانست جمهوري را به راه صواب ببريم.
خواهران و برادران من، دفعه پيش كه صحبت كردم عدهاي تلفن كردند و نامه نوشتند كه شما كوتاه آمديد شايد حالا هم عدهاي از شما برويد و همين كار را بكنيد اما بدانيد كه كار رئيس جمهوري خروسبازي و جنگ خروس نيست. كار رئيس جمهوري بيان حقايق و ايجاد آگاهي در مردم است و كوشش است براي اين كه اساس وحدت در جامعه از بين نرود، آن مقدار از مخاطب هم كه گفتم در مقام اين بود كه عدهاي هستند كه بدون اطلاع و خودسر عمل ميكنند و وقتي كه شما اينها را به پاي عدهاي ديگر بنويسيد، بر پاي كشور است. ما بايد هر چيزي را تحقيق كنيم و تا به آخر برويم و كشور خودمان را محيط امني بگردانيم. اين كه رئيس جمهوري براي صحبت بيايد و عدهاي با اسلحه سرد و گرم براي اخلال بيايند، اين جمهوري، جمهوري نيست كه بتواند دوام بياورد. مگر اين كه شما مردم همان طور كه عمل بكنيد كه كردند، از اين پس هم بايد به اين چماقدارها كه معلوم است چه كساني هستند بگويم كه: بدانيد و چماقهايتان را هم بشكنيد. مگر از كار مغز چه زياني ديديد كه آن را با چماق عوض كرديد؟ به جاي چماقهايتان مغزهايتان را به كار بياندازيد. آن وقت خواهيد ديد كه جو اجتماعي ما تا كجا سالم، پاك و منزه خواهد شد.
اين جمهوري بخواست خدا و با پشتيباني بيدريغ شما مردم از خطرها خواهد گذشت و پيروز خواهد شد.
در حاشيه سخنراني رئيس جمهور: كيهان
بعدازظهر پنجشنبه گذشته دكتر بنيصدر به مناسبت سالگرد درگذشت دكتر محمد مصدق براي گروههاي مختلف كه در زمين چمن دانشگاه تهران گرد آمده بودند سخنراني كرد. شركتكنندگان در اين مراسم در زمين چمن و در قسمتي از خيابان ضلع جنوبي و شرقي زمين چمن جمع شده بودند و جايگاه سخنراني نيز در مقابل جايگاه خطبههاي نماز جمعه بر روي بالكن ساختمان واقع در شمال زمين چمن در نظر گرفته شده بود.
اكثر شركتكنندگاني كه در زمين چمن خصوصاً در جلو و شرق مين نشسته بودند را دختران و پسران محصل بين سنين 14 تا 18 سال تشكيل ميدادند و نظمي كه در شعارها، نشستن، حركت و تهاجم از خود نشان ميدادند، نشاندهنده يك نظم و تشكيلات از قبل سازمان داده شده بود كه به نظر ميآمد كه غالب انان از اعضاء و «ميليشياي» سازمان مجاهدين خلق باشند.
در وسط زمين حدود 400 نفر دختر با روپوشهاي غالباً به رنگ سورمهاي به طور منظم نشسته و پلاكاردهايي با عناوين زير در دست داشتند.
چوب چماق شكنجه ديگر اثر ندارد.
زنداني سياسي آزاد بايد گردد.
مسلمان بپاخيز حزب شده رستاخيز.
صداي و سيماي ما از انحصار حزبي آزاد بايد گردد.
و چند پلاكارد با عنوان: درود بر مصدق سلام بر آزادي.
در وسط زمين همچنين پلاكاردي كه بر روي آن جملهاي از دكتر مصدق نوشته شده بود و پوستري از آيتالله شريعتمداري به چشم ميخورد.
در خارج از دانشگاه و خيابانهاي جنوبي و شرقي زمين گروه مخالف در دستههايي چند، در حالي كه پلاكاردها و عكسهايي متعدد از دكتر مصدق (در حين تعظيم و بوسيدن دست شاه معدوم و همسرش ثريا) و صباغيان (در حين فشردن دست و تعظيم در برابر هويداي معدوم) را در دست داشتند شعارهايي با اين عناوين ميدادند.
جمهوري اسلامي راه مصدق نميره.
پينوشه، پينوشه ايران شيلي نميشه.
كوبنده تودهاي، ولايت فقيه است.
ضد مليگرايي، ولايت فقه است.
اينها بودد ميگفتند، بختيار، سنگرت را نگهدار.
مرگ بر ليبرال.
تا مرگ شاه دوم نهضت ادامه دارد.
عنوان تعدادي از پلاكاردهايي كه مخالفين در دست داشتند جملاتي از بيانات امام و به شرح زير بود.
ما چقدر از مليگراها سيلي خوردهايم.
افراد مليگرا به درد ما نميخورند.
مليگرايي خلاف اسلام است.
مليگرايي اساس بدبختي مسلمين است.
نگذاريد بگويم در زمان مليگراها چه بر ما گذشت.
چند دختر چادر مشكي نيز در ميان زمين چمن پلاكاردهايي از سخنان امام بر ضد مليگرايي و عكسهايي از امام در دست داشتند كه مورد يورش جواني در بين جمعيت واقع شده و جوان مذكور، پلاكاردها و عكس امام را پاره پاره كرد و به هوا پرتاب كرد. در اين هنگام جمعيت با كف زدن از جوان تشويق به عمل آوردند.
قبل از شروع سخنراني دكتر بنيصدر نواري از يكي از سخنرانيهاي دكتر مصدق پخش شد كه مرتب با شعارهاي «چوب چماق شكنجه ديگر اثر ندارد»، «حزب چماق بدستان در پيشگاه ملت افشا بايد گردد»، «زنداني سياسي آزاد بايد گردد.» و با كفزدنها و سوتهاي ممتد ابراز احساسات به عمل ميآمد.
در ساعت 40/3 دقيقه بعدازظهر دكتر بنيصدر در ميان كفزدنها و سوتهاي حضار به جلو جايگاه آمد و براي ابراز احساساتي كه ميشد دست تكان ميداد. دختران و پسراني كه در جلو جايگاه بودند به صورت كاملاً منظم شعارهاي زير را مي دادند، «حزب چماق بدستان افشا بايد گردد»، «زنداني سياسي آزاد بايد گردد». عدهاي از مردم نيز شعارهاي «بنيصدر، بنيصدر حمايتت ميكنيم»، «فرمانده كل قوا بنيصدر»، را ميدادند كه دختران مذكور از دادن اين شعارها خودداري كرده و خود اين شعار را دادند. «مسلمان بپاخيز حزب شده رستاخيز».
بنيصدر سپس پشت ميكروفن قرار گرفت و شروع به سخنراني كرد. در خيابانهاي ضلع جنوبي و شرقي زمين چمن همچنان شعارهايي موافق و مخالف داده ميشد و عدهاي هم به بحث با يكديگر مشغول بودند.
چند تن از نمايندگان مجلس شوراي اسلامي به اسامي دكتر كاظم سامي، تقوي، معينفر، صباغيان، دكتر سحابي، و همچنين شمس آلاحمد، منصور فرهنگ، سعيد سنجابي، عليرضا نوبري نيز در جايگاه حضور داشتند.
در حين سخنراني چند بار از جانب گروهي كه به نظر ميرسيد «ميليشيا» باشند گفته شد بنيصدر، بنيصدر بلندگو را قطع كردند. در اين هنگام بنيصدر به مخالفان اخطار كرد كه اگر مأموران انتظامي از عهده دستگيري آنها برنيايند اين كار را به مردم خواهد سپرد.
پس از مدتي كه از سخنراني گذشت يك فشفشه دستساز در ضلع شمال شرقي زمين برتاب شد كه صداي سوختن و آتش آن نظرها را به خود جلب كرد بلافاصله تعدادي سنگ نيز به طرف زمين چمن پرتاب شد. در پي اين وقايع اين شعارها از طرف دختران و پسران و سپس جمعيت موافق داده شد.
مراسم را حزب به هم ميزند.
اخلال تو ميتينگها كار حزبه، حزبه...
بنيصدر، بنيصدر بلندگو را قطع كردند.
چماقدار، چماقدار مرگ فرا رسيده.
نصرمن الله و فتح قريب مرگ بر اين حزبك مردم فريب.
«مرگ بر بهشتي، بنيصدر، بنيصدر افشا كن، بهشتي را رسوا كن.»
بنيصدر در قسمتي از سخنانش در حالي كه چند برگه و كارت شناسايي را نشان ميداد آنها را متعلق به چند تن از افراد كميته و حزب جمهوري اسلامي خواند كه آنان را به عنوان چماقدار دستگير كردهاند. پس از اعلام اين مطلب بنيصدر با شعارهاي «مرگ بر بهشتي»، «سردسته چماقداران بهشتي»، مورد تشويق قرار گرفت. سپس بنيصدر از مردم خواست كه دور گروهي را كه شعار مخالف ميداد خالي كنند تا مشخص شوند كه عملي نشد.
در اين هنگام از ضلع غربي و جلوي جايگاه گروهي در حالي كه پا به زمين ميكوبيدند اين شعار را دادندـ «بنيصدر، بنيصدر، حكم تهاجم بده». پس از مدتي كه اين شعار را تكرار كردند بنيصدر گفت:
«شما مردم اينها را با آرامش از اينجا بيرون كنيد، اينها را بيرون كنيد.»
ناگهان آن دسته از پسرهايي كه در كنار ديوار ضلع شرقي مستقر بودند از ديوار با كمك يكديگر بالا رفتند و پس از چند لحظه افرادي را كه سر و صورتشان را ضربههاي مشت شكافته و خونين كرده بود در حالي كه به شدت با مشت و لگد بر سر و صورت و بدنشان ميكوبيدند از ديوار به پائين پرتاب ميكردند و افراد پليس و افراد گارد رئيس جمهوري آنها را گرفته و به زير جايگاه منتقل ميكردند.
صحنههاي فجيعي بوجود آمده بود، افرادي كه از زمين چمن بالا رفته بودند مرتب اشخاصي را كه «ريش و اوركت آبي» به تن داشتند در حالي كه با مشت به سر و صورتشان ميكوبيدند و خطاب به آنها شعار مرگ بر چماقدار ميدادند! به پائين و به ميان هوادارانشان در زمين چمن پرتاب ميكردند.
هوادارانشان هم در زمين چمن با ولعي وصف ناشدني به جان آنها ميافتند و تا آنجا كه در توان داشتند اب مشت و لگد انان را زده و به جلو ميكشاندند و تحويل پليسهايي كه در جلو مستقر بودند ميدادند تعدادي از اين پليسها نيز كار مشت و لگد آنها را به همديگر پاس ميدادند كه از جانب تعدادي از مردم و چند تن از خود پليسها به همكارانشان ميگفتند پليس حق ندارد كتك بزند.
در حين درگيريها، بنيصدر چند بار از افراد خواست كه شعار تحريكآميز ندهند و كسي را نيز كتك نزنند، ولي مهاجمين همچنان به مضروب ساختن اشخاص دلخواه خويش كه ريش يا اوركت داشتند ادامه ميدادند.
اين صحنهها مدتي ادامه يافت و مهاجمين در حالي كه حالتي وحشيانه به خود گرفته بودند با شعارهايي كه به وسيله دوستانشان داده ميشد بيشتر تحريك ميشدند و شعارهايشان عبارت بود از:
چماقدار، چماقدار مرگت فرا رسيده.
مرگ بر بهشتي.
ايران را گورستان چماقدار ميكنيم.
بزن، بزن حقشه.
بنيصدر در ادامه سخنانش يك بار هم به صدا و سيماي جمهوري اسلامي حمله كرد كه با كف و سوت برايش ابراز احساسات شد.
وي در حين سخنانش به مسافرت سعيد سنجابي و منصور فرهنگ كه روزنامههاي خارجي نوشته بودند براي ترتيب دادن ملاقات بين بنيصدر و ريگان در 19 اسفند، به آمريكا مسافرت كرده بودند، و همچنين چند هفته پيش در مجلس تعدادي از نمايندگان خواستار تكذيب آن از طرف رئيس جمهور در صورت عدم صحت آن شده بودند اشاره كرد و آن دو تن را به جايگاه فراخوانده و اين كار را تكذيب كرد.
بنيصدر همچنين چند بار در حين سنخراني برگهاي شناسائي كه به وسيله مهاجمين از افراد مضروب بدست آمده بود را نشان داده و آنها را متعلق به افراد كميتهها اعلام كرد.
بنيصدر در رأس ساعت 6 به سخنان خود پايان داد و شركتكنندگان در حالي كه شعارهايي بر عليه «دكتر بهشتي» ميدادند دانشگاه را ترك گفتند. در پايان مراسم در جلوي درب جنوبي دانشگاه چادري كه در آن نمايشگاه عكس ترتيب داده ميشد و يا كتاب در آن به فروش ميرسيد همچنان ميسوخت اين چادر در حين مراسم بوسيله گروهي كه پلاكاردي با عنوان «چادر وحدت مركز چماقداري» در دست داشتند آتش زده شده بود.
* روزنامه هاي انقلاب اسلامي و كيهان 59/12/16
انتهاي پيام/
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد
شد
پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.
پر بازدید ها
پر بحث ترین ها
بیشترین اشتراک
تازه های کتاب