اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

جامعه  /  سیاست خارجی

خاطرات جنايي «قاضي تردست» در 90 دقيقه گفت‌وگو با فارس

خبرگزاري فارس: شاهد دروغين بر اثر ريزش بنزين راننده پژو از شدت آتش به حدي سوخت كه حتي استخوان‌هايش هم از بين رفته بود؛ وقتي تحقيق كرديم فهميديم راننده پژو، شهادت دروغ داده و به اين بلا دچار شده است.

خاطرات جنايي «قاضي تردست» در 90 دقيقه گفت‌وگو با فارس
از وقتي كه در دادگاه كيفري با قاضي تردست آشنا شدم، علاقه‌مند شدم درباره مواردي كه با آنها در دادگاه برخورد كردم، برخوردهاي وي با افرادي كه در دادگاه حاضر مي‌شوند و همچنين خاطرات او درباره ورود به دستگاه قضايي و فعاليت در مسجدسليمان و ساوه با وي گفت‌وگو كنم. مصاحبه‌اي كه در ذيل مي‌خوانيد، حاصل گفت‌وگوي ما با قاضي حسن تردست، رئيس شعبه 74 دادگاه كيفري استان تهران است كه درباره مسائلي از جمله نحوه ورود به دستگاه قضا، خاطرات فعاليت در ساوه و مسجدسليمان، افزايش جرائم و دلايل آن و همچنين معضلات دستگاه قضايي گفت‌وگو كرديم. * تدريس توأم با اشتغال در ابتداي انقلاب تردست درباره اولين شغلي كه در آن مشغول به كار شد گفت: مدتي بعد از پيروزي انقلاب اسلامي و همزمان با آغاز فعاليت سپاه پاسداران، در خدمت آيت‌الله ايرواني در منطقه 12 سپاه تهران به عنوان مسئول بخش فرهنگي مشغول به كار شدم. همزمان در دبيرستان و هنرستان‌هاي منطقه 11 تهران تدريس عربي مي‌كردم. يكي از دوستان قديمي فرمي آورد مبني بر اينكه دانشكده علوم قضايي كه توسط شهيد بهشتي تاسيس شده بود از بين نيروي ارزشي دانشجو مي‌پذيرد. علي‌رغم اينكه 24 سال داشتم متاهل بودم و 2 فرزند داشتم؛ مجبور بودم براي تامين مخارج زندگي در كنار تحصيل كار هم بكنم. اوايل تشكيل سپاه، پاسداران حقوق دريافت نمي‌كردند ولي بعضي اوقات امام خميني (ره) به عنوان تبرك از طر يق نمايندگان خود مخصوصا مقام معظم رهبري مبلغي را به نيروها مي‌دادند. به خاطر مشغله زياد فرصت نكردم فرم شركت در آزمون دانشكده را پر كنم اما دوستم خودش فرم را پر كرد و من در كنكور دانشكده قضايي شركت كردم. بعد از قبولي در آزمون، در بسياري از كلاس‌هاي عربي، فقه و معارف كه از قبل از انقلاب با آنها آشنايي داشتم و در آزمون نمره خوبي كسب كرده بودم، با توافق رئيس دانشكده شركت نكردم. تا سال 64 ضمن تدريس درس مي‌خواندم تا اينكه آن زمان هنگامي كه در جبهه و در منطقه درياچه نمك قرارگاه رمضان بودم با دستور امام خميني مبني بر اينكه نيروهاي دانشجو براي ادامه تحصيل برگردند و به خاطر نياز دانشكده به نيرو، به تهران برگشتيم و واحدهاي باقيمانده را در تابستان پاس كردم. بعد از اتمام تحصيلات علي‌رغم ميل باطني نسبت به تهران كه زادگاهم بود به دليل برخي شرايط موجود و براي نزديكي به جبهه شهر مسجدسليمان را براي فعاليت انتخاب كردم. آقاي مروي رئيس كميسيون نقل و انتقالات بود و با توجه به رابطه ديرينه‌اي كه با هم داشتيم با تقاضاي وي كه سابقه حضور در آن شهر را داشت، كارم را در آنجا شروع كردم. شش سال داديار و بازپرس مسجد‌سليمان بودم تا اينكه بعد از برگشت به تهران آقاي مروي از من خواست براي يك سال به ساوه بروم؛ در آنجا به طور همزمان رياست دادسراي عمومي و دادسراي انقلاب ساوه را در اختيار داشتم و فعاليت من در ساوه كه قرار بود يك سال باشد به 14 سال تبديل شد. * مسجدسليمان، شهري انگليسي زده بود از تردست خواستم درباره شرايط شهر مسجد سليمان به عنوان اولين شهر محل فعاليتش برايمان بگويد كه با بيان اينكه مسجدسليمان، شهري بود كه به خاطر مسائل سياسي جوزده بود، گفت: بين نماينده مجلس، امام جمعه و برخي گروه‌هاي سياسي درگيري‌هاي زيادي بود. مسجدسليمان اولين شهر ايران بود كه نفت در آن كشف شد؛ يك شهر انگليسي زده بود تا جايي كه بيشتر مردم عادي هم بعضا در مكالمات خود اصطلاحات انگليسي به كار مي‌بردند. * سياسي شدن يكي از اولين پرونده‌هايي كه رسيدگي كردم يكي از اولين پرونده‌هايي كه در مسجدسليمان رسيدگي كردم مربوط به مردي بود كه در درگيري با همسرش، فك همسرش را شكسته بود؛ چون اين فرد عضو يك نهاد سياسي بود جوسازي بسياري بر سر اين پرونده به وجود آمد. از ابتداي تصدي امر قضا، قرار نبود وارد مسائل سياسي شوم و تاكنون هم از جريانات سياسي به دور بودم. از 15 سالگي فردي سياسي بودم ولي سياسي بودن غير از سياستمدار بودن است. قاضي بايد سياسي باشد اما سياستمدار نباشد؛ آفت بزرگ امر قضا آلوده شدن به سياست است. در اوايل انقلاب به مدت يك هفته عضو حزب جمهوري اسلامي شدم اما از آنجا هم كنده شدم. * قتل دختربچه توسط 3 مرد شرور تردست هميشه درباره يكي از دلخراش‌ترين پرونده‌هايي كه با آن رو به رو بوده است، به قتل دختربچه‌اي در مسجدسليمان اشاره مي‌كند؛ از او خواستيم درباره اين پرونده توضيح دهد كه گفت: در اين پرونده 3 جوان، دختربچه‌اي را ربودند و به او تعرض كردند كه منجر به مرگ دختربچه شد. اين 3 جوان وابسته به بزرگان محل و شهر بودند و به همين دليل فشارهاي زيادي روي پرونده وارد شد تا قانون رعايت نشود اما به عنوان بازپرس پرونده قرار مجرميت آنها را صادر كردم اما از نتيجه آن بي‌خبرم چون قبل از رسيدگي به پرونده به ساوه منتقل شدم. * سوختن در آتش نتيجه شهادت دروغين قاضي تردست هميشه و در تمام جلسات محاكمه كه نياز است اظهارات شهود را بشنود، قبل از اظهارات شهود، سرانجام دنيوي و اخروي شهادت دروغ را به آنها يادآور مي‌شود و از آنها مي‌خواهد شهادت دروغ ندهند؛ او هميشه، يك مورد جالب را كه نتيجه شهادت دروغ است به شاهدان گوشزد مي‌كند كه از او خواستيم درباره اين پرونده صحبت كند. پرونده مربوط به يك پسر 16 ساله بود كه دوستش را با چاقو كشته بود؛ او ادعا مي‌كرد مقتول مزاحم خواهرش شده و بعد از اينكه به اين كار اعتراض كرده مقتول براي او چاقو كشيده كه در جريان درگيري چاقو را از دست مقتول گرفته و او را زده است. شاهدان احضار شدند و دو نفر از آنها كه بعدا معلوم شد از اقوام مقتول بودند مدعي شدند متهم چاقو را از خانه آورده است. قرار بازداشت موقت متهم صادر شد و حين بازجويي به آنها تاكيد كردم كه مواظب باشيد حق كسي را ضايع نكنيد و بدانيد كه خداوند ناظر بر اعمال و رفتار شما است. بعد از يك هفته پرونده‌اي ارجاع شد كه در تصادفي راننده خودرو پژو از عقب با تانكر حمل بنزين تصادف كرده و بر اثر ريزش بنزين راننده پژو از شدت آتش به حدي سوخته كه حتي استخوان‌هايش هم از بين رفته بود؛ وقتي تحقيق كرديم فهميديم راننده پژو يكي از شهودي بود كه بعدا معلوم شد شهادت دروغ داده و به اين بلا دچار شده است. شاهد دوم را احضار كرديم و او كه به شدت گريه مي‌كرد، مدعي شد آنها اصلا در صحنه جنايت نبوده و دروغ گفته‌اند. * 4 سال قبل به تهران برگشتم تردست درباره بازگشت به تهران و ادامه فعاليت قضايي خود گفت: سال 84 فعاليت من در ساوه به اتمام رسيد و به عنوان مستشار و دادرس دادگاه كيفري به تهران آمدم و از سال 87 تاكنون به عنوان رئيس شعبه 74 دادگاه كيفري مشغول فعاليت هستم. * قتل دلخراش 2 كودك خردسال توسط پدرشان از تردست درباره قتل‌هاي دلخراشي كه با آن‌ها رو به رو شده سؤال كرديم كه گفت: قتل‌ها معمولا دلخراش هستند اما فجيح‌ترين پرونده مربوط به تجاوز سه جوان مسجدسليماني به دختربچه در بيابان بود. يك مورد ديگر هم مربوط به پدري بود كه دو فرزند خردسالش را در همان شهر و با طناب خفه كرده بود. اين فرد با زنش مشكل داشت و دچار ناراحتي رواني و عصبي بود؛ همسر اين مرد تهديد به قتل شده بود و خانه را ترك كرده بود. علي‌رغم شكايت اين زن در سال 68 مقداري در رسيدگي به شكايت او مسامحه شد تا اينكه اين اتفاق رخ داد. *قاتلان قطعات بدن مقتول را در چاه فاضلاب ريختند پرونده ديگر مربوط به شخصي بود كه افرادي او را ربوده و بعد از قتل جنازه او را مثله كرده بودند؛ آنها براي اينكه نه خودشان شناسايي شوند و نه جسد كشف شود، جسد را به قطعات بسيار ريز خرد كرده و داخل چاه فاضلاب ريخته بودند. اما با تحقيقات لازم، قاتلان شناسايي و دستگير شدند. ادعاي قاتلان اين بود كه مقتول را به خاطر ارتباط نامشروع با خواهرشان به قتل رسانده‌اند. * براي نجات يك اعدامي التماس كردم بعضي اوقات، قضات مجبور مي‌شوند عليرغم ميل باطني، مجبور مي‌شوند حكم شرع و قانون را اجرا كنند؛ قاضي تردست هم از اين قائده مستثني نيست و خودش درباره اين موضوع مي‌گويد: در چند پرونده تكليف قانوني با احساس دروني من معارض بود. در يك پرونده حين اعدام متهم، گريه كردم و به خانواده مقتول التماس كردم كه از او بگذرند اما آنها به خواسته خود پافشاري كردند تا اينكه حكم اجرا شد. پرونده مربوط به قتل مهندسي بود كه با زني كه در محل كار او اشتغال داشت رابطه غيراخلاقي برقرار كرده و پسران آن زن بعد از اطلاع از اين موضوع مهندس را به قتل رساندند. متهم جوان بسيار با شخصيتي بود ولي در يك لحظه تعصب به او فشار آورده و مرتكب قتل شده بود. حكم قانون و شرع به قصاص بود ولي احساس عاطفي شديدي بين من و متهم ايجاد شده بود كه اين احساس با قانون مغاير بود ولي تكليف داشتم به قانون عمل كنم؛ بسيار متاثر بودم، مقتول را بغل كرده و گريه كردم اما در نهايت حكم اجرا شد. * شهروند نمونه‌اي كه مسئولان او را نديدند تردست معتقد است كه در جريان حادثه سعادت‌آباد در حق مردم ايران و احساسات آنها اجحاف شده است. وي گفت: در جريان رسيدگي به موضوع پرونده سعادت‌آباد دو هفته تمام مطبوعات و شخصيت‌هاي سياسي و كشوري به مردم و احساس مسووليت آنها و بي‌تفاوت بودن آنها حمله كردند و حتي در صدا و سيما به گونه‌اي تبليغ شد كه گويا مردم ايران مردمي فاقد تعصبات انساني و عواطف هستند. يك روز بعد از محاكمه پرونده سعادت‌آباد، محاكمه‌اي داشتيم كه در آن پرونده متهم با يك قبضه سلاح، يك امير بازنشسته نظامي را به منظور سرقت خودروي وي به قتل رسانده بود و چون موفق به سرقت نشده بود در حين فرار تصميم گرفت خودروي سمند خانم پزشكي را سرقت كند باز هم نتوانست و فقط پزشك را مجروح كرد. علي‌رغم مسلح بودن متهم، يك مغازه‌دار و چند نفر عابر پياده او را تعقيب كردند تا اينكه يكي از آنها با قفل فرمان با متهم درگير شد و او را دستگير كرد. طبق اظهارات شاهدان اين فرد به مدت 15 دقيقه متهم را روي زمين خوابانده بود تا پليس برسد. اين فداكاري و رشادت اين شخص از چشم مسئولان دور ماند. جوسازي‌ها عليه مردم درباره پرونده سعادت‌آباد درست نبود چراكه مردم احساس مسووليت مي‌كنند، اما درباره حادثه سعادت‌آباد تحليل واقعي، جامعه‌شناختي و روان‌شناختي خوبي انجام نشد و مردم مسلمان ايران را با چهره بدي به دنيا نشان دادند. * عذرخواهي و پرداخت خسارت به كسي كه اشتباهي احضار شد در يكي از جلسات محاكمه، متوجه شدم كه قاضي تردست از كسي كه به اشتباه احضار و جلب شده بود، عذرخواهي و خسارتي را به او پرداخت كرده بود. تردست در تشريح اين اقدام گفت: چون دفتر شعبه تحت نظارت رئيس دادگاه است و او مسوول امور دفتري است؛ به دليل آنكه آن شخص راننده تاكسي و به اشتباه دفتر دادگاه جلب شده بود تصميم گرفتم قبل از اينكه در محضر خدا به محاكمه بنشينم رضايت او را جلب كنم. * معتادي كه براي ترك اعتياد خودش را سارق معرفي كرد تردست با بيان اينكه در طول عمر قضايي جز يك مورد بيشتر سابقه نداشته كه اشتباه كرده باشم و آن يك بار هم به خاطر عملكرد خود متهم بود، گفت: سال 68 و در زمان بازپرسي من، منزل يك مامور امنيتي را در مسجدسليمان سرقت كرده بودند كه يك نفر در اين زمينه دستگير شد و حتي صحنه سرقت را بازسازي كرد. بعد از محاكمه اين فرد، وي به تحمل 2 سال حبس محكوم شد تا اينكه حدود يك سال بعد، عده‌اي سارق حرفه‌اي دستگير شدند و معلوم شد سرقت را آنها انجام داده‌اند؛ از متهم اول علت دروغ‌گويي‌اش را سوال كردم كه وي به من گفت: به خاطر اينكه مالباخته مامور امنيتي بود از او ترسيدم و همچنين به خاطر اعتيادي كه داشتم تصميم گرفتم به زندان بروم تا شايد اعتيادم را ترك كنم. غير از اين مورد اشتباهي نكردم و معتقدم اگر خدا قاضي را صادق بداند در اجراي عدالت و در تصميم‌هاي او تصرف مي‌كند و امدادهاي خود را مي‌فرستد و مانع از اشتباه او مي‌شود. * برادري كه خودش را به جاي خواهرش به عنوان قاتل معرفي كرد بعضي اوقات پيش مي‌آيد كه فردي مرتكب جرمي مانند قتل (عمدي يا غيرعمدي) مي‌شود اما نزديكان او به خاطر محبتي كه نسبت به وي دارند، خودشان را به عنوان مجرم معرفي مي‌كنند. از تردست سؤال كرديم كه آيا از اين موارد براي او هم اتفاق افتاده است كه او با تأييد اين موضوع گفت: شخصي در حادثه رانندگي خودش را قاتل معرفي كرد ولي بعدا معلوم شد خواهرش در حادثه رانندگي پشت فرمان بوده و مردي را به قتل رسانده است. به دليل اينكه اين زن جوان گواهينامه نداشت، برادرش خودش را قاتل معرفي كرد اما تحقيقات نشان داد كه اين فرد دروغ مي‌گويد. * به خاطر اجراي حكم اعدام در ملاءعام خانواده‌ام تهديد به مرگ شدند زماني كه به ساوه رفتم در يك روستا به نام يل‌آباد درگيري زيادي بود و مسئولان ساوه مي‌گفتند كه در آن منطقه در سال حداقل 2 قتل رخ مي‌دهد. دستور دادم كل روستا را تفتيش كنند كه حدود 40 اسلحه كشف شد. در يك پرونده قتل، حكم به اجرا در ملاء عام دادم، اما مسوولان ديگر توصيه كردند كه با اين كار يك قبيله را با خود دشمن خواهي كرد. مقاومت زيادي براي اجراي حكم مي‌شد اما من بر اين كار اصرار كردم و بعد از حضور در ميدان اجراي حكم، حكم اعدام اجرا شد. به شكل مستقيم و غيرمستقيم تهديد كردند كه اگر حكم اجرا شود بر سر خانواده من بلايي خواهند آورد اما چون مي‌دانستم مسامحه در اجراي حكم درگيري بين اين افراد را افزايش مي‌دهد لذا با حضور بنده در محل، حكم اجرا شد و بعد از آن، سال‌ها آرامش در منطقه حكم‌فرما بود. * ديدار با محكومان در خيابان جواني بود كه فرزند رئيس يكي از بانك‌هاي شهر بود و بعد از صدور حكم خيلي‌ها متوسل شدند تا از گناه اين فرد خاطي كه مزاحمت خياباني براي دختران ايجاد كرده بود بگذرم؛ قبل از آن در خطبه‌هاي پيش از نماز جمعه هشدار داده بودم كه با مزاحمين خياباني با شدت برخورد خواهيم كرد و چند مورد در ملاء عام حكم به شلاق داده بودم كه يكي از اين احكام مربوط به اين فرد بود. آنها حتي براي جلوگيري از اجراي حكم به بيوت بعضي از مراجع متوسل شدند تا حداقل حكم در ملاءعام اجرا نشود، اما حكم اجرا شد تا اينكه سه سال بعد در خيابان فردوسي تهران و در حين خريد، جواني از پشت سر مرا صدا كرد و وقتي خودش را معرفي كرد فهميدم كه همان شخصي است كه حكم او را اجرا كرده بودم. او كه همراه همسرش بود، به من گفت قبل از اجراي حكم علاقه‌اي به درس خواندن نداشتم اما بعد از آن مسير زندگي من عوض شد و با آمدن به تهران ادامه تحصيل دادم و ازدواج كردم. از او درباره اينكه آيا واقعا خودش را مستحق اين حكم مي‌داند يا خير سؤال كردم كه گفت: بله اين حكم حق من بود و بعد از آن مسير زندگي من عوض شد. * جلسات بازپرسي در دادگاه تردست درباره اينكه چرا برخي از جلسات محاكمه وي به جلسات بازجويي و بازپرسي تبديل مي‌شود گفت: به خاطر تراكم پرونده در دادسرا و عدم تناسب تجارب و شم قضايي متصديان امر جنايي، پرونده‌ها بسيار ناقص و با ايرادات شكلي و ماهيتي به دادگاه مي‌رسد؛ ناگزير براي احراز ماوقع بايد مانند يك بازپرس موضوع، مورد كنكاش قرار گيرد. به همين دليل است كه در ظرف 3 سال چند متهم به خاطر فقدان دليل از اتهام قتل تبرئه شدند اما حتي در يك مورد مشخص شد كه متهم اصلي در جريان قتل سريالي شخص ديگري است كه در ورامين دستگير شد. * قاضي نبايد جوگير شود در بيشتر جلسات دادگاه، رفتار يكسان و توأم با تحكم قاضي تردست با طرفين پرونده را شاهد هستيم. او واقعا فرقي بين طرفين پرونده قائل نمي‌شود و حتي در يكي از پرونده‌ها كه متهم او خودش قاضي بود هم مانند ديگر متهمان برخورد كرد. تردست درباره اين رفتار خود گفت: در ادب‌القضا از حضرت علي(ع) روايت است كه قاضي نبايد مقهور طرفين شود؛ متاسفانه به دليل فرهنگ جامعه و اوضاع موجود، طرفين سعي مي‌كنند به گونه‌اي دادگاه را با سر و صدا و آوردن افراد زياد تحت تاثير قرار دهند و بعضا با برنامه‌ريزي سعي مي‌كنند جلسه را متشنج كنند. لذا با ابزارهاي قانوني موجود از جمله اينكه قاضي مي‌تواند بدون محاكمه فرد مخل نظم دادگاه را تا 5 روز زنداني كند سعي در كنترل دادگاه داريم. به همين دليل اين تحكم براي كنترل نظم دادگاه لازم و ضروري است و طرفين پرونده نبايد احساس كنند كه قاضي تحت تاثير رفتار آنها دچار ترس و ترديد شده است. بدترين آفت قضا اين است كه قاضي جوگير شود. * تشخيص صداقت متهم از روي لحن تردست معتقد است صحت و سقم اظهارات متهمان را مي‌توان از لحن آنها تشخيص داد و در بيان اين استدلال خود مي‌گويد: اين موضوع هم تعبير قرآن است (يعرف المجرمون به سيماهم....) و هم در روانشناسي امروز اصلي ثابت شده است. در تجربه قضايي من هم ثابت شده كه لحن و صوت متهم در حين بازجويي يكي از امارات مهم است كه اگر قاضي به آن توجه كند مي‌تواند مسير حقيقت را بيابد. لازمه آن صبر و توسل به خداوند است. طهارت ظاهري قاضي با گرفتن وضو كه در يك حالت با معنايي تصدي كند و قضاوت را به عنوان شغل كارمندي تلقي نكرده و آن را در جايگاه واقعي ببيند و در اين صورت شناخت متهم از بين جملات زياد سخت نيست. امدادهاي خداوند ناظر و مستمر و رحمت او واسعه است حق تعالي قاضي را از آن محروم نمي‌كند. * علت كثرت آمار قتل در بين اقشار ضعيف طبيعتا يكي از عوامل و زمينه‌هاي جرم فقر اقتصادي ناشي از بي‌كاري و عدم پاسخ به نيازهاي مادي و رواني است لذا در اقشار فقير جامعه، جرائم بسيار زياد ديده مي‌شود. * علت افزايش قتل‌هاي خانوادگي اين موضوع عوامل زيادي دارد يكي اينكه در جامعه ما روح خشونت خيلي پررنگ شده است، فيلم هاي سينمايي كه از غرب وارد مي‌شود، ماهواره‌ها و حتي فيلم‌هايي كه از صدا و سيما پخش مي‌شود و حتي مبلغين رسمي و غيررسمي ما در بي‌توجهي (به دميدن روح گذشت و مدارا با همنوع) سهيم هستند. فضاي سياسي كشور، موقعيت جغرافيايي ايران كه سال‌ها با غرب درگير هستيم و همچنين كشورهاي جنگ‌زده و خشن همسايه ما عواملي هستند كه روح خشونت و گريز از مداراي با همنوع را افزايش داده و موجبات درگيري و ارتكاب جنايت مي‌شوند. درباره جنايت خانوادگي هم متاسفانه تبليغات غلط مبلغين و مراجع فرهنگي در تعيين جايگاه زن و مرد در محيط خانواده و همچنين توسعه بيان حقوق زن و فرزندان بدون تبيين تكاليف، كه امروز ديده مي‌شود بعضي‌ها كه دستي در رسانه‌ها دارند به انگيزه تاليف قلوب و همرنگ شدن با فرهنگ به ظاهر غربي دفاع از زن مرتب بر طبل دفاع از حقوق زن و فرزند مي‌كوبند در حالي كه درباره تكاليف آنها غفلت مي‌كنند، اين كار باعث متورم شدن توقعات در خانواده‌ها مي‌شود و با فرهنگ ايراني و آموزه‌هاي ديني ما مغايرت دارد. دليل افزايش آمار طلاق كه تناسبي با فرهنگ ايراني و ديانت ما ندارد نشان مي‌دهد كه متوليان فرهنگي كشور به صورت رسمي و غيررسمي نتوانسته‌اند چيزي كه مطلوب است را در حد متعارف هم انجام دهند. سوءمديريت فرهنگي در رسانه‌ها يكي از آفت‌هاي اجتماعي و خانوادگي كشور شده است. * ارتكاب قتل در ايران از سوي اتباع افغان جرايم زيادي از سوي افراد خارجي كه كثرت آنها در بين افاغنه است مي‌بينيم و علت آن هم به خاطر زيست سخت زندگي در كشورشان است كه افرادي بسيار خشن و قصي‌القلب هستند؛ با توجه به كثرت پرونده‌هاي اين افراد آنها حتي به مبالغ بسيار كم هم مرتكب قتل مي‌شوند. اين افراد چون جايگاه مشخصي ندارند بعد از ارتكاب جرم هم تعقيب آنها بسيار سخت است. تجربه نشان مي‌دهد كه يك فرد افغاني بعضا در يك خيابان كه در چند جا كار كرده است با نام‌هاي مختلف شناخته مي‌شود. سياست بازار كار ايران هم باعث شده كه افاغنه در قبال كار سخت دستمزد كم بگيرند و در بورس كار قرار بگيرند؛ چند ميليون افغاني در كشور داريم در حالي كه كارگران ايراني بيكار هستند. * نويسندگي بعد از بازنشستگي از قضاوت به مسايل فرهنگي علاقه دارم و نمي‌دانم چه اتفاقي افتاد كه از كار معلمي به كار قضا وارد شدم. بعد از بازنشستگي تصميم دارم تجارب خود را مكتوب كنم تا با بضاعتي كه دارم اهل فن از اين تجارب استفاده كنند. * فضاي بي‌اعتنايي به قانون بهشت هر خلافكار است يكي از بزرگترين آفت‌هاي نظام جمهوري اسلامي اين است كه قوه قضاييه امر قضا و قاضي در جايگاه شايسته خود نيستند و حتي متاسفانه استقلال و امنيت قاضي و قضا با مداخلات غيرثواب برخي شخصيت‌هاي كشوري و اظهار نظر در برخي موارد كه شاهد دادن حكم‌هاي قضايي در رسانه‌ها هستيم كه موجب تضعيف دستگاه مي‌شود. هر چند دستگاه قضايي خود داراي مشكلات زيادي است اما امروز بزرگترين آفات تحقير امر دستگاه قضايي نزد مسوولين كشور است. علي‌رغم تاكيدات مكرر مقام معظم رهبري و توصيه‌هاي تعيين كننده و موثر ايشان در استقلال و سختي امر قضا و پرهيز از آلوده كردن (از سوي عوامل بيروني) يا آلوده شدن (از سوي عوامل دروني) دستگاه قضايي تا زماني كه جايگاه قوه‌قضاييه در اذهان عمومي مخصوصا مسوولان يك جايگاه مقدس پيدا نكند و قانون را به عنوان امري مقدس در فرهنگ ملي نهادينه نكنيم در مسير رساندن نظام به اهداف و به يك جامعه متعارف عدالت‌خواه موفق نخواهيم شد. تا قانون مقدس نشود، نظمي در جامعه حاكم نمي‌شود و هيچ كس به اندازه جنايتكاران چپاول‌گران بيت‌المال، معاندين و معارضين نظام و مخالفان ديرينه اسلام و تشيع از فضاي بي‌عنايتي به قانون بهره نمي‌برند و فضا و جامعه بي‌اعتنا به قانون بهشت هر خلافكار است. انتهاي پيام/
این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول