خبرگزاری فارس – مصطفی معصوم زادگان: ساعت یک بامداد چنین روزهایی از مهر ماه سال 1360، یادآور آغاز یکی از مهمترین عملیاتهای تاریخ دفاع مقدس ماست؛ عملیات غرورآفرین ثامن الائمه (ع) با رمز مقدس "نَصرٌ مِنَ اللهِ و فَتحٌ قریب".
وقتی در سی و یکمین روز از شهریور ماه سال 1359، دشمن به خاک وطن حمله کرد، رؤیای سقوط انقلاب اسلامی و رسیدن چند روزه به تهران را در سر میپروراند.
تنها چند روز کافی بود تا دشمن بفهمد که این خیال خام، رویایی بیش نیست؛ لذا بر این مسئله متمرکز شد تا بخشی از خاک ایران را جدا کند و خود را موفق و پیروز نشان دهد.
خرمشهر، نخستین شهری بود که بعد از مقاومتی جانانه سقوط کرد؛ اما آبادان برای دشمن، مهمتر از خرمشهر بود. آنان میتوانستند با رسیدن به آبادان، اهواز را هم در اشغال خود ببینند.
این بود که دشمن در مهر ماه سال 1359 از رودخانه کارون عبور کرد و با بستن جاده ارتباطی آبادان به ماهشهر و آبادان به اهواز، این شهر را محاصره کرد.
مقاومت مردم با این محاصره در هم نشکست؛ بلکه دو چندان شد؛ چراکه آنان نمیخواستند خاطره تلخ سقوط خرمشهر، این بار در آبادان تکرار شود.
اینجا بود که دم مسیحایی حضرت روح الله، روحی اعجازگونه در قلب رزمندگان دمید:
"من منتظرم این حصر آبادان از بین برود ... حتما باید شکسته بشود ... ."
این بود که نخبه جوان و مبتکر جنگ، حسن باقری افشردی، طرحی تهیه کرد تا در شورای عالی دفاع مورد بررسی قرار گیرد.
کشور در آن روزها، درگیر خیانتهای مکرر بنی صدر شده بود و همین، آغاز رفع حصر آبادان را با مشکل رو به رو میکرد.
سرانجام در مهر ماه 1360 و با فرماندهی سردارانی مانند حسن باقری افشردی، حسین خرازی، یوسف کلاهدوز و ولی الله فلاحی، یکی از مهمترین و خاطره انگیزترین عملیاتهای دوران دفاع مقدس کلید خورد تا تلفیق سازمان کلاسیک ارتش با نیروهای مردمی سپاه و بسیج، محاصره آبادان را در هم بشکند و در عرض تنها چند روز، 150 کیلومتر مربع از خاک وطن شامل دو جاده استراتژیک اهواز به آبادان و ماهشهر به آبادان آزاد و بندر مهم آبادان، از محاصره دشمن خارج شود.
اینجا بود که باز هم امام امت، پیامی روح نواز صادر فرمودند:
"اینجانب این پیروزی بزرگ را به فرماندهان تمام نیروهای مسلح و به سربازان ارجمند و سپاهیان نیرومند تبریک میگویم و امید است این سرافرازیها را که برای اسلام و میهن فراهم میکنند، منظور نظر مبارک ولی الله الاعظم حضرت بقیت الله (عج) باشد و آخرین پیروزمندی را که بیرون راندن نیروهای متجاوز کافر از سرزمین میهنمان است، ملت شریف ایران به زودی مشاهده کند."
و اما رهبر مجاهد و جانباز انقلاب، حضرت آیت الله خامنه ای نیز بارها این مناسبت تاریخی و مهم را مورد توجه قرار داده اند که بخشی از بیانات معظم له در این باره چنین است:
"این روزها، روزهای شکسته شدن حصر آبادان است.
حادثه عجیبی بود.
آن روزهایی که دشمن از کارون عبور میکرد و مقدمات حصر آبادان را فراهم مینمود، روزهای عجیبی بود. آن وقت من غالبا در اهواز بودم. فضای غم آلودی بود؛ فراوانی مشکلات، فرماندهی غلط و ناقص، بی پناهی نیروهای مومن و مخلص، تجهیزات در حداقل لازم، نه مهمّاتی، نه سلاحی.
دشمن هم از این وضع استفاده کرد. از آن طرف که هرچه فشار آوردند، نتوانستند آبادان را تصرف کنند و دیدند که قابل تصرف هم نیست؛ مجبور شدند دور بزنند، از این طرف بیایند، از کارون عبور کنند و با فاصله زیادی آبادان را محاصره کنند.
در این دوران چند ماههای که آبادان، اول از دو جهت، بعد از سه جهت، بعد تقریبا از چهار جهت محصور بود و هیچ راه زمینی به سمت آبادان وجود نداشت و باید از درون آب میرفتند و با فاصله ای خودشان را میرساندند، قضایایی اتفاق افتاد.
اینقدر جوان مومن، رزمنده مخلص و آدم فداکار جان خود را به خطر انداخت یا نثار کرد، تا دشمن را یک وجب عقب بنشاند، یا از جلو آمدن او مانع بشود، که واقعا ضبط و حصر آنها کار آسانی نبود.
من نمی دانم آیا این چیزها در نوشتهها و دفترها و لااقل در سینهها ضبط است تا روزی در اختیار تاریخ قرار بگیرد یا نه؟ و ای کاش باشد و قرار بگیرد.
امام (ره) فرمودند حصر آبادان باید شکسته بشود.
به دنبال این فرمان، برای شکستن حصر آبادان تلاش شد. حصر آبادان، در خلال یک فداکاری بزرگ شکسته شد و حرف امام تحقق پیدا کرد. کسانی در دنیا بودند که از دور فکر میکردند که قضیه جنگ با از دست رفتن آبادان حل خواهد شد و قضیه جمهوری اسلامی هم حل خواهد گردید! جمهوری اسلامی که نتواند آبادان خود - یعنی شهر صنعتی و چشم و چراغ آن منطقه از کشور- را نگه بدارد، دیگر چطور حکومت و دولتی است؟! معلوم بود که اگر آبادان میرفت، روحیهها هم با این شهر میرفت و دیگر اهواز هم قابل دفاع نبود.
حصر آبادان چطور شکسته شد؟
حرف من این است. ملت ایران، رزمندگان، آزادگان، خانوادههای عزیز شهیدان، جانبازان عزیزمان -که جگرگوشههای ما هستند- و خود کسانی که در آن حادثه شرکت داشتند، به خودشان برگردند و مراجعه کنند و از خودشان سوال نمایند، چه شد که حصر آبادان شکست؟
ما نتوانسته بودیم جلوی دشمن را بگیریم که روی رودخانه پل نزند و بیاید. برای یک نیروی نظامی، پل زدن روی رودخانه، کار خیلی مشکلی است. جلوگیری از آن، به مراتب آسانتر از شکستن آن محاصره سنگین بود. چطور شد که ما توانستیم این کار بزرگ را انجام بدهیم؟ این عامل، عامل اصلی است. این عامل، همان عاملی است که تمام مشکلات جمهوری اسلامی را رفع خواهد کرد. این عامل، همان عاملی است که تا امروز هم در تمام جبهههای مبارزات گوناگون نظام مظلوم ما، به داد مردم رسیده است. این عامل چیست؟
این عامل، چیزی مرکب از دو عنصر است: اول، توکل به خدا و دل به دریا زدن به امید او؛ دوم، فداکاری و جان و راحتی و منافع خود را به حساب نیاوردن ... ."
تنها چند روز بعد از شکستن حصر آبادان بود که صدام معدوم - که خود را ناتوان از تصرف آبادان میدید - بعد از یازدهمین نشست سران عرب، چنین گفت:
"ما نمی خواهیم کشورگشایی کنیم. ما فقط میخواستیم، تهدید ایران را از شهرهای خود دور سازیم!"
و اینچنین بود که توکل به خدا و فداکاری و ایثار و جانبازی، باز هم جواب داد؛ خاک وطن حفظ گردید و البته به تعبیر حکیمانه رهبری بصیر انقلاب، تا وقتی این دو عامل پابرجا باشد، پیروزیها و پیشرفتهای بعدی هم ادامه خواهد داشت.
انتهای پیام/2258*20