به گزارش گروه بین الملل خبرگزاری فارس، به دنبال حملات اخیر در پاریس و گروگانگیری و درگیریهای پس از آن که 17 کشته برجای گذاشت، رسانههای غربی بار دیگر انگشت اتهام را به سمت مسلمانان نشانه رفتند، موضوعی که بار دیگر مساله اسلام هراسی و استفاده از هر اتفاق و حادثهای برای مقصر جلوه دادن مسلمانان در جهان غرب را به وضوح نشان داد.
برای بررسی این موضوع گفتگویی مکتوب با «مانوئل اوچسنریتر» تحلیگر آلمانی، کارشناس مسائل سیاست خارجی و امور خاورمیانه و سردبیر مجله خبری «زوئرست»(ZUERST) ترتیب دادیم.
سوال: دلایل حملات اخیر در پاریس و ریشههای آن از نظر شما چیست؟
«مانوئل اوچسنریتر»: «اگر بخواهیم رک صحبت کنیم باید گفت که بروز چنین حوادثی قطعی بود و فقط مساله زمان چنین حمله وحشتناک و وحشیانه ای مطرح بود. خبرنگاران و روزنامه نگاران مستقل، تحلیلگران و سیاستمداران که هیچ جایگاهی در رسانههای جریان غالب غرب ندارند، از سال 2011 و آغاز آنچه «بهار عربی» خوانده شده، درباره احتمال چنین حملات تروریستی هشدار دادهاند».
موضوع و اصل ساده ای اینجا وجود دارد: «وقتی تروریسم را صادر میکنید، در واقع شما برای خود تروریسم را وارد میکنید. آنچه در فرانسه اتفاق افتاد دقیقا همان چیزی است که هر روز در سوریه در حال اتفاق افتادن است».
وی افزود: «من اکنون درباره آنچه که موسوم به «گروههای افراطی جنگجو» در سوریه خوانده شده صحبت نمیکنم و درباره آنچه رسانههای جریان اصلی و سیاست و سیاستگذاری رایج در اروپا هنوز از «شورشیان میانه رو» حرف میزنند اما واقعیت در تضاد با روایت غربی این است که این به اصطلاح «شورشیان میانه رو» به اندازه متحدان خود در داعش وحشی، افراطی و کشنده هستند».
این تحلیلگر آلمانی تصریح کرد: «افراد افراطی با گذرنامه های اروپایی هر روز کشورهای خود را به مقصد سوریه و عراق ترک می کنند و برخی از آنها به عنوان قاتلانی حرفه ای و ماهر به کشورشان بر میگردند. این موضوع اصلا امر عجیبی نیست».
«از نقطه نظر ژئوپلیتیکی، مجله فرانسوی «شارلی ابدو» هدف یک «آتش و تیراندازی دوستانه» قرار گرفت چرا که این مجله از همه این سیاستهای خارجی دیوانه وار برای ساقط کردن حکومتهای خارجی(از قبیل سوریه) حمایت میکرده است.
«شارلی ابدو همیشه شبیه به قطعه ای از دهان مبتذل دولت فرانسه بوده است. ژان ماری لوپن رئیس جبهه ملی فرانسه در گفتگو با روزنامه روس «کوسمولسکایا» تاکید کرد که «حتی اگر همکاران شارلی ابدو هدف ترور و جنایت قرار میگرفت، این نشریه از دست انداختن مرگ «دیگران» لذت میبرد».
«دولت فرانسه اکنون و در حال حاضر سیاست خارجی خود را تغییر نخواهد داد و بلکه در نقطه مقابل این مساله، آنها کشور را به شدت به سمت دولتی پلیسی سوق خواهند داد. فرانسه در حال پیش بردن سیاست تنش است و دیگر کشورهای اتحادیه اروپا هم همین روش را در پیش گرفته اند».
سوال: از نظر شما علت اسلام هراسی در اروپا و غرب چیست؟
«اوچسنریتر»: «کلمه اسلام هراسی در روزهای اخیر بسیار استفاده شده است اما باید معنای آن را درست درک کنیم. ما گروه های بسیار واقعی ضد اسلامی داریم که آنها با فعالان حقوق بشر مجادله میکنند. باید گفت گروههای واقعی ضداسلامی نئو محافظه کارانی هستند که خواهان سوءاستفاده از ترس و وحشت مردمی از حوادث تاسف باری چون حوادث پاریس هستند».
«این گروه های نئومحافظه کار ادعا میکنند «ببینید این چهره واقعی اسلام است! باید اسلام ممنوع شود! و ما باید قرآن را ممنوع کنیم! اسلام مساوی خشونت و تروریسم است!».
«نتیجه طبیعی چنین موضعگیری ایدئولوژیکی کاملا واضح است: مردم را باید از اسلام آزاد و دور کرد و آنها باید آزاد شوند که این موضوع نه فقط در اروپا بلکه در همه جا اجرا شود».
«گروههای این چنینی در واقع متحدان طبیعی افراطیون لیبرال غربی هستند که خواهان «صادر» کردن «شیوه زندگی لیبرال غربی» به همه جای جهان هستند».
«اما مردم عادی زیادی در اروپا نگران تحولات جاری قاره خودشان هستند. آنها مشکلات عدیده ناشی از مهاجرت گسترده و افزایش فعالیتهای گروه های تکفیری را میبینند و همچنین آنها جنایتهای اتفاق افتاده در سوریه را هم میبینند».
«اخبار منتشرشده درباره نسل کشی مسیحیان توسط داعش در موصل عراق روی بسیاری از اروپاییان تاثیر عمیقی داشت. نام گذاشتن این نگرانیها به «اسلام هراسی» کار درستی نخواهد بود البته ما باید به سیاست اروپا هم نگاه کنیم:
«در آلمان دولت ما به دو نوع از گروههای اسلامی را بال و پر میدهد: 1- مسلمانان به اصطلاح لیبرال که نظرات بسیار لیبرالی درباره مسائل مختلف دارند. از منظر ژئوپلیتیکی آنها همه نظرات رسمی و دولتی را میپذیرند».
2- یک گروه دومی وجود دارد که در رسانههای آلمانی به عنوان «محافظه کار» لقب داده میشوند اما در واقعیت آنها با نظرات اخوان المسلمین و عربستان سعودی مرتبط هستند. البته آنها اقلیت مسلمانان در آلمان را تشکیل میدهند اما نفوذ آنها در سیاست زیاد است. شاید جالب باشد که آنها هیچ مشکلی با همکاری کردن با گروههای لابی طرفدار اسرائیل در آلمان ندارند».
«گروههای مرتبط با عربستان سعودی و اخوان المسلمین به ویژه وقتی موضوع درخواستها در تقابلشان با اکثریت مردم مطرح میشود، توجه زیادی را به خود جلب میکنند. آلمان کشوری سکولار است و هر کسی حق عمل به دین خود را دارد. گروههای مرتبط با عربستان سعودی و اخوان المسلمین نه تنها هیچ کمکی به جامعه مسلمانان نمیکنند بلکه مواضع آنها تنها احساسات اسلام هراسی را برمیانگیزاند».
«و بار دیگر باید تاکید کرد که سیاست در قبال جامعه مسلمانان و تاثیرات آن بر جامعه آلمان تنها از یک راه منطقی ژئوپلیتیکی قابل توضیح دادن است: وقتی مرکز اسلامی هامبورگ در سال 1953 تاسیس شد که این مرکز بیشتر توسط ایرانیهای شیعه دایر شد، همه رسانههای جریان اصلی شروع به جار و جنجال کردند. آنها درباره ایجاد این مرکز ترس و وحشت ایجاد کردند در حالی که هیچ دلیلی برای این منظور وجود نداشت. این تنها یک مرکز مذهبی شیعه است و شما نمیبینید که هیچ درخواست سیاسی از آن مرکز بیرون بیاید و نه هیچ پروپاگاندا و یا چیز دیگری».
«البته این یک مرکز شیعی است و افرادی که به آنجا میروند ایران را به عنوان دشمن بزرگ آنچه «جهان آزاد» خوانده شده، نمیبینند. همین برای رسانههای جریان اصلی آلمان کفایت میکند».
«در همان حال، آکادمی ملک فهد پادشاه (متوفای)عربستان سعودی یک مدرسه خصوصی در «باد گودسبرگ» وجود دارد که یک مسجد هم دارد. این آکادمی به شدت در حمایت از گروهای افراطی سنی در آلمان فعالیت دارد اما رسانه های جریان اصلی و سیاست جاری بسیار از آنچه که آنها در قبال مرکز اسلامی هامبورگ انتقاد میکنند، دور هستند. علت این موضوع چیست؟ خوب دلیل مشخص است بنا به دلایل ژئوپلیتیکی. از نظر آنها «ایران شیعه،دشمن است و عربستان سعودی وهابی، متحد ما است».
«ما همچنین میتوانیم درباره تاثیر زیاد لابی ترکیه هم صحبت کنیم. وقتی مقامات ارشد ترکیه از قبیا رجب طیب اردوغان یا احمد داوود اغلو از آلمان دیدار و برای اقلیت ترکتبارها صحبت میکنند، این دیدارها بیشتر شبیه به «دیدار از سربازان» است تا یک دیدار و احوالپرسی معمولی. این مساله هیچ ارتباطی به موضوع مذهب ندارد بلکه به دخالت در سیاست داخلی آلمان مربوط است. اغلب مردم آلمان وقتی به پروپاگاندای رهبران ترکیه گوش میدهند، ناامید و ناراحت میشوند. گاهی اوقات لابی ترکیهای این موضوع را هم اسلام هراسی مینامد».
سوال- آیا سیاستهای آمریکا و متحدان اروپایی آن در قبال سوریه هیچ ارتباطی با رشد گروه های تروریستی شبیه به داعش داشته است؟ چرا غرب اینقدر در عقده براندازی بشار اسد است؟
«اوچسنریتر»: «وقتی درباره سوریه و همینطور اوکراین صحبت میکنیم از سوی شخصیتهای سیاسی ارشد غربی بسیار درباره «دموکراسی و حقوق بشر» میشنویم اما این موضوعات تنها پوشاندن مقاصد و اهداف اصلی است که آنها 100 درصد از مسائل ژئوپلیتیکی نشات گرفته است».
«سوریه و بشار اسد به عنوان مانعی نه تنها برای روش حاکمیت و حکمرانی در سوریه دیده میشود بلکه این موضوع به خاطر چارچوب ژئوپلیتیکی جمهوری عربی سوریه است کشوری که متحد ایران و روسیه،حامی حزب الله و به طور کلی مقاومت است. در حالی که دیگران از قبیل عراق دچار تفرقه و جدایی مناطق مختلف هستند و یا در لبنان که دچار ناامنی و ناتوانی به علت درگیریهای داخلی است و کشورهایی چون اردن،ترکیه و پادشاهیهای خلیج فارس تنها عروسک خیمه شب بازی غرب هستند، سوریه «آخرین مرد(کشور) مقاوم و مبارز» در منطقه است. این به چه معنا است؟ از نظر غرب هر کاری میشود کرد تا بشود سوریه را متلاشی و دچار تجزیه کرد و تروریسم یک ابزار مناسب برای تحقق این هدف است.
«داعش نتیجه منطقی و برآمده از دخالت مستقیم کشورهای غربی در منطقه است. اخیرا آمریکا اعلام کرده که 400 نظامی متخصص برای آموزش دور تازه «شورشیان میانه روی سوری» به منطقه اعزام میکند. در عالم واقع احتمالا این(مخالفان دولت سوریه) میتواند «داعش شماره 2» باشند. هزینه و بهای این موضوع را غیرنظامیان و مردم سوریه و عراق و سربازانی خواهند داد که توسط تروریستهای آموزش داده شده توسط کشورهای غربی با مالیات شهروندان این کشورها کشته خواهند شد. از سوی دیگر هزینه این مساله را اروپاییهایی خواهند داد که در آینده هدف حملات افراطیون بازگشته از جنگ سوریه و عراق قرار خواهند گرفت».
انتهای پیام/م