به گزارش خبرنگار خبرگزاری فارس در دوشنبه، «الکساندر کنیازف» کارشناس سیاسی روس در یادداشت اختصاصی برای فارس به بررسی شرایطی پرداخت که در پی بحران انتخاباتی افغانستان، با نقش کلیدی آمریکا میتواند کشورهای آسیای مرکزی را به صورت مستقیم تحت تاثیر قرار دهد.
متن کامل این یادداشت به شرح زیر است:
هنوز معلوم نیست که با پادرمیانی واشنگتن مشکل انتخابات ریاست جمهوری افغانستان راه حل نهایی پیدا خواهد کرد یا خیر، اما در کل وضعیت این کشور طبق سناریویی پیش میرود که تقسیم آن به قومی- سیاسی یکی از ویژگیها خواهد بود. چنانچه راه حل سیاسی مشکل به نتیجه نرسد، دولت آتی کابل که قرار است با تائید آمریکا به اشرف غنی احمدزی واگذار شود، عمدتاً از حمایتهای مناطق پشتونشین برخوردار خواهد بود.
اما همزمان وقوع اتفاقات زیر نیز کاملاً امکانپذیر خواهد بود:
- تشدید روحیات انزواخواهی در برابر کابل در شمال با محوریت نقش مزار شریف و ریاست والی بلخ «عطا محمد نور»؛
- ائتلاف گروههای تاجیکی از جمله گروههای منطقهای علیه گروههای پشتون (رویارویی مستقیم و گسترده نظامی بعید خواهد بود ولی اتفاقاتی در ابعاد نسبتاً محدودتر امکان خواهد داشت)؛
- استفاده از گروههای ترکزبان (قبل از همه ازبکتباران پیرامون عبدالرشید دوستم) به منظور اعمال فشار روی تاجیکهای شمال؛
- افزایش هرج و مرج در کابل و همچنین در مسیر ارتباطاتی «شمال -جنوب» و عملاً اتفاق افتادن خودمختاری مناطق. در این فرایند به طور سنتی گروه تاجیکی پنجشیر از جمله بحث کنترل بر منطقه اصلی ارتباطی «سالنگ» نقش مهمی ایفا خواهند کرد.
البته «قندهار بزرگ» پشتونی به عنوان یکی از این قلمروهای جزیرهای عملًا ایجاد شده است. گسترهای از استان «زابل» تا «کنر» به طور ثابت تحت کنترل طالبان بوده و در این زمینه تغییراتی به وقوع نخواهد پیوست. غرب افغانستان و حداقل هرات تحت کنترل اسماعیلخان و شمال شرق تحت کنترل گروهی متعلق به برهانالدین ربانی رئیس جمهور مرحوم باقی خواهند ماند.
تاثیر تحولات افغانستان در آسیای مرکزی
این موضوع در کل منجر به برجستگی دو عامل در رابطه با تاثیرگذاری روی وضعیت آسیای مرکزی خواهد شد:
- تداوم فروپاشی مراکز قدرت زمینه را برای استفاده از آنها در راستای اهداف نظامی سیاسی آمریکا و متحدانش تسهیل خواهد کرد؛
- ضعف هریک از مراکز قدرت در شرایط وجود اختلاف میان آنها، شرایط برای استفاده سرویسهای اطلاعاتی آمریکا و متحدانش از مناطق شمالی را برای دنبال کردن برنامهها در بعد شمال بیشتر فراهم خواهد کرد.
- تهدید افراطگرایی و فعالیتهای تروریستی و تاثیر بر حوزه امنیت از این ناحیه را میتوان به سه بخش عمده تقسیم کرد که هر کدام به کشوری تعلق خواهد گرفت: ترکمنستان، ازبکستان و تاجیکستان.
این سه کشور با توجه به شرایط مرزی و نوع روابط خود با آمریکا با هم تفاوت میکنند.
ترکمنستان و نفوذ رو به افزایش افراطگرایی مذهبی
برای ترکمنستان چگونگی وضعیت جامعه ازبک حائز اهمیت است زیرا به صورت کامل از سوی عبدالرشید دوستم قابل کنترل نبوده و گروههای ازبکی از مرکز واحد مدیریتی برخوردار نیستند.
افزایش اختلافات در شمال غرب میتواند منجر به فعال شدن ترکمنها شود. در فاریاب و بادغیس از چند سال پیش به این طرف گروههای قومی ترکمن فعالیتهایی انجام میدهند که بیشتر آنها با گروههای پشتون تبار طالبان به طور مستقیم ارتباط دارند. در میان گروههای ترکمنی مبارزه برای رهبری همواره وجود دارد. از جمله میتوان به گروه «حافظ نورالله» اشاره کرد که در منطقه به هم متصل شدن استانهای جوزجان، فاریاب و بادغیس مستقر میباشد.
مشکل دیگر این است که نفوذ ترکیه تا حد زیادی از طریق پیروان فتحالله گولن (در ترکیب نیروهای ترکی آیساف و تیمهای بازسازی استانها) در میان ترکمنها (و همچنین ازبکها) شدت یافته است که گسترش ایدئولوژی پانترکیسم در مناطق مورد اشاره دلیل این امر است. البته وهابیسازی گستره بزرگی از هرات گرفته تا مزار شریف نیز از سوی نمایندگان سعودی و عوامل وابستهاشان (قبل از همه ملاها و امامان مساجد) دنبال میشود. همینطور تعداد تقریبی گروههای مسلح «طالبان ترکمنی» حدود 2 هزار نفر ارزیابی میشود.
در مناطق افغانی هممرز با ترکمنستان، نیروهای عمده سیاسی وجود ندارند که در ازای همکاری و حمایت، بتوان از رهبران آنها تقاضای حسن نیت و حفظ ثبات نسبی در نواحی مرزی را کرد (همانند توافق دهه 90 عشقآباد با طالبان). فعال شدن گروههای افراطی مرتبط با افغانستان در قلمرو ترکمنستان که از جمله در پی آمادگیهای مقدماتی در ترکمنستان در جنگهای علیه دولت سوریه حضور پیدا کردهاند، بر وخامت اوضاع کلی افزوده است.
از فعال شدن گروههای قبیلهای تا تهدید قزاقستان و روسیه
رفتار ترکمنستان و توانایی آن در رابطه با دفاع از خود و جلوگیری از نفوذ تهدید و چالشها از قلمرو این کشور به سایر مناطق آسیای مرکزی، غیر قابل پیشبینی میباشد. تسلط یک گروه خاص قبیلهای («تکه» و یا «آخال تکه») بر نهادهای مدیریتی کشور باعث افزایش نارضایتیهای رو به رشد شده است که در این رابطه میتوان به ناراحتیهای علنی ساکنان (و از جمله نخبگان) ولایتهای بالکان غربی و داشاغوز شمالی اشاره کرد که به قبیله «آیمودی» متعلق میباشند.
ولایت بالکان از مناطقی است که بخش قابل توجهی از ظرفیتهای استخراج گاز ترکمنستان (به عنوان مبنای اصلی اقتصاد) موجود بوده و تمایلات جداییخواهی در غرب این کشور هرچند فعلاً به صورت یک مقدار پنهان ولی در اصل بسیار قوی است.
بر ظرفیت سناریوی بیثباتی در ترکمنستان وجود ترکمنتباران در کشورهای هممرز افزوده است. در مناطق مرزی افغانستان با عشقآباد حدود یک میلیون نفر ترکمن به سر برده (عمدتاً متعلق به قبیله آیمودی و قبائل غیر «تکه» میباشند) و تعداد آنها در مناطق مرزی ایران با ترکمنستان به بیش از 1.3 میلیون نفر میرسد که آنها نیز غالباً ارتباطی به قبیله «تکه» ندارند.
با توجه به خطر گسترش بیثباتی در جنوب غرب افغانستان و احتمال انتقال آن به خاک ترکمنستان، میتوان پیشبینی شکلگیری محور بحران افغانستان-ترکمنستان با حرکت به سمت حوزه قزاقی دریای خزر (که همین حالا نیز وضعیت پیچیدهای دارد) و سپس قفقاز روسیه، پوولژی و اورال را داشت.
در این راستا، ظرفیت بالقوه اختلاف (جداییخواهی) موجود در میان نخبگان قبیلهای قزاقی موسوم به «آدای» در استانهای «مانگستائو» و «آتیرائو» قزاقستان و همچنین فعالیتهای سازمانهای تندرو اسلامی در غرب قزاقستان که هنوز نهادهای دولتی این کشور از کنترل آنها بر نیامدهاند، از اهمیت بالایی برخوردار خواهد شد.
تاجیکستان و جدی شدن بحث بدخشان
برای تاجیکستان در حال حاضر بیش از همه، منطقه بدخشان (پامیر) از اهمیت زیادی برخوردار میباشد. اختلاف بین دوشنبه و خاروغ (شهر خاروغ – مرکز استان بدخشان) از تابستان سال 2012 علاوه بر عنصر جنایی (تقسیم قاچاق انواع مواد و کالا بین گروههای محلی و گروههای متعلق به دوشنبه که با نهادهای دولتی مرتبط میباشند) همچنین انگیزه سیاسی و تا حدودی مذهبی پیدا کرد. درگیری ماه جولای سال 2012 به نوعی نقش آغاز مرحله آمادهسازی اطلاعاتی- روانی برای اعلام پروژه ایجاد دولت اسماعیلی را (بدخشان تاجیکستان، بدخشان افغانستان، گلگت بلتستان و خیبر پختونخوای پاکستان، شهرستان خودمختار تاجیک – تاشقرغان (در منطقه سین کیانگ ایغور) چین) بازی کرد.
بنیاد آقاخان در تشدید اینگونه روحیات نقش فعال بازی میکند. این امر منجر به بیثباتی بیشتر در بدخشان تاجیکستان و بالنسبه کاهش نفوذ دوشنبه روی این منطقه خواهد شد. در نتیجه شرایط به صورتی فراهم خواهد شد که تردد گروههای تروریستی از قلمرو افغانستان به این منطقه بیشتر امکانپذیر خواهد شد. تعداد تقریبی شبهنظامیان حرکت اسلامی ازبکستان سه هزار نفر برآورد شده و برای جذب ظرفیتهای جدید از امکانات بالایی برخوردار میباشد.
مسیرهای نفوذ افراطیها از طریق بدخشان
در این رابطه، 2 مسیر عمده نفوذ شبهنظامیان حرکت اسلامی ازبکستان از طریق بدخشان وجود دارد:
1. منطقه قراتگین (درواز – طویلدره – غرم - جرگتال) با اتکا به ارتباطات حفظشده با اتحادیه مخالفین سابق تاجیک و اعمال فشار روی خطوط ارتباطاتی دوشنبه – بدخشان. از طریق ناحیه جرگتال میتوان به استان باتکن قرقیزستان، استان سغد تاجیکستان و استان فرغانه ازبکستان و کلا وادی فرغانه (از طریق قسمت غربی آن) دسترسی پیدا کرد؛
2. خط ترانزیتی مستقیم از طریق بدخشان به «گلچه - اوش» (مرز مشترک بدخشان با استان اوش)
هرگونه حرکت از سوی تاجیکستان و قرقیزستان به منظور حضور فعال در فرآیندهای همگرایی و همکاریهای دوجانبه با روسیه میتواند نقش کاتالیزور را بازی کند. همچنین اقدامات سریع بیشکک برای ورود به اتحادیه گمرکی و اتحاد اقتصادی اوراسیا نیز میتواند به اصطلاح بهانهای مناسب فراهم کند.
در قرقیزستان پتانسیل بالای مقابله با پروژههای مورد اشاره شکل گرفته و به منظور فشار به رهبری این کشور ائتلاف سازمانهای غیردولتی غربگرا، گروههای ملیگرای محلی، سازمانهای زیرزمینی اسلامی دارای مواضع قوی در نهادهای دولتی به شمول نهادهای انتظامی و امنیتی و همچنین گروههای جنایی قومی (قرقیزی) تحقق یافته است.
ممکن است حرکت اسلامی ازبکستان و سایر گروههای که از افغانستان منتقل خواهند شد، از بیثباتی سیاسی داخلی به عنوان فرصت در جهت ایجاد کانونهای هرج و مرج استفاده به عمل آورند که در این راستا قبل از همه از ظرفیتهای وادی فرغانه و همچنین شبکههای «اختلافات مرزی قابل هدایت» (میان تاجیکستان و قرقیزستان در منطقه «باتکن» و قرقیزستان و ازبکستان در منطقه «سوخ») بهرهبرداری صورت خواهد گرفت.
در این روند، به احتمال زیاد، گروههای جنایی مشغول به قاچاق و از جمله قاچاق مواد مخدر نیز سهم خواهند گرفت زیرا عضویت قرقیزستان و سپس تاجیکستان به اتحادیه گمرکی و اتحاد اقتصادی اوراسیا منجر به تغییر (تشدید کنترل) وضعیت مرزی در این منطقه خواهد شد.
ازبکستان و اهداف منطقهای آمریکا
وضعیت ازبکستان متفاوت است. طی یک سال گذشته بین رهبری ازبکستان و نمایندگان آمریکا با هدف جلب موافقت تاشکند برای استقرار واحدهای نظامی واشنگتن در این کشور مذاکرات ادامه داشته است.
علاوه بر تمایل باز گرداندن پایگاه خانآباد (در شهر قرشی که پایگاه نظامی آمریکا از سال 2001 تا 2005 مستقر بود)، در این اواخر آمریکا همچنین خواستار در اختیار گرفتن پایگاه ترمذ شده است که فعلاً آلمانیها مستقر میباشند.
گفته میشود که واشنگتن تلاش میکند تا از امکان بهرهبرداری از فرودگاههای نظامی «توزل» (شرق تاشکند) و کاگان جنوبی (بخارا) نیز برخوردار باشد.
شرایط زیر موجب جلب کامل و یا نسبی موافقت رهبری ازبکستان با خواستههای آمریکا خواهد شد:
- تائید مشروعیت انتخاب اسلام کریماف به عنوان رئیس جمهور ازبکستان در انتخابات آتی ریاست جمهوری و ضمانت حفظ وضعیت موجود این کشور؛
- امتناع آمریکا از حمایت از سازمانهای مخالف ازبکستان از جمله احزاب و سازمانهای فعال در خارج؛
- ارتقای سطح روابط دوجانبه تاشکند با واشنگتن، از جمله در حوزههای سرمایهگذاری و اعطای اعتبارات.
سفر رسمی اسلام کریماف به واشنگتن باید به نوعی دست یافتن طرفین به توافقات فوق را تائید کند، اما فعلاً طرف آمریکا از پذیرش این پیشنهاد تاشکند خودداری کرده است. به احتمال زیاد در حال حاضر مذاکرات بین 2 طرف در این خصوص گرفتار بنبست شده است.
در صورت شکست نهایی این مذاکرات، احتمال کمک گرفتن آمریکا از حرکت اسلامی ازبکستان و سایر گروههای مشابه (از افغانستان توسط قلمرو تاجیکستان و قرقیزستان) بعید نخواهد بود.
در کنار سایر اهداف، تشدید فعالیتهای تروریستی در تاجیکستان و قرقیزستان با هدف ایجاد اختلاف در داخل سازمان پیمان امنیت جمعی دنبال میشود. زیرا در صورت بروز چنین شرایطی این سازمان (که هسته اصلی آن را واحدهای روسی تشکیل میدهند) بایستی وارد عمل شود. اقدامات نیروهای روسی مقیم تاجیکستان (پایگاه شماره 201) و ورود نیروهای نظامی مسکو به قرقیزستان میتواند انگیزه برای تشدید فعالیتهای گروههای ملیگرای ضدروسی را فراهم و امنیت منطقه را گرفتار چالش کند.
با این حال، دورنمای تحولات منطقه روشن نبوده و در سالهای نزدیک از میزان رویارویی و رقابتهای قدرتهای جهانی و بازیگران اصلی صحنه منطقهای کم نخواهد شد.
انتهای پیام/.