باور کردن این مسأله بسیار سخت است که بگوییم تنها 46 در صد از کودکان آمریکایی در خانواده هایی متولد می شوند که به طور سنتی لفظ خانواده را بر آن میتوان گذاشت. منظور ما از به کار بردن کلمه «سنتی» به معنی «مدرن نبودن» نیست بلکه منظور از خانواده سنتی خانواده ای است که از ازدواج رسمی یک زن و مرد که هر دو برای اولین بار ازدواج کرده باشند، می باشد. با این تعریف، خانواده های تک والد یا خانواده هایی با والدین هم جنس (که امروزه در آمریکا مرسوم شده است) از دایره خانواده متعارف خارج می شوند.
آقای مایکل اشنایدر روزنامه نگار و فعال اجتماعی در وبسایت endoftheamericandream.com مطلبی را در ارتباط با وضعیت خانواده های آمریکایی نوشته است که با توجه به اهمیت موضوع و نگاه انتقادی آن، بخش هایی از آن را در اینجا ذکر خواهیم کرد.
آقای اشنایدر می نویسد: باور کردن این مسأله بسیار سخت است که بگوییم تنها 46 در صد از کودکان آمریکایی در خانواده هایی متولد می شوند که به طور سنتی لفظ خانواده را بر آن میتوان گذاشت. منظور ما از به کار بردن کلمه «سنتی» به معنی «مدرن نبودن» نیست بلکه منظور از خانواده سنتی خانواده ای است که از ازدواج رسمی یک زن و مرد که هر دو برای اولین بار ازدواج کرده باشند، می باشد. با این تعریف، خانواده های تک والد یا خانواده هایی با والدین هم جنس (که امروزه در آمریکا مرسوم شده است) از دایره خانواده متعارف خارج می شوند.
طبق آماری که توسط مؤسسه نظر سنجی پیو (Pew Research Center) ارائه شده است، 15 درصد از کودکان آمریکایی در خانواده هایی زندگی می کنند که حداقل یکی از والدین برای بار دوم ازدواج کرده است. شاید این مسأله زیاد نگران کننده به نظر نرسد اما نکته تأسف بار این است که 39 درصد از کودکان آمریکایی در خانواده هایی بزرگ می شوند که تک والد یا بی سرپرست هستند. از نظر پژوهشگران مؤسسه پیو، فرزندان تک والد به کسانی گفته می شود که یا از ابتدا تک والد بوده اند (فرزندان نامشروع) یا در پی طلاق والدین به عنوان تک والد شناخته می شوند.
اشنایدر با اشاره به آمارهای گوناگون، اضافه می کند: بسیاری از ما آمریکاییها که اکنون سنین بزرگسالی خود را طی می کنیم، در خانواده های سنتی بزرگ شده ایم. اما امروزه نسل جدید آمریکا در خانواده های تک والد رشد پیدا می کند و با تأسف بسیار باید بگوییم که نسل آینده مفهوم خانواده را درک نخواهد کرد. کسانی هم که تصمیم به ازدواج میگیرند هرگز به فکر بچه دار شدن نیستند و فرزند دار شدن را برای سنین میانسالی خود می گذارند و این یعنی فرزندانی که والدین شادابی نخواهند داشت. والدینی که فرزندانشان را به عنوان مزاحمین دوست داشتنی تلقی می کنند که آرامش و تفریحات پدر و مادر را از بین خواهند برد.
مسأله کم رنگ شدن و از بین رفتن ساختار خانواده های سنتی در ایالات متحده موضوعی است که از سالها پیش آغاز شده و اکنون به اوج بحران خود رسیده است. بنابر آماری که از سوی مؤسسه نظر سنجی پیو اعلام شده است، میزان خانواده های سنتی از سال 1960 تا کنون رو به کاهش بوده است. به طوری که امروزه درصد خانواده های سنتی به نسبت سال 1960، 27 درصد کاهش پیدا کرده است.
آقای اسنایدر علت چنین تغییری را در جامعه آمریکا، تغییر نگرش مردم ایالات متحده نسبت به مسائلی همچون، رفتار جنسی، ازدواج و فرزند دار شدن می داند. او میگوید: روزگاری در آمریکا ازدواج به عنوان یک افتخار در نظر گرفته می شد و جوانان ما یاد میگرفتند که چگونه والدین خوبی باشند. حتی انجام رابطه جنسی میان زوجین به صورت یک امر مقدس و قابل احترام در نظر گرفته می شد. اما امروزه دیگر اینگونه نیست. جوانان آمریکایی به رابطه جنسی به عنوان یک ورزش نگاه می کنند که هر چه بیشتر باید در آن به رکوردهای جدید دست پیدا کنند. آنها به جای اینکه پدر یا مادر بودن را بیاموزند، یاد می گیرند که چگونه بچه دار شدنشان را تا جای ممکن به عقب بیاندازند و فرزند دار شدن مرز میان خوشحال بودن و از دست دادن خوشحالی برای آنهاست.
نتیجه چنین امری از بین رفتن بنیان خانواده متعارف در فرهنگ آمریکایی است. به همین دلیل است که از هر سه کودک آمریکایی امروزه یکی از آنها در خانه های بدون پدر رشد می کنند و اصلاً مفهوم داشتن پدر برای آنها تعریف نشده است. اشنایدر معتقد است، رفتارهای جنسی که امروزه در آمریکا با افتخار از آنها یاد می شود، حتی در بین حیوانات هم جایی ندارد و این تخریب عظیم فرهنگی که امروزه در آمریکا در حال رخ دادن است زنگ خطری است که چندین سال است که به صدا در آمده اما همگان گوشهای خود را برای شنیدن آن بسته اند.
اشنایدر با اشاره به تیتر برخی از اخبار حوادث که در ایالات متحده در ارتباط با جرایم جنسی رخ داده است، می گوید: این اخبار چنان برای ما آمریکایی ها تکراری و عادی شده است که خواندن آنها در روزنامه ها برای شهروندان ما تبدیل به یک سرگرمی شده است. در یک جامعه نرمال و عادی، انتشار چنین اخباری بحث های جامعه شناسانه و آسیب شناختی گسترده ای را به راه می انداخت اما چرا در جامعه آمریکا توجهی به این معضلات اجتماعی نمی شود؟
اشناید می گوید: مفهوم خانواده و فرزند داشتن یک امر انسانی و اخلاقی است اما در جامعه آمریکا با اخباری در رسانه ها مواجه می شویم که باعث شرمساری ما آمریکایی است. او می افزاید: چندی پیش در روزنامه ها خواندیم که در فلوریدا یک پدر و مادر در حالی که در رستورانی مشغول خوردن غذا بودند، دختر کوچک آنها در داخل اتومبیلشان در اثر شدت گرسنگی جان باخته بود. آیا یک انسان با فرزند خود چنین می کند؟ آیا نباید رفتار بعضی از حیوانات در برخورد با بچه هایشان برای چنین والدینی الگو و نمونه باشد؟
اشنایدر در پایان با اظهار تأسف از چنین روندی در ایالات متحده، از مردم و حاکمان آمریکا می خواهد تا برای نجات جامعه شان چاره اندیشی کنند چرا که این روند را عامل نابودی و سقوط انسانیت در آمریکا معرفی میکند.
منبع: دیدبان آمریکا
انتتهای متن/
افشای کامل
روایتگری موثر
زیستگاه رسانه
قصه های کرونا
کد اقناع
کیفیت حکومت
