به گزارش خبرگزاری فارس از شیراز، درست در روزهایی که خبر بازگشت 175 پرستوی پربسته غواص، شرق تا غرب میهن را بهتزده کرده و عکسهای آن بچههای معصوم، فضاهای نهچندان خودی مجازی را به تسخیر درآورده، بعد از ظهر امروز به اتفاق اعضای شورای شهر شیراز راهی بیمارستان اعصاب و روان جنت میشویم تا دلاوران دیروز و بالشکستگان امروز را نیز دیدار کنیم.
فضای بازدید از ابتدا بهگونهای دیگر است، اینجا نه از گروه ارکستر و مارشنوازان نظامی خبری هست نه روبانی وجود دارد و اسپندی بر آتش نهاده شده، تنها و تنها آسایشگاه و چند ساختمان اداری نیمهفرسوده در گوشهای از باغ جنت مأوای رزمندگان و فرماندهان عملیاتی شده که اکنون برخی حتی دیگر خود را هم نمیشناسند.
با وجود سرسبز بودن محیط اطراف که برای درمان جانبازان اعصاب و روان مناسب است، درست بهمانند بیشتر فضاهای شبانهروزی، نوعی غم و غربت وصفناشدنی در فضا موج میزند و از ابتدا تو را درگیر خود میسازد، حسی مبهم به تو میگوید حتی ماندن برای یک شبانهروز نیز در این آسایشگاه بسیار دلگیر است و غمبارتر از آن اینکه دیگر حتی عزیزانت هم سراغی از تو نگیرند که میدانیم برخی از جانبازان اعصاب و روان که حال وخیمتری دارند در چنین شرایطی هستند و برای آنها که نمیدانند میگوییم که خانواده اینها نیز گاه حق دارند که صبورترین افراد در مقابل خرد شدن هر روزه وسایل خانه و نابود شدن خودرو با دریل و کلنگ حتی اگر از نظر روحی کم نیاورند، از نظر مادی به تنگ میآیند که حفاظت از باقی اعضای خانواده گاه سپردن این جانبازان به مراکز درمانی را الزامی میسازد.
دریغ دیگر اما این است که برخی از اینان حال به نسبت بهتری دارند اما به سبب نبود امکانات در کنار جانبازانی با حال بد بستری میشوند و این موضوع همان مظلومیت مضاعفی است که از آن سخن میرانیم.
گویی اما تنها تو نیستی که این حال را داری که در و دیوار غمزده این بیمارستان گواهی میدهد روزگاری عزیزانی از این فضا به دیار باقی رخت بستهاند که شهیدانی زنده و شاهدانی بیواسطه از روزهای خاک و خون و حماسه بودهاند.
پس از توضیحات نخستین مسئولان، قدم به نخستین آسایشگاه بستری جانبازان اعصاب و روان میگذاریم و درست از همان لحظه اول آرامآرام سکوت بر جمع حکمفرما میشود.
رئیس شورا و سایر اعضا به اتفاق رئیس بیمارستان جنت اقدام به توزیع گل و شیرینی میکنند اما حال جانبازان، حال دیگری است.
چهرههای آفتابسوخته و تختهای یکنفره و روپوشهایی آبی و دیوارهایی بیرنگ، فضایی بسیار غمبار را ایجاد کرده، یکی از جانبازان کلماتی نامشخص و مسلسلوار را مرتب تکرار میکند و در آن از «الهی العفو» تا نام خوانندگان قدیمی و ساخت خانه و قهقهه و عجز، بهمثابه دوشکایی روغن نخورده به سوی همگان شلیک و به حضار یادآور میشود که چه کسانی چه کردند تا امروز این کشور به اینجا برسد.
مظفر مختاری با جانبازی که اصوات مبهم ادا میکند همراه شده و به همآوایی با وی میپردازد و گویی با زبان بیزبانی میگوید فاصله از عقل تا جنون یکقدم است و طی کردن مرز بین این دو به یک چشم بر هم زدن پیمودنی است.
سعید سیف سعی میکند فضا را با صلوات و دعا اندکی متحول سازد، غلاممهدی حقدل در گوش یکی از جانبازان زمزمه میکند که مشکل وی حل خواهد شد، دستغیب در گوشهای به نقطهای نامعلوم خیره شده و عکاسان حاضر در مراسم بهسختی و کندی دکمه دوربین خود را میفشارند.
آن دیگری پتو را بر سر خویش کشیده تا کسی را نبیند و شاید میخواهد کسی او را نبیند، یکی دیگر با همه عکس یادگاری میگیرد، آن یکی از سرودهای انقلابی و جبههای دهه 60 میخواند و برخی جانبازان دیگر سکوت مطلقاند... وقتی یکی از جانبازان شروع به خواندن «یاران چه غریبانه رفتند از این خانه ...» میکند، کمکم اشکهای حلقهزده در چشمها امانها را میبرد و بیرون میریزد که یکی شاید با خود میگوید یا ربالحسین، این ترانهخوان امروز، دیروز تیربارچی کدام عملیات و میدان جنگ بوده، بسیمچی و دیدهبان کدام خاکریز و عملیات و فرمانده کدام گردان و گروهان است که امروز اینگونه در هیبت ترانهخوانی کولی ما را میهمان صدای گرفته خویش میسازد ... و اشک و اشک ...
عکاس شورا به پهنای صورت اشک میریزد، خانمی که خبرنگار روزنامه افسانه است، هقهق میزند و از آسایشگاه بیرون میرود و تو برای آنکه فراموش کنی به سراغ آن جانبازی میروی که ترانههای ایلیاتی میخواند و باب احوالپرسی میگشایی که شاید همزبان باشد و بتوانی از این فضا خارج شوی...
آری اینان که یادگاران فتحالمبین و کربلاها و والفجرها هستند به سان همرزمان مظلوم خود در گردان یونس، هنوز مظلوم هستند که برخی را دیگر حتی عزیزان نیز بهتندی ندا در میدهند و امان از تنهایی که در چشمان خیره مانده جانباز گوشه آسایشگاه، لبخند را بر لب خشک میکند و تو با خود میاندیشی این چه پیمانی است که تا جوان و پرقوت بودهاند در بیابانها و سنگلاخها، تشنه و گرسنه در سرما و گرما تنها به عشق اباعبدالله (ع) و فرمان ولی خویش، پیر و مراد خود در جماران، سینه آماج گلولههای سربی ساختند و وقتی که جان جوانی از عضلات پر کشید، اسیر در و دیوار تنهایی و غربت ذهن خویش شدند، آه از مظلومیتت حسین جان که این درد را با که توان گفت که جانبازان جسمی حداقل شکوه و شکوای شهادت دادن بر آنچه دیده و کشیدهاند را دارند اما جانبازان اعصاب و روان گُنگان خواب دیدهای هستند که با زبانی نامفهوم برای ما و شاید به زبان رمز روزهای خاکریز، حدیث غربت خویش باز میگویند و یا الله که برخی از آنان به دوران قبل از جبهه خویش بازگشته و حافظهشان در روزهای دهه 50 منجمد شده است.
چقدر این آسایشگاه دلتنگ است و نمیدانم اگر حداقل مانند کشورهای دیگر، جانبازان در اتاقهای دونفره و سهنفره و با تجهیزاتی بهتر و لوازم صوتی و تصویری نگاه داشته میشدند آیا از این غم کاسته میشد یا تنها ظاهر آن تغییر میکرد و باطن همچنان مظلومیت و مظلومیت باقی میماند.
پاسخ به این سؤال چندان مهم نیست که اینها با «آقای غایب از نظر خویش» معامله کردهاند و تنها با آمدن وی از این غم و رنج ابدی خارج میشوند اما وظیفه ما بدون شک فراهم آوردن هر چه بیشتر امکان برای راحتی آنان است.
175 غواص زنده به گور شده نمونهای از جنایات دشمن بعثی است
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز در همین مورد توضیحاتی را ارائه کرد و گفت: هنوز خیلی مانده تا مردم ما عمق پستی رژیم بعثی را متوجه شوند که بسیاری از حقایق در سینههای این رزمندگان، آزادگان و جانبازان ناگفته باقیمانده و تنها باگذشت سالها و دههها و به همت جوانان انقلابی و مؤمن میتوان این رازها را به رشته تحریر کشید تا مردم جهان اسرار جنگ و ظلمهایی که بر فرزندان خمینی رفت را بدانند.
غلاممهدی حقدل افزود: حلبچه نشان داد که ما با چه دشمنی میجنگیدیم که حتی به مردم خود هم رحم نمیکرد.
وی ادامه داد: برخی امروز از خطر داعش میگویند و ما به یاد آنان میآوریم که هسته داعش پسمانده رژیم بعث است و همان تفکرات، امروز دوباره سر بر آورده با این تفاوت که در زمان جنگ ما جز دوربین روایت فتح و چند خبرنگار ایثارگر، کسی روایت مظلومیت بچههای ایران را نمیشنید اما امروز یک جهان از جنایات داعش با خبر میشود.
حقدل خاطرنشان کرد: اینها ادامه همان بعثیهایی هستند که وزیر ما را در اسارت شهید کردند و این کار تاکنون در دنیا سابقه نداشته است، اینها ادامه همان بعثیهایی هستند که با بمبهای شیمیایی هزاران ریه را سوزاندند و امروز وقتی 175 غواص دلاور ما دستبسته پیدا میشوند، نسل جوانی که جنگ را ندیده دنائت بعث را میبیند و پی میبرد که پدران آنها هشت سال چگونه در برابر دشمن تا دندان مسلح جنگیدند.
حقدل ابراز داشت: امروز داعش ادامهدهنده راه حزب بعث است که هیچ انسانیت و مردانگی نداشت و رزمندگان ما و همین جانبازان توانستند این غول خونریز را بر سر جای خود بنشانند.
رئیس شورای اسلامی شهر شیراز ادامه داد: این جانبازان بر گردن همه ما حق دارند و ما هر چه داریم از صدقه سر شهدا، ایثارگران، جانبازان و آزادگان و خانوادههای آنها است.
وی تصریح کرد: اینها حق حیات بر گردن ما دارند و ما در شورای چهارم این توفیق را داشتهایم که هر هفته به دیدار خانواده شهدا برویم و در موارد مختلف تلاش کنیم دین خود را در حد توان به جانبازان و ایثارگران ادا کنیم.
حقدل عنوان کرد: جانبازان در نظر شورا مستثنی هستند و نباید خدمات آنان در گیر و دار بروکراسی اداری معطل بماند و در این زمینه شورا هر آنچه بتواند برای خدمت به جانبازان انجام میدهد.
به گزارش فارس، در این دیدار مقرر شد شهرداری و شورای شهر شیراز در احداث بیمارستان جدید 64 تختخوابی جنت حداکثر همراهی و مساعدت را انجام دهند.
انتهای پیام/2448/الف/ط40/ژ1001