اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  فرهنگ و اندیشه

کلام سیاسی و نسبت آن با فلسفه سیاسی و فقه سیاسی - بخش دوم و پایانی

نسبت کلام سیاسی با فقه سیاسی

از آنجا که محور دانش کلام، ذات و صفات خدای سبحان و نسبت آن با امور جهان است، تبیین و بررسی نسبت ذات و صفات الهی با امور سیاسی یکی از رسالت های مهم علم کلام به شمار می رود.

نسبت کلام سیاسی با فقه سیاسی

 

تعریف کلام سیاسی

از آنجا که کلام سیاسی را نمی توان بدون توجه به ماهیت علم کلام تعریف کرد، بر اساس تعریف برگزیده فوق از دانش کلام، کلام سیاسی نیز بدین گونه تعریف می شود:

کلام سیاسی شاخه ای از دانش کلام است که با روش های گوناگون عقلی، نقلی و جدلی به تبیین و اثبات اصول عقاید دینی مربوط به امور سیاسی، یعنی هر آنچه که به صفات خداوند نسبت به امور سیاسی یا امور سیاسی ممکنات از حیث تعلقشان به صفات الهی باز می گردد، می پردازد و از آنها در برابر دیدگاه های مخالف و شبهات منکران دفاع می کند. موضوع کلام سیاسی نیز صفات خداوند مربوط به امور سیاسی و همچنین امور سیاسی ممکنات از حیث تعلقشان به صفات خداوند است. به عبارت دیگر موضوع کلام سیاسی «آموزه های کلامی مربوط به امور سیاسی» است.

تعریف برگزیده از کلام سیاسی، مبتنی بر چند ویژگی بنیادین است:

1. روش های کلام سیاسی همان روش های دانش کلام اند. در این تعریف، کلام سیاسی به روشی ویژه محدود نشده است؛ زیرا کلام سیاسی یکی از شاخه های دانش کلام است که می تواند از همه روش های کلامی بهره ببرد؛

2. کلام سیاسی همان اهداف کلام را در گستره خویش پی می گیرد؛ یعنی تبیین و اثبات آموزه های کلامی مربوط به امور سیاسی و دفاع از آنها؛

3. در تعیین موضوع و گستره کلام سیاسی، ارتباط صفات خداوند با امور سیاسی و همچنین حیثیت تعلقی امور سیاسی به صفات خداوند کانون توجه قرار گرفته است. این ویژگی، از سویی بیانگر جامعیت این تعریف است؛ زیرا همه امور سیاسی را از حیث تعلقشان به صفات الهی در بر می گیرد (مراد از «امور سیاسی» اعم از مسائل، رویکردها، رفتارها، گفتارها و نظریه های سیاسی و... است) و از سویی بیان کننده مانعیت این تعریف است؛ زیرا همه امور سیاسی، اعم از رویکردها، رفتارها، نظریه ها و گفتارهای سیاسی که از دیدگاه تعلقشان به صفات الهی کانون بحث قرار نمی گیرند، از قلمرو کلام سیاسی خارج می شوند.

برای تبیین دقیق تر جایگاه کلام سیاسی و تفاوت آن با خود امور سیاسی، اعم از نظریه ها، رفتارها و دیگر امور سیاسی، نمونه ای مرتبط با بحث را مطرح می کنیم. یکی از مسائل سیاسی، بیان وظایف حاکم سیاسی در قبال حکومت و مردم است. بیان وظایف حاکم سیاسی در قبال حکومت و مردم رسالت اصلی یک متکلم نیست؛ بلکه این وظیفه در اصل رسالت عالِم سیاسی آشنا با معارف اسلامی است که می کوشد به کمک منابع دینی وظایف حاکم سیاسی را تشریح کند. این منابع اعمّ از وحی، سنت و عقل است؛ ولی همین مسئله از دو طریق حیث کلامی می یابد:

1. از این طریق که پس از تبیین صفات خدای سبحان به لوازم این صفات در قبال وظایف حاکم سیاسی بپردازیم؛ به این معنا که با توجه به صفات الهی همچون حکمت، عدالت و خیریت، به این مسئله بپردازیم که حاکم سیاسی در قبال حکومت و مردم چه وظایفی دارد. به عبارت دیگر متکلم وظیفه دارد که اقتضای این صفات را نسبت به وظایف حاکم سیاسی تبیین کند. برای مثال، متکلم باید به این مسئله بپردازد که با توجه به حقانیت باور به توحید در همه عرصه های بشری و حقانیت باور به معاد و تأثیر ضرور اعمال در سعادت یا شقاوت اخروی، چه کسی از حق قانون گذاری در حکومت اسلامی برخوردار است. در این بخش رسالت اصلی متکلم تبیین اقتضا و استلزام توحید نسبت به قانون گذاری است؛

2. از حیث تبیین حیثیت تعلقی وظایف حاکم سیاسی به صفات خدای سبحان، متکلم وظیفه دارد سازگاری یا ناسازگاری وظایف تعیین شده برای حاکم سیاسی را با صفات خدای سبحان ارزیابی و تبیین کند. برای نمونه، اگر رسالت قانون گذاری حکومت اسلامی به حاکم سیاسی سپرده شود، متکلم موظف است نسبت این وظیفه و سازگاری یا ناسازگاری آن را با ربوبیت تشریعی خدای سبحان و صفت هدایت او بررسی کند.

مهم ترین تفاوت میان دو طریق مزبور، آن است که در طریق نخست، متکلم به نحو ایجابی و با استفاده از صفات خدای سبحان امور سیاسی و اقتضائات صفات الهی را در عرصه سیاسی تبیین می کند، ولی در طریق دوم، بیشتر نقش داوری و ارزیابی کلامی را نسبت به امور سیاسی مطرح از سوی دیگران دارد. به عبارت دیگر متکلم در طریق دوم حیثیت تعلقی امور سیاسی را به صفات الهی کانون توجه قرار می دهد و از این دیدگاه به تحلیل آن امور می پردازد.

با توجه به این تحلیل، قلمرو کلام سیاسی مربوط به آموزه های کلامی ای است که به نحو ایجابی یا سلبی به امور سیاسی می پردازند. برخی از مهم ترین مسائل کلام سیاسی عبارت اند از:

1. مشروعیت سیاسی حاکم بر اساس حق مطلق الهی، 2. نظریه های مشروعیت در کلام سیاسی مکاتب اسلامی (بررسی تطبیقی و انتقادی)، 3. نظریه های مشروعیت در کلام سیاسی ادیان توحیدی (بررسی تطبیقی و انتقادی)، 4. چیستی و شاخصه های عدالت سیاسی با توجه به مبانی کلامی، 5. مصلحت کلامی و رابطه آن با اعمال حاکمیت،

6. تحلیل کلامی مردم سالاری دینی، 7. مشروعیت انتخابات (میزان تأثیر آرای مردم (انتخابات) در مشروعیت تصمیمات حکومت اسلامی)، 8. تعارض تصمیمات حاکم اسلامی با مردم، 9. اقلیت های دینی و مذهبی و جایگاه آنها در تصمیمات نظام سیاسی، 10. دین و حق اقلیت های سیاسی، 11. رابطه میان دین و سیاست، 12. قلمرو سیاسی دین؛ حداکثری یا حداقلی، 13. مشروعیت جهاد در حکومت اسلامی، 14. ضرورت دینی افضلیت حاکم، 15. خطاپذیری حاکم سیاسی و نقش آن در سعادت اخروی، 16. ولایت فقیه، 17. ولایت فقیه و رابطه آن با ولایت معصومان(ع)، 18. پلورالیسم سیاسی و رابطه آن با پلورالیسم در حقانیت، 19. پلورالیسم سیاسی و رابطه آن با پلورالیسم در نجات و20. کلام سیاسی اشاعره، معتزله، سلفیه، و... و مقایسه آنها با کلام سیاسی امامیه.

گفتنی است که برخی کلام سیاسی را معادل یا ترجمه اصطلاح الهیات سیاسی24 در غرب می دانند و ترکیب «political theology» را به «کلام سیاسی» ترجمه می کنند. گرچه شباهت هایی میان دو واژه «کلام سیاسی» و «الهیات سیاسی» هست، این دو اصطلاح دقیقاً به یک معنا نیستند و تفاوت هایی میان آن دو وجود دارد. الهیات سیاسی مجموعه تلاش های الهیاتی متکلمان کاتولیک و پروتستان است که از سال 1960م. برای کشف بنیادهای مسیحیت در برون رفت از بحران فرهنگی قرن بیستم انجام شده است.25 عموماً می گویند اصطلاح «الهیات سیاسی» را استاد حقوق آلمانی تبار، کارل اشمیت26 در سال 1922 ابداع کرد. وی در مقاله ای با همین عنوان، یعنی «الهیات سیاسی: چهار فصل در باب مفهوم حاکمیت»27 به این مفهوم اشاره کرده است.28 اشمیت در نوشته های خویش در باب مشروعیت دولت مدرن و نظامات آن، به مسئله قدرت و حق حاکمیت پرداخت. از دیدگاه او، حق حاکمیت دولت مدرن از یک سنت پیشین الهیاتی مبتنی بر وجود و ماهیت خدای سبحان ناشی شده است.29

الهیات سیاسی در واقع همان آموزه های سیاسی است که از وحی ناشی می شوند. لئو اشتراوس30 در مقام تمایز میان فلسفه سیاسی و الهیات سیاسی به همین نکته اشاره می کند:

ما فلسفه سیاسی را کاملاً از الهیات سیاسی جدا می کنیم. در الهیات سیاسی، ما آموزه های سیاسی ای را می فهمیم که مبتنی بر وحی الهی هستند؛ ولی محدوده فلسفه سیاسی هر آن چیزی است که فکر بشر به تنهایی به آن دسترسی دارد. [یعنی اموری که برگرفته از چشم انداز و نگرشی خاص نباشد].31 آنچه ما از الهیات32 سیاسی می فهمیم تعلیمات سیاسی است که از وحی الهی ناشی می شود. فلسفه سیاسی محدود است به آنچه در دسترس ذهن بشر بی بهره از امداد وحی قرار دارد.33

با توجه به این تعاریف از الهیات سیاسی، الهیات سیاسی و کلام سیاسی سه تفاوت بنیادی دارند:

1. روش الهیات سیاسی صرفاً نقلی و محدود به آموزه هایی است که از وحی ناشی می شوند؛ برخلاف کلام سیاسی، که علاوه بر شیوه نقلی، از شیوه های گوناگونی، از جمله شیوه عقلی نیز بهره می گیرد. به عبارت دیگر، کلام سیاسی محدود به ظواهر کتاب و سنت نیست؛ بلکه استدلال عقلی به منظور اثبات آموزه های کلام سیاسی، یکی از روش های رایج در این دانش است؛

2. کلام سیاسی مربوط به امور سیاسی، با حیثیت تعلقی به صفات خداوند است و همین قید موجب کلامی بودن مسائل آن می گردد؛ ولی الهیات سیاسی اعمّ از این قید است و شامل همه امور سیاسی بدون قید مزبور می شود. الهیات سیاسی لزوماً به دنبال تبیین ارتباط امور سیاسی با اصول عقاید دینی نیست؛

3. الهیات سیاسی فقه سیاسی، اخلاق سیاسی و به گونه کلی همه آموزه های سیاسی دین را در بر می گیرد؛ ولی کلام سیاسی غیر از فقه سیاسی، اخلاق سیاسی و دیگر آموزه های سیاسی دینی است.

نسبت کلام سیاسی با فلسفه سیاسی

پس از تبیین ماهیت کلام سیاسی، این مسئله مطرح می شود که چه نسبتی است میان کلام سیاسی و فلسفه سیاسی.34 البته باید توجه کرد که نباید فلسفه سیاسی را با فلسفه علم سیاست35 خلط کرد.36

تعاریف گوناگونی از فلسفه سیاسی ارائه شده است. برخی فیلسوفان سیاسی، همچون دیوید میلر37 و جورج کلسکو38 فلسفه سیاسی را بررسی حکومت خوب و بد دانسته و دایره آن را به مباحثِ درباره حکومت محدود کرده اند؛ همچنان که عبدالرحمن عالِم39 و رافائل40، مؤلف کتاب Problems of Political Philosophy فلسفه سیاسی را فهم و بررسی دولت، به منظور حل و رفع مشکلات اجتماعی و سیاسی دانسته اند. ریموند پلانت41 با نگرشی گسترده تر به فلسفه سیاسی، آن را بررسی نظام های سیاسی و روش های تحقق حاکمیت دولت می داند. برخی دیگر از فیلسوفان سیاسی، همانند ریچارد هودلسون42 در اثر مهم خویش Modern Political Philosophy،43 و جین همپتون44 فلسفه سیاسی را به بررسی حکومت یا نظام های سیاسی محدود نساخته اند؛ بلکه با نگرشی بازتر به فلسفه سیاسی، آن را به تفکر در باب اصول هدایت جامعه و بررسی جوامع سیاسی تعریف کرده اند.

لئو اشتراوس45 جامع ترین تعریف را در باب فلسفه سیاسی ارائه می کند. وی با توجه دادن به این نکته که فلسفه سیاسی شاخه ای از خود فلسفه است، می کوشد با استفاده از تعریف فلسفه، به تبیین ماهیت فلسفه سیاسی بپردازد. از این رو، با توجه به گستردگی بسیار دامنه فلسفه، فلسفه سیاسی را تلاشی فلسفی برای شناخت و بررسی امور سیاسی می داند.46 بر همین اساس، در تعریف فلسفه و فلسفه سیاسی می گوید:

فلسفه تلاش برای کسب معرفتی عام نسبت به همه امور (خدا، جهان، انسان و ماهیات اشیا) است... با این نگاه به فلسفه، فلسفه سیاسی شاخه ای از خود فلسفه است. بنابراین فلسفه سیاسی تلاش برای جای گزینی تصورات انسان ها نسبت به ماهیت امور سیاسی، به معرفت نسبت به آن امور است. در فلسفه سیاسی، امور سیاسی موضوع موافقت و مخالفت، انتخاب و رد، و تحسین و سرزنش هستند. فلسفه سیاسی در حقیقت هم تلاشی است برای شناخت ماهیت امور سیاسی و هم شناخت نظام سیاسی حق یا مناسب.47

فلسفه سیاسی، بنابر تعریف لئو اشتراوس کوششی است برای نشان دادن معرفت به ماهیت امور سیاسی به جای گمان درباره آنها.48 به همین دلیل است که برخی از محققان اولاً روش فلسفه سیاسی را برهانی دانسته اند و ثانیاً دامنه آن را به همه امور سیاسی گسترش دادند.49 بنابر این تعریف، موضوع فلسفه سیاسی مجموعه امور سیاسی است. با توجه به این تعریف، که جامع ترین تعریف به شمار می آید، تمایز میان این دانش و کلام سیاسی روشن می شود:

1. موضوع فلسفه سیاسی، بر پایه عام ترین تعاریف، حقایق امور سیاسی به نحو عام است، ولی موضوع کلام سیاسی، عبارت است از: صفات خداوند در نسبت با امور سیاسی و یا امور سیاسی با حیثیت تعلقی به صفات خداوند؛

2. روش شناسی فلسفه سیاسی با کلام سیاسی یکی نیست. فلسفه سیاسی تنها از روش عقلی و برهانی استفاده می کند، ولی کلام سیاسی علاوه بر روش عقلی، از روش نقلی و جدلی نیز بهره می گیرد؛

3. اهداف فلسفه سیاسی و کلام سیاسی یکی نیستند. فلسفه سیاسی دغدغه دین و آموزه های کلامی را ندارد؛ بلکه به دنبال تفکر و بررسی امور سیاسی است؛ اعم از آنکه موافق با آموزه های دینی و کلامی باشد یا مخالف با آنها؛ ولی کلام سیاسی به دنبال تبیین، اثبات و دفاع از آموزه های کلامیِ مربوط به امور سیاسی است. بنابر تعریف فلسفه سیاسی، این دانش به دنبال تفکر آزاد در باب حقایق امور سیاسی است، حتی اگر این حقایق خلاف باورهای خود فیلسوف سیاسی باشند: «فلسفه سیاسی شیوه ای است که متعلق به گروه های محدودی نیست که تنها امور مهم برای آنها ارزش هایی اند که خود درباره آن می اندیشند یا تحلیل می کنند.»50

نسبت کلام سیاسی با فقه سیاسی

نویسندگان جدید، تعاریف گوناگونی از فقه سیاسی ارائه کرده اند. برخی از این تعاریف را، به رغم مرتبط بودن با فقه سیاسی، نمی توان تعریفی منطقی از فقه سیاسی دانست که از جامعیت و مانعیت لازم برخوردار باشد. یکی از تعاریف فقه سیاسی، تعریف به اصول تفکر سیاسی است:

فقه سیاسی عبارت است از اصول تفکر سیاسی، یعنی اصولی که در تفکر و کار سیاسی اسلام قابل حذف و تردید نیست و بدون رعایت آن اصول، تفکر سیاسی تفکری منحرف و کار سیاسی، کاری غیراسلامی خواهد بود.51

این تعریف از سویی، از شمول نامتناسب برخوردار است؛ زیرا تعریف به «اصول تفکر سیاسی» مصادیق کلام سیاسی و فلسفه سیاسی را نیز در بر می گیرد؛ در حالی که موضوع فقه سیاسی از اساس متفاوت با موضوع فلسفه سیاسی و کلام سیاسی است. تعریف مزبور از سویی دیگر، جامعیت لازم را نیز ندارد؛ زیرا تعبیر به «اصول» تنها مسائل سیاسی را در بر می گیرد که جزو اصول سیاسی است و دیگر شامل گزاره ها و مسائل فقهی غیراصولی نمی شود؛ در حالی که دامنه فقه سیاسی، علاوه بر اصول تفکر سیاسی، امور سیاسی را که از سنخ اصول نیستند نیز در بر دارد. برای مثال، وجوب شرعی شرکت در جهادی که حاکم اسلامی به آن امر کرده، از مسائل فقه سیاسی است؛ ولی این از اصول تفکر سیاسی نیست.

برخی در تعریف فقه سیاسی به بیان برخی مسائل آن بسنده کرده اند:

در فقه مباحثی تحت عنوان جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، حسبه، امامت و خلافت، نصب امرا و قضات، مأمورین جمع آوری وجوهات شرعیه، مؤلفه قلوبهم، دعوت به اسلام، جمعه و جماعات، آداب خطبه ها و برگزاری مراسم عید، صلح و قرارداد با دولت های دیگر، تولا و تبرا، همکاری با حاکمان و نظایر آن به طور مستقیم یا غیرمستقیم مطرح شده است که به آنها احکام سلطانیه یا فقه سیاسی گفته می شود. به این ترتیب فقه سیاسی شامل آن دسته از مباحث حقوقی می شود که تحت عناوینی چون حقوق اساسی، حقوق اداری، حقوق مالی، حقوق بین الملل و نظایر آن مطرح می گردد.52

تعریف مزبور، تنها مصادیقی را از فقه سیاسی در اختیار قرار می دهد. تعریف به مصادیق نمی تواند شاخصی برای شناسایی مسائل و موضوع یک علم باشد؛ زیرا تعریف به مصادیق تنها برخی از مسائل آن علم را به گونه مشخص بیان می کند، ولی از عهده تعیین و تشخیص دیگر مسائل و مصادیق به خوبی بر نمی آید.

برای مشخص شدن تعریف فقه سیاسی می گوییم از آنجا که «فقه سیاسی» شاخه ای از خود دانش فقه عمومی به شمار می آید، باید بر پایه تعریفی صحیح از خود دانش فقه و موضوع آن به تعریف فقه سیاسی پرداخت.53 علم فقه، علمی است که به بیان احکام عمل مکلفان می پردازد، یا عبارت است از علم به احکام شرعیه فرعیه.54 موضوع علم فقه نیز «حکم و عمل مکلفان»55 است. با توجه به این تعریف «فقه»، که در واقع رایج ترین تعریف در باب فقه است، مراد از فقه سیاسی تبیین وظایف مکلفان در باب امور حقوقی و سیاسی از طریق ادله شرعیه است؛ مسائلی از قبیل شرایط جهاد، امر به معروف و نهی از منکر، وظایف حاکم نسبت به مردم و بالعکس، و محدوده رابطه با دولت های دیگر. بنابراین موضوع فقه سیاسی نیز امور سیاسی مربوط به وظایف مکلفان است.

تعریف برگزیده از فقه سیاسی از جامعیت متناسب تری برخوردار است؛ زیرا همه امور سیاسی را که جزو وظایف مکلفان است در بر می گیرد. همچنین از مانعیت لازم نیز برخوردار است؛ زیرا دیگر دانش های سیاسی همانند فلسفه سیاسی و فقه سیاسی ذیل این تعریف قرار نمی گیرند.

چنان که از تعریف فقه سیاسی پیداست، مهم ترین وجه تمایز کلام سیاسی با فقه سیاسی آن است که در کلام سیاسی به اصول اعتقادی ناظر به مسائل سیاسی پرداخته می شود که در واقع، تبیین و اثبات صفات و افعال خداوند در ارتباط با مسائل سیاسی و دفع شبهات ناظر به این مسائل است؛ ولی در فقه سیاسی به تبیین و اثبات وظایف مکلفان پرداخته می شود. از این رو، بحث درباره اینکه «خداوند به چه کسی حق حکومت داده است؟» از مسائل کلام سیاسی به شمار می آید؛ ولی بحث از اینکه «حاکم چه وظایفی نسبت به مردم دارد و مردم چه وظایفی نسبت به حاکم دارند؟» از مسائل فقه سیاسی شمرده می شود. البته مسائل فقه سیاسی وام دار مسائل کلام سیاسی اند. به عبارت دیگر کلام سیاسی پایه فقه سیاسی به شمار می آید. از این رو، تا مسائل کلام سیاسی تبیین و اثبات نشوند، نمی توان به مسائل فقه سیاسی پرداخت. به همین دلیل است که کلام سیاسی نسبت به فقه سیاسی تقدم دارد، و همچنین از آنجا که کلام سیاسی ناظر به اصول اعتقادی است، ولی فقه سیاسی ناظر به فروع، کلام سیاسی نسبت به فقه سیاسی اهمیت بیشتری دارد.

یکی از مهم ترین اشکالات اهل سنت همین است که بدون توجه به قلمرو علوم و مرز میان آنها، امامت را از فروع دین و جزو مسائل فقهی دانسته اند؛ درحالی که اصل امامت، سیاسی و حق حکومت بر مردم از مسائل سیاسی است که حیثیت تعلقی آنها به صفات خدای سبحان مورد بحث است. این مسئله که خداوند پس از ختم نبوت پیامبر اکرم(ص)، به چه کسی حق امامت و حکومت داده است، از مسائل فقهی نیست که در مقام تعیین وظیفه مکلفان باشد، بلکه از مسائل کلام سیاسی است که به صفات حکمت و عدالت خداوند سبحان باز می گردد.

آمدی از متکلمان اهل سنت، در غایه المرام با صراحت مسئله امامت را خارج از اصول دین و حتی از امور غیرلازم در دین دانسته است. به اعتقاد وی، ترک بحث امامت بهتر از غور در این مسئله است که موجب اختلاف و فتنه می شود:

و بدان که کلام در امامت از اصول دین و از امور ضرور نیست، به گونه ای که مکلف نتواند از آنها اعراض کند، با به آنها جاهل باشد؛ بلکه حال اعراض کننده از آنها امیدوارکننده تر از حال کسانی است که در این امور داخل شدند؛ زیرا این امور نوعاً با تعصب، هواهای نفسانی و برانگیختن فتنه ها همراه است.56

چنان که از این عبارت پیداست، آمدی طرح مسئله امامت را در کتب کلامی از باب مقتضای عادت متکلمان و نه به خاطر کلامی بودن آن می داند. ایجی از دیگر متکلمان برجسته اهل سنت نیز با اشاره به اختلاف شیعه و اهل سنت در کلامی یا فقهی بودن مسئله امامت، به فقهی بودن آن تصریح می کند و معتقد است که امامت متعلق به افعال مکلفان است و یادآوری این مسئله در کتب کلامی از باب جری عادت است:

برخلاف دیدگاه شیعیان، امامت و مباحث آن از اصول دین و عقاید نیستند؛ بلکه از نظر ما امامت از فروع دین است که به افعال مکلفان تعلق دارد؛ زیرا از نظر ما به ادله نقلی نصب امام بر امت واجب است. ذکر این بحث در علم کلام از باب تأسی به پیشینیان است؛ زیرا عادت متکلمان بر این امر بنا شده است که این بحث را در اواخر کتب خویش بیان کنند.57

تفتازانی صاحب شرح المقاصد نیز با این توجیه که قیام به امامت از واجبات کفایی است، مسئله امامت را از فروع دین و احکام عملی دانسته است.58

«وجوب کفایی قیام به امامت» از مسائل فقهی است؛ ولی مسئله اصلی در بحث امامت، «وجوب کفایی قیام به امامت» نیست تا اصل امامت را مسئله ای فقهی بدانیم؛ بلکه مهم ترین مسئله در بحث از امامت سیاسی، حق حکومت بر مردم پس از ختم نبوت است که به صفات حکمت، هدایت و عدالت خدای سبحان باز می گردد. از این رو، این مسئله از مسائل کلامی به شمار می آید. البته این مسئله کلامی، لوازم فقهی نیز دارد که بحث درباره آنها بیرون از قلمرو مسائل کلامی است؛ مانند همین وجوب مسئله کفایی یا عینی بودن قیام به امامت.

نتیجه گیری

تعیین قلمرو حقیقی علم کلام مبتنی بر تعریفی مناسب از این دانش است. به رغم اهمیت کم نظیر دانش کلام، هنوز قلمروهای این علم با دقت و جامعیت مشخص نشده اند و این امر یکی از ضعف های بنیادین در فلسفه علم کلام به شمار می آید. نگارنده بر آن است که با تعریف برگزیده ای که از علم کلام بیان شد، می توان با نگاهی منطقی و جامع نگرانه قلمروشناسی جامعی از این علم ارائه داد. نتیجه این قلمروشناسی، معرفی و ارائه کلام های مضاف، همانند کلام حقوقی، کلام عرفانی و کلام تربیتی، در قالب رشته های جدید علمی خواهد بود.

کلام سیاسی یکی از شاخه های کلام سیاسی است که بر اساس تعریف برگزیده از دانش کلام، تنها بخشی از قلمرو علم کلام به شمار می آید. از آنجا که محور دانش کلام، ذات و صفات خدای سبحان و نسبت آن با امور جهان است، تبیین و بررسی نسبت ذات و صفات الهی با امور سیاسی یکی از رسالت های مهم علم کلام به شمار می رود. از این رو، کلام سیاسی دانشی است که اقتضای صفات الهی را نسبت به امور سیاسی و یا حیثیت تعلقی امور سیاسی را نسبت به صفات خدای سبحان تحلیل و بررسی می کند. بنابراین بحث درباره امامت سیاسی در زمان حضور معصوم(ع) و همچنین بحث از ولایت فقیه در زمان غیبت، یکی از مهم ترین مسائل کلام سیاسی شمرده می شود.

مهم ترین شیوه برای پرهیز از خلط کلام سیاسی با دانش های همگن، همچون فلسفه سیاسی و فقه سیاسی، بر دو راهکار بنیادین استوار است:

1. توجه به حیثیت تعلقی امور سیاسی با ذات و صفات خدای سبحان، که در مقابل آن، سایر دانش های سیاسی، همچون فقه سیاسی از اساس به دنبال تبیین وظایف متکلمان در امور سیاسی اند؛

2. توجه به جنبه دفاعی کلام سیاسی از آموزه های دینی؛ در حالی که فلسفه سیاسی دغدغه اصلی اش نه دفاع از دین، بلکه کشف حقایق امور سیاسی است؛ اعم از آنکه این حقایق موافق با دین باشند یا مخالف آن.

پی نوشت:

24. Political theology.

25. Frederick G. Lawrence, "Political Theology", Encyclopedia of Religion, Vol.11, p.404 - p.405.

26. Carl Schmitt.

27. Political theology: four chapters on the concept of sovereignty.

28. Erich Kofmel, Comparative Political Theology, p. 8.

29. Matthias Lutz- Bachman, "Theology Political", Routledge Encyclopedia of Philosophy, Vol 9, p. 331-332.

30. Leo Strauss.

31. Leo Strauss, What Is Political Philosophy?, p. 13.

32. قابل توجه اینکه مترجم کتاب اشتراوس، بدون توجه به تفاوت های میان کلام سیاسی و الهیات سیاسی، اصطلاح «political theology» را به «کلام سیاسی» ترجمه کرده است. در حالی که، با توجه به تفاوت هایی که در ادامه متن می آید، ترجمه این اصطلاح به «الهیات سیاسی» دقیق تر است. ازاین رو، در نقل این عبارت از ترجمه صحیح «الهیات سیاسی» استفاده کردیم.

33. لئو اشتراوس، فلسفه سیاسی چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایی، ص 6.

34. Political philosophy.

35. philosophy of politics.

36. فلسفه علم سیاست با نگاهی درجه دوم به بررسی پرسش های اساسی در باب دانش سیاست می پردازد. پرسش هایی همچون: «علم سیاست و موضوع آن چیست؟»؛ «پیشینه تکوّن و تطورات علم سیاست چیست؟»؛ «روش شناسی علم سیاست چگونه است؟»؛ «اهداف علم سیاست کدام اند؟»؛ «چه نسبتی میان علم سیاست و دیگر دانش های همگن، مانند فقه، حقوق، فلسفه، کلام و... وجود دارد؟»؛ «چه مسائلی در علم سیاست وجود دارد؟» و.... ولی فلسفه سیاسی با نگاهی درجه اول به مسائل سیاسی می پردازد.

37. David Miller, Political Philosophy: A Very Short Introduction, p. 2.

38. جورج کلسکو، تاریخ فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، ج1، ص 16 و 17.

39 . عبدالرحمن عالم، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، عصر جدید و سده نوزدهم، ص 15.

40. D. D. Raphael, Problems of Political Philosophy, p. 3.

41. Raymond Plant,"Political Philosophy, Nature of", Routledge Encyclopedia of Philosophy, Vol 7, p. 525.

42. Richard Hudelson.

43. Richard Hudelson, Modern Political Philosophy, p xii.

44. Jean Hampton, Political Philosophy, Boulder, CO: Westview Press, 1997, P xiii.

45. Leo Strauss.

46. البته تعریف اشتراوس از فلسفه سیاسی ناظر به فلسفه سیاسی مدرن است، نه فلسفه سیاسی سنتی که متمایز از علم سیاست نبوده است. زیرا اشتراوس میان فلسفه سیاسی مدرن با فلسفه سیاسی کلاسیک یا سنتی تمایز می نهد و معتقد است که بر خلاف فلسفه سیاسی کلاسیک یا سنتی که با علم سیاسی یکی دانسته می شدند، فلسفه سیاسی مدرن متمایز از علم سیاسی مدرن است. از نظر وی، این تمایز به تمایز میان فلسفه مدرن و علم مدرن برمی گردد که محصول انقلاب بزرگ علمی قرن هفدهم و رشد و گسترش علوم طبیعی است. ر.ک:

Leo Strauss and Joseph Cropsey, History of Political Philosophy, p 1.

47. Leo Strauss, Op.Cit, p 10-12.

48. لئو اشتراوس، همان، ص 4 و 5.

49. محمدحسین جمشیدی، رخ اندیشه (ج 1: روش شناسی شناخت اندیشه های سیاسی)، ص 174.

50. Robert E. Goodin & Philip Pettit, A Companion Contemporary Political Philosophy, p. 1.

51. محمدمهدی آصفی، «تأملی در فقه سیاسی»، کیهان اندیشه، خرداد و تیر 1368، ش 24، ص 18.

52. عباسعلی عمید زنجانی و ابراهیم موسی زاده، بایسته های فقه سیاسی، ص 11 و ر.ک: عباسعلی عمید زنجانی، فقه سیاسی، ص 19. همچنین ر.ک: اصغر آقا مهدوی و دیگران، گفتارهایی در فقه سیاسی: حکومت، امنیت، فرهنگ، ص 17؛ ابوالفضل شکوری، فقه سیاسی اسلام، ج 1، ص 71؛ سیدکاظم سید باقری، فقه سیاسی شیعه: سازوکارهای تحول در دوران معاصر، ص 25.

53. فقه علم به احکام از گذر شناخت ادلّه تفصیلی آنها است. اگر این علم، به احکام موضوعات معاملی تعلق یابد، فقه معاملاتی شکل می گیرد و اگر به احکام موضوعات عبادی تعلق گیرد، فقه عبادی به دست می آید و اگر به احکام موضوعات سیاسی متعلق شود، فقه سیاسی پدیدار می شود. احمد مبلغی، «فقه سیاسی»، فقه: کاوشی نو در فقه اسلامی، ش 45، ص 3.

54. ر.ک: عبدالعزیز ابن براج طرابلسی (قاضی ابن براج)، المهذب، ص 5؛ محمدبن حسن طوسی، الخلاف، ج 1، ص 5؛ حسن بن یوسف علامه حلی، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، ج 1، ص 7؛ ابن ابی جمهور احسائی، الاقطاب الفقهیه علی مذهب الامامیه، ص 34. و علی بن حسین کرکی (محقق ثانی)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، ص 6.

55. ر.ک: ابن ابی جمهور احسائی، همان، ص 34؛ جعفر سبحانی، مصادر الفقه الاسلامی و منابعه، ص 202.

56. سیف الدین آمدی، غایه المرام فی علم الکلام، ص 309.

57. عضدالدین ایجی، شرح المواقف، ج8، ص 344.

58. «لا نزاع فی أن مباحث الإمامه بعلم الفروع ألیق لرجوعها إلى أن القیام بالإمامه ونصب الإمام الموصوف بالصفات المخصوصه من فروض الکفایات، وهی أمور کلیه تتعلق بها مصالح دینیه أو دنیویه، لا ینتظم الأمر إلا بحصولها، فیقصد الشارع تحصیلها فی الجمله، من غیر أن یقصد حصولها من کل أحد. ولا خفاء فی أن ذلک من الأحکام العملیه دون الاعتقادیه.» (سعدالدین تفتازانی، همان، ج5، ص 233)

منابع

ابن براج طرابلسی، عبدالعزیز بن نحریر (قاضی ابن براج)، المهذب، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1406ق.

ابن خلدون، ابو زید عبد الرحمن بن محمّد، مقدمه، بیروت، دارالقلم، بی تا.

احسائی، ابن ابی جمهور، الاقطاب الفقهیه علی مذهب الامامیه، قم، مرعشی نجفی، 1410ق.

أردبیلی، أحمدبن محمد (مقدس اردبیلی)، الحاشیه علی الهیات: الشرح الجدید للتجرید، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، 1419ق.

استرآبادی، محمد جعفر، البراهین القاطعه، قم، مکتب الاعلام الاسلامی ، 1382.

اشتراوس، لئو، فلسفه سیاسی چیست؟، ترجمه فرهنگ رجایی، تهران، علمی و فرهنگی، 1373.

آصفی، محمد مهدی، «تأملی در فقه سیاسی»، کیهان اندیشه، خرداد و تیر 1368، ش 24، ص 30-18.

آمدی، سیف الدین، غایه المرام فی علم الکلام، بیروت، دار الکتب العلمیه، 1413ق.

تفتازانی، سعد الدین، شرح المقاصد، قم، الشریف الرضی ، 1409ق.

جرجانی، میر سید شریف، التعریفات، تهران، ناصر خسرو، 1412ق.

جمشیدی، محمد حسین، رخ اندیشه، تهران، کلبه معرفت، 1384.

حلی، حسن بن یوسف المطهر (علامه حلی)، منتهی المطلب فی تحقیق المذهب، مشهد، مجمع البحوث الاسلامیه، 1412ق.

ـــــ، مناهج الیقین فی اصول الدین ، تهران، دار الاسوه، 1415ق.

ـــــ، نهایه المرام فی علم الکلام، قم، موسسه الامام الصادق(ع)، 1419ق.

سبحانی، جعفر، مصادر الفقه الاسلامی و منابعه، بیروت، دارالاضواء، 1419.

سیدباقری، سید کاظم، فقه سیاسی شیعه: ساز و کارهای تحول در دوران معاصر، تهران، پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، 1388.

شاطبی، ابو اسحاق، الاعتصام، بیروت، دار المعرفه، 1420ق.

شکوری، ابوالفضل، فقه سیاسی اسلام، بی جا، چاپ کیهانک، 1361.

شهید ثانی، زین الدین بن على، حقائق الایمان مع رسالتی الاقتصاد و العداله، قم، کتابخانه آیه الله مرعشی نجفی ، 1409ق.

شیرازی، صدر الدین محمد (ملاصدرا)، شرح اصول الکافی، تهران، موسسه مطالعات و تحقیقات فرهنگی ، 1366.

طوسی، محمد بن حسن (ابوجعفر)، الخلاف، قم، دفتر انتشارات اسلامی، 1407ق.

عالم، عبدالرحمن، تاریخ فلسفه سیاسی غرب، عصر جدید و سده نوزدهم، تهران، دفتر چاپ و انتشارات وزارت امور خارجه، 1388.

عضد الدین ایجی، عبدالرحمن ابن احمد، شرح المواقف، قم، الشریف الرضی، 1412ق.

عمید زنجانی، عباسعلی و ابراهیم موسی زاده، بایسته های فقه سیاسی، تهران، مجد، 1388.

عمید زنجانی، عباسعلی، فقه سیاسی، تهران، امیرکبیر، 1367.

فارابى، ابونصر، احصاء العلوم، بیروت، مکتبه الهلال، 1996م.

کرکی، علی بن حسین (محقق ثانی)، جامع المقاصد فی شرح القواعد، قم، مؤسسه آل البیت(س)، 1414ق.

کلسکو، جورج، تاریخ فلسفه سیاسی، ترجمه خشایار دیهیمی، تهران، نشر نی، 1389.

الکلینی، ابو جعفر محمدبن یعقوب، الکافی، تهران، اسلامیه ، 1362.

لاهیجی، فیاض، شوارق الالهام فی شرح تجرید الاعتقاد، اصفهان، مهدوی ، بی تا.

مبلغی، احمد، «فقه سیاسی»، فقه: کاوشی نو در فقه اسلامی، ش 45، سال دوازدهم، پاییز 1384، ص10-3.

مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، بی تا.

مهدوی، اصغر آقا و دیگران، گفتارهایی در فقه سیاسی: حکومت، امنیت، فرهنگ، تهران: دانشگاه امام صادق(س)، 1390.

Goodin, Robert E. & Philip Pettit, A Companion Contemporary Political Philosophy, London: Blackwell, 1998.

Hampton, Jean, Political Philosophy, Boulder, CO: Westview Press, 1997.

Hudelson, Richard, Modern Political Philosophy, New York, Armonk, 1999.

Kofmel, Erich, Comparative Political Theology, Italy, University of Pisa, 2007.

Lawrence, Frederick G. , "Political Theology", Encyclopedia of Religion, edited by Mercia Eliadeh, Gale, Thomson, Vol.11, 2005, p 404 – 405.

Lutz- Bachman, Matthias, "Theology Political", Routledge Encyclopedia of Philosophy, General Editior Edward Craig, London and New York, Routledge, Vol 9, 1998, p 331-332.

Miller, David, Political Philosophy: A Very Short Introduction, London, Oxford University Press, 2003.

Plant, Raymond, "Political Philosophy, Nature of", Routledge Encyclopedia of Philosophy, General Editior Edward Craig, London and New York, Routledge, vol 7, 1998.

Raphael, D. D. , Problems of Political Philosophy, London: Pall Mall Press, 1970.

Strauss , Leo & Joseph Cropsey, History of Political Philosophy, Chicago and London: The University of Chicago Press, 1987.

Strauss, Leo, What Is Political Philosophy?, London & Chicago, The University of Chicago Press, 1988.

صفدر الهی راد: دانشجوی دکتری کلام، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره).

معرفت کلامی 6- سال دوم، شماره دوم، تابستان 1390، ص 111 ـ 136.

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول