اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  مهدویت

گونه‌شناسی استدلال شیعه به احادیث مهدوی - بخش دوم

شبهه صحیح نبودن استدلال به روایات غیبت برای اثبات وجود امام

احمد الکاتب، نویسنده کتاب الإمام المهدی حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه (2007 میلادی) برای انکار وجود امام دوازدهم (عج) درصدد نقد دلایل نقلی برآمده است.

شبهه صحیح نبودن استدلال به روایات غیبت برای اثبات وجود امام

 

شبهه سوم: هم‌زمان نبودن اثبات وجود امام دوازدهم (عج) و اثبات مهدویت ایشان نزد متکلمان (استدلال متکلمان)
متن کتاب

لقد کان المتکلّمون فی البدایه فی القرن الثالث الهجری یحاولون إثبات صحه فرضیه وجود الإمام الثانی عشر ابن الحسن و لم یکونوا یتحدثون عن المهدی و المهدویه إذ إنّهم کانوا بحاجه إلى إثبات وجود العرش قبل إثبات النقش... و لکن الأزمه التی وقعوا فیها بعد القول بوجود ابن الحسن و هی عدم ظهور الإمام للقیام بمهمات الإمامه دفعتهم إلى البحث و التنقیب فی تراث الفرق الشیعیه القدیمه کالکیسانیه و الواقفیه و التفتیش عن مخرج للأزمه و الحیره و وجدوا فی أحادیث المهدویه القدیمه أفضل حل للخروج من أزمه عدم الظهور و دلیلاً جدیداً على إثبات فرضیه وجود ابن الحسن فی نفس الوقت؛ و من هنا فقد تطوّرت الفرضیه التی کانت مهتمّه بإثبات وجود الإمام الثانی عشر إلى الحدیث عن مهدویته وأصبح الحدیث یدور حول وجود الإمام المهدی الحجه ابن الحسن العسکری و ذلک انطلاقا من حاله الفراغ و الغیبه و عدم المشاهده و الاستنتاج منها أنّ الشخص المفترض أنّه الإمام و الذی لا یُشاهد هو المهدی صاحب الغیبه و ان سبب عدم مشاهدته هو الغیبه! (همو، 2007: 124)؛
در قرن سوّم هجری، متکلمان ابتدا سعی داشتند صحت فرضیه وجود امام دوازدهم فرزند امام حسن عسکری (ع) را ثابت کنند. آنها از مهدی و مهدویت سخنی به میان نمی اوردند؛ زیرا آنها به اثبات عرش (سقف) قبل از اثبات نقش (تصویر) نیاز داشتند... ، اما بحرانی که در آن واقع شدند، بعد از قائل شدن به وجود فرزند امام حسن عسکری (ع) و آن بحران عدم قیام امام به وظایف امامت بود. همین امر متکلمان را وادار ساخت تا در آثار بر جای ‌مانده از فرقه‌های قدیمی شیعه مانند کیسانیه و واقفیه جست‌وجو و دقت کنند و راهی برای خروج از بحران و حیرت پیدا کنند.

 آنها در احادیث قدیمی مهدویت، بهترین راه ‌حل را برای خروج از بحران، آشکار نبودن امام یافتند و هم‌زمان دلیل تازه ای برای اثبات فرضیه وجود فرزند امام حسن عسکری (ع) پیدا کردند. از اینجا فرضیه ای که وجه همتش اثبات وجود امام دوازدهم بود، به صحبت از مهدویت او تبدیل شد. سخن چرخید و دور وجود امام مهدی الحجه بن الحسن العسکری گردید و این برای رهایی از حالت خلأ و غیبت و ندیدن بود. نتیجه این شد که شخص فرض شده به‌ عنوان امام که دیده نمی شود، همان مهدی صاحب غیبت است و علت دیده نشدن او نیز همان غیبت است.
خلاصه شبهه
نویسنده در این قسمت ادعا کرده است دانشمندان شیعه در ابتدای امامت امام دوازدهم (عج) سخنی از مهدویت وی نمی گفتند و تنها وجود او را ثابت می کردند. بعدها برای توجیه دیده نشدن امام دنبال راه ‌حلی گشتند. آنها در کتاب‌های قدیمی، مهدویت و غیبت را بهترین راه ‌حل یافتند و در سال‌های بعد نسبت مهدویت و غیبت به او دادند.
پاسخ
نویسنده برای این فرضیه خود هیچ دلیل و قرینه ای نیاورده است. ایشان از کجا پی برده است که متکلمان در اول کار تنها به اثبات وجود می پرداختند و سخنی از غیبت و مهدویت در میان نبود و متکلمان بعدها نسبت مهدویت و غیبت را به امام دوازدهم دادند؟ آیا وی نباید چند نفر از متکلمانی را که به اثبات وجود فرزند امام حسن عسکری (ع) پرداخته و به مهدویت و غیبت ایشان اشاره نکرده اند، ذکر می کرد؟ روشن است که این قسمت صرف ادعاست و ارائه نکردن دلیل از طرف نویسنده برای نپذیرفتن این ادعا کفایت می کند، اما برای آنکه معلوم شود این فرضیه تنها توهم و خیال نویسنده است و هرگز با واقعیت هم‌خوانی ندارد، به کتاب‌های برجای‌مانده از آن دوران مراجعه می کنیم.
اولین متکلم شیعه که کتاب او بر جای ‌مانده، سعد بن عبدالله اشعری قمی است. وی
امام حسن عسکری (ع) را ملاقات کرده و در سال 299 یا 301 قمری از دنیا رفته است. کتاب المقالات و الفرق نوشته ایشان است. وی در این کتاب بعد از بیان امامت فرزند امام عسکری (ع) می نویسد:
او در حال حاضر مستور، ترسان و در پرده است و مأمور به این کار است تا آنکه خداوند اجازه دهد به ایشان و امرش را آشکار کند. (اشعرى قمى، 1360: 103)
چند سطر بعد می نویسد:
خداوند ایشان را مستور و از مردم غایب کرده است. پس بر مرد و زن مؤمنی جایز نیست آنچه را خداوند پوشانده است، درخواست و از نام و جایش جست‌وجو کنند و از کار و محلش بپرسند تا اینکه امر شوند به آن؛ زیرا ایشان غایب و مستور به پرده الهی است. (همو: 104)
عبارت‌های نقل ‌شده به‌ روشنی به غیبت امام تصریح دارد و نشان می دهد در همان ابتدا غیبت ایشان بیان ‌شده است. در ادامه می اورد:
احادیث صحیح فراوانی نقل ‌شده که بنا بر آنها ولادت قائم بر مردم پنهان می شود، یادش فراموش می شود، نامش شناخته نمی شود و محلش معلوم نمی شود تا ظهور کند و قبل از قیامش به ایشان اقتدا می کنند. با توجه به آنچه یادآور شدیم و توصیف کردیم، چاره ای جز مخفی و مستور بودن ایشان نیست. (همو: 105)
این جملات نیز نشان‌ می دهد ایشان فرزند امام حسن عسکری (ع) را قائم یعنی مهدی معرفی می کند. پس صحابه امام حسن عسکری (ع)، غایب و قائم بودن ایشان را در همان ابتدا بیان کرده اند.
دومین فرد، ابومحمد حسن بن موسی نوبختی، دیگر متکلّم شیعه (الذهبی، 1413: ج 23: 308: تاریخ وفات وی دقیقاً مشخص نیست اما میان سال‌های 301 تا 310 است.) و نویسنده کتاب فرق الشیعه است. وی پس از بیان عقیده گروه‌های مختلف شیعه درباره جریان امامت بعد از امام حسن عسکری (ع) می اورد:
هیچ‌ یک از سخنان این فرقه‌ها صحیح نیست. پس ما امامت فرد درگذشته را قبول داریم و اینکه امامتش تا زمان وفاتش بود و معترفیم که جانشینی از نسلش دارد که به‌ جای او قائم است و جانشین او، امام بعد از اوست. تا اینکه ظهور کند و امر خویش را آشکار کند... (نوبختى، 1404: 109)
این عبارت نشان می دهد نوبختی غیبت فرزند امام حسن عسکری (ع) را بیان داشته است؛ زیرا می گوید ایشان ظهور خواهد کرد. وی در ادامه به بیان روایات خالی نبودن زمین از حجّت می پردازد و اینکه حجت گاهی ظاهر است و گاهی مخفی است. روایات صحیحی نیز وجود
دارد که مردم اجازه بردن نام ایشان یا پرسیدن جای ایشان را هنگام مخفی بودن ندارند. (همو:110: هو علیه السلام مغمود خائف مستور بستر الله تعالى و لیس علینا البحث عن أمره) سپس می نویسد:
و اخبار زیادی نقل‌شده که ولادت قائم (عج) بر مردم مخفی می شود و یادش به میان نمی اید و شناخته نمی شود جز اینکه ایشان قیام نمی کند، مگر ظاهر شود و شناخته شود که ایشان امام فرزند امام و وصی فرزند وصی است. مردم تنها مدتی قبل از اینکه قیام کند، به ایشان اقتدا می کنند. (همو: 111)
نوبختی در این عبارت به‌ روشنی اشاره می کند که روایات بسیاری به غایب بودن قائم (عج) پرداخته اند؛ یعنی مرحوم نوبختی، غیبت و قائم آل محمد6 (مهدی) بودن فرزند امام حسن عسکری (ع) را در همان دوران اولیه بیان داشته است.
سومین متکلم، دایی ابومحمد نوبختی یعنی ابوسهل نوبختی است. وی به سال 311 وفات کرد (الذهبی، 1413: ج 23: 409) و از اصحاب امام حسن عسکری (ع) است. او دوران امامت امام دوازدهم (عج) را نیز درک کرده است. وی در همان دوران ابتدایی به غیبت امام اشاره‌کرده است. به گزارش شیخ صدوق، وی در آخر کتاب التنبیه خود می نویسد:
وقتی به نقل شیعه، نص و تصریح پیامبر اکرم 6 بر امامت على (ع) درست است، به همان دلیل، نقلِ نص علی (ع) بر امامت حسن (ع) و از حسن (ع) بر امامت حسین (ع) و همین طور، نص هر امامى بر امامت امام پس از خود درست است تا امام حسن عسکرى (ع) و سپس بر امام غایب (عج) که امام بعد از اوست؛ زیرا اصحاب پدرش، امام حسن عسکرى (ع) همه مورد وثوقند و بر امامت او گواهى داده اند. وی غایب شد؛ زیرا سلطان وقت آشکارا در پی او بود و دو سال بر منازل و حرم او مأمور گمارد. (ابن بابویه، 1395: ج 1: 89)
در ادامه می نویسد: «وجود امام با نقل اصحاب امام حسن عسکری (ع) ثابت‌شده است و غیبت ایشان نیز با اخبار مشهوری که در غیبت امام وجود دارد.» (همو: 93) در پایان به قائم (مهدی) بودن ایشان اشاره می کند و می گوید:
پس تصدیق به این اخبار موجب اعتقاد به امامت فرزند امام حسن عسکری (ع) می شود چنان‌که شرح دادیم و او همچنان‌که در اخبار آمده است، غیبت خواهد کرد و اخبار آن مشهور و متواتر است و شیعه متوقّع آن غیبت است و به آن امیدوار است؛ زیرا رجای واثق دارد که قائم (عج) پس ازآن قیام خواهد کرد و عدل و داد را ظاهر خواهد ساخت. از رحمت واسعه حق درخواست توفیق و صبر جمیل می کنیم. (همو: 94)
متکلم چهارم دوران اولیه شیعه، أبوجعفر محمد بن عبدالرحمان بن قبه الرازی است. (متوفی قبل از 317 قمری) به گزارش شیخ صدوق، وی در کتاب نقض کتاب الإشهاد که ردّ سخنان فردی زیدی‌مذهب است، چنین می نویسد:
این سخن او که می گوید: ایشان ادّعا کردند که امام حسن عسکری (ع) فرزندى دارد. [در پاسخ گوییم] این قوم مدّعى این مطلب نشدند مگر پس از اینکه پیشینیانشان احوال و غیبت و وضعیت امرش را برای آنها نقل کردند و اختلاف مردم درباره او را وقتی اتفاق افتد، آنچه اتفاق می افتد. این هم کتاب‌های ایشان است. هر که می خواهد بدان‌ها بنگرد، می تواند نگاه کند. (همو: 107)
اینها چهار تن از متکلمان شیعه هستند که در اوایل دوران غیبت حضور داشتند و برخی
حتی از اصحاب امام حسن عسکری (ع) بودند؛ کسانی که کتابشان یا متنی از کتابشان باقی‌مانده است. همه این افراد بدون استثنا قائم و غایب بودن فرزند امام حسن عسکری (ع) را به ‌عنوان امام دوازدهم (عج) در کنار اثبات وجود ایشان بیان کرده اند. حال مشخص نیست نویسنده به استناد کدام کتاب و سندی ادعا می کند متکلمان در ابتدا از مهدویت و غیبت سخنی نمی گفتند.
شبهه چهارم: صحیح نبودن استدلال به روایات غیبت برای اثبات وجود امام دوازدهم (عج)
متن کتاب

و إذا کان یصحّ الاستدلال بتلک الروایات على مهدویه الأئمه السابقین المعروفین الذین غابوا فی السجون أو الشعاب أو فی سائر أنحاء الأرض، فإنّه لا یمکن الاستدلال بها على صحه فرضیه وجود ابن الحسن... و ذلک لأنّ وجوده کان موضع شکّ و اختلاف بین أصحاب الإمام الحسن العسکریّ و أنّ عملیه الاستدلال بها على مهدویه ابن الحسن بحاجه أوّلاً إلى الاستدلال على وجوده و إثبات ذلک قبل الحدیث عن إمامته و مهدویته و غیبته و ما إلى ذلک.
و إن الاستدلال بالغیبه على الوجود، بدون إثبات ذلک من قبل، یشبه عملیه الاستدلال على وجود ماء فی إناء، بالقول: إنّ الماء لا رائحه له و لا لون... و نحن لا نشمّ رائحه و لا نرى لوناً فی هذا الإناء... إذاً فإن فیه ماء! إذ کان ذلک لا یجوز إلاّ بعد إثبات وجود شیء سائل فی الإناء ثم القول: إنّ هذا السائل لیس له لون و لا رائحه... فإذاً هو ماء، فإنّ عملیه إثبات وجود ابن الحسن کذلک تحتاج أوّلاً إلى إثبات وجوده و إمامته و مهدویته... ثم إثبات غیبته، لا أن یتمّ عکس الاستدلال، فیُتّخذ من المجهول و العدم و الغیبه دلیلاً على إثبات الوجود و الإمامه و المهدویه لشخص لا یزال موضع بحث و نقاش! إذاً فلا یمکن فی الحقیقه الاستدلال بأحادیث الغیبه العامه و الغامضه و الضعیفه على إثبات وجود الإمام محمّد بن الحسن العسکریّ (همو، 2007: 124)؛
اگر استدلال به آن روایات بر مهدویت امامان پیشین که اشخاص معروفی بودند، صحیح بود، آنهایی که در زندان‌ها یا دره‌ها یا جاهای دیگ_ر زمین غایب شدند، استدلال به آن روایات بر صحت فرضیه وجود فرزند امام حسن عسکری (عج) امکان ندارد؛ چون وجودش میان اصحاب امام حسن عسکری (ع) مورد شک و اختلاف بود. استدلال کردن به آن احادیث بر مهدویت فرزند امام حسن عسکری (عج) ابتدا نیازمند استدلال بر وجودش است و پیش از سخن گفتن از امامت و مهدویت و غیبت ایشان و مواردی از این قبیل، وجودش باید اثبات شود و استدلال به غیبت برای وجود بدون اثبات آن از پیش شبیه استدلال کردن بر وجود آبی در ظرفی است به این‌گونه که گفته شود: آب رنگ و بو ندارد... و ما بویی استشمام نمی کنیم و رنگ_ی در این ظرف نمی بینیم... پس نتیجه می گ_یریم در ظرف، آب هست. وقتی چنین استدلالی صحیح نیست مگر بعد از اثبات وجود چیزی مایع در ظرف و سپس گفتن اینکه این مایع رنگ و بو ندارد... پس آب است، بنابراین، اثبات وجود فرزند امام حسن عسکری (ع) نیز چنین است. نخست نیازمند اثبات وجود و امامت و مهدویت ایشان است و سپس اثبات غیبت ایشان. نه اینکه عکس این استدلال صحیح باشد از مجهول و عدم و غیبت، دلیلی ساخته شود بر اثبات وجود و امامت و مهدویت شخصی که همیشه موضع بحث و اشکال است. بنابراین، در حقیقت، استدلال به احادیث غیبت که عام و مبهم و ضعیف هستند، بر اثبات وجود فرزند امام حسن عسکری (ع) ممکن نیست.
خلاصه شبهه
اصل ادعای نویسنده در این قسمت آن است که برای اثبات وجود فرزند امام حسن عسکری (ع) نمی توان به احادیث غیبت استدلال کرد. برای اثبات این ادعا چند ادعای دیگر نیز مطرح کرده است: اختلافی بودن وجود فرزند میان اصحاب امام حسن عسکری (ع)، عام و مبهم و ضعیف بودن روایات غیبت و تشبیه استدلال دانشمندان شیعه به استدلال آب درون ظرف.
پاسخ
نویسنده در پی برداشت اشتباهی که از کلام و استدلال دانشمندان شیعه دارد، مدام یک مطلب را به ‌عنوان اشکال تکرار می کند. وی مدعی است آنها برای اثبات وجود فرزند امام حسن عسکری (عج) به روایات غیبت استناد کرده اند، در حالی‌ که کلام علمای شیعه به ‌صورت مفصل بیان شد و معلوم گردید آنان هرگز به روایات غیبت برای اثبات وجود امام استناد نکرده اند.
اگر کتاب غیبت نعمانی را که اولین کتاب مستقل در مهدویت است، در نظر بگیریم، مرحوم نعمانی بعد از برخی مباحث مقدماتی، روایات لزوم اتصال وصایت را نقل می کند. (ابن ابی زینب، 1397: 51) بعد روایات دوازده امام را از شیعه (همو: 57) و سنی (همو: 116) نقل می کند. بعد روایات خالی نبودن زمین از حجت (همو: 136) را بیان می کند و در باب دهم کتاب (همو: 140) به بحث غیبت می رسد؛ یعنی ابتدا روایاتی را می اورد که از زاویه‌های متعدد، وجود امام را در هر زمان ثابت می کند. سپس برای حضور نداشتن و دیده نشدن امامی که وجودش ضروری و ثابت‌ شده است، به روایات غیبت استناد می کند. پس استناد به روایات غیبت برای اثبات وجود نیست، بلکه برای اثبات دیده نشدن امام است.
کتاب کمال الدین شیخ صدوق نیز چنین است. ایشان بعد از مقدمه ای طولانی که به شبهات پاسخ می دهد، به غیبت‌های پیامبران (پیشینه غیبت در امت‌های گذشته) اشاره‌ می کند. (ابن بابویه، 1395: ج 1: 127) سپس اولین بحث کتابش، «باب العله التی من أجلها یحتاج إلى الإمام » (همو: 201) است. بعد «باب اتصال الوصیه من لدن آدم (ع) و أن الأرض لا تخلو من حجه لله عز و جل على خلقه إلى یوم القیامه»؛ (همو: 211) یعنی ایشان نیز ابتدا روایاتی را نقل کرده است که ضرورت وجود امام (ع) را در زمین ثابت می کند. روایاتی که بیان می دارد امام، واسطه فیض الهی و امنیت‌بخش اهل زمین است و اگر لحظه ای نباشد، زمین اهلش را فرو می برد و ... . سپس باب بعدی بیان روایات غیبت امام است. (همو: 250) روشن است که پیش از بیان روایات غیبت، وجود امام ثابت‌ شده است و روایات غیبت تنها برای ذکر دلیل دیده نشدن امام بیان می شود، نه اثبات وجود ایشان.
وقتی به کتاب غیبت شیخ طوسی می رسیم، ایشان در همان ابتدای کتاب، این مطلب را به ‌صراحت بیان می کند و می نویسد:
بدان که برای ما در بحث از غیبت، دو راه وجود دارد. راه اول این است که بگوییم: وقتی وجوب امامت در هر زمان ثابت شد و مردم با آنکه معصوم نیستند، جایز نیست که در هیچ زمانی سرپرستی نداشته باشند و اینکه از شرایط سرپرست این است که عصمتش قطعی باشد. پس این سرپرست یا ظاهر و معلوم است یا غایب و در پرده است. وقتی دانستیم هر کس که برای او امامت ظاهری ادعا شده است، عصمتش قطعی نیست، بلکه ظاهر اعمال و حالاتش با عصمت منافات دارد، می فهمیم که آن ‌کسی که عصمتش قطعی است، غایب و در پرده است. (طوسی، 1411: 3)
ملاحظه می شود که ایشان نیز ابتدا وجوب امامت و لزوم وجود امام را ثابت و مفروغ عنه می گیرد و بعد به سراغ غیبت می رود. اساساً جایگاه بحث از غیبت بعد از اثبات وجود و
امامت است و چنان‌که مرور شد، دانشمندان بزرگ شیعه نیز کتاب‌هایشان را به همین صورت مرتب کرده اند.
بنابراین، ادعایی که نویسنده مدام تکرار ‌کرده: «فان تلک الآیات أو الأحادیث العامه لا تثبت ولاده ذلک الانسان أو وجوده»، «لا یمکن الاستدلال بها على صحه فرضیه وجود ابن الحسن»، «فلا یمکن فی الحقیقه الاستدلال بأحادیث الغیبه العامه و الغامضه و الضعیفه على إثبات وجود الإمام محمّد بن الحسن العسکریّ» و اشکال خود را بر آن بنا نهاده، از اساس، دروغ و غیر واقعی است و هرگز اندیشمندان شیعه چنین استدلالی نکرده اند.
چنان‌که پیش‌تر بیان شد، به برخی روایات غیبت استناد شده است که از واقعه ای پیش از وقوع آن خبر داده اند، اما نه برای اثبات وجود امام، بلکه برای اثبات حقانیت مذهب شیعه و نشان دادن اینکه بیان امامان (علیهم السلام) دقیقاً رخ‌ داده است. این نوع روایات نیز پیش‌گویی‌های دقیقی هستند، نه کلی و مبهم.
از این بیان، پاسخ تشبیهی که نویسنده به آب درون ظرف کرده‌ است، روشن می شود. نویسنده خود معترف است که «چنین استدلالی صحیح نیست مگر بعد از اثبات وجود چیزی مایع در ظرف و سپس گفتن این سخن که این مایع رنگ و بو ندارد... پس آب است.» یعنی وی نیز این را می پذیرد که اگر وجود مایعی ثابت شد، سپس می توان به دیده نشدن آن استدلال کرد. دقیقاً دانشمندان شیعه نیز چنین کرده اند؛ یعنی ابتدا با استناد به احادیث دوازده امام، (ابن ابی زینب، 1397: 57 و 116) خالی نبودن زمین از حجت (همو: 136)، نقش امام در عالم (ابن بابویه، 1395: ج 1: 201) و ... ، وجود امام را بر روی زمین ثابت کرده اند. بعد برای بیان آنکه اگر هست، چرا دیده نمی شود، به روایات غیبت استناد کرده اند. اگر با مثال نویسنده، مطلب را بیان کنیم، چنین می شود: اگر ثابت کردیم ظرف حاضر به دلیل نوع ماده اش، اگر آب درون آن نباشد، متلاشی می شود یا چون در مقابل وزش شدید باد است، اگر آب درونش نباشد، واژگون می شود یا ظرف آبی وسط سفره هست، ثابت می کنیم، اگر خالی باشد، بودن آن حکیمانه نخواهد بود. بعد سؤال می شود که چرا درونش چیزی دیده نمی شود؟ می گوییم چون آب رنگ و بو ندارد. در بحث امامت نیز روایت می گوید اگر امام نباشد، زمین در هم می شکند و امنیت نخواهد داشت. حال که زمین آرام و امن است، پس امام بر روی زمین است. حال که هست، چرا دیده نمی شود؟ چون روایات غیبت می گوید: امام آخر دیده نخواهد شد. بنابراین، اگر نویسنده در کتاب‌ها و بیانات دانشمندان شیعه دقت بیشتری می کرد، هرگز چنین اشکال دور از واقعیتی را مطرح نمی کرد.
نویسنده دو ادعای دیگر نیز در این قسمت آورده است. یکی، ادعای عام و مبهم و ضعیف بودن روایات غیبت که در تحقیق روایات به ‌طور مفصل بیان ‌شد و روشن گردید که روایات غیبت به فرد مشخص یعنی فرزند امام حسن عسکری (عج) اشاره دارد و این ادعای نویسنده با واقعیت هیچ مطابقتی ندارد. ادعای دوم نویسنده این است که وجود فرزند برای امام حسن عسکری (ع) میان یاران ایشان اختلافی بود. این ادعای وی نیز سندی را همراه ندارد و صرف ادعاست. البته مانند دیگر ادعاهای ایشان از واقعیت نیز به دور است.

حقیقت این است که در میان یاران امام حسن عسکری (ع) ، کسی منکر این امر نبود. شاهد این مطلب، گزارش سعد بن عبدالله اشعری از یاران بزرگ امام عسکری (ع) است. ایشان می نویسد: «فرزند داشتن امام میان ما اجماعی بود.» (اشعرى قمى، 1360: 106) یکی از دلیل‌های این عدم اختلاف آن است که امام حسن عسکری (ع) چند روز قبل از شهادتشان، فرزند بزرگوارشان را به جمع زیادی از یاران خود نشان دادند (ابن بایویه، 1395: ج 2: 435: ح 2) و به برخی از اصحاب نیز با نامه خبر دادند. (همو: 433: ح 16 ؛ کلینی، 1407: ج 1: 328: ح 1) علاوه بر اینها، امام عسکری (ع) در هر فرصتی، فرزند خویش را به ‌صورت فردی نیز به اصحاب خود معرفی می کرد و نشان می داد. (همو: ح 3؛ ابن بایویه، 1395: ج 2: 436: ح 5) البته بودند کسانی که امام عسکری (ع) به دلیل قابل اطمینان نبودن آن افراد، آنها را از ولادت امام عصر (عج) باخبر نکرده بود. برخی از این افراد، از نزدیکان امام بودند، مانند جعفر کذّاب، برادر امام. بنابراین، ادعای اختلاف یاران امام در مورد فرزند امام حسن عسکری (عج) خلاف واقع است مگر منظور نویسنده از یاران، افراد معاند و نامحرم باشد.
منابع

ابن ابی زینب، محمد بن ابراهیم (1397 هـ . ق). الغیبه نعمانی ، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران: نشر صدوق، چاپ اول .
ابن بابویه، محمد بن على (1395 هـ . ق). کمال الدین و تمام النعمه، ترجمه: علی اکبر غفاری، تهران: اسلامیه، چاپ دوم.
اشعرى قمى، سعد بن عبدالله (1360 ). المقالات و الفرق ، تهران: انتشارات علمى و فرهنگى، چاپ دوم.
الذهبی، شمس الدین أبوعبدالله محمد بن أحمد بن عثمان بن قَایْماز ( 1413 هـ . ق). تاریخ الإسلام و وفیات المشاهیر و الأعلام، تحقیق: عمر عبدالسلام التدمری، بیروت: دار الکتاب العربی، الطبعه الثانیه.
شریف الرضی، محمد بن حسین ( 1414 هـ . ق). نهج البلاغه، تحقیق: صبحی صالح، قم: هجرت، چاپ اول .
صفری فروشانی، نعمت الله و حسین قاضی‌خانی (1390). «گونه‌شناسی مدعیان دروغین وکالت امام زمان (عج) در عصر غیبت صغرا، با رویکردی نقادانه بر نظر احمد الکاتب»، مشرق موعود، سال پنجم، شماره 19.
طوسى، محمد بن الحسن ( 1411 هـ . ق). الغیبه طوسی / کتاب الغیبه للحجه، ترجمه: عبادالله تهرانى و على احمد ناصح، قم: دار المعارف الإسلامیه، چاپ اول.
الکاتب، احمد (1428 هـ . ق). الإمام المهدی؛ حقیقه تاریخیه أم فرضیه فلسفیه؟، بیروت: الدار العربیه للعلوم _ ناشرون.
(1998 م.). تطوّر الفکر السیاسی الشیعی من الشوری إلی ولایه الفقیه، بیروت: دار الجدید.
کلینى، محمد بن یعقوب ( 1407 هـ . ق). کافی، ترجمه: على اکبر غفارى و محمد آخوندى، تهران: دار الکتب الإسلامیه، چاپ چهارم.
نوبختى، حسن بن موسى( 1404 هـ . ق). فرق الشیعه، بیروت: دار الأضواء، چاپ دوم .
نورى، حسین بن محمد تقى (1408 هـ . ق). مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل ، قم: مؤسسه آل البیت (علیهم السلام)، چاپ اول .

نویسنده:

جواد جعفری

فصلنامه مشرق موعود شماره 35.

ادامه دارد...

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول