اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  دین پژوهی

سرگرمی و لهو در قرآن کریم - بخش اول

رویکرد تفسیری به مفاهیم دال بر سرگرمی

سرگرمی، تفریح و فراغت، به‌عنوان نوعی اشتغال غیرالزامی، انتخابی، غیرانتفاعی، دارای کارکرد فرح‌بخشی، تنوع‌زایی و نشاط‌آفرینی، بخشی از اشتغالات معمول و تا حدی گریزناپذیر بشر است.

رویکرد تفسیری به مفاهیم دال بر سرگرمی


چکیده
سرگرمی، تفریح و فراغت، به‌عنوان نوعی اشتغال غیرالزامی، انتخابی، غیرانتفاعی، دارای کارکرد فرح‌بخشی، تنوع‌زایی و نشاط‌آفرینی، بخشی از اشتغالات معمول و تا حدی گریزناپذیر بشر است. پرسشی که محرک نگارنده در تدوین این نوشتار است، این است که اسلام در مقام دین زندگی، در خصوص این سنخ فعالیت‌ها که در عصر و زمان حاضر به علل و دلایلی، رونق و رواج روزافزونی یافته، چه موضع ارزشی و هنجاری گرفته است. واکاوی مفاهیم و کلیدواژه‌های رایج در منابع دینی و مشخصاً قرآن کریم- که غالب مفسران در موضع‌گیری‌های فقهی و اخلاقی موافق و مخالف خود، بدان استناد جسته‌اند- مقدمه نیل به این مقصود خواهد بود. 
روش این مطالعه، اکتشافی است، و غور و تأمل در آرای لغت‌شناسانه و تفسیری و تحلیل محتوای منابع مکتوب منتخب، راه وصول به این مقصود خواهد بود. نتیجه حاصل از این سلوک پژوهشی این است که لهو و لعب، دو واژه پربسامد در متون دینی از جمله قرآن کریم، اگرچه‌به لحاظ گستره مفهومی مطلق سرگرمی‌ها و اشتغالات تفننی را پوشش می‌دهد، تنها بربخشی از این مجموعه قابل اطلاق است که به‌دلیل اشتمال بر ملاکات خاص فقهی، حرام و ممنوع شمرده شده‌اند و بقیه در اصل کلی جواز و اباحه داخل‌اند. رویکرد غالب بحث، واژه‌شناسانه و ترمینولوژیک است و ورود به مباحث فقهی و تفسیری، عمدتاً استطرادی است. 
کلیدواژگان
لهو، لعب، لغو، عبث، غفلت، سرگرمی، تفریح 

مقدمه
اهل نظر واقف‌اند که در منابع دینی (منابع درجه اول) و پیرو آن در منابع معرفت دینی (منابع درجه دوم)، مفاهیم و واژگان متعددی در معرفی اشتغالات سرگرم‌کننده و تفریحی به‌کار رفته است. برخی از مفاهیم به کار رفته همچون لهو، لعب، لغو، تفریح و تفنن، عام و ناظر به همه مصادیق‌اند و برخی همچون طنز، مزاح، شطرنج، زفن (رقص) و غنا، خاص و ناظر به برخی دیگر از مصادیق‌اند؛ برخی همچون ملاهی (آلات موسیقی)، مزامیر (ساز‌ها)، طبول (دهل‌ها)، اوتار و دفوف، ناظر به ابزار‌ها و آلات ایجاد سرگرمی در گذشته، و برخی همچون ضحک، تبسم، فرح، سرور، ابتهاج، التذاذ و حظ، ناظر به آثار و نتایج روانی منبعث از اشتغالات سرگرم‌کننده و تفریحی‌اند. 
آنچه بیشتر با اقتضائات این مطالعه و اهداف منظورآن تناسب دارد، بررسی مفاهیم عام و عناوین کلی و جامعی است که صراحتاً و تلویحاً در همه مواضعی که با رویکرد فقهی به موضوع اتخاذ شده‌اند انعکاس دارند. عام‌ترین عناوین واسطی که معمولاً به‌تبع و پس از تعلق آن، موضع فقهی متناسب اتخاذ می‌گردد و غالباً هنگام تشریح دیدگاه موافق یا مخالف شرع، بدان استناد می‌شود و اساساً تعیین و تنقیح حوزه معنایی آن‌ها در روشن شدن موضع دین نقش مهمی دارد، عناوین پنج-گانه قرآنی، لهو، لعب، لغو، باطل (= عبث) و قول زور می‌باشند. 
در بحث لغت‌شناسانه پیش گفته، به توضیح لغوی این واژگان پرداخته می‌شود. در این بخش، سعی خواهد شد با الهام از دیدگاه‌های مفسران و فق‌ها، چگونگی اندراج سرگرمی و تفریح به‌عنوان نوعی اشتغال ارادی و اختیاری، و قاعدتاً پذیرای احکام وضعی وتکلیفی، تحت عناوین یادشده، بحث و بررسی شود. از این می‌ان، واژه و عنوان «لهو» که ظاهراً به‌لحاظ فقهی، موقعیت حکمی مشخص‌تری دارد، بیش از عناوین دیگر کانون توجه قرار گرفته است. لازم به‌ذکر است که برخی از دیدگاه‌های ارائه‌شده در ذیل، بیش از آنکه به حوزه مفهومی و تعیین قلمرو معنایی این واژگان معطوف باشند، به بیان شاخص‌ها و ارائه تعریف عملیاتی از آن‌ها ناظرند. 
 برخی از مفسران، از تحلیل آیاتی که افعال الهی را به «حق» توصیف می‌کنند و متقابلاً آیاتی که لهو و لعب و باطل و عبث را از افعال الهی نفی می‌نمایند، به این نتیجه رسیده‌اند که لهو و لعب و عبث و باطل در برابر «حق» قرار می‌گیرند؛ و واژه حق، آن‌گاه که درباره افعال به‌کار رود، به معنای کار خردپسند، متناسب با شأن و کمالات فاعل، و دارای هدف حکیمانه است. ازاین‌رو، معنای مشترک این چهار واژه، فعل و عمل فاقد هدف حکیمانه و خردپسند است. (مصباح یزدی، 1384، ص161-164) تعیین قلمرو معنایی این مفاهیم و نسبت آن‌ها با مقوله سرگرمی، نیازمند طرح مباحث تفصیلی و بیان دیدگاه‌های مختلف است که به‌دلیل ضیق مجال، به اجمالی از آن، متناسب با اقتضای موضوع پرداخته می‌شود. 
 ازاین‌رو، کاوش مضمونی و تعیین قلمرو معنایی این مفاهیم و نسبت آن‌ها با مفاهیم رایج در ادبیات علمی این حوزه، به-ویژه در جامعه‌شناسی فراغت، و نیز میزان انطباق آن‌ها بر سرگرمی‌های رایج، تمهیدی گریزناپذیر به‌نظر می‌رسد. نظر به معلومیت حکم فقهی مصادیق مندرج تحت این مفاهیم، شفاف‌سازی قلمرو مفهومی می‌تواند در بسط بی‌مورد دایره اطلاق، و تسری حکم مربوط، به‌ویژه در خصوص واژه لهو و حکم حرمت آن، دست‌کم در برخی مصادیق، تردید ایجاد کند. در ادامه این بخش، ابتدا به واکاوی این مفاهیم از منظر لغت‌شناسانه، و در بخش بعد با محوریت قرآن کریم به کاوش مفاهیم به‌کار رفته در این متن مقدس، از دیدگاه تفسیری و تا حدی فقهی پرداخته شده است. 
1. رویکرد لغت‌شناسانه به مفاهیم دال بر سرگرمی
بعلبکی، لغت‌شناس تطبیقی عرب، در کتاب معروف المورد، «قاموس عربی- انکلیزی»، «لهو و لعب» عربی را معادل واژه‌هایAmusement / entertainment / diversion / distraction / pastime / fun / play، که اصلی-‌ترین واژه‌های معرف سرگرمی و برخی مصادیق شایع آن در دیکشنری‌ها، دائره‌المعارف‌ها و منابع انگلیسی زبان‌اند، قرار داده است. وی در موضعی دیگر، در مقام ذکر معادل‌های واژه عربی «ترویح عن النفس» یا «تفریح»، مجدداً به برخی از واژگان رایج این حوزه همچون Recreation / amusement / entertainment / distraction / diversion / fun اشاره کرده است. (البعلبکی، 1990م، ص312 و 927) 
این معادل‌سازی نشان می‌دهد که شیب ذهنی غالب اندیشمندان مسلمان، اعم از قدما و معاصران، به اندراج مطلق سرگرمی تحت دو عنوان کلیدی به کار رفته در قرآن، یعنی «لهو و لعب»، چندان هم بی‌مناسبت نیست. در ادامه به ذکر معانی لغوی و فقه‌اللغوی این دو واژه اشاره می‌شود: 
لهو/ اللهو: هر چیزی است که انسان بدان لذت یابد و خوش گردد؛ ولی گذرا باشد. (جرجانی، 1408ق، ص194) چیزی که انسان را از امور مهم و اساسی باز دارد یا هر چیزی که انسان بتواند از آن، لذت و تمتع ببرد. (راغب، 1416ق، ص748) لهو در لغت چیزی است که تو را از روی هوا و هوس یا سرمستی و خوشی، به‌خود مشغول دارد و از امر دیگر منصرف گرداند. (فراهیدی، 1410ق، ج4، ص87) لهو آن است که انسان با اشتغال به کارهای باطل، ازیاد خدا غافل شود. (الطریحی، ج4، ص147) چیزی که در آن، میل و التذاذ بدون توجه به حصول نتیجه، وجود داشته باشد. (مصطفوی، 1385، ج10، ص273) لهو چیزی است که موجب استمتاع شود. دنیا را نیز به اعتبار زینت‌های قابل استمتاعش «لهو» گفته‌اند. مراد از «لهو الحدیث» مذموم در قرآن کریم (لقمان، 6) اخبار، حکایات و اطلاعات لذت‌بخش و در عین حال غیرمفیدی است که افراد به‌ انگیزه‌های مختلف آن را فرا می‌گیرند. 
 در این آیه، به یکی از انگیزه‌ها، یعنی گمراه‌سازی مردم اشاره شده است. (مصطفوی، 1385، ج10، ص273) محمد تقی جعفری لهو و لعب را هر امر بازدارنده از ذکر خدا دانسته. (مرکزپژوهش‌های اسلامی صدا و سیما، 1381، ص104) لهو: سرگرمی، بازدارنده، امر، سرگرم‌کننده، عیش و نوش، بازی، خوش‌گذرانی و موسیقی (آلات الملاهی= ادوات موسیقی) است. (معلوف، 1378م، ذیل واژه) لهو: سرگرمی، تفریح، وقت‌گذرانی، خود را سرگرم کردن، خود را مشغول کردن، وقت-گذرانی کردن (با چیزی). به لهو و لعب پرداختن: بیهوده وقت گذرانیدن، عمر تلف کردن، به‌بطالت گذراندن، خوش بودن، خوش گذراندن، لذت بردن، بهره گرفتن از چیزی، غافل کردن، بازداشتن، منصرف کردن کسی از چیزی... است. (آذرنوش، 1381، ص628) 
لعب/ اللعب: کار بی‌فایدهکودکان، که به‌دنبال آن، رنج و تعب پدید آید. (جرجانی، 1408ق، ص192) کاری که فاعل از انجام آن، هدف و قصد صحیحی نداشته باشد. (راغب، 1416ق، ص741) لعب، ضد «حدّ» است و به هر عملی که نفع قابل توجهی بر آن مترتب نباشد، اطلاق می‌شود، قول و عملی که هدف عقلایی مفیدی از آن منظور نباشد و شخص عاقل معمولاً رغبتی به انجام آن ندارد. (مصطفوی، 1385، ج10، ص218) در برخی منابع، لعب با ذکر مصادیق تعریف شده است: بازی، شادی، شوخی، کار بی‌ثمر، بازیچه قرار دادن کار. (معلوف، 1978م، ذیل واژه) بازی، بازی ورزشی (مثل فوتبال)، شوخی، بذله، لطیفه، جوک، بازیچه، سرگرمی، تفریح. «لعبه» یعنی اسباب‌بازی، عروسک، مضحکه، مایه خنده، مایه مسخره. «لعب علی» یعنی فریفتن، گول زدن (کسی را)؛ نواختن (آلات موسیقی را)؛ قمارکردن. (آذرنوش، 1381، ص619) مزاح، شوخی و بازی (عمید، 1362، ذیل واژه) 
لغو/ اللغو: هر عمل، سخن و شیء بی‌اهمیت و عاری از نفع و فایده را لغو گویند. (مصطفوی، 1385، ج10، ص231) لغو در کلام نیز به حرف احمقانه، بی‌معنا، مفت، پوچ، باطل و بیهوده تعریف شده است. (آذرنوش، 1381، ص620) چیزی که انسان را از حق باز دارد و اعمال و کردار نیک او را سلب کند. (سجادی، 1363، ص87) 
یکی از لغت‌شناسان در توضیح نسبت چهار واژه پرکاربرد این حوزه می‌نویسد: لهو، عملی است که به انجام آن رغبت وجود دارد و لذت‌بخش است، ولی نتیجه‌ای از آن قصد نمی‌شود. لعب، اشتغال به عمل لذت‌بخش است، بدون اینکه نتیجه و فایده خاصی از آن مقصود باشد. لغو، عمل غیرقابل‌اعتنایی است که بدون فکر و تأمل صورت پذیرد. عبث، عمل فاقد غرض عقلایی و فایده و مقصود است. (مصطفوی، 1385، ج8، ص10) 
واژه «تفرج» نیز در برخی روایات، مستند قول کسانی است که برخی از فعالیت‌های تفریحی و تفننی را خارج از شمول لهو و لعب محرّم تلقی کرده‌اند. تفرج نیز در لغت به حظ بردن، لذت بردن (از نگریستن به کسی یا چیزی)، کم شدن یا از بین رفتن (غم و غصه)، آرامش، تسکین، شادی، استراحت، آسایش، آسودگی، شادمانی، خوشی (به‌ویژه پس از درد و رنج)، تماشا، نظاره، گشت و گذار، آسودگی خیال، فراغت بال و تفریح، تعریف مصداقی شده است. (آذرنوش، 1381، ص500) واژه «مرح» نیز بیشتر به‌معنای شدت نشاط و شادمانی به‌کار رفته است. (عمید، 1362، ذیل واژه) چنان‌که ملاحظه می‌شود، تفاوت معنایی صریحی میان این واژه‌ها، بویژه در زبان فارسی به نظر نمی‌رسد. 
2. رویکرد تفسیری به مفاهیم دال بر سرگرمی
چنانه‌که پیش‌تر به ا‌جمال اشاره شد، مجموع واژگانی که در قرآن کریم برای معرفی سرگرمی و اشتغالات سرگرم‌کننده و تفننی به‌کار رفته و غالب اندیشمندان مسلمان در مقام تشریح موضع هنجاری (فقهی و اخلاقی) اسلام در نحوه مواجهه مؤمنان با این سنخ اشتغالات بدان استناد جسته‌اند، در پنج واژه لهو، لعب، لغو، باطل (= عبث) و قول زور خلاصه می‌شوند. واژه «فراغت» ذکر شده در سوره انشراح، آیه9، به‌دلیل اختلاف نظرهایی که در تفسیر آن وجود دارد، از حوزه این بحث تعمداً حذف شده است. لازم به‌ذکر است که به‌دلیل مشابهت زیاد میان دیدگاه‌های لغوی و توضیحات تفسیری، تنها به گزیده‌هایی که اجمالاً معرف نوعی تفاوت میان این دو رویکرد است، بسنده شده است. معنای لغوی و تفسیری دو واژه اخیر، یعنی عبث و قول زور، نیز به همین دلیل در هم ادغام شده است. واژ‌گان به‌کار رفته در قرآن کریم، به-ترتیب اهمیت عبارت‌اند از: 
2-1. لهو
 «لهو» یا «اللهو»، از پربسامد‌ترین واژگان این حوزه است که مجادلات فکری زیادی را برانگیخته است. از موارد کاربرد این واژه در قرآن، چنین به‌دست می‌آید که واژه لهو، هر امری را شامل می‌شود که انسان را از امر مهم‌تری (و به بیان مصداقی، یاد خداوند) باز دارد. برای مثال، «اموال و اولاد» آن‌گاه که موجب دور شدن و غفلت از پرودگار شوند (منافقون، 9)، «زندگی دنیا» در صورتی که زمینه غفلت از عبودیت و یاد خدا را فراهم سازد (انعام، 32) و «قلب»، مهم-‌ترین مجرای ادراک انسان، در صورتی که به امور واهی مشغول شود (انبیاء، 3)، مصداق لهو شمرده شده‌اند. ازاین‌رو، لهو از آن حیث که موجب انصراف توجه انسان از امر مهم‌تری می‌شود، مذموم است و در صورتی که آن امر مهم و مغفول، یاد و ذکر خدا و عبودیت و بندگی حق باشد، مذموم و ممنوع خواهد بود. بر این اساس، آنچه حکم لهو را از نظر فقهی و اخلاقی مشخص می‌سازد، نه خود لهو، که متعلق و «ما یلهی عنه» است. 
طبرسی ذیل آیه الهاکم التکاثر می‌نویسد: لهو، یعنی روی‌گردانی از طاعت خدا و ذکر آخرت، در نتیجه اشتغال به اموال و اولاد و تکاثر آن‌ها. (طبرسی، 1372، ج10، ص812) و همچنین ذیل آیه51 سوره اعراف (الذین اتخذوا دینهم لهواً و لعباً) می‌نویسد: لهو، انصراف توجه و همت به امری است که سزاوار طلب و انجام نیست. ولعب، طلب شادمانی از چیزی است که صلاحیت آن را ندارد. (ه‌مان ج4، ص655) 
از نظر برخی دیگر از مفسران، لهو به اموری اطلاق می‌شود که انسان را به بازی، طرب، شادی و امور نشاط‌انگیزی که باعث رفع خستگی و ملالت، زوال حزن و اندوه و اذیت و آزار و مشکلات دنیوی می‌شوند، سوق دهد. اشتغال به لهو، موجب سلب جدیت و اراده و عزم در انسان می‌شود. از لهو، معمولاً به‌صورت عاجل قصد فایده می‌شود. لهویات طیب، به-حسب نفوس انسان‌ها متفاوت‌اند. (رشید رضا، 1367ق، ج7، ص63 و 367) 
از نظر علامه طباطبایی، لهو سرگرم شدن به کار بیهوده، و بازماندن از کار عقلایی است (طباطبایی، 1363، ج14، ص 336) و در موضع دیگر، لهو هر چیزی است که انسان را از کار مهم و ضرور‌ی‌اش باز دارد. (ه‌مان، ج8، ص166) به همین دلیل، یکی از مصادیق لهو، زندگی مادی این‌جهانی است؛ چراکه زندگی دنیوی با زرق و برق و آرایش فانی و فریبنده‌اش، آدمی را از زندگی باقی و دائمی باز می‌دارد و به‌خود مشغول و سرگرم می‌سازد. (ه‌مان، ج 16، ص224) وی همچنین در تفسیر واژه «لهو الحدیث» در آیه 6 سوره لقمان می‌نویسد: «لهو الحدیث» سخنی است که انسان را از راه حق منحرف و منصرف سازد و به خود مشغول دارد. داستان‌های خرافی و سوق‌دهنده به فساد و فجور، یا سرگرمی به شعر و موسیقی و مزمار و دیگر آلات لهو، همه از مصادیق لهو الحدیث‌اند. (ه‌مان، ص209-210) 
شیخ انصاری نیز ضمن بیان حکم فقهی معانی محتمل لهو می‌نویسد: اخبار وارده در حرمت لهو بسیارند؛ لکن اشکال در معنای لهو است. اگر لهو، آن‌گونه که برخی از اهل لغت ادعا کرده‌اند، به معنای مطلق لعب (= بازی و سرگرمی) باشد، قول به حرمت آن، شاذ و مخالف مشهور و سیره عقلاست. اگر مراد از لهو، امور همراه با شدت فرح و شادی باشد، اقوی حرمت آن است. در این صورت، اموری همچون رقص و کف زدن، زدن با تشت و هر آنچه را که آلات لهو موجب شوند، شامل می‌شود. (شیخ انصاری، 410 ق، ج1، ص152) لازم به‌ذکر است که شیخ انصاری افزون بر داشتن اثر فرح و شادی، انبعاث از قوه شهوانی [لذت‌جویی] را نیز در تعریف لهو محرّم قید کرده‌اند. 
استاد مصباح نیز در تحلیل معنای این واژه می‌نویسد: لهو یعنی سرگرمی، اعم از اینکه نظم خاصی داشته باشد یا نه. کاری که انسان برای وقت گذراندن می‌کند، بدون هدف خاصی؛ جز اینکه فکرش از مسائل دیگر منصرف شود و به چیزی سرگرم شود و احیاناً ممکن است شادی هم همراه داشته باشد. این کار، از آن جهت لهو است که انسان را از کار شایسته-تری باز می‌دارد. شأن انسان عاقل این است که به نتایج ارزنده‌تری برسد؛ ولی از آن نتایج بازمی‌ماند و به چیز دیگری مشغول می‌شود. خود این هم ممکن است نتایجی داشته باشد و احیاناً نتایج مطلوبی؛ ولی مانع از رسیدن به هدف ارزنده‌تری می‌شود؛ و‌گاه ممکن است ضرر داشته باشد، مثل لهوهای حرام؛ یا ضررش بیشتر از نفعش باشد. (مصباح یزدی، 1384، ص164) 
 همین نویسنده در بیانی تکمیلی، در تعیین حدود مجاز و ممنوع آن می‌نویسد: قرآن کریم در موارد مختلفی لهو را بر دنیا، اولاد، اموال، تجارت و غیره اطلاق کرده و منظور این است که ما باید در مورد هر یک از آن‌ها حد و مرزهای دقیق را رعایت کنیم؛ و اگر با آن‌ها برخورد افراطی و توجه بیش از حد داشته باشیم، ما را از مقصد اصلی زندگی خود بازمی‌دارند و حالت لهو و سرگرم‌کنند‌گی به‌خود می‌گیرند... [این امور] اگر حالت ابزاری و وسیله‌ای خود را از دست بدهند و در نظر ما جای مقصد و هدف اصلی را بگیرند و ما را از هدف اصلی واقعی باز دارند، مصداق لهو خواهند بود و خداوند ما را به‌دلیل این توجه زیادی نکوهش می‌کند. (مصباح یزدی، 1378، ص356 -357) 
لازم به‌ذکر است که واژه لهو در روایات، بر اشتغال به امور دارای فایده عقلایی نیز اطلاق شده است. برای مثال، پیامبر9 طبق روایتی می‌فرماید: کل لهو المؤمن باطل الا فی ثلاث: فی تأدیبه الفرس ورمیه عن قوسه، وملاعبته امرأته، فإنهنّ حق؛ (عاملی، 1409ق، ج11، ص493) هر لهوی که مؤمن انجام می‌دهد، باطل است؛ جز در سه مورد: تربیت اسب، تیراندازی و اختلاط با همسر، که این سه مورد حق است. طبق این روایت، هر فعل دارای منفعت عقلایی و عاری از آثار سوء، حتی با فرض داشتن عنوان لهو، مجاز خواهد بود. امام باقر7 نیز طبق روایتی فرمود: لَهْوُالْمُؤْمِنِ ثَلَاثَه أَشْیَاءَ التَّمَتُّعُ بِالنِّسَاءِ وَمُفَاکَهَه الْإِخْوَانِ وَالصَّلَاه بِاللَّیْلِ؛ (مجلسی، ج100، ص200) لهو مؤمن در سه چیز است: کامجویی از همسر، شوخی با دوستان و اقامه نماز شب. اطلاق لهو بر نماز شب، احتمالاً معنای مجازی خواهد داشت، یا به اعتبار شادی-آفرینی و لذت‌زایی آن، در زمره لهویات مورد علاقه مؤمن شمرده شده است. 
لازم به‌ذکر است که عنوان «لهو الحدیث» (آیه 6 سوره لقمان) در برخی روایت به غنا و شرب خمر تفسیر شده است. (مجلسی، 1404ق، ج76، ص241) و نکته قابل توجه اینکه ملاک حرمت این نوع لهو، طبق ذیل آیه لیضل عن سبیل الله، گمراه‌سازی مردم است. ازاین‌رو، هر فعالیت لهوی، اگربه‌چنین نتیجه‌ای، یعنی گمراهی و اضلال مردم یا بازداشتن از یاد خدا بینجامد، حرام و ممنوع است. روشن است که ملاک این حرمت، اثر و نتیجه مترتب است، نه صرف لهو بودن. استاد مصباح، همچنین در جمع‌بندی معانی و موارد کاربرد این واژه می‌نویسد: در همهاین‌ها چنین است که انسان از آن هدفی که شایشته مرتبه انسانی است، بازمی‌ماند و از همین روی می‌گویند: «اللهو ما الهی عن ذکر الله». طبع این کار به‌گونه‌ای است که آدمی را از آن هدف شایسته که توجه به خداست، بازمی‌دارد. البته این در مورد انسان است. به هر حال، طبع «لهو»، سرگرم کردن و بازداشتن است. (مصباح یزدی، 1384، ص164) 
جمع‌بندی دیدگاه‌ها
از تحلیل دیدگاه‌های یاد شده و دیدگاه‌های دیگری که به‌منظور اختصار از طرح آن‌ها پرهیز شد، چنین به‌دست می‌آید که: 
- فعل لهوی، فعلی است که‌گاه به‌دلیل منقصت ذاتی، و‌گاه به‌دلیل افراط در آن، فرد را از انجام امور نسبتاً شایسته‌تر و بایسته‌تری که در مقایسه، از اهمیت بیشتری برخودارند، بازمی‌دارد؛ 
- محرک انسان در ارتکاب فعل لهوی، غالباً غفلت، سرمستی، هواخواهی، خوش‌گذرانی و لذت‌جویی است؛ 
- فعل لهوی، به‌دلیل مانعیت از انجام امور مهم و بایسته، مذموم، و در صورت مانع شدن از یاد خداوند و انجام وظایف بندگی، مذموم و ممنوع خواهد بود. قدر متیقن از لهو حرام، همین مورد است؛ 
- برخی از فق‌ها، زیاده‌روی در اشتغالات لهوی را به‌عنوان یک معیار کمّی، ملاک حرمت آن تلقی کرده‌اند؛ (فضل-الله، 1380، ص180) 
- چنین به‌نظر می‌رسد که نسبت میان لهو و حرام از میان نسبت‌های چهارگانه، عموم و خصوص مطلق است؛ یعنی هر حرامی لهو است، اما هر لهوی حرام نیست. 
2-2. لعب
واژه «لعب» نیز که حدود بیست بار در قرآن به‌کار رفته است، به‌لحاظ قلمرو معنایی، دایره شمول و موارد کاربرد، قرابت زیادی با واژه «لهو» دارد. برخی از منابع لغوی نیز آن‌ها را مترادف تلقی کرده‌اند. علامه طباطبایی در توضیح این واژه می‌نویسد: لعب به‌معنای کاری است که از روی خیال انجام شود و هدف و نتیجه‌اش خیالی باشد. (طباطبایی، 1363، ج8، ص166) عملی که جز در خیال، حقیقت ندارد. زندگی دنیایی نیز لعب است؛ زیرا جاه و مال، تقدم و تأخر، ریاست و مرئوسیت، و سایر امتیازاتش، همه خیالی است و در واقعیت و خارج از ذهن صاحب خیال، حقیقتی ندارد. (ه‌مان، ج2، ص174) لازم به‌ذکر است که منظور از لعب، تنها بازی نیست؛ بلکه همه کارهایی هم که انسان به‌منظور رفع نیازهای زندگی دنیا و برخوردار شدن از مزایای شهوات انجام می‌دهد، در صورتی که برای تحصیل سعادت حقیقی و در راه طلب حق نبوده باشند، لعب‌اند. 
و چه‌بسا گفته شده که لعب استعاره از هر عملی است که سودی در آن نباشد. (ه‌مان، ج8، ص255) همین نویسنده در موضعی دیگر می‌نویسد: لعب، فعلی است که منظم انجام می‌شود و غایت و هدف آن خیالی است؛ مانند بازی کودکان؛ (ه‌مان، ج 14، ص346) و در ادامه می‌افزاید: لعب چیزی است که نفس آدمی را به‌سوی خود جذب می‌کند، و از کارهای عقلایی و واقعی، و دارای اثر بازمی‌دارد. از همین روی، لعب خود یکی از مصادیق لهو شمرده می‌شود. (ه‌مان، ص364) 
 استاد مصباح نیز در تحلیلی جامع از معنای قرآنی این واژه می‌نویسد: لعب معمولاً به این معنا به‌کار می‌رود که انسان کارهایی انجام بدهد و حتی شکل منظمی هم داشته باشد و هدفی هم مترتب بشود؛ اما هدفی که فقط خیال را ارضا کند، نه عقل را؛ مانند بازی‌های کودکان و برخی بزرگ‌سالان. 
 ممکن است بگویید انسان ورزش می‌کند و قوی می‌شود؛ می‌گوییم: این نیروی بدنی، از بازی نیست. این شکل خاص و این نظم، موجب تقویت نمی‌شود؛ مثلا مسابقات فوتبال، هرچند نیروی بدنی انسان را زیاد می‌کند، ولی شخص اگر در خانه‌اش هم ورزش بکند، بدنش قوی می‌شود. پس لعب «بما انه لعب» یک هدف خیالی را تأمین می‌کند که‌‌ همان برد و باخت است. (مصباح یزدی، 1384، ص164- 165) صاحب تفسیر نمونه نیز در این‌باره می‌نویسد: منظور از لعب، سرگرمی‌های بیهوده، و به تعبیر دیگر، بیهوده‌گرایی است؛ اما‌گاه می‌شود لعب و بازی، هدفی منطقی و عقلانی را تعقیب می‌کند. مسلماً این‌گونه بازی‌ها از این حکم مستثناست. (مکارم شیرازی و همکاران، 1381، ج13، ص29) 

مراجع
فهرست منابع

1. آذرنوش، آذرتاش، فرهنگ معاصر عربی- فارسی (بر اساس فرهنگ عربی- انگلیسی هانس‌ور)، چاپ سوم، تهران، نشر نی، 1381. 
2. انصاری الدزفولی، شیخ مرتضی، کتاب المکاسب، قم، دوره3 جلدی، منشورات دار الذخائر، 1411ق. 
3. بعلبکی، روحی، المورد، قاموس عربی- انکلیزی، بیروت، دارالعلم للملایین، 1990م. 
4. جرجانی، الشریف علی‌بن‌محمد، کتاب التعریفات، الطبعه الثالثه، بیروت، دارالکتب العلمیه، 1408ق. 
5. راغب الاصفهانی، مفردات الفاظ القرآن، تحقیق، صفوان عدنان داوودی، دمشق، دارالقلم، 1416ق. 
6. جوادی آملی، عبدالله، تفسیر موضوعی قرآن کریم، (مبادی اخلاق در قرآن)، قم، مرکز نشر اسراء، 1377. 
7. دفتر همکاری حوزه و دانشگاه، درآمدی بر حقوق اسلامی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1364. 
8. سجادی، سیدجعفر، فرهنگ معارف اسلامی، تهران، شرکت مؤلفان و مترجمان ایرانی، 1363. 
9. طباطبایی، محمدحسین، تفسیر المیزان، ترجمه سیدمحمدباقر موسوی همدانی، قم، دفتر انتشارات اسلامی وابسته به جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1363. 
10. طبرسی، فضل‌بن‌حسن، مجمع البیان فی تفسیر القرآن، چاپ سوم، تهران، ناصر خسرو، 1372. 
11. طریحی، فخرالدین، مجمع البحرین، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1414ق. 
12. عاملی (شیخ‌حر)، محمدبن‌حسن، تفصیل وسائل الشیعه الی تحصیل مسائل الشریعه، دوره30جلدی، قم، مؤسسه آل‌البیت، 1409ق. 
13. عبده، الشیخ محمد، تفسیر القرآن الکریم (الشهیر بتفسیر المنار)، تألیف محمد رشید رضا، الطبعه الثالثه، مصر، دارالمنار، 1367ق. 
14. عمید، حسن، فرهنگ فارسی، چاپ هجدهم، تهران، امیرکبیر، 1362. 
15. فراهیدی، خلیل، کتاب العین، چاپ دوم، قم، نشر هجرت، 1410ق. 
16. فضل‌الله، محمد‌حسین، فقه و زندگی، ترجمه، مجید مرادی، قم، دار الملاک، 1380. 
17. مجلسی، محمدباقر، بحار الانوار، بیروت، مؤسسه الوفاء، 1404ق. 
18. مرکز پژوهش‌های اسلامی صداوسیما، پژوهشی درباره طنز در شریعت و اخلاق، قم، بوستان کتاب، 1381. 
19. مصباح یزدی، محمدتقی، معارف قرآن (خدا‌شناسی)، چاپ پنجم، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی;، 1384. 
20. ــــــــــــــ، اخلاق در قرآن، ج3، قم، مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی ;، 1378. 
21. مصطفوی، حسن، التحقیق فی کلمات القرآن الکریم، تهران، مرکز نشر آثار علامه مصطفوی، 1385. 
22. مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، ج2، چاپ نهم، تهران، صدرا، 1377. 
23. ــــــــــــــ، آشنایی با قرآن، جلد5، چاپ سوم، تهران، صدرا، 1377. 
24. ــــــــــــــ، مجموعه آثار، چاپ دهم، تهران، صدرا، 1380. 
25. معلوف، لویس، المنجد فی اللغه والاعلام، الطبعه الثالثه والعشرون، بیروت، دار المشرق، 1978م. 
26. مکارم شیرازی، ناصر، با همکاری جمعی از نویسندگان، تفسیر نمونه، قم، چاپ سی و دوم، دار الکتب الاسلامیه، 1381. 
نویسنده: 
سیدحسین شرف الدین 
فصلنامه شیعه‌شناسی شماره 48
ادامه دارد...

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول