اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  فرهنگ و اندیشه

بازنگری مفاهیم قابل تأمل اندیشه‌های محمد قطب در پرتو سلفی‌گری اعتدالی و اعتزال نوین - بخش دوم و پایانی

سیمای واقعی غرب از نگاه قطب

قطب به شدت غرب‌ستیز است و هیچ نوع ملایمت فکری و فرهنگی بین جهان اسلام و تمدن جاهلی غرب و گرفتار در چنبره یهود و سکولاریسم نمی‌بیند.

سیمای واقعی غرب از نگاه قطب

 

سیمای واقعی غرب از نگاه قطب

غرب سیمای کریه و نفرت‌انگیزی در منظر محمد قطب دارد که از آن به «جاهلیت در غرب» تعبیر می‌کند. قطب روح غربی را از زمان یونان و روم و قرون وسطا و دوره حاکمیت صلیبی‌ها واجد خصوصیت فاسد و منحط می‌داند که به غرب سکولار به ارث رسیده است. او در این جنبه‌ها چشم به واقعیت‌های مسلم فرو بسته، تفکیکی بین جنبه‌های مثبت و منفی قائل نمی‌شود که برای نویسنده‌ای مثل او نقص بزرگی است.

وی در این باره می‌نویسد:

چون برگ‌های تاریخ اروپا را ورق می‌زنیم یک سلسله جاهلیت‌های پیوسته به هم از برابر دیدگان ما می‌گذرد. از روزگاران قدیم نادانی‌های یونان و روم بر آن سرزمین حکومت می‌کرد و سپس در قرون وسطا عقاید تحریف‌شده و خرافاتی را به خورد مردم می‌دادند. اما امروز جاهلیت در این بخش از جهان رنگ تازه‌ای به خود گرفته است؛ یعنی بخشی از آن ارتجاع به جهل و خرافات یونان و روم قدیم است و بخشی دیگر در پرتو داروینیسم به دست نوابغ یهود در مجرای سودجویی و انحراف، درافتاد (همو، 1345: 6).

ضعف عمده محمد قطب و برادر بزرگوارش سید قطب در این است که فلسفه را به عنوان محصول فکر جهانی بشر جدی نگرفته‌اند و به همین دلیل، از تراث فلسفی ارزشمند بشری که زمانی در یونان، و سپس در روم و اسکندریه و جهان اسلام شکوفا شد غفلت کرده‌اند. فکر فلسفی ناشی از پرسش فکری بشر و تلاش عقلانی برای پاسخ‌گویی به آنهاست که این امر را باید ارج نهاد و مسلمانان در برخورد با فلسفه از روش تأمل و گزینش به خوبی استفاده کردند و در تکامل و فربهی آن کوشیدند و با کنکاش ملهم از آموزه‌های نبوی و ولوی از دفینه‌های عقول گوهرهای گران‌بها استخراج کردند.[ii]

صدور شناسنامه برای اندیشه بشری خطای مهم محمد قطب است. اگر ملامت گذشته روا باشد اعراب و مسلمانان هم قبل از اسلام گرفتار مشکلات خاص خود بودند که رسوبات آن در دوره اسلامی گاهی خود را به صورت عصبیت و قبیله‌گرایی نشان داد، ولی نمی‌توان این را منقصتی بر دین متعالی اسلام و مسلمانان راست‌کیش و درست‌کردار دانست. برخلاف تصور عمومی که دخترکشی، دزدی، غارت، چپاول و ... را جاهلیت می‌دانند، محمد قطب این امور را مظاهر جاهلیت می‌داند و روح جاهلیت از نظر او، نشناختن دقیق خدا و انجام ندادن وظیفه عبودیت در برابر خداست (همو، 1389: پاورقی ص7).

غرب تمدنی مسخ‌شده و اسیر در دست جهود عنود نژادپرست و انسان‌شناسی منحط سکولار است. از نظر قطب، تمدن غرب فاقد پشتیبانی اخلاقی است؛ از زمان‌های دور معتقدیم غرب فاقد اخلاق است و هر چه به آن تظاهر می‌کند، ریاکاری است (همو، 1414/1994: 91). یهود مسلط بر غرب امروز بر اساس بیان تلمود معتقد است عامیان (مردم غیریهودی) ستورانی هستند که خداوند برای سواری ملت برگزیده (یهود) آفریده است (همو، 1345: 21).

انسان از نظرگاه غربی‌ها، حیوان داروینی تکامل‌یافته‌ای است که عقل و حیوانیت او رشد یافته است و اهداف زندگی او در بهره‌گیری حسی از یک سو و پیروزی در تنازع بقا از سوی دیگر است. در تعریف غربی، انسان مرجعی است که مرجعیتی بالاتر از او وجود ندارد. این «حیوان خداشده» می‌خواهد تمدن خودش را بر تمام زمین تحمیل کند (همو، 1389: 62). تمام جاهلیت‌ها در این مشترک‌اند که به آفریدگار جهان ایمان ندارند و مقام انسان را تنزل داده، جایگاه او را لرزان می‌کنند (همو، 1345: 26).

قطب در تعریضی به سکولاریسم می‌نویسد «عرفی‌گرایان می‌گویند خداوند از ابتدا به زندگی دنیا علاقه‌ای نداشت و خدای دست‌اندرکار در زمین انسان است» (همو، 1414/1994: 94). چون جاهلیت به دستورهای آسمانی پای‌بند نیست پس ناچار از تمایلات بشری پیروی می‌کند (همو، 1345: 29). جاهلیت جدید جاهلیت جدایی کامل از دین در پرتو انقلاب صنعتی و داروینیسم است (همان: 24). نشانه‌های جاهلیت چند چیز است؛ 1. ایمان نداشتن به خدا؛ 2. پیروی از تمایلات بشری؛ 3. وجود گردن‌کشانی که مردم را از عبادت خدا منصرف می‌کنند؛ 4. خودباختگی (همان: 30).

قطب با بدبینی زایدالوصف ویژگی‌های جاهلیت جدید را این‌گونه استقصا می‌کند: 1. پیشرفت فاحش علمی که در راه گمراه ساختن بشر از هدایت پروردگار و رسانیدن ناراحتی و رنج بیشتر او به کار می‌رود؛ 2. غرور انسان در برابر پروردگارش بر اثر پیشرفت‌های علمی و خداانگاری خود؛ 3. نظریه‌های علمی متعددی که در زمینه اجتماع، اقتصاد، روان‌شناسی و سایر شئون زندگی پدید آمد و مردم را به انحراف سوق می‌دهد؛ 4. خودباختگی در برابر نظریه تکامل؛ 5. آزادی زن از قیود دینی (همان: 34). جاهلیت باطل در دنیای امروز به دانش زیادی متکی است. تجهیزات مادی و میزان منابعی که به ظاهر در این جاهلیت عاید مردم شده، خیره‌کننده است (همان: 35).

محمد قطب در کتاب سیمای جهل در غرب، غرب را غرق در تباهی می‌بیند؛ تباهی در فکر، رفتار، سیاست، اقتصاد، اجتماع، اخلاق، روابط جنسی و هنر، جلوه‌های تباهی جدیدند (همان: 37-174). قطب جامعه غربی را گفتار افلاس روحی می‌بیند که عفونت سراسر آن را فرا گرفته است و اسیر گرسنگی است که سیری‌ناپذیر است و از مختصات آن اضطراب دائمی و قلق همیشگی است که به آرامش روحی و روانی نمی‌رسد (همو، 1426/2005: 202). ایشان در نقدی منصفانه می‌گوید دانش جدید پدیده جاهلیت نیست، بلکه جاهلیت آن را در استخدام خود درآورده است (همو، 1345: 176).

قطب توطئه یهود را بسیار پررنگ مطرح می‌کند، کم‌فروغی مذهب در اروپا را نتیجه فعالیت یهود می‌داند. دیدگاه‌های داروین عرصه یکه‌تازی را برای او باز کرد. سه دانشمند بزرگ یهود، یعنی مارکس و فروید و دورکیم، وارد معرکه شدند و برای از بین بردن بقایای مذهب دست به فعالیت زدند (همان: 243).

در نقد این بخش از اندیشه‌های قطب باید متذکر شد که این دانشمندان در خانواده یهودی به دنیا آمده بودند، ولی در عمل یهودی نبودند. یعنی به هیچ آیین آسمانی و ابراهیمی معتقد نبودند. اگر یهودی واقعی بودند درصدد اضمحلال مذهب برنمی‌آمدند، بلکه مذهب غیریهودی را تضعیف می‌کردند.

نگرش منفی به غرب و یهود موجب این نتیجه‌گیری‌ها شده است. قطب معتقد است بغض و کینه مشترک صلیبی و صهیونی هر دو متوجه اسلام است (همان). از منظر قطب، مسیحیت تحریف‌شده و کشیش‌سالار زمینه رشد مادی‌گرایی را فراهم کرده است. تعلیمات مسیحیت موجب ناراحتی است که ناشی از تضاد و تعارض آنها با طبیعت زندگی است. این تعارض‌ها باعث روی‌گردانی مردم از دین در اروپا شد (همو، 1370: 34).

او معتقد است بر خرابه‌های کلیسا و دین مسیحی، فلسفه مادی محض به وجود آمد (همان: 41). اروپا چون دین حقیقی را نشناخته در مخالفت با آن معذور است ولی در مخالفت با کلیت دین عذری ندارد (همو، 1389: 17). مادی‌گری اروپایی روح را سرکوب کرد تا تولیدات مادی و لذت‌های مادی و جسمی را به بالاترین مقام برساند و سرانجام به مقامی رسید مانند مقام پست حیوانیت که هیچ‌گونه روابط انسانی را به رسمیت نمی‌شناسد و سرمشق زندگی اروپایی استعمار کردن و به بردگی گرفتن دیگران است (همو، بی‌تا: 74). از نظر قطب، تمدن جاهلی غرب به دلیل ماهیت کم‌مایه و فقدان عنصر الوهیت، بر اساس ناموس تغییرناپذیر خدا محکوم به فناست و جایگزین محتوم آن اسلام مترقی است (همو، 1345: 177).

بر اساس مبانی دین‌شناسی، قطب، ایمان و بازگشت به اسلام را راه‌حل معضلات کنونی جهان و دنیای اسلام می‌داند؛ مردم از جاهلیت، گمراهی، نگون‌بختی، بحران، پراکندگی مشاعر و افکار و بالأخره تباهی در زندگی خود گریزگاهی جز آن ندارند که به دامان اسلام بیاویزند (همان: 181). جاهلیت معاصر با تصحیح اعتقاد درباره خدا باید درمان شود، همان‌طور که در جامعه جاهلی اولیه صورت گرفت و شاهد آن نیز این است که اکثر آیات مکی درباره خداشناسی است (همان: 182).

سید قطب در این باره هم الهام‌بخش برادر کوچک خود است:

به زودی این بشریت، در راهی که سراسر، سنگلاخ و بدبختی است، قدم خواهد گذاشت و در مصائب و بدبختی‌های تمدن کثیف مادی مغرور و دور از خدا، نابود خواهد شد ... مگر اسلام، زمام امور را به دست گیرد و بشر حیران و سرگردان و آواره و بیچاره را در راه عدالت و نظام صلح رهبری نماید (سید قطب، 1368: 222).

عبودیت، هدفمندی و فقدان عبث بودن در زندگی، بازگشت به انسانیت انسانی و کلید رستگاری است و کلیه شئون زندگی انسان را، ایمان به خدا روشن می‌کند (محمد قطب، 1345: 189).

محمد قطب در کنار غرب به گروه‌های همگرا با غرب و سکولارها حمله هدفمندی می‌کند و آنها را در پروژه انحطاط مسلمانان شریک می‌داند که با افکار وارداتی نه تنها به پیشرفت و توسعه کمکی نکردند، بلکه خودباوری و داشته‌ها و ظرفیت‌های خودی را نیز نابود کردند. قطب اجرای پروژه دین‌زدایی را در جهان اسلام تکرارناپذیر و تلاش بیهوده و بی‌ریشه می‌داند. اگر مخالفت با دین در غرب توجیه خاصی با توجه به دین محرف و تحولات اجتماعی و فکری داشته باشد، در جهان اسلام وصله ناسازواری است. ضرورتی که در اروپا موجب الحاد شد در هر جایی تکرارپذیر نیست (همو، 2008 الف: 179).

توصیه وی به مخالفان دین توجه به تعالیم رهایی‌بخش آن برای رفع مشکلات و نه کوشش نافرجام برای حذف دین از عرصه زندگی است. دین ظلم‌ستیز است. باید این جنبه دین به مردم تعلیم داده شود (همان: 183). سکولارها می‌کوشند دموکراسی را جایگزین اسلام کنند و کلیدواژه‌های وارداتی، همانند کثرت‌گرایی، دگراندیشی، آزادی سیاسی و گردش حکومت را تکرار می‌کنند (همو، 1389: 11). قطب در تقبیح و غیرواقعی بودن ادعاهای سکولارها می‌نویسد «دموکراسی‌خواهان و کثرت‌گرایان امروز کمونیست‌های دیروز بودند» (همان). «سکولارها در تبعیت از دموکراسی مقلدند» (همان: 118). «سکولاریسم نوعی تهاجم فکری است، چون یک فکر غربی است که از سرزمین اسلام نروییده است» (همان: 58).

سرزمین اسلام مبرا از عوامل مولد علمانیت است. این میوه تلخ و ملح اجاج نتیجه طبیعی تحولات سرزمین مسیحیت وارث قرون وسطاست. قطب با عطف توجه به تفاوت بنیادین اسلام و مسیحیت می‌نویسد: «سکولاریسم عکس‌العمل طغیان کلیسا و یکی از پیامدهای تحریفی بود که در دین پولس پدید آمد» (همان: 59). دین اروپایی (تحریف‌شده به دست پولس مقدس) انسان، جسم و عقل را تحقیر و فساد کلیسا را توجیه می‌کند (همان: 60). دموکراسی غربی، ره‌آورد مورد پذیرش و بدون تنازل غرب‌گرایان سکولار، به صورت یک نظریه تمامیت‌خواه در عرصه حکومت، قابل پذیرش کامل قطب نیست و به صورت گزینشی و با معیار شرعی، قابل اقتباس و نسبت‌سنجی است.

مسلمان چون طبق آیه 36 احزاب حق مخالفت با خدا و رسول خدا (ص) را ندارد باید دموکراسی وارداتی را به دین عرضه کند تا آنچه را موافق بود بپذیرد و آنچه را مخالف بود رد کند (همان: 95). از نظر قطب، اسلام دین کامل و ممتازی است که برای اداره جامعه بشری نیازی به پارادایم وارداتی مثل دموکراسی ندارد. میزان در پذیرش دست‌آوردهای جامعه غربی، اسلام است و با سنجه قرار دادن آن باید دست به گزینش آگاهانه زد. اسلام نه دموکراسی است، نه دیکتاتوری (همان: 119). دموکراسی چون مبتنی بر اکثریت عددی است و توجهی به آموزه‌های دین ندارد، در نظر قطب، همان حکومت جاهلی و طاغوتی مذموم مبتنی بر اهواء و تمایلات نفسانی ارزیابی می‌شود.

او هر نوع قانون‌گذاری مستقل از شرع را مردود می‌داند؛ حقیقتی که قرآن و سنت بیان می‌کند این است که قانون‌گذاری غیر از آنچه خداوند نازل کرده است ناقض کلمه توحید است و رضایت به قانونی غیر از قانون شرع در تضاد با توحید است (همو، 1427/2006 ب: 147). او دموکراسی را حکومت جاهلی می‌داند (همو، 1389: 120). باید پرسید در دموکراسی معبود کیست. مقدار تحقق انسانیت انسان چیست؟ (همان: 122).

چون اصل در دموکراسی جلب اکثریت عددی است و جذب اکثریت با تبلیغات و پول قابل حصول است، لذا مردمی ‌بودن آن از نظر قطب در هاله‌ای از ابهام است. پشت پرده دموکراسی حکومت سرمایه و سیطره یهود است (همان: 123).

دموکراسی همانند پوشاندن لباس تمیز به فردی و هل دادن او به گودال آلوده است (همان: 129). وی از دموکراسی مدل مورد اقبال غرب و غرب‌گراها در حکومت، به عنوان فتنه بزرگ یاد می‌کند: «اما الدیمقراطیه فهی الفتنه الکبری» (همان: 150). قطب در نقد دموکراسی دقیق و منصف است، ولی در ارائه الگوی جایگزین مدرن مطلب قابل توجهی ارائه نکرده است.

قطب و مسئله جهانی شدن

ادعای اصلی جهانی شدن (globalization) حذف موانع و مرزهای موجود بر سر راه نقل و انتقال کالا و خدمات و کوتاه کردن فاصله (زمانی و مکانی) میان مبادلات انسانی است. هرچند درباره جهانی شدن مصطلح یا متداول هنوز اجماع نظری وجود ندارد، اما شاید در امر تعریف همین قدر متیقنی که درباره آن مطرح است، کفایت کند. این قدر متیقن نیز دائر مدار «فاصله‌گیری زمانی و مکانی» و کم‌رنگ شدن نقش مرزهای جغرافیایی و فضاهای ملی در اعمال، روابط و تعاملات سازمان‌های فراملی اقتصادی است. باید توجه داشت که در جهانی شدن متداول، هرچند بر ابعاد فرهنگی و سیاسی نیز تأکید می‌شود، اما محور اصلی تأکید، محور اقتصادی، آن هم بعد تجاری است (افروغ، 1384: 14).

بر پایه تعریف یکی از متفکران غربی، جهانی شدن فرآیندی اجتماعی است که در آن قید و بندهای جغرافیایی که بر روابط اجتماعی و فرهنگی سایه افکنده، از بین می‌رود و مردم به طور فزاینده از کاهش این قید و بندها آگاه می‌شوند (واترز، 1379: 12).

یکی از پژوهش‌گران معاصر کشور، جهانی شدن را در عرصه گفتمانی برجسته کرده است. این معنا با رهیافت محمد قطب هم‌خوانی بیشتری دارد. وی می‌نویسد:

جهانی شدن عبارت است از گسترش عرصه تعامل و نزاع گفتمانی بر اثر رشد تکنولوژی ارتباطی در عرصه جهانی و کم‌رنگ شدن نقش فاصله مکانی و زمانی. از این جهت هرچند محمل اصلی جهانی شدن، رشد و گسترش تکنولوژی‌های ارتباطی است، اما در عرصه سیاسی- اجتماعی در نزدیک ساختن گفتمان‌ها به یکدیگر و از منظری دیگر در گسترش عرصه تعامل و نزاع گفتمانی نقش مهمی ایفا می‌کند (بهروزلک، 1386: 26).

به این ترتیب هم‌گرایی فرهنگی با غرب در سایه فن‌آوری‌های ارتباطات و اطلاع‌رسانی هدفمند از عوارض جهانی شدن است که بسیاری از متفکران جهان اسلام، از جمله محمد قطب، آن را نقد کرده‌اند.

قطب با عطف توجه به معنای اصطلاحی جهانی شدن می‌نویسد:

با این همه نمی‌توان در این گیر و دار، فکر و فرهنگ را به صورت دست‌نخورده و بکر تصور کرد. به این معنا که نمی‌توان ادعا کرد که در مسیر جهانی شدن صرفاً کالاها یا خدمات منطقه‌ای به منطقه دیگر منتقل می‌شود و افکار و عقاید آنها در این سیر و سلوک بی‌تغییر می‌ماند (محمد قطب، 1389: 2).

او به جهانی شدن بدبینانه می‌نگرد و این پدیده را استعمار و سلطه نوین غرب می‌داند و سکولارهای خوش‌بین به آن را ملامت می‌کند. سکولارها از جهانی شدن استقبال کردند، به این امید که این پدیده مانند بلدوزر اسلام را ریشه‌کن کند؛ چراکه کلنگ و تبر آنها نتوانست اسلام را ریشه‌کن کند (همان: 8). سکولارها آشکارا به جهانی شدن خیر مقدم می‌گویند (همان: 87). آنها خواهان کنار نهادن دین هستند. چون اروپا از این طریق پیشرفت کرد، در حالی که اروپا در دین‌ورزی خود هرگز با دین خدا آشنا نشد. آنها با دستگاه کشیش‌سالار آشنا شدند (همان: 90). جهانی شدن در وجه اقتصادی خود، دست‌کم نسبت به جهان سوم، به معنای سلطه و سیطره تام و تمام سرمایه غربی بر امور اقتصادی جهان سوم و قرار دادن آن میان دو فکه انبر است، خواه از طریق پایین آوردن بهای مواد خام (موجود در جهان سوم) یا بالا بردن بهای تولیدات (ساخت کشورهای صنعتی) یا تخدیر دولت‌ها و ملت‌های جهان سوم (همان: 11).

رد پای یهود در جهانی شدن از نگاه قطب پنهان نشده است. یهود مالک اصلی سرمایه بیگانه‌ای است که با جهانی شدن و باز شدن درها به بهره‌برداری می‌پردازد. این وجه از استعمار اقتصادی خطرناک‌تر است. چون آنها بر اساس آموزه‌های تلمود همه ملل غیریهودی را چهارپایانی می‌دانند که خداوند آنها را به صورت انسان آفریده است که در خدمت «امت برگزیده» (یهود) باشند (همان: 12).

قطب کلیه مفاهیم غرب را در فضای دشمنی بنیادین غرب صلیبی و صهیونی با جهان اسلام ارزیابی می‌کند؛ «نیازی به گفتن نیست که در حال حاضر جنگی مهلک که همان جنگ صلیبی و صهیونی است بر ضد اسلام و مسلمانان در جریان است» (همو، 1427/2006 ج: 56).

 با رهیافت خاص قطب به پدیده جهانی شدن، فساد عقیده از دست‌آوردهای این پدیده و زمینه استحمار ملل اسلامی است. اصل در انسان بر کرامت و تکریم است (اسرا: 70). انسان معتقدی که از اخلاق و عقیده بهره‌مند است هرگز استحمار نمی‌شود. مسیر استحمار تباهی عقیده با ایجاد شبهه است (همو، 1427/2006 ج: 14). تباهی عقیده از طریق برپایی کنگره‌ها و کنفرانس‌های بین‌المللی است تا از این طریق بتوانند به هرج و مرج اخلاقی، بی‌بند و باری جنسی، آزادی سقط جنین، تشکیل خانواده‌ها بدون وجود زن و شوهر، قطع دست پدر و مادر از امور فرزندان، آزادی اعتقاد به معنای دقیق آزادی الحاد، چهره قانونی و مدنی بدهند و آن را توجیه کنند (همان: 14).

قطب یکی از اهداف تهاجم استعمار در سرزمین‌های اسلامی را برداشتن خاکریز اعتقادی می‌داند که در مناطق دیگر چندان موضوعیت ندارد. هجوم صلیبی‌ها به جهان اسلام برخلاف هندوستان همراه با استعمار و ضدیت با عقاید دینی بود (همو، 1389: 144). جهانی شدن یک‌بعدی نیست بلکه اختاپوسی است که اقتصاد، سیاست، فکر، دین، اخلاق، فرهنگ، سنت‌ها و آداب و رسوم را در بر می‌گیرد. حتی اگر فرض کنیم هدف جهانی شدن سلطه و سیطره اقتصادی است، باید بدانیم که این سلطه بدون دستیارانش امکان‌پذیر نخواهد شد (همان: 17).

محو شخصیت امت‌ها و ذوب کردن زیرساخت‌ها و پشتوانه‌های روانی، فکری و اعتقادی امت‌ها برای جهت‌دهی به چپاول‌گری شیطان‌ها از نتایج قطعی جهانی شدن است (همان: 17). نمونه و الگوی تمدنی که امروز در جهان وجود دارد موجب فتنه عظیمی برای مردم است (همان: 83).

با تحلیل قطب، فرجام غایی جهانی شدن اضمحلال هویتی جهان اسلام است. جهانی شدن بدترین صورت استعمار است که تاکنون بشریت آن را شناخته است. صورت جبارانه طغیان‌گری است که صرفاً نمی‌خواهد دار و ندار ملت‌ها را غارت کند، بلکه می‌خواهد وجود و ماهیت آنها را محو کند و آنها را به صورت غلام در آورد (همان: 92).

جهانی شدن هم همانند دیگر عرصه‌ها صحنه تقابل اسلام و دشمنان اصلی آن است؛ درگیری فعلی درگیری هویت جمعی اسلام با تمام دشمنانش است ... پس دشمنی بین دشمنان خدا و اسلام و بین اسلام در تمام عرصه‌ها برپاست؛ هر جا اسلام و دشمنانش حضور داشته باشند (همو، 1428/2007 الف: 365).

به نظر قطب، انفعال مسلمانان در پدیده جهانی از عوامل تأثیرگذار است. عامل اول ذلت‌ها و ستم‌ها خود مسلمین‌اند. آنها به دلیل شانه خالی کردن از مسئولیت، به نیروهای جاهلی و وحشی اجازه دادند نفوذ خود را بر جهان تحمیل، و آنها را از رده خارج کنند (همو، 1389: 8).

قطب با همان نگاه بدبینانه جهانی شدن را پروژه‌ای یهودی- آمریکایی می‌داند که در صدد سیطره بر جهان است. آسیب‌شناسی در زمینه انفعال جهان اسلام در برابر جهانی شدن از محورهای قابل توجه در اندیشه قطب است. در برابر جهانی شدن مسلمانان چیزی در دست ندارند (همان: 55). آنها در برابر کشتار و اشغال فلسطین و اتحاد دشمنان اسلام فقط به تماشا کردن اکتفا می‌کنند و اگر هر کدام برای احقاق حق مسلمانان کاری کنند با اتهام تروریسم و بنیادگرایی مواجه می‌شوند. مسلمانان در نوعی نقص و کمبود رسواکننده‌اند؛ از جمله در ادوات و امکانات لازم برای رویارویی، و داشتن علم و دانش و آگاهی تکنولوژیکی و صنعتی، که امت اسلامی در هر دو حوزه در حد افلاس، فقیر و ندار است (همان: 56).

قطب در عین بدبینی کامل به جهانی شدن و تهدید تلقی کردن آن، محطاطانه این پدیده را به نفع بیداری اسلامی می‌داند. حوادث گاهی برخلاف طراحان عمل می‌کند. جهانی شدن با تمام زیان‌هایی که از نظر قطب دارد یکی از علل و عوامل انتشار بیداری اسلامی است (همان: 91).

فرجام جهانی شدن از منظر قطب

قطب به رغم پیشرفت‌های خیره‌کننده تمدن امروز غرب، آینده آن را به دلیل ماده‌گرایی و غیبت معنویت از متن آن، بر اساس سنت ربانی رو به زوال می‌بیند. مسلمانان در فرجام کار از تطاول هجوم تمدن مادی در امان خواهند بود.

امت اسلامی ممکن است در میدان اقتصادی و صنعتی در حال حاضر چیزی را در اختیار نداشته باشد که از طریق آن بتواند طوفانی که آن را جهانی شدن می‌نامند و می‌خواهد سلطه و سیطره خود را در تمام کره خاکی بگستراند مقاومت کند، اما مسلمانان از حیث منابع طبیعی و نیروی انسانی غنی هستند و از حیث قابلیت‌های انسانی از نوعی ره‌توشه ربانی برخوردارند که هرگز دست باطل به دامن آن نمی‌رسد (همان: 61).

خدا کردن آن حیوان (که جهانی شدن نیز جزئی از این خداپنداری است)، مورد لعن و نفرین خداوند است و از این گذشته بنا به سنت الاهی بر روی زمین، رو به سوی زوال و افول است، هرچند یاران آن در برهه‌ای از زمان بزرگ‌تر از بزرگ بنمایند (همان: 64).

بر اساس مفاد آیه 44 انعام (آنگاه بدانچه به ایشان داده شد، شاد و مسرور شدند. ما بناگاه ایشان را بگرفتیم و آنها مأیوس و متحیر ماندند) غرب با این فساد اخلاقی، روحی، هرج و مرج جنسی، بی‌بند و باری، افراط، لاابالی‌گری، شراب‌خواری، مواد مخدر، جرم و جنایت، طغیان نابحق روی زمین، به ذلت کشاندن دیگران رو به افول است. اینها همه امور منفی هستند و در آینده بنا به سنت الاهی موجب نابودی این تمدن خواهد شد (همان: 65).

سید قطب پیشوای فکری برادر درباره فرجام جهانی شدن می‌گوید «تمدنی (تمدن غرب) که برای بشر و در راه خواسته‌های فطری و طبیعی او به کار نیاید نابود می‌شود» (سید قطب، 1978: 105).

به زعم محمد قطب، در فرآیند جهانی شدن به ساحت امور قطعی فطرت تجاوز می‌شود (محمد قطب، 1389: 94). او به یک مهندسی دقیق و مستمر الاهی و ربانی در جهان قائل است که سر بزنگاه جریان امور را برخلاف نظر دنیاگرایان مدیریت می‌کند. به دلیل جاری بودن سنت‌های ربانی، جهانی شدن چون برخلاف مقدورات الاهی است، عمر درازی نخواهد داشت (همان: 96).

 وی تمسک به شریعت را راه مقابله با پیامدهای منفی جهانی شدن می‌داند. پذیرش شریعت الاهی که یک الزام الاهی است و مسلمان واقعی مفری از آن ندارد (نساء: 65؛ احزاب: 36)، راه مقابله با جهانی شدن است و اگر از این الزام ربانی دست برداریم، چیزی از اسلام باقی نمی‌ماند (همان، 72). در به کارگیری واژه بنیادی «ربانی» محمد قطب تحت تأثیر کامل سید قطب است. سید در کتاب ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، «ربانی» بودن را نخستین و مهم‌ترین خصوصیت این ایدئولوژی می‌داند (سید قطب، بی‌تا الف: 122).

مسلمانان باید به جای پذیرش حیله دشمن در اینکه به شکلی که آنها می‌خواهند درآیند، بکوشند «جایگزین غایب» را نمایان، و نظام صحیح جهان را ارائه کنند. اسلام نظام جهانی صحیح است (محمد قطب، 1389: 75). به نظر قطب، رد حقیقی طاغوتی که امروزه جهانی شدن نامیده می‌شود، نیازمند الگوی صحیحی است (همان: 84). الگوبرداری در شیوه حکومت که مورد تمنای غرب‌زده‌ها است و در دموکراسی متجلی شده مورد نقد جدی قطب با واکاوی ماهیت پشت پرده دموکراسی است.

در دیدگاه قطب، خلوص دموکراسی زیر سایه سنگین سرمایه‌سالاری یهود مخدوش شده است. دموکراسی از جنبه‌های مثبت غربی است که بر حقوق فرد در برابر دولت تأکید می‌کند، ولی صحنه‌گردان این نمایش در پشت پرده سرمایه است و صاحب آن سرمایه یهود است. در دموکراسی، رسانه‌ها به انتخاب مردم جهت می‌دهند و صاحبان آنها یهودی‌اند (همان: 67).

انحصارطلبی غرب در برابر جهان اسلام از دیگر امور برجسته در اندیشه قطب است. از امور نقدپذیر دیگر در غرب تمایل به احتکار مزیت‌های مدنیت امروز است و حق استفاده از آن منوط به نداشتن اصطکاک با منافع غربی‌هاست. پیشرفت تکنولوژیکی و علمی ‌تا زمانی که به مصالح آنها ضرر نزند مجاز است، اما اسرار اساسی‌ای که پیشرفت حقیقی بر اساس آن استوار است، خاص خود آنهاست و کسی اجازه داشتن آنها را ندارد. چه بسا علما و دانشمندان اتمی از اتباع جهان سوم به ویژه جهان اسلام در شرایط نامعلومی کشته شوند (همان: 69).

 این جملات اشاره تلویحی به کشته شدن دانشمندان اتمی ایران و عراق است.

قطب در رویکردی متفاوت از حرف اولیه خود مبنی بر ضد فرهنگی و دینی بودن ماهیت جهانی شدن تا حدی عدول می‌کند و مقاومت اروپا را در مقابل پدیده جهانی شدن آمریکایی، طلیعه فروپاشی آمریکا می‌داند. این امر با موضع اصلی او که آمریکا واجد همان فرهنگ اروپایی است و جهانی شدن طرحی برای اضمحلال دیانت است، منافات دارد. قطب می‌نویسد: «مقاومت‌هایی در اروپا و آسیا و جنبش‌های اسلامی مقابل جهانی شدن صورت می‌گیرد. این مسائل به اضافه ضعف‌های درونی در آمریکا فروپاشی درونی آن را بشارت می‌دهد» (همان: 100).

عصاره کلام قطب این است:

کارگاه هستی با اراده نهایی الاهی و تدبیر ربانی اداره می‌شود. لذا فرهنگ و تمدن غرب با تمام لوازمش که بن‌مایه اصلی آن فساد و تباهی است، فرجامی جز نابودی و سقوط ندارد. همه نشانه‌ها می‌گویند این عرفی‌گرایی خواه آمریکایی خالص باشد یا ترکیبی از هم‌جنس و همگرا از نوع آمریکایی و یهودی باشد برخلاف آرزوی طرفدارانش عمر طولانی نخواهد کرد (محمد قطب، 1427/2006 الف: 57).

قطب و بیداری اسلامی

پدیده بیداری و بازگشت به خویشتن اسلامی سال‌هاست که در کشورهای اسلامی و عربی کلید خورده است. در این پروژه نارضایتی از وضع موجود و نگاه بالنده و زاینده به آینده امیدوارکننده با الهام از گذشته پرافتخار و بن‌مایه‌های دینی و رفض و رد الگوهای وارداتی غربی، روند اصلی را تشکیل می‌دهد. عقب‌ماندگی مسلمانان در تاریخ معاصر نتیجه تقلید رکودآور از بیگانگان و بی‌اعتنایی به عقلانیت مترقی در آموزه‌های اصیل دینی است.

بیداری نوین مسلمانان که پرتوافشانی‌های آن در جهان اسلام آغاز شده، بزرگ‌ترین حادثه انسانی نیمه دوم قرن بیستم به شمار می‌آید. بیداری آگاهانه مسلمانان اصیل بوده، ملهم از منابع بکر دین مبین اسلام است. این بیداری باشکوه اسلامی از کتاب و سنت و رفتار پیشینیان، برنامه‌ای معین و هدفی عالی برای خود تدارک دیده است (محمد قطب، 1374: 15).

مفهوم بیداری نیز تا حدودی از مفاهیمی است که از سید قطب به محمد قطب منتقل شده است. سید قطب می‌نویسد:

امت اسلامی پس از مدت‌ها خواب و غفلت هم‌اکنون بیدار شده است ... امروز امت اسلام در تزلزل و اضطراب است و گاهی زمین می‌خورد، دلیل این نیست که در سکرات مرگ قرار گرفته، بلکه دلیل بیداری تازه از خوابی گران و طولانی است، پس این دلیل حرکات حیات جدید است نه حرکات دم مرگ و تب و تاب بیماری، نشانه بیداری پس از خواب طولانی است، آینده از آن ملت اسلام است (سید قطب، بی‌تا ب: 87).

محمد قطب درباره آینده درخشان اسلام در جهان می‌نویسد:

اسلام (با مجد و عظمت) در راه است. این مطلب را فقط ما نمی‌گوییم بلکه اروپایی‌ها نیز به آن معترف‌اند. تفاوت در این است که ما خبر این آمدن را با شادمانی و آنها با ناراحتی می‌گویند (محمد قطب، 1427/2006 ب: 168).

خود اسلام الهام‌بخش بیداری اسلامی است. قبل از بیداری مسلمانان دو گروه بودند: 1. مؤمنان محافظه‌کار که حافظ سنت در برابر طوفان بلای غرب بودند؛ 2. غرب‌زدگانی که فرهنگ غرب را تنها راه می‌دانند (همو، 1374: 22). وی در تقبیح گروه دوم می‌نویسد: «زهر غرب در کالبد غرب‌زدگان تزریق شده و آنان مسموم شده‌اند» (همان: 23).

در نظر قطب، به جای انفعال محض در برابر غرب باید فعالانه برخورد کرد. واقعه شگفت‌انگیز بیداری اسلامی از زمانی کلید خورد که عده‌ای به این نتیجه رسیدند که نظام سیاسی، اجتماعی و اقتصادی غرب به نحوی است که خیر و شر در آن به هم آمیخته است. لذا باید شر آن را کنار زد و خیر آن را اقتباس کرد (همان: 30). عامل دیگر اینکه مدعیان اسلام جدید به مردم گفتند عقب‌ماندگی و ضعف و ناتوانی جوامع اسلامی به دلیل دوری از اسلام است نه پیروی از آن (همان: 32). به هر دلیلی که ضعف و زوال و خواری و سستی امت اسلامی تفسیر شود، در نهایت به یک عامل برمی‌گردد و آن تخلف امت از اقتضای کلمه توحید است (همو، 1427/2006 ب: 158).

شناخت ماهیت غرب، کعبه آمال سکولارها، از عوامل دیگر بیداری اسلامی است. قطب معتقد است قدرت و عظمت و رفاه و پیشرفت اروپا حاصل تسلط صلیبی‌ها بر جهان اسلام است (همو، 1374: 47). ادعای آزادی‌خواهی غربی‌ها و حمایت از کودتاهای جهان اسلام از عوامل سرخوردگی جوانان و بیداری در سایه پناه آوردن به اسلام است. قطب می‌نویسد: «انتخاب کودتاهای نظامی در واقع ابزاری جهت مبارزه با اسلام است و این ریشه در تجربه صهیونیسم و صلیبی‌ها در ترکیه و شخص کمال آتاترک دارد» (همان: 50).

توصیف غرب فعلی به وصف صلیبی هم از رسوبات فکری سید قطب در برادر خویش است؛ روح صلیبی است که در خون غربی‌ها جریان و در ضمیر ناخودآگاه آنها جولان می‌دهد (سید قطب، 1346: 443).

از دیگر عوامل بیداری اسلامی شکست ایدئولوژی‌های وارداتی و شکست طرفداران لائیسم است (محمد قطب، 1374: 206). در بیداری اسلامی مهم‌ترین کارکرد تبلیغ چهره واقعی دین و تربیت نسل است (همان: 190). اطاعت محض از رهبران از لوازم باروری بیداری اسلامی است. به نظر قطب، اطاعت محض لازم است، اما اطاعت کورکورانه مردود است (همان: 163).

نتیجه

در نگاه محمد قطب، که ترکیبی از سلفی‌گری معتدل و اعتزال نوین است، غرب صلیبی چهره غیرانسانی دارد که اسیر سرمایه و نظریه‌های دانشمندان یهودی است. آنها دشمنان دین و اسلام هستند. علت اقبال به مادی‌گرایی، عرضه دین محرف مسیحی با تعالیم پولس و کشیش‌سالار حاکم است. اسلام دینی فطری و کامل است و پاسخ‌گوی نیازهای بشر در هر عصر و زمانی است. در جوامع اسلامی نبود تعلیمات صحیح و کادر مناسب و پیشوایی کارآمد و به روز مانع اصلی دست‌یابی به تمدن اسلامی است. پدیده جهانی شدن مقدمه پروژه خطرناک دین‌زدایی کامل است و اسلام فقط دین حقیقی مبتنی بر فطرت خدادادی، پتانسیل مقابله با آن و ترمیم خلأ دینی را دارد.

 مسلمانان می‌توانند با عبور از مرحله خفتگی و رکود با رهبری نیرومند و دست‌مایه دینی و تربیت نسل جدید از طریق تبلیغ دین واقعی به مقابله با جنبه‌های منحط اروپای صلیبی برخیزند و از فرصت جهانی شدن نهایت استفاده را ببرند.

سرنوشت محتوم تمدن غرب غیردینی و حامل روح صلیبی- صهیونی و مواریث فکری یونان و روم، بر اساس سنت قطعی ربانی شکست و اضمحلال است. قطب در نقد غرب و نگاه به جهان اسلام از نگرش فرقه‌ای و عربی کاملاً جدا نشده، بدبینی او به فلسفه و گذشته پرافتخار یونان و روم و نادیده گرفتن ایران اسلامی به عنوان کانون تحولات جهان اسلام در عصر حاضر نشانه بارز آن است. ایشان در اندیشه‌های خود تحت تأثیر کامل تعلیمات و اندیشه‌های برادر خود سید قطب است که از نظریه‌پردازان معاصر مصر و جهان اهل سنت است و نقش او در جریان‌سازی و هنجارسازی فکری اغماض‌ناپذیر است.

پی نوشت:

[ii]. اشاره به فرمایش حضرت علی (ع) در خطبه اول نهج‌البلاغه درباره فلسفه نبوت: «یثیروا لهم دفائن العقول».

مراجع

قرآن.

نهج‌البلاغه.

افروغ، عماد (1384). اسلام و جهانی شدن، تهران: کانون اندیشه جوان.

بهروزلک، غلامرضا (1386). جهانی شدن و اسلام سیاسی در ایران، تهران: سازمان انتشارات پژوهشگاه اندیشه اسلامی، چاپ دوم.

ابن تیمیه حرانی (1321). منهاج السنة النبویة، مصر: المطبعة الکبری الامیریة.

حنفی، حسن (1389). علم غرب‌شناسی، ترجمه: جنان سید عبد مناف الحلو، قم: نشر ادیان.

سوزنگر، سیروس (روح‌الله) (1383). اندیشه‌های سیاسی سید قطب، تهران: مرکز اسناد انقلاب اسلامی.

علیزاده موسوی، سید مهدی (1391). سلفی‌گری و وهابیت: مبانی اعتقادی، چاپ اول، قم: دفتر تبلیغات اسلامی.

عنایت، حمید (1363). سیری در اندیشه سیاسی عرب، چاپ سوم، تهران: چاپ‌خانه سپهر.

قطب، سید (1398/1978). آینده در قلمرو اسلام، تهران: دارالقرآن الکریم.

ـــــــــ (بی‌تا الف). اسلام و استعمار، ترجمه: محمدجعفر امامی، قم: انتشارات امید.

ـــــــــ (1368). اسلام و صلح جهانی، ترجمه: سید هادی خسروشاهی و زین‌العابدین قربانی، چاپ چهارم، تهران: دفتر نشر فرهنگ اسلامی.

ـــــــــ (1346). عدالت اجتماعی در اسلام، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، چاپ سوم، قم: کتاب‌فروشی مصطفوی.

ـــــــــ (بی‌تا ب). ویژگی‌های ایدئولوژی اسلامی، ترجمه: سید محمد خامنه‌ای، تهران: مؤسسه انتشارات بعثت.

قطب، محمد (بی‌تا). اسلام و نابسامانی‌های روشنفکری، ترجمه: محمدعلی عابدی، تهران: مؤسسه نشر انقلاب.

ـــــــــ (1414/1994). العلمانیون و الاسلام، الطبعة الاولی، القاهرة: دار الشروق.

ـــــــــ (1427/2006 الف). المسلمون و العولمة، الطبعة الثانیة، مدینه نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1370). انسان بین مادی‌گری و اسلام، ترجمه: سید هادی خسروشاهی، چاپ چهارم، قم: نشر خرم.

ـــــــــ (1374). بیداری اسلامی، ترجمه: صباح زنگنه، تهران: انتشارات اطلاعات.

ـــــــــ (1389). سکولارها چه می‌گویند؟، ترجمه: جواد محدثی، چاپ دوم، تهران: کانون اندیشه جوان.

ـــــــــ (1345). سیمای جهل در غرب، ترجمه: سید خلیل خلیلیان، تهران: چاپ‌خانه شمس.

ـــــــــ (2008 الف). شبهات حول الاسلام، الطبعه السادس عشر، مدینه نصر- القاهره – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1427/2006 ب). لا اله الا الله عقیدة و شریعة و منهاج حیاة، الطبعة الثانی عشر، مدینه نصر- القاهره – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1422/2002). لا یأتون بمثله، الطبعة الاولی، القاهرة: دار الشروق.

ـــــــــ (1428/2007 الف). مفاهیم ینبغی ان تصحح، الطبعه الثانی عشر، مدینة نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1427/2006 ج). من قضایا الفکر الاسلامی المعاصر فی امور الدین، فی التاریخ، فی الاقتصاد، فی الادب، الطبعة الثانی عشر، مدینة نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1428/2007 ب). منهج التربیة الاسلامیة، الطبعة الخامس عشر، مدینة نصر- القاهرة – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (2008 ب). هذا هو الاسلام، الطبعة الاولی، مدینة نصر- القاهره – مصر: دار الشروق.

ـــــــــ (1426/2005). هل نحن المسلمون، الطبعة الاولی، القاهرة: دار الشروق.

واترز، مالکوم (1379). جهانی شدن، ترجمه: اسماعیل گیوی و سیاوش مفیدی، تهران: سازمان مدیریت صنعتی.

فصلنامه پژوهشنامه مذاهب اسلامی شماره 2

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول