اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

مجسمه ساز مطرح کشور:

هدیه‌ام را برگردانید

خبرگزاری فارس: وقتی شماره تلفنش را از همکارم گرفتم به من گوشزد کرد کمی عصبی مزاج است و خیلی ناراحت. گفت‌و‌گوی تلفنی ما سرنگرفت و به من گفت برای پیگیری موضوع، فردا به اهواز می‌آیم.

هدیه‌ام را برگردانید

به گزارش خبرگزاری فارس از اهواز در نخستین لحظه‌ای که با او رو به‌ رو شدم هم مردد بودم که شخصیتش او را به این عرصه از هنر کشانده یا سختی کار با سنگ او را این گونه شکل داده؟‌‌ همان قدر که با ابزار سخت به جان سنگ بی‌جان می‌افتد و روز‌ها آن را می‌تراشد، سرو کله می‌زند تا به آن شکل بدهد، احتمالا سنگ هم بر او اثر گذاشته.

* من از دو سین خوشم می‌آید؛ سگ و سنگ. استقامت را از سنگ یاد گرفتم و وفا را هم از سگ.

زنی چهار شانه، قد بلند با صورتی خشک و جدی و دستانی مردانه و ابروانی پرپشت. برخلاف همه زنانی که امروز می‌بینیم هیچ دستی به سر و صورتش نکشیده است. من را به یاد چهره مجسمه‌های مصری می‌اندازد. چهره‌اش ته رنگی از چهره «ام کلثوم» دارد، به خصوص وقتی سرش را با بی‌تفاوتی تکان داد و گفت: من از هیچ کسی ترسی ندارم و تا آخر پای کارم هستم. به کارم ایمان دارم و به خلوص آن اطمینان.

«فرزانه اسعدی» متولد سال 1342 در شهر مشهد، فارغ التحصیل کار‌شناسی در رشته گرافیک است. به دلیل فعالیت‌های تخصصی موفق به کسب دکترای افتخاری از مرکز هنرهای تجسمی و وزارت فرهنگ و ارشاد شده است. این هنرمند از اعضای هیئت مؤسس و هیئت مدیره انجمن مجسمه‏سازان ایران است که بسیاری از آثارش در میدان‌های شهر و تماشاگاه‌ها نصب شده‌اند.

سه اثر در مجتمع اندیشمندان در کردان، دو اثر در ورودی فرهنگسرای نیاوران، پنج نیم تنه مشاهیر در کتابخانه گفت‌و‌گوی تمدن‌ها، یادمان زلزله بم در ارگ جدید بم و تندیس پروفسور حسابی (کیش) از مشهور‌ترین آثار این هنرمند است. او در بسیاری از کشورهای جهان نیز به صورت انفرادی یا گروهی نمایشگاه به پا کرده است.

این پیکر تراش مشهدی که چند ماه پیش در لبنان لقب قوی‌ترین زن را از آن خود کرد، سازنده و اهدا کننده دو اثر حجمی به مردم اهواز است که هر یک از آثار اهدائی‌اش به شکلی گرفتار ماجرایی شد. مجسمه یک زن با پرنده‌ای در آغوش که سازنده می‌گوید نماد مادران و زنان ایثارگر دوران سخت روزهای اهواز است. این اثر که فروردین ماه امسال در ساحل شرقی کارون (حوالی پل هفتم) نصب شد اما با گذشت حدود سه ماه و چند روز پیش به دلایل نامعلومی از محل نصب شده برداشته شد.

* فارس: ماجرای شما و شهر اهواز از کجا آغاز شد؟

اسعدی: چند سال پیش خانمی از زیباسازی شهرداری اهواز تماس گرفت و گفت که این سازمان برای استفاده از همکاری هنرمندان کشور فهرستی تهیه کرده و آنها را به مرور زمان دعوت به همکاری می‌کند. من هم توی این لیست قرار گرفتم و دعوت شدم.

*فارس: و بعد از آن دعوت دست به کار شدید؟

اسعدی: بله. اما این دو اثر سفارشی نبودند و من به دلایل شخصی خودم آنها را به مردم این شهر هدیه کردم.

*فارس: چطور از موضوع برداشته شدن مجسمه‌تان از ساحل کارون باخبر شدید؟

اسعدی: از طریق تماس چند نفر از شهروندان که از این اتفاق ابراز نگرانی می‌کردند.

*فارس: واکنش شما در برابر این خبر چه بود؟

اسعدی: متحیر شدم. شما تصور کنید بلایی سر فرزند شما بیاید چه احساسی به شما دست می‌دهد؟ شما اگر جای من بودید چه می‌کردید؟ من بیشتر از این ناراحت شدم که بدون حضور من به عنوان پدید آورنده، مجسمه را جابه جا کردند. با توجه به اعتقادی که به کارم دارم و خلوصی که در ساخت آثارم دارم، به آنها به چشم اطفالم می‌نگرم و اجازه توهین به آن‌ها را نمی‌دهم. طاقت بی‌حرمتی را ندارم. بر اساس ذهنیت و باور خوبی که از میهمان نوازی مردم اهواز داشتم این اثر را به وجود آوردم و آن را به همه مردم شهیدپرور این شهر تقدیم کردم اما همه چیز برخلاف انتظارم رقم خورد.

ناراحتی من از این است که در هر گوشه جهان به من احترام می‌گذارند اما در میهنم این گونه آشکارا توهین می‌شود. وقتی شاعری شعری سرود یا نویسنده‌ای چیزی نوشت و منتشر کرد آن اثر دیگر مال او نیست و مردم هر طور دوست دارند آن را تعبیر می‌کنند.

*فارس: نظریه مرگ مولف....

اسعدی: بله. اما اگر قرار بر قضاوت و تصمیم گیری باشد باید از پدید آورنده بپرسند و به حرفش گوش بدهند. آنچه بیشتر از هر چیز ناراحتم کرد و روحم را تلخ کرد این بود که جلسه‌ای تشکیل داده شود و من دعوت نشوم تا توضیح بدهم که این اثر هیچ ربطی به آنچه ادعا می‌شود و نسبت می‌دهند ندارد.

*فارس: چه دلایلی تاکنون به شما گفته شده؟

اسعدی: به طور رسمی که چیزی به من گفته نشده، اما چیزهایی در حد شایعه به من منتقل شده که گفته‌اند این مجسمه شبیه آناهیتا خدای آب در ایران باستان است که من نفهمیدم این شباهت را چطور کشف کرده‌اند؟ یا اینکه گفته‌اند این کار بت آب است!

*فارس: اثر شما چی هست؟

اسعدی: من مجسمه مادری را ساختم که پرنده‌ای در آغوش گرفته و در پیش پا و روی دامنش هم چند پرنده به چشم می‌خورد. این هم معنای انسانی عمیقی دارد.

این زن نماد همه مادران و زنانی است که در دوران دفاع مقدس جگر گوشه‌های خود را تقدیم کردند. فرزندانشان را ایثار کردند. پرنده هم نماد فرزندان شهید او و نشانه آزادی و رهایی است. این اثر کاملا امروزی است و هیچ ربط و ارتباطی هم با خدایان و بت‌های مورد ادعا ندارد. البته من مانع برداشت کسی نمی‌شوم اما به عنوان پدید آورنده حق دارم بگویم این برداشت‌ها نادرست است و به اثر من ربطی ندارند. هر کس از هر اثری برداشت خودش را می‌کند اما داوری نهایی در باره یک اثر هنری کاری کار‌شناسانه است. این اثر هم باید توسط کار‌شناسان داوری و قضاوت می‌شد که مطمئنم این اتفاق نیفتاد. نباید کسانی که دانش و شناخت هنری ندارند در باره یک اثر هنری تصمیم بگیرند. آنها حق دارند نظر داشته باشند اما قضاوت و تصمیم باید به اهلش سپرده شود.

*فارس: شاید به همین دلیل است که اثرتان نام ندارد.

اسعدی: من فکر می‌کنم هیچ اثر هنری نیاز به نام گذاری ندارد. هنرمند لازم نیست اثرش را بسته بندی کند. مردم می‌بینند و به تناسب دانش و فهمشان از آن لذت می‌برند و با آن ارتباط برقرار می‌کنند.

*فارس: این به دلیل انتزاعی بودن اثر است؟

اسعدی: یک اثر انتزاعی به بیننده اجازه برداشت‌های مختلف می‌دهد. اما باز هم یاد آوری می‌کنم داوری نه. این در حیطه کار‌شناسان است.

و این از ویژگی‌های آثار هنر مدرن و امروزی است. من وقتی برای نخستین‌بار این مجسمه سنگی را در ساحل شرقی کارون دیدم، جذب آن شدم. حس کردم این اثر در ‌‌نهایت آرامی، آرام آمد و در گوشه‌ای از فضای سبز تازه روئیده برای خود جایی باز کرد. حضورش پر سر و صدا نبود. اصلا تلاش نمی‌کرد خودش را به رخ رهگذران بکشد. بر چشم و نگاه آنها بنشیند. هم رنگ طبیعت بود به هیچ انحنا و شکستگی جیغی که بخواهد دیگران را به سمت خود بکشاند. شاید به همین دلیل باشد که چند ماهی که در این نقطه نشست خیلی جلب نظر نمی‌کرد. انگار دلخواسته این انزوا را طلبیده باشد. و این ویژگی در هیچ یک از آثار حجمی که تاکنون در گوشه و کنار استان نصب شده وجود ندارد.

* فارس: خودتان این نقطه را برای نصب اثر انتخاب کردید؟

اسعدی: بله. مکان یابی چند روز طول کشید. جاهای مختلف را دیدم و بالاخره این نقطه را مناسب دیدم. البته اثر دوم که کوچک‌تر بود قرار بر این شد که در فضای سبز کتابخانه مرکزی نصب شود اما متاسفانه بدون هماهنگی با من در یک جای نامناسب و در چند متری مجسمه‌ بزرگ نصب کرده‌اند.

* فارس: ظاهرا این سفر اهواز درد شما را بیشتر و تازه‌تر کرد؟

اسعدی: نامهربانی آخر به من کمک کرد قبلی‌ها را فراموش کنم. انتظار این بی‌محبتی به خودم و آثارم را نداشتم. اون از برداشتن اثر و این هم از نصب فاجعه آمیز اثر دوم. من این دو اثر را به مردم اهواز هدیه کردم. هدیه دادن و هدیه گرفتن در جامعه و فرهنگ ما آداب خاص خودش را دارد. هیچ وقت دندان‌های اسب پیشکش را نمی‌شمارند هیچ هدیه‌ای، حتی اگر یک حبه قند باشد، را به زمین نمی‌کوبند و له نمی‌کنند. حالا درباره کارم خودتان قضاوت کنید؟ ارزش ریالی این مجسمه بیش از100 میلیون تومان است که از سنگ یکپارچه به وزن حدود 16 تن ساخته شده و در ‌‌‌نهایت به حدود 12 تن رسیده است. حدود پنج ماه روی این مجسمه 4 متری با پایه یک و نیم متری خودم به تنهایی کار کردم. در آن شبانه روز که دریل می‌زدم با این عشق کار کردم که می‌خواهم به مردم این بخش میهنم هدیه‌ای تقدیم کنم. تا کی باید دست به آثار نیاکانمان بکشیم و آنها را تقدیس کنیم؟ هر اثری که در تخت جمشید و جود دارد مال گذشته است. امروز قرار است انسان‌هایی مثل من چیزی بیافرینند چون نوبت ماست. این قانون خلقت است. مگر ما چقدر وقت داریم که این گونه هدر بدهیم؟ من می‌توانستم به جای صرف این همه وقت برای این پیگیری‌ها کاری بکنم، اثری خلق کنم.

* فارس: تصمیم خاصی برای اثرتان گرفته‌اید؟

اسعدی: اگر دوباره نصب نشود همانطور که آن را بار کامیون کردم‌‌ همان طور آن را برمی گردانم.

 

* فارس: اگر شهر دیگری خواست میزبان این مهمان بشود چطور؟

اسعدی: باید تعهد بدهند چنین توهینی تکرار نشود وگرنه‌‌ همان بهتر که به جای خودش برگردد.

در میان گفت‌و‌گو چهره‌ای دیگر از این زن سنگ تراش مجسمه ساز نمایان شد. برخلاف ظاهر جدی و تا حدودی خشکش، در درون نرم و حتی شکننده می‌آمد.

گفت: من متولد مردادم. همه ویژگی مردادی‌ها را دارم. بعد از کمی مکث ادامه داد شاید یکی دو تا را نداشته باشم. ما گاهی سخت می‌شویم به طوری که دنیا هم راضیمان نمی‌کند و گاهی هم با یک شاخه گل از این رو به آن رو می‌شویم. کاش موقع برداشتن مجسمه می‌بودم. این طور خیالم راحت می‌شد بلایی سر آن نیامده است.

 موقع خداحافظی از من پرسید: تو اگر جای من بودی چه کار می‌کردی؟ دو راه حلی را که به ذهنم می‌رسید گفتم؛ از خیر همه چیز بگذرد و داستان را فراموش کند یا برای نجات فرزندش همه راه‌های ممکن را برود. از همه کسانی که فکر می‌کند می‌توانند کمکش کنند وقت بگیرد و از اثرش دفاع کند، متقاعدشان کند تا این بانوی سنگی از درون این غبار سو تفاهم خارج شود. اما نمی‌دانم او کدام راه را برخواهد گزید.

 انتهای پیام/غ10/ژ1001

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول