اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

توانا  /  جامعه

بانویی که امام خمینی آرزو داشت فرمانده باشد

انقلاب اسلامی ایران در مرحله تکامل و پیروزی به حضور زنان و مردان در کنار هم نیاز داشت و زن‌ها هم کم نذاشتند. آن‌ها در تمام دوران پیروزی انقلاب دوشادوش مردان حضور داشتند و اثر پررنگی از خود به جا گذاشتند؛ برخی از این زنان شهید شدند و برخی دیگر به جایگاهی رسیدند که شجاع‌تر از مردان شناخته شده‌اند.

بانویی که امام خمینی آرزو داشت فرمانده باشد

باشگاه خبرنگاران توانا؛ عاطفه غریبی: «او برای شکنجه من، دست‌ها و پاهایم را به تخت می‌بست و شمع روشن را روی بدنم می‌گرفت تا هم قطرات داغ و هم شعله شمع مرا بسوزاند.» این بخشی از خاطرات طاهره سجادی  به دست فریدون توانگری معروف به آرش است. ساواک از این شکنجه گرها کم نداشته است حتی برخی از آن‌ها مخصوص شکنجه‌ دادن زنان بودند.

طاهره سجادی در بخش دیگری از خاطراتش اشاره می‌کند که از همان ابتدای ورود به زندان کمیته مشترک با مشت و لگد ساواکیان همراه بود و بعد از آن وارد اطاق شکنجه می‌شدند و با باتوم، شک الکتریکی، عریان کردن بدن و ضربات باتوم، مصلوب کردن و... انجام می‌شد. یکی از شکنجه‌های ساواک برای زنان این بود که موهای آنها را دور دست می‌گرفتند و دور اطاق شکنجه می‌گردانند و با ضربات کابل بر بدن آنها می‌زدند.

فریدون توانگر معروف به آرش از معروف‌ترین شکنجه‌گران ساواک بود، آموزش‌های خود را زیر نظر سازمان سیا و موساد دیده بود و زنان را به فجیع‌ترین شکل ممکن شکنجه می‌کرد.

این نشان از حضور پررنگ زنان از همان ابتدای انقلاب اسلامی و نقشی که دوشادوش مردان توانستند ایفا کنند دارد، اما ضربات شکنجه ساواکیان بی رحم به حدی بود که برخی از بانوان زیر این شکنجه ها طاقت نمی‌آوردند، برخی از آن‌ها مجروح می‌شدند و یا در سکوت و گمنامی به شهادت می‌رسیدند.

مرا بکشید ولی چادرم را برندارید

«پدر و مادرم را به زندان ضد خرابکاری اوین ( موزه عبرت فعلی) بردند و من را به شیرخوارگاه ساواک!» این را مهدی جعفری فرزند طیبه واعظی که در دو سالگی‌ پدر و مادرش توسط ساواک دستگیر شدند، تعریف می‌کند.

طیبه واعظی دهنوی در سال ۱۳۳۷ در یکی از روستاهای اصفهان متولد شد. او در خانواده‌ای مذهبی و فقیر رشد کرد و به همین علت خیلی زود با درد و رنج مردم مستضعف آشنا شد. در سن ۷ سالگی خواندن قرآن را در خانه پدرش آموخت. در سال ۱۳۵۰ طیبه با پسر خاله مجاهدش ابراهیم جعفریان ازدواج کرد. همین ازدواج مسیر زندگی او را به طور کلی دگرگون ساخت و او را وارد مرحله‌ای نوین نمود. طیبه با کمک شوهرش به مطالعه عمیق کتب مذهبی و تفسیر قرآن پرداخت و چون ابراهیم همان صداقت و ایمانی را که لازمه یک فرد مبارز است در وجود طیبه یافت او را در جریان مبارزات تشکیلاتی قرار داد و طیبه به عضویت گروه مهدیون در آمد.

  به خاطر مبارزه با شاه و تحت تعقیب بودن شوهرش از سال ۱۳۵۴ به زندگی مخفی روی آورد ولی در نهایت در ۳۰ فرودین ۱۳۵۶ پس از دستگیری شوهرش، دستگیر شد. آن‌ها به علت تحت تعقیب بودن ساواک زندگی مخفی را انتخاب نمودند. روز سی ام فروردین ۱۳۵۶، در پی دستگیری یکی از اعضای گروه در تبریز، گشت‌های بازرسی به ابراهیم مشکوک شد و او را دستگیر کرد. در بازرسی بدنی او اجاره خانه‌ی منزل تبریز را پیدا نمودند و خانه تحت ‌نظر قرار می‌گیرد. طبق قرار قبلی که ابراهیم و طیبه داشتند اگر ابراهیم دیر به خانه می آمد، طیبه باید اسناد و مدارک را می سوزاند و خانه را ترک می کرد. طیبه همین کار را انجام داد غافل از آنکه خانه زیر نظر است. صبح بر سر قرار با برادرش مرتضی می رود اما مأموران در پی او بودند. در قرار با مرتضی ماجرای نیامدن ابراهیم را می گوید و بدین ترتیب مرتضی هم شناسایی می‌شود.

سپس به خانه باز می گردد تا خانه را از نارنجک و اسلحه پاکسازی کند غافل از اینکه ساواک منتظر اوست. طیبه پس از اتمام فشنگ‌هایش به همراه فرزند چهار ماهه‌اش مهدی دستگیر می شود و با دستگیری طیبه، مرتضی که از دور شاهد ماجرا بود در دفاع از طیبه به مأموران شلیک می‌کند و در درگیری به شهادت می‌رسد. 

وقتی ساواک طیبه را دستگیر و به دست هایش دستبند زده بودند، گفته بود: «مرا بکشید ولی چادرم را برندارید.» طیبه، ابراهیم و پسرشان محمدمهدی را پس از چند روز شکنجه از تبریز به کمیته تهران منتقل می کنند و یک ماه تمام آنها را زیر سخت‌ترین شکنجه ها قرار می دهند و سرانجام در سوم خرداد ۵۶ زیر شکنجه به شهادت می رسند.

روز سوم اردیبهشت روزنامه‌ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند.

روز سوم اردیبهشت روزنامه‌ها خبر شهادت فاطمه و مرتضی را نوشتند ولی دیگر از ابراهیم خبری نشد و بعد از پیروزی انقلاب خانواده از عروج او و طیبه با خبر شدند. محمدمهدی فرزند خردسال آنها توسط ساواک به پرورشگاهی سپرده شد و گفته بودند که پدر و مادر این کودک بر اثر اعتیاد فراوان از دنیا رفته‌اند و برای اینکه کسی او را نشناسد، نام او را شهرام گذاشته بودند. دو سال بعد فرزند آنها با پیگیری های فراوان در پرورشگاه پیدا شده و به آغوش خانواده باز می‌گردد.

تو یک زن جوان فرمانبر هستی؛ ای کاش فرمان بده بودی!

روز را در زندان های سخت و طاقت فرسای ساواک با تمام شکنجه‌هایی که الان هنوز آثار جراحت های آن را در بدن دارد، گذراند؛ و بعد از ۲۶ روز که انقلاب به پیروزی رسید تنی خون آلود و پیکری نیمه جان از زندان آزاد شد. در حالی که می‌گوید: «ترس و کابوس‌های آن زمان هنوز در وجودم هست و گاهاً وقتی بیدار می‌شوم حس می‌کنم هنوز در زندان‌های ساواک قرار دارم.»
معصومه چلیپا متولد ۱۳۳۴ در کرمانشاه است، در ۱۳ سالگی ازدواج کرده و صاحب ۴ فرزند شد بیش از نیم قرن در کنار مردی زندگی کرد که وقتی به خاطر مجروحیت‌هایش توان بسیاری از امورات زناشویی را نداشته و اصرار برای زن گرفتن او داشت با مخالفت از سوی همسرش مواجهه می‌شد.

در ۲۹ آذر  سال ۵۷ در زمان پخش اعلامیه دستگیر شد. او می‌گوید: «با وضعیت خون آلود مرابه شهربانی بردند و ۴۸ ساعت بعد با چشم‌های بسته مرا به مکان نامعلوم که بعدها فهمیدم مکان ساواک بوده بردند و ۶ روز بازداشت بودم. مرا مورد شکنجه و آزار جسمی و روحی شدیدی قرار دادند  وبا شعله شمع بدنم را سوزاندند و گاهی با چاقو بدنم را زخم می‌کردند و باعث شد یک چشمم را از دست دادم اما با تمام این سختی ها یکبار از کارهایم برای برپایی انقلاب اسلامی در ایران منصرف نشدم و به راهی که انتخاب کرده بودم افتخار می‌کردم.»

زندان کمیته مشترک ساواک؛ موزه عبرت فعلی

ازسال۵۷ تاکنون بیمار است اما با همین بدن جانباز در راه آرمان‌های انقلاب از پا ننشسته است. در دیداری که با امام خمینی(ره) داشت، امام به او گفتند: «غصه من این است که تو یک زن جوان فرمانبر هستی؛ ای کاش فرمان بده بودی.»

سوزن ته گرد را زیر ناخن رد می‌کردند،دو تا سه تا زیر هر ناخن!

«وقتی برف را می‌بینم سال ۵۳ در ذهنم تداعی می شود.» حمیده نانکلی در مرداد ۱۳۳۷ در تویسرکان متولد شد و ۳ ماهه بود که خانواده‌اش به تهران مهاجرت کردند. در سن ۱۵ سالگی در سال ۱۳۵۳ دستگیر شد. قبل از او برادرش امیر مراد نانکلی دستگیر شده بود و چون هیچ اطلاعی از هم‌تیمی‌هایش را لو نداده بود زیر شکنجه‌های سخت ساواک به شهادت رسید، حمیده و خانواده او از این شهادت اطلاع نداشتند تا وقتی که حمیده هم دستگیر شد. او قرار بود نامه‌ای پنهانی که حامل آدرس رئیس زندان بود به دست افرادی برساند تا او ترور شود.اما بعد از انتقال نامه دستگیر می‌شود. بعد از دستگیری حمیده مستقیم به اطاق بازجویی می‌برند و او را از دست آویزان می‌کنند تا رابط نامه و محتوای آن را بگوید

حمیده نانکلی به مدت ۶ ماه در زندان‌های ساواک بود و به هر شکل ممکن شکنجه شد. او در بخشی از خاطراتش می‌گوید: «ما را روی تخت می‌بستند دو دست از بالا و دو پا از پایین را به تخت می‌بستند و با کابل به کف پا می زدند، بسته به سبک و سنگین بودن پرونده‌ها شکنجه‌ها فرق می‌کرد؛ مثلا خانم دباغ و خانم سجادی سوزاندن با سیگار را چندبار تجربه کردند. روی نقطه‌های حساس بدن آتش سیگار را خاموش می‌کردند یا ناخن را می‌کشیدند.»

«ناخن چسبیده را چطور می‌توانستند بکشند؟ سوزن ته گرد را زیر ناخن رد می‌کردند، دو یا سه تا زیر هر ناخن! بعد با فندک یا شمع این سوزن‌ها را داغ می‌کردند، سوزن که داغ می شد حرارت زیر ناخن می‌رفت و باعث عفونت ناخن می‌شد بعد ناخن می افتاد. برای همین آنهایی که ندیدند می‌گفتند ناخن را می‌کشیدند ولی اصلش به همین صورت بود.» حمیده در اثر این شکنجه‌ها در زندان ساواک دچار ۳۰ درصد جانبازی شد و بعد از دو سال و نیم در زندان‌های پهلوی در ۱۸ خرداد ۵۶ آزاد شد.

خونش مهر تأییدی بر حضور زنان در جبهه‌های حق علیه باطل بود

علاوه بر این شکنجه‌ها که باعث به شهادت رسیدن یا جانباز شدن زنان در زندان‌ها می‌شد تعداد زیادی از این بانوان توسط تیراندازی مستقیم در راهپیمایی‌ها به شهادت رسیده‌اند. تعداد این زنان شهیده هم بسیار زیاد است از جمله شهیده محبوبه دانش آشتیانی که در ۲ بهمن سال ۱۳۴۰ در تهران در خانواده‌ی مذهبی به دنیا آمد.
محبوبه به طور مستمر در راهپیمایی‌ها شرکت می‌کرد و با پخش اعلامیه و نوشتن شعار بر روی دیوار سهم خود را در انقلاب اسلامی ادا می‌کرد، همچنین کتابخانه‌ای را در منطقه‌ای پایین‌تر از خیابان سیروس اداره می‌کرد و برای بچه‌های محروم جنوب شهر کتاب می‌برد. به علاوه یک برنامه مطالعاتی به آنها داده بود، برایشان داستان‌های اسلامی تعریف می‌کرد و به این ترتیب، یک حرکت اجتماعی را در میان کودکان و نوجوانان آغاز کرده بود.

محبوبه در مدرسه رفاه تحت تعلیم معلمان مبارز قرار گرفت و آموزش خانواده و مدرسه، پایه های اعتقادی و مبارزاتی او را مستحکم کرد. محبوبه علاوه بر قرآن و نهج البلاغه، کتاب‌هایی که درباره مسائل سیاسی و مبارزاتی نوشته می شدند را نیز مطالعه می‌کرد. دو سال آخر دبیرستان، هم‌زمان با اوج‌گیری مبارزات در سطح جامعه، درس برای محبوبه تبدیل به مسئله‌ای فرعی شد و با افزوده‌شدن آگاهیش نسبت به جامعه، با عزم یک مسلمان رشید، به شکلی جدی وارد عرصه مبارزات شد.

محبوبه نیز در میان تظاهرکنندگان بود.  او که غسل شهادت کرده بود و   سلاح‌های سنگین مأموران امنیتی بر پشت‌بام خانه‌های اطراف میدان را می‌دید، لحظه‌ای تردید نکرد و خود را به ضلع شمالی میدان، که محل تجمع زنان بود رساند.

صبح روز ۱۷ شهریور ۱۳۵۷ پهلوی دوم که از گسترش تظاهرات و مبارزات مردم به هراس افتاده بودند، تصمیم گرفتند که در تهران و یازده شهر دیگر به مدت ۶ ماه حکومت نظامی ‌اعلام کنند، اما مردم بی‌اعتنا به اخطارها در صف‌های فشرده به طرف میدان ژاله رفتند و در آن‌جا تجمع کردند. محبوبه نیز در میان تظاهرکنندگان بود. او که غسل شهادت کرده بود و سلاح‌های سنگین مأموران امنیتی بر پشت‌بام خانه‌های اطراف میدان را می‌دید، لحظه‌ای تردید نکرد و خود را به ضلع شمالی میدان، که محل تجمع زنان بود رساند.

دیری نگذشت که صدای گلوله و فریاد همه جا را گرفت و عده زیادی از تظاهرکنندگان در خون خود غلطیدند و به شهادت رسیدند. هدف این تیراندازی‌ها پراکنده‌کردن مردم و ترساندن آنها نبود بلکه همه گلوله‌ها به قصد کشت شلیک می‌شد.

پرچم استقلال، آزادی، جمهوری اسلامی‌ در دست محبوبه بود. او شجاعانه بر سر عقیده خود ایستاده بود و شعار می‌داد که ناگهان گلوله به قلب او خورد و بر زمین افتاد و در خون خود غلطید تا خونش مهر تأییدی بر حضور زن مسلمان ایرانی در همه عرصه‌های نبرد حق علیه باطل باشد.

شما در آتیه برای مملکت ما پشتـوانه هستید

امـام خمینـی خطـاب به این بـانـوان فـرمــودند: «شما خـواهران در ایـن نهضت سهم بسزایی داشته اید. شما سهم بزرگـی در نهضت اسلامی ما دارید. شما در آتیه برای مملکت ما پشتـوانه هستید. مـا بـایـد به زنان خـویـش افتخـار نماییـم. چه افتخاری بالاتر از اینکه زنان بزرگـوار ما در مقابل رژیـم ستمکار سابق و پـس از سرکـوبـی آن در مقابل ابرقدرتها و وابستگان آنان در صف اول، ایستـادگـی و مقاومتـی از خـود نشان دادنـد که در هیچ عصـری چنین مقاومتی و چنیـن شجاعتـی از مردان ثبت نشده است.»

پایان پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول