گروه خبرخوب: اهالی روستایی به دلیل بیآبی تصمیم گرفتند برای نزول باران، نماز استسقا بخوانند. نزد روحانی روستا رفتند و روحانی به آنها گفت: روزی با پای برهنه همه بیرون از آبادی حاضر شوید تا نماز باران بخوانیم. روز موعود رسید و تمام اهالی برای دعا و نماز در محل مقرر جمع شدند، قبل از خواندن نماز روحانی به جمعیت نگاهی کرد و چشمش به پسربچهای افتاد که با چتر آمده بود. جمعیت را رها کرده و بهطرف خانه بازگشت. مردم متعجب به روستا بازگشتند تا بدانند چرا روحانی نماز باران را نخواند و او در جوابشان گفت: چون در میان شما فقط این پسربچه اعتقاد واقعی به خدا دارد و با توکل به او، به اینجا آمده.
با عینک اعتقاد قلبی و مثبتنگری این پسربچه به دیدن خبرخوب امروزمان برویم. قهرمانهای امروز بسته خبرخوبمان نیز شاید دنیا را از همین دریچه نگاه کردهاند که حالا حضورشان از زیباییهای زندگی به حساب میآید.
*این جوان هیأتی با مسگری 70 نفر را شاغل کرد
قدیمترها شنیدن واژه مس و مسگری در خاطر همهمان تداعی کننده زنجان و بازار مسگران آن بود مخصوصا اگر به این استان سفر کرده بودیم و بازار این هنر پر سر و صدا را از نزدیک دیده بودیم. حالا صنعت مس و مسگری در استان زنجان پس از سالها احیا شده و جوانترها پای کار آمدهاند. «محسن سلیمی» یکی از خادمان حسینیه اعظم زنجان است که با 8 میلیونتومان سرمایه دست به کار شده و حالا با هنر وخلاقیتی که در تولید محصولاتش داشته بیش از 70 جوان هم سن و سال خودش را صاحب شغل کرده.
جرقه این کسب و کار پربرکت به قول محسن سلیمی در حسینیه اعظم زنجان و با همفکری هیئتیها خورده برای همین این کارآفرین از ظرفیت هیئت استفاده کرده و نیروهای مستقیم و غیرمستقیمی که دارد را از جوانان حسینیه جذب کرده. محسن سلیمی برای آینده تولیدیاش به فکر صادرات است و میخواهد سهمی در ارزآوری برای کشور داشته باشد.
از شاگردی رد یک مغازه مسگری شروع کرد و بعد از 4سال تولیدی بزرگ خودش را دارد.
*قول کشیش مسیحی برای اذان گفتن
خودمانیم! شما که غریبه نیستید طوفانالاقصی که شروع شد و خبرهای ناگواری که از غزه و شهادت مظلومانه مردمانش هرلحظه به گوش میرسید، مثل همان شبی که جنایت بیمارستان المعمدانی همهمان را داغدار کرد. دیگر دست و دلمان کمتر به نوشتن خبرخوب میرفت اما مردم غزه از کوچک تا بزرگ میان همه این غمها خالق خبرهای خوب و لحظات قشنگی بودند که بیش از پیش اقتدارشان را به ما و جهان نشان داد. تصویری که انگار خودشان هم بیشتر میل دیده شدنش را داشتن و جهان را شیفته ایمان قوی مسلمانان کردند.
سکوی دوم بسته امروزمان نیز از جنس همین خبرهای لطیف غزه است. یک کشیش مسیحی به مسلمانان غزه قول داده که اگر موذنها کشته شوند و او هنوز زنده باشد ۵ نوبت در روز اذان بگوید تا صدای خدا در این سرزمین باقی بماند.
*کودکان کار حاضر!
شما هم حتما هربار که کودک کاری را از پس شیشه ماشین سر هر چهارراهی که دیدهاید غصه آیندهشان را خوردهاید و دلتان میخواست جای آن چندهزارتومانی که هربار کمکشان میکنید کار بزرگتری برایشان انجام میدادید تا مجبور نباشند کودکیشان را به کار بگذرانند و در سرما و گرمای خیابان بزرگ شوند. سومین سکوی امروزمان خبرخوبی از بچههای کار است. سی و پنجمین مرکز از مدارس پویاشهر شهرداری منطقه 19 تهران افتتاح شد. مراکز پویاشهر مناطق ۲۲گانه، با هدف استعدادیابی، آموزش و توانمندسازی کودکان کار دایر شدهاند تا کودکان آینده ساز کشور که تاکنون از ادامه تحصیل و فعالیتهای اجتماعی محروم بودهاند، حمایت شوند. آموزش کودکان کار در این مراکز با مشارکت گروههای جهادی انجام میشود.
کودکان کار در کلاس درس حاضر میشوند.
*این ماشین عروس فلسطینی است
قشنگترین روز زندگیشان هم خالی از دغدغه فلسطین و مردم غزه نیست. زندگی که همیشه در جریان است اما نمیشود میان این جریان زندگی گاهی چشم بست بر روی داغ هزاران خانوادهای که زیر بمباران رژیم صهیونیستی هر لحظه عزیز از دست میدهند. اما بشنوید از داماد اهوازی که تزئین خاص ماشین عروسش سوژه امروز خبرخوب ماست. دامادی که ماشین عروسشان را به پرچم فلسطین مزین کرده تا از مهمترین روز زندگیاش هم به عنوان تریبونی برای دفاع از مردم غزه استفاده کند و صدای مظلومیت آنها باشد. پیشتر هم پرچم فلسطین زینت مراسم عقد و سفره سفید عروس و داماد خوزستانی شده بود.
*گرهای که به دست حضرت فاطمه«س» باز شد
در سال ۱۳۷۲ در ارتفاعات ۱۱۲ فکه مشغول تفحص بودیم. اما چند وقت بود که هیچ شهیدی پیدا نمی کردیم.
به حدی ناراحت بودیم که وقتی شب به مقر میآمدیم حتی حال صحبت کردن با همدیگر را هم نداشتیم. تنها کاری که از دستمان برمیآمد نوار روضه حضرت زهرا (س) را میگذاشتیم و اشک میریختیم. با خودم میگفتم: «یا زهرا؛ من به عشق مفقودین اینجا آمدهام. اگر ما را لایق میدانید مددی کنید تا شهدا به ما نظر کنند و اگر لایق نمیدانید که برگردیم تهران».
روز بعد هم بچهها با توسل به حضرت زهرا (س) مشغول تفحص شدند. در حین کار روبروی پاسگاه بند انگشتی نظرم را جلب کرد. با احتیاط لازم اطراف آن را خالی کردیم و به بدن شهید رسیدیم.در کنار آن شهید، شهیدی دیگر را نیز پیدا کردیم که جمجمه هایشان روبروی هم بود. قمقمه آبی هم داشتند که برای تبرک همه از آن نوشیدیم. وقتی که از داشتن پلاک مطمئن شدیم، با ذکر صلوات پیکرها را از روی زمین برداشتیم. متوجه شدیم که هر دو شهید پشت پیراهن شان نوشته بودند: «می روم تا انتقام سیلی زهرا بگیرم».
*خوشخبر باشید!
و اما سخن پایانی، خبرهای خوبتان را در قالب دلخواه خود (عکس، متن، فیلم، صوت و…) تولید کنید و آن را با هشتگ #خبر_خوب در شبکههای اجتماعی منتشر کنید تا هم دیگران را در حال خوش خودتان شریک کنید و هم ما بتوانیم اخبار شما را بازنشر کنیم. اگر هم تمایل داشتید در هر یک از شبکههای اجتماعی که فعال هستید، خبرتان را از طریق اکانت khabar_khoub_iran@ یا شماره تلفن ۰۹۳۳۰۸۲۶۳۱۲ برای ما بفرستید. در این جشنواره فرقی نمیکند در ایتا و بله و روبیکا و گپ باشید یا در تلگرام و اینستاگرام و توئیتر و واتساپ؛ مهم این است که سهمی در حال خوش اطرافیانتان داشته باشید.
منتظر خبرهای خوب شما هستیم. خوشخبر باشید.
پایان پیام/