به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، عبدالرضا فرجیراد، مدیرکل شورای راهبردی روابط خارجی و از دیپلماتهای پیشین وزارت خارجه در گفتوگو با «ایران» یکی از مهم ترین مزیتهای قرارداد با چین را مزیت «ژئوپلیتیک» میداند که به نظر او باعث شوکه شدن امریکا شده است، مهمترین بخشهای این گفتگو در ادامه از نظرتان میگذرد.
- این قراردادهای جامع و راهبردی، (همکاریهای بلندمدت با برخی کشورها همچون چین، روسیه، عراق و افغانستان) قراردادهای طولانی مدت هستند و به صورت برنامهای اجرا میشوند که شامل مراحل متعددی نظیر آمایش سرزمین و غیره است. الآن در محدوده کوتاه مدت این اقدامات نمیتواند جز تأثیرات ژئوپلیتیکی در قبال تحریمها، تأثیر زیاد دیگری داشته باشد.
- امریکاییها همه درها را برای تجارت و صادرات ما خصوصاً در حوزه نفت بستهاند و همین الآن خود چین هم در حد محدود و آن هم عموماً غیرمستقیم میتواند از ما نفت بخرد. لذا قرارداد راهبردی با چین گشایش سریعی برای ما در کوتاهمدت ندارد و باید مزیتهای آن را بلندمدت دید.
- این یک قرارداد جامع است که خیلی از کشورها با چین بستهاند و در همسایگی ما، پاکستان هم مشابه آن را دارد و قرارداد محکمی هم هست.
- این انتظار وجود دارد که قرارداد با چین بر مسائل ناشی از تحریم در درازمدت اثر بگذارد. البته باز شدت و ضعف آن بستگی به این دارد که در امریکا چه کسی روی کار بیاید. اگر فرض به ادامه کار آقای ترامپ با همین سیاست فعلی باشد، لازم است که چین یک درجهای از ریسک را هم بپذیرد و قبول کند شرکتهای آنها در معرض یکسری ضررهایی قرار میگیرند.
- قراردادهای جامع و راهبردی توسط ایران با دیگر کشورها مثل روسیه میتواند ترس و تردید شرکای اقتصادی ما را کاهش دهد و پایه تحریم را شل کند. در چنین حالتی من فکر میکنم امریکا خودش بتدریج عقبنشینی خواهد کرد؛ تا همینجا من فکر میکنم غرب و اروپا متعجب شدند و فکر نمیکردند که چنین اتفاقی بیفتد. چون اول فکر میکردند ایران به این شکل به سمت شرق نمیرود و سیاست خشکی را در پیش میگیرد. آنها پیشبینی این نوع انعطاف با شرق را نداشتند.
- این احتمال وجود دارد که امریکاییها در مسائل ژئوپلیتیکی که فراتر از بحث ایران هست شوکه شده باشند. اگر این باشد به نظر من امریکاییها سیاستهای خود را در این حوزه عوض میکنند. من الآن در رسانههای غربی میبینم که این قرارداد را به عنوان یک تحول ژئوپلیتیکی شناسایی کردهاند.
- بعد از سیاستهای تقابلی امریکا فکر نمیکردند که سیاست محافظهکارانه چین در 40 سال گذشته که بعد از سفر نیکسون و کیسینجر به این کشور شکل گرفته بود، به یکباره تبدیل به سیاست تهاجمی شود و به تحولات ژئوپلیتیکی ورود کند.
- چین قدرت دوم دنیاست و مشغول تکیه بر قدرت دریاییاش است. اقتصادش الآن 3.75 درصد رشد داشته در حالی که اقتصاد امریکا در اثر کرونا دچار رشد منفی شده. لذا آن اقتصاد میآید در مهمترین منطقه جهان با یک قدرت منطقهای که رقیب اصلی بینالمللیاش یعنی امریکا را به چالش کشیده، متحد میشود. حالا این منطقه کجاست؟ جایی است که امریکا آن را نقطه قوت خود میداند.
- امریکا میداند بخشی از رشد اقتصادی چین به دلیل انرژی ارزان است و به همین دلیل میخواست کاری کند که چین انرژی را براحتی از خاورمیانه و خلیج فارس نتواند ببرد. یعنی کشورهای همسو با خودش را به مسیری بکشاند که هزینه انرژی چین را بالا ببرد. حالا چین میآید با ایران قرارداد 25 ساله میبندد که میتواند این کمبود انرژی را جبران کند.
- اتحاد نظامی ایران و چین به عنوان دو قدرت منطقهای و بینالمللی میتواند سلطه نظامی امریکا را در خاورمیانه به چالش بکشد.
- قرارداد با چین یک قرارداد جامع است که میتواند باعث تحول در ایران شود. اما آیا دیگر قراردادهای ما هم از همین درجه اهمیت برخوردار هستند؟ جواب این سؤال منفی است، چون موارد آن قراردادها محدودتر از مورد چین است. اما وجودشان ضروری است. یعنی نه آن قراردادها و نه آن کشورهای طرف قرارداد مانند چین ظرفیت ایجاد تحول در ایران ندارند، حتی روسیه.
- قرارداد با سایر کشورها باعث ایجاد یک منظومه از توافقات میشود که هم قرارداد با چین را تقویت میکند و هم فضا را برای استفاده از همان قرارداد با چین مهیاتر میگرداند.
- حتی اگر ما امکان همکاری با اروپا را داشتیم ولی قطعاً قراردادهای همکاری ما موردی بود نه به صورت یک قرارداد جامع استراتژیک، در حالی که ما برای رفع عقبماندگیهای دهههای اخیر نیازمند قرارداد استراتژیک هستیم. این قرارداد را طرفهای غربی با ما نمیبندند و بازهم گزینه ما چین خواهد بود.
- من از منظر تعادلسازی سیاسی موافق این هستم که کنار چین، کشورهای دیگری و خصوصاً غرب هم وارد همکاری با ایران شوند و قطعاً این به نفع ماست، ولی هیچگاه غرب نمیتواند با ما وارد همکاری جامع و استراتژیک شود.
- ما باید به برنامههای خود یک نظم اداری و کارشناسی بدهیم. نیازمند یک اصلاح سریع و فوری در نظام بورکراتیک کشور هستیم و بعد از آن باید یک آمایش سرزمین قوی و جامع از شمال به جنوب و از شرق به غرب را آماده کنیم. مثلاً ما سواحل جنوبی خود را کاملاً رها کردهایم در حالی که جهان عرب تمرکز نقطه ارتباط خود با دنیا را به همین سواحل دریای عمان و خلیج فارس آورده.
انتهای پیام/