به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، روزنامه صبح نو گفتوگویی با حجتالاسلام علی سرلک انجام داده است که بخشهای مهم آن از نظرتان میگذرد.
- بعد از آن که شبکههای مجازی و پلتفرمهای جدید پا به عرصه ارتباطات گذاشتند، خودبهخود یک رقیب جدی برای تلویزیون شدند و عملاً ظرفیتهایی را به فضای رسانه در جامعه پیشنهاد دادند. یعنی بخشی از این واقعه به طبیعت ورود این ساختار جدید به فضای رسانهای کشور و ظرفیتهای شبکههای اینترنتی برمیگردد و مستقل از عملکرد تلویزیون هم سهمی برای خود آن در نظر گرفت. اما در خصوص تلویزیون، نوع مدیریت و شیوه نگرش مدیران صداوسیما، این جابهجایی و این کوچ کردن کسانی که حرفی برای گفتن دارند از تلویزیون به شبکههای مجازی تسریع و تسهیل کرده است. علتش هم محدودیتهایی است که رسانه ملی دارد.
جهتگیری مدیریت صداوسیما به سمت یک محافظهکاری افراطی رفتهاست
- ما متوجه هستیم که رسانه ملی یکسریمحدودیتهای طبیعی را باید در نظر بگیرد که در همه جای دنیا هم همین است و شبکههای ملی محدودیتهایی اعمال میکنند و قابل فهم و پذیرش هم هست. ولی اینکه جسارت نباشد مثلاً به محض این که یک کارشناس را مجری، تپقی بزند، خطایی کند سریع او را ممنوعالتصویرش کنند، واقعاً رویکرد اشتباهی است. طبیعتاً این اتفاقی است که خودبهخود چه روحانیت و چه برخی دیگر را به این سمت میبرد که گویی نمیتوانند حرفشان را در رسانه ملی بزنند یا از آن ... البته پا روی حق هم نمیگذاریم و انصافاً در همین تلویزیون، برنامههای خیلی خوبی هم داشتیم که کاملاً از این نوع رویکرد تبعیت میکرده اما بهطور کلی، جهتگیری مدیریت صداوسیما به سمت یک محافظهکاری افراطی رفتهاست.
- بعد از اینکه من میزبان آن گفتوگو میان آقای دکتر رفیعی و آقای آقامیری بودم، از تلویزیون با من تماس گرفتند و گفتند بیایید ایده این کار را ارائه بدهید تا کار را اینجا ادامه دهیم. من به ایشان گفتم شما استودیوی مجهز، دوربینهای پیشرفته و دکورهای قشنگ دارید اما نگاه و طعم تفکرتان، طعم گفتوگو نیست و به همین خاطر چون این نگاه نرمافزاری در کنار آن سختافزار نیست نهایتاً کار به بنبست میخورد و مطمئنم بعد از یکی دو جلسه شما حتماً عذرخواهی خواهید کرد و خواهید گفت که نمیشود ادامه داد.
- متاسفانه باید اعتراف کنیم که با اینکه هویت رسانه ملی بر پایه گفتوگوست اما اعتقادی به گفتوگو به معنای دقیق آن نیست. شهید مطهری میگفتند که حتی مارکسیستها در دانشگاه، کرسی تدریس ایدهشان را داشته باشند. خب این خیلی ایده پیشرفتهای است اما واقعاً در تلویزیون خیلی کمتر از اینها هم میسر نیست. ما هم نمیگوییم بیایند در تلویزیون حرف ضدانقلاب و ضددینی بزنند ولی بالاخره مواجهه باید مواجهه درستی باشد.
خاتمی و موسوی هم باید بنشینند و مطالبشان را بگویند اما نه تحریکآمیز
- من فکر میکنم که حتی در حوزه سیاسی نیاز مبرمی به باز شدن فضای گفتوگو داریم. آقایان خاتمی، موسوی و کروبی کسانی هستند که دورهای واقعاً چالشهای جدی برای کشور ایجاد کردند. اما واقعاً باید حوصله صداوسیما و روحیه حقیقتطلبی در مردم بهگونهای باشد که اینها هم بنشینند و مطالبشان را بگویند البته نه یکطرفه و تحریکآمیز. البته شنیدهام که چنین درخواستی از سوی صداوسیما هم بوده اما آنها قبول نکردهاند و تریبون یکطرفه خواستهاند. اما من معتقدم اگر صداوسیمابستری را برای دیالوگ و نه مونولوگ مهیا کند، حتماً نتیجه مطلوب خواهد بود.
- در همین مورد گفتوگوی اینستاگرامی، آقای رفیعی و آقای آقامیری، در ابتدا در وضعیت «هل من مبارز» بودند اما این به مرور با گفتوگو تغییر کرد. آقای آقامیری میگفت من به عمرم گفتوگوی طولانی به آن اندازه که با سرلک داشتم، نداشتم! ما خیلی حرف زدیم تا به این نتیجه رسیدیم که طرفین میتوانند علیرغم اختلاف نظر با هم حرف بزنند و بعد هم جامعه احساس خوبی دارد.
- مطالبه همیشه مؤثر بوده اما در مورد خاص مناظرات انتخاباتی، بدون آنکه بررسی علمی دقیقی کرده باشم که به هرحال به پیمایش اجتماعی نیاز است، به نظرم اینطور میآید که مطالبه چندان تاثیری در آن نداشته است. بیشتر به این برمیگردد که مدیران تصمیم داشتند مشارکت در انتخابات را از طریق ایجاد شور و حرارت عمومی بالا ببرند. چون ما تجربه مناظرهها را در دور اول انتخابات آقای احمدینژاد داشتیم و ایشان مبتکر این شکل از مناظرات بودند که تنور جامعه را به شدت مشتعل کرد.
- آن تجربه مناظرات، از این حیث موفق بود اما خیلی چیزها را هم سوزاند و رهبری هم تذکر دادند که بخشی از حرفهای ردوبدل شده در این مناظرهها، خلاف قانون، بخشی خلاف اخلاق و بخشی خلاف شرع بود. اما کلیت آن در ذهن آقایان موفق و مؤثر بوده است برای افزایش مشارکت. فکر میکنم مطالبه آن قدر مؤثر نبود که این تصمیم خودخواسته و جسارت همراه با برخی آسیبها مؤثر بود.
این که بخواهیم تلویزیون را با مخالفان و موافقان بگردانیم درست نیست
- در بعضی برنامههای معارفی، بعضی کارشناسان مطالبی گفتهاند که بعد، فشار افکار عمومی بهگونهای شدید به سازمان وارد شده که تلویزیون مجبور شده عذر آن کارشناس را بخواهد و به نظر من بیاحترامی هم شده است. در صورتی که وقتی افکار عمومی فشار میآورند و چیزی را نمیپسندند معنایش این است که مطلبی شنیدهاند که آن را غلط میدانند. لااقل بدترین حالتش این است. اما در چنین موردی تلویزیون باید به اقتضای هویتش، به اقتراح و همفکری و چالش دوباره بگذارد و افراد مختلف بیایند موضوع را باز کنند تا مسأله روشن شود.
- این که بخواهیم تلویزیون را با مخالفان و موافقان بگردانیم درست نیست. نمونهاش مثلاً آقای فردوسیپور است که شاید بخش زیادی طرفدار بازگشت او باشند اما تلویزیون باید به اقتضائات خودش فکر کند؛ مثلاً آیا آقای فردوسیپور در آن دوره فقط مجری و تهیهکننده برنامه خودش بوده یا سعی میکرده در جایگاه مدیریت، برای مدیران صداوسیما هم تعیین خط مشی کند؟ اگر ایشان بخواهد از چارچوب تهیهکنندگی خارج شود خیلی روشن است که باید مشقش خط بخورد و تصحیح شود. اما این که با بیرحمی و بیاعتنایی بخواهیم موضوعی را به جامعه حقنه کنیم هم خطاست.
- در مورد آقای حیاتی که کلی از نوستالژی و حیات خبری مردم ایران با ایشان گره خورده، حالا یک اظهار علاقهای به یک خوانندهای کرده که به نظرم اتفاقاً خیلی هم امر پیشپاافتاده و بیاهمیت و شخصی است، حالا بیایند همین را دستمایه قرار دهند و به ایشان بگویند شما دیگر برای اعلام خبر نیایید! خب این نشاندهنده، انفعال و ضعف تلویزیون است.
تلویزیون نباید به کسی باج بدهد
- تلویزیون باید بزرگوارانه، هوشمندانه و باصلابت عمل کند. نه به کسی باج بدهد و نه کسی را هم بتوانند به آن تحمیل کنند. این هم خیلی چیز مهمی است. الان برخی مجریها، سلبریتیها و خوانندهها دارند به تلویزیون تحمیل میشوند. این را با اطلاع عرض میکنم. این هم خیلی غلط است و تلویزیون دارد باج میدهد.
- به برخی مدیران هم گفتهام که شما دارید از کیسه خلیفه میبخشید، شاید شما چند صباحی دیگر نباشید و حق ندارید به کسی که قواعد کشور را نمیپذیرد، باج دهید چون معنایش خیلی بد است. اگر چارچوبها روشن باشد و تلویزیون با گارد گفتوگوی فکری و فرهنگی با آدمها روبهرو شود، دقیقترین تصمیم را گرفته است. در غیر این صورت تلویزیون روزبهروز بیشتر از خودش جا میماند.
انتهای پیام/