به گزارش گروه دیگر رسانههای خبرگزاری فارس، خبرگزاری ایکنا گفتوگویی با احسان شریعتی، پژوهشگر دین و فلسفه انجام داده است که بخشهای مهم آن را در ادامه میخوانید.
- روشنفکر، مانند پیامبران باید با ذهنیت مردم و سپهر عمومی ارتباط برقرار کند و با جامعه گفتوگو داشته باشد تا بتواند تغییر و تحول ایجاد کند. منظور نقل قولی که از شریعتی علیه برخی فیلسوفان در قیاس با کار پیامبران نقل شده است، همین بوده که پیامبران و مصلحان اجتماعی، متعهد بودهاند که با مردم ارتباط برقرار کنند و تلاش کردهاند در وضع موجود تغییر و تحول ایجاد کنند. متفکر هم البته غیرمستقیم این کار را انجام میدهد، چون تفکر او در تاریخ تاثیر دارد، ولی به شکل مستقیم مسئولیت مفاهمه و ارتباط با افکار عمومی را ندارد.
اشکالات روشنفکری دینی
- به نظر من روشنفکری موسوم به دینی پس از انقلاب چند مشکل دارد و بر بیلان او نقد وارد است. اینکه در نقد میراث گذشته گاه انقطاعی برخورد میکند، یعنی اساس پروژه را نفی میکند و یا اینطور از موضع او استنباط میشود. در حالیکه ضرورت نقد میراث پدران فکری به این معناست که ببینیم چه چیزهایی از آن بیمورد شده و چه بخشهایی از آن بهروز و یا هنوز مورد استفاده است.
حرف مهندس بازرگان بد فهمیده شد
- بحث قرآن نوعی بحث کلامی - فلسفی، هستیشناختی و تاریخی و نگاه به زمان و انسان است؛ و انسان موحد کسی است که به یک اصل جهانشمول و استعلایی یعنی جهتمندی و معنادار بودن هستی باور دارد.
- مهندس بازرگان در آخرین بحث خود ذیل عنوان «خدا و آخرت؛ هدف بعثت انبیا» میخواست همین را بگوید که البته بد فهمیده شد. یعنی برخی فکر کردند ایشان میخواهد کار پیشین خود که نقد ایدئولوژیک دین یعنی «مکتب مبارز» بودن آن و «بعثت و ایدئولوژی» را که از پیشگامان آن بود، نفی کند. این تلقی به نظر من نادرست بود.
- درست است که نباید بحث طهارت را به بحث سلامت و بهداشت تقلیل داد، ولی عکس آن نیز نباید باشد که فکر کنیم طهارت امری بیربط با بهداشت است. جامعهای که بهداشت ندارد، طهارت هم نمیتواند داشته باشد. جامعهای که عدالت ندارد، نمیتواند از «قسط و عدل» اسلامی سخن بگوید؛ جامعهای که آزادی ندارد، نمیتواند انتخاب و مسئولیت در آن وجود داشته باشد. «مسئولیت» انسان به این است که آزاد باشد تا بتواند انتخاب کند.
روشنفکری دینی خودزنی میکند
- اگر نفی و انقطاع با گذشته صورت گیرد، نمیتوانیم میراث گذشته را در خدمت آینده قرار دهیم؛ در چنین شرایطی یا دچار گذشتهگرایی میشویم، حال چه بهشکل سنتی و چه به شیوه بنیادگرا و یا در پویش نواندیشی بیریشه و تبار میشویم. فکر میکنیم باید با گذشته گسست و قطع ارتباط کنیم و دستاوردها و میراث پدران فکریمان را زیر سوال ببریم و این خودزنی بهگونهای اتفاق میافتد که بحران هویت بهوجود میآید، حافظه تاریخی از میان میرود و میبینیم که عدهای از روشنفکران موسوم به دینی همه پدران فکری خود را بیاعتبار میسازند. در حالی که کار امروز ما ریشه در آن پروژه دارد.
- تفکر دینی و اسلامی باید بتواند پاسخگوی مسائل مبتلابه نه بهمعنای فنی و اجرایی - در مدیریت حقوقی و اقتصادی نظر کارشناسانه بدهد - بلکه به این معنا که پشتوانه اخلاقی - معنوی یا کلامی - عقیدتی برای درک درست و عقلانی، انسانی، علمی و عملی امور باشد.
بحثهایی که دردی از دردهای ما را دوا نمیکند
- اگر برداشتها اینطور باشد که وحی بهمعنای کلام مستقیم خدا نیست، بلکه کلام پیامبر و یا رؤیای پیامبر با الهام از سوی خدا است و...، این سنخ از طرح مسئله میتواند مورد سوءتفاهم واقع شود و اصلا بحثهای مفیدی به این لحاظ که چه دردی از دردهای ما را دوا میکند، نیست.
- به نظر من بسیاری از بحثهای روشنفکری که اخیرا مطرح میشود، به لحاظ روشی متفاوت با روش طرح بحث گذشتگان است و وارد عرصهها و فازهایی میشوند که اولا عوام متوجه ابعاد آن نمیشوند و دوما طرح چنین بحثهایی بهانهای نیز به دست محافظهکاران میدهد تا روشنفکران را منزوی سازند.
- میراث طالقانی باید برای جریان نواندیشی دینی بهمثابه یک آغاز تلقی شود و مورد بازبینی قرار گیرد و ادامه یابد. مثلا تفسیر پرتوی از قرآن ایشان از نظر علمی باید مورد بررسی قرار گیرد که از چه روشی تبعیت میکرده و چه نقاط قوت و ضعفی داشته و سپس مسیر اصلاح و تداوم آن براساس صورتبندیهای معرفتی دورانی و گفتمانی دنبال شود.
سنت فکری و اخلاقی طالقانی نیاز امروز جامعه است
- در واقع نیاز است که سنت فکری طالقانی که گفتوگوی روادارانه، نقادانه و سالم با همه افقهای فکری بود، ادامه یابد. در واقع ما امروز به سنت طالقانی نیاز داریم، چنین دیالوگ و سنتی ریشه قرآنی دارد و آن استماع قول، تبعیت از احسن و اصل «عقلانیت شورایی»(deliberative rationality) است. شورا یعنی شور - و - غور، رایزنی و همفکری گفتوگویی در سطوح مختلف مدیریت سیاسی و حقوقی برای حل بحرانهای پیچیدهای که با آن مواجه هستیم.
- اگر بخواهیم اندیشه طالقانی بهلحاظ محتوایی تداوم یابد، طبعا باید اندیشه او بازبینی و نقادی شود و در افقهای مختلف فکری مورد گفتوگو قرار گیرد و این سنت ادامه پیدا کند؛ چرا که چنین سنتی میراث طالقانی بود. اما اکنون بهدلایلی که میدانیم، سنت دیالوژیک در جامعه ما ضعیف شده است.
انتهای پیام/