اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  چهارمحال و بختیاری

پشت صحنه فیلمی که وایرال شد/ مردانگی پسر شهرکردی تحسین خارج‌نشین‌‌ها را هم برانگیخت

بعد از بارش برف در شهرکرد فیلمی در فضای مجازی دست به دست و وایرال شد که حتی از آن‌ور آب هم سر درآورد و حسابی تعریف و تمجید شد، خیلی‌ها در موردش توییت زدند و خیلی‌ها به بهانه‌اش مسئولان را مورد انتقاد قرار دادند.

پشت صحنه فیلمی که وایرال شد/ مردانگی پسر شهرکردی تحسین خارج‌نشین‌‌ها را هم برانگیخت

خبرگزاری فارس - چهارمحال و بختیاری، مریم رضی‌پور؛ آسمان از چند روز پیش چهره در هم کشیده و هشدارهای هواشناسی صادر شده است، مصاحبه کارشناسان هواشناسی با رسانه‌ها نشان می‌دهد که قرار است سامانه بارشی فعالی وارد استان شود.

۲۶ دی‌ماه مدیرکل هواشناسی در مصاحبه‌ای با خبرنگار فارس اعلام می‌کند که بارش‌ها از اواخر امشب آغاز می‌شود.

۲۷ دی‌ماه همان‌طور که پیش‌بینی شده بود بارش‌های خوبی در استان آغاز و شهرها و روستاها سفیدپوش می‌شود.

بارش برف رفت و آمدها را قفل کرد

با آغاز بارش برف در شهرکرد همان‌طور که انتظار می‌رفت رفت‌وآمدها در شهر قفل می‌شود به طوری که شهردار در مصاحبه با رسانه‌ها اعلام می‌کند به علت تردد بالای شهروندان در سطح شهر عملیات برف‌روبی به کُندی پیش می‌رود.

مردم هم سعی می‌کنند تا کارهای روزمره خود را انجام دهند و سریع به خانه برگردند تا نکند در این برف و بحران مدیریت مسئولان اسیر شوند.

تاکسی‌ها و اتوبوس‌ها کج‌دار و مریز کار می‌کنند، ماشین‌های سواری گاهی با سرعت و گاهی آرام از کنار یکدیگر رد می‌شوند و برف‌ و آب گل‌آلود را خواسته و ناخواسته به عابران پیاده‌ای که سعی دارند آهسته قدم بردارند می‌پاشند.

انگار نفس‌های سرد زمستان و بارش برف ما را از هم دور کرده است کمی آن طرف‌تر با فاصله از جمعیت ایستاده‌ام و رفتار مردم شهرم را نظاره می‌کنم.

پیرمردی را می‌بینم که به سختی حرکت می‌کند و سعی دارد خودش را به آن طرف خیابان برساند، توی دلم غُر می‌زنم که آخه پیرمرد برای چه در این هوا از خانه بیرون آمده‌ای؟ همان موقع انگار صدایی در درونم نهیب می‌زند که شاید کسی را ندارد و مجبور است بیرون بیاید.

این طرف و آن طرف خیابان را نگاه می‌کند نگاه ملتمسش را به عابران پیاده دوخته که شاید کسی کمکش کند تا از خیابان عبور کند.

همان لحظه پسر جوانی نزدیک می‌شود و دستان پیرمرد را می‌گیرد.

در میان تمام شلوغی‌های شهر رفتارهایی هست که روزت را می‌سازد

در این هوای سرد گاهی یک استکان چای قند پهلو حسابی به جان آدمی جلا می‌دهد، گاهی دراز کشیدن زیر کرسی مادربزرگ گرمابخش وجودت می‌شود، گاهی هم به قول امروزی‌ها یک قهوه داغ جگر آدم را حال می‌آورد.

اما گاهی در میان تمام شلوغی‌ها و رفت و آمدهای شهر کسانی را می‌بینی که رفتارشان روزت را که نه، کل زندگیت را می‌سازد.

پیدا شدن سر و کله یک فیلم در فضای مجازی خبرساز می‌شود

چند روز بعد از این بارش برف در استان فیلمی در فضای مجازی دست به دست شد و کلی هم بازدید خورد حتی از آن ور آب هم سر درآورد و کلی هم تعریف و تمجید شد خیلی‌ها در موردش توییت زدند و زیرش کلی مسئولان را نواختند.

 

در این فیلم کوتاه فردی زیر بارش برف در محله منظریه به کمک ماشین‌هایی رفته بود که حسابی در برف گیر کرده بودند و به خاطر لغزندگی دور خودشان می‌چرخیدند از فیلم که معلوم بود فرد جوانی است.

پیدا کردن این فرد برای ما جماعت خبرنگار شاید کار یکی دو روز بود. از طریق چند نفر از دوستان بالاخره شماره این جوان را پیدا کردم و با او تماس گرفتم.

- الو سلام وقتتون بخیر باشه آقای ملکی؟

- سلام عاقبت‌تون بخیر باشه بله بفرمایید...

از آقای ملکی خواستم تا به ملاقاتش بروم و به خاطر کاری که کرده با او مصاحبه کنم.

خداییش حس کنجکاوی خودم گُل کرده بود تا با تیپ و شخصیت همچین آدم‌های مشتی و لوتی آشنا شوم.

آدرس سرراست بود با اولین زنگ، صدایی در گوشم پیچید بفرمایید و با صدای تقی، در باز شد.

جوانی قدبلند و رعنا در مقابلم ظاهر شد به قول مادربزرگ خدابیامرزم از آن جوان‌هایی بود که باید مادرشان روزی چند بار اسپند دور سرشان بچرخاند.

گفتم آقای ملکی شما هستید؟

- بله بفرمایید.

در همان چند جمله اول که بینمان رد و بدل شد بسیار خوش برخورد بود و گرم صحبت می‌کرد.

سر صحبت را باز کردم و گفتم فیلمی که از خودتان در فضای مجازی پخش شده است را دیده‌اید؟ حسابی غوغا کرده ها...

آن‌ور آبی‌ها هم برایتان کامنت گذاشته‌اند خبر که دارید.

سرش را تکان داد و لبخندی را گوشه لبش نشاند و گفت: بفرمایید چایی‌تان سرد نشود.

دستم را سمت استکان کمر باریک چایی بردم بوی هلش فضا را پُر کرده بود. خودش شروع به تعریف کرد.

آن روز رفته بودم مغازه سر خیابان تا خرید مختصری بکنم برف هم می‌بارید سمت خیابان اصلی چندین ماشین در برف گیر کرده بودند و نمی‌توانستند حرکت کنند. سریع برگشتم خانه و به خانواده اطلاع دادم که باید بروم کمک ماشین‌هایی که در برف گیر کرده‌اند.

الحق و الانصاف شهرداری هم نمک‌پاشی و شن‌ریزی کرده بود حتی ماشین‌آلات هم مشغول برف‌روبی بودند اما برف به زمین چسبیده بود و همین سبب می‌شد جاده لغزنده شود.

بسم‌الله بسیجی من و تو هستیم...

چند ماشین را هُل دادم و حرکت کردند تقریبا یک ساعتی بود که مشغول بودم که جوانی دیگر سر رسید و گفت کمک نمی‌خواید؟ گفتم بنده خدا نیکی و پرسش؟

خلاصه دو نفری حسابی مشغول شدیم جوان هم زیرلب حسابی غُر می‌زد که الان این مسئولان و بسیجی‌ها کجا هستند.

منم گفتم بسیجی من و تو هستیم بسم‌الله ...فکر کردی بسیجی از کجا آمده از دل همین مردم است دیگر.

آقای ملکی سرش را بالا گرفت و گفت همین بود دیگر اتفاق خاصی نیفتاده شما خبرنگاران چرا از کاه کوه می‌سازید.

از آقای ملکی خواستم تا چند عکس از او بگیرم برای گزارشم او هم اجازه داد.

دیگر کاری نداشتم و گزارشم خیلی خلاصه شده بود دروغ چرا از این موضوع ناراحت هم بودم.

هنگام خداحافظی صدای اذان از گلدسته‌های مسجد بلند شده بود از آقای ملکی خواستم تا آن محلی که به ماشین‌ها کمک می‌کردند را نشانم دهد.

چند لحظه‌ای مقابل در منتظرشان ماندم.

- بفرمایید من آماده‌ام.

با دیدن آن قیافه و تیپ بی‌اختیار لبخندی زدم و گفتم آقای ملکی شما روحانی هستید؟

مگر روحانی بودن جرم است؟ صدای خنده‌اش بلند شد.

یاد آن کامنت‌های آن‌ور آبی افتادم که بی‌خبر از همه‌جا به همه عالم و آدم فحش و ناسزا داده بودند که حالا مسئولان جمهوری اسلامی کجا هستند که این جوان مشغول کمک کردن به مردم است.

- رسالت ما طلبه‌ها این است که به مردم در مسیر زندگی‌شان کمک کنیم چه در بُعد اخلاق و احکام باشد یا در زمان کرونا یا در میان برف، وظیفه ما دستگیری از مردم است.

پرسیدم فکر می‌کنید اگر همین افرادی که از آن طرف برای شما کف و سوت می‌زنند متوجه شوند شما یک روحانی هستید چه می‌گویند؟

- رسانه‌هایی که اینقدر قدرت دارند و جای شهید و جلاد را عوض می‌کنند خیلی راحت می‌توانند این کمک‌های مومنانه را هم به نفع اهداف خود مصادره کنند.

در مسیر با همه خوش و بش می‌کرد، با خنده گفتم آقای ملکی حسابی مشهور شده‌اید.

سرش را پایین انداخت و گفت: روحانیت همیشه در صحنه است ولو به طور ناشناس ما فقط به رسالت و وظیفه خود عمل می‌کنیم و پشت انقلابمان هستیم فرقی نمی‌کند در چه لباسی باشیم.

از کسب و کارشان پرسیدم که حتما کار دولتی دارد که این طور سنگ نظام و مسئولان را به سینه می‌زند، اما با جوابی که داد شوکه شدم.

- طلبه هستم کار تبلیغ می‌کنم.

با دستش به سمت خیابان رو به رو اشاره کرد و گفت آن‌جاست من نمی‌دانم آن فیلم را چه کسی گرفته و پخش کرده، راهش را کج کرد سمت مسجد بچه‌های مسجد از دور برایش دست تکان می‌دادند.

در تمام مدتی که حاج‌‌آقا ملکی از من دور می‌شد به این فکر می‌کردم که اینجا چقدر دست‌های خدا به زمین نزدیک است.

پایان پیام/۶۸۰۲۴

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول