اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

فارس منتشر کرد

متن کامل اظهارات صفارهرندی در نماز جمعه قم+فایل صوتی

خبرگزاری فارس:در حالی که محور اصلی بحث صفارهرندی در خطبه های نماز جمعه قم،سالگرد شهادت شهدای موتلفه بود،انتشار تقطیع شده اظهارات وی،واکنش های مختلفی را بدنبال داشت که با ملاحظه متن کامل به نظر می رسد برخی برداشتهای صورت گرفته از این سخنان،غیردقیق است.

متن کامل اظهارات صفارهرندی در نماز جمعه قم+فایل صوتی

به گزارش  خبرنگار خبرگزاری فارس از قم ، حسین صفار هرندی عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام  سخنران پیش از خطبه های نمازجمعه اخیر شهر مقدس قم بود. صفارهرندی در این اظهارات که به مناسبت سالگرد شهادت شهدای موتلفه اسلامی و ضاربین حسنعلی منصور بیان می شد، به ذکر خاطرات و تبیین ویژگی های شخصیتی شهیدان بخارایی،صفار هرندی ،نیک نژاد و امانی پرداخت. محور اصلی بحث عضو مجمع تشخیص مصلحت نظام در این سخنان ، تاکید بر رابطه عمیق و وثیق شهدای موتلفه با ولایت و مرجعیت و روحانیت بود. وی همچنین در حاشیه بحث خود ، مقایسه ای بین تقید و تعهد شهدای موتلفه به پیروی و حفظ شان روحانیت با برخی مدعیان بعمل آورد و تصریح کرد که در حالی که این شهیدان جوان و بزرگوار ، تا آخرین لحظات عمر  نسبت به حفظ جایگاه مرجعیت و روحانیت مقید بودند ، برخی مدعیان دروغین ، برای از صحنه به در کردن روحانیت ، ادعای اتصال به امام زمان(رعج) را دارند تا بدین وسیله به اهداف خود برسند.

بنا براین گزارش، برخی رسانه ها در انعکاس اظهارات صفارهرندی ، محور اصلی مباحث وی را مسکوت گذاشته و  آن بخش از صحبت او را که ناظر به عملکرد مدعیان دروغین بود به صورت تقطیع شده منتشر کردند. این موضوع موجب آن گردید تا واکنش های مختلفی را طی روزهای گذشته نسبت به اظهارات صفار هرندی شاهد باشیم که به نظر می رسد بخش عمده آن ناشی از تقطیع اظهارات وی و برداشت های غیردقیقی است که از این سخنان صورت گرفته است. خبرگزاری فارس برای تنویر افکار و اطلاع خوانندگان از محتوای دقیق این سخنرانی ، متن کامل آن را منتشر می کند که در پی می آید.

 

بسم الله الرحمن الرحیم

 

توفیقی است برای بنده که در جوار حرم مطهر حضرت معصومه(س) با اهل ولا و نمازگزارن جمعه در این شهر مقدس سخن می‌گویم. در آستانه روز شهادت امام هفتم حضرت موسی الکاظم (ع )قرار داریم که این روز را تسلیت عرض می‌کنم پیشاپیش روز بزرگ بعثت نبی مکرم اسلام حضرت محمد بن عبدالله(ص) را به محضر شما پیروان آیین نبوی و پیروان ائمه اطهار (س) تبریک می‌گویم.

امروز مقارن با سالروز شهادت جمعی از یاران حقیقی حضرت امام (ره) و کسانی است که ندای آن بزرگوار را در وقتش لبیک گفتند و به قافله شهیدان پیوستند یعنی شهیدان حاج صادق امانی محمد بخارایی مرتضی نیک نژاد و رضا صفار هرندی؛ این روز را هم گرامی می‌داریم و به روح آن چهار شهید بزرگوار و شهدای دیگری که بعدا از همرزمان آنها به ایشان ملحق شدند که لازم است از ایشان یادی کنیم - شهید بزرگوار حاج مهدی عراقی و شهید عزیز سید علی اندرزگو - که رضوان و تهیات الهی بر ارواح طیبه آنها باد.

قرآن کریم در وصف اصحاب کهف این تعبیر را به کار می‌برد «إِنَّهُمْ فِتْیَةٌ آمَنُوا بِرَبِّهِمْ وَزِدْنَاهُمْ هُدًى» اینها جوانانی بودند که پروردگار خودشان را باور کرده به غیب ایمان آورده و در مسیر هدایت‌های الهی به پیش رفتند و هر روز بیشتر از روز قبل در مسیر هدایت‌های خداوندی واقع شدند.

در توصیف این عزیزانی که در سال 43 با آن قیام جانانه خودشان فضای سکوتی که رژیم شاه می‌خواست پس از ضرباتی که در 15 خرداد سال 42 بر پیکر نهضت روحانیت و قیام امام وارد کرده بود و بقایای آن را می‌خواست با تبعید امام و دور شدن رهبر نهضت از مرکز اصلی این قیام و تبعید ایشان به خارج از کشور بساطش را جمع کند، کاری که این جوانان جوانمرد کردند، این فتیه هدایت شده و هدایت یافته، کار اینها در شکستن آن سد رعبی بود که نظام شاه ایجاد کرده بود.

اینجا شایسته می‌دانم از یک ماجرای حقیقی یاد کنم گرچه قبلا هم در برخی مصاحبه‌ها گفتم، اما چون از نمونه‌هایی است که در زمان خود ما اتفاق افتاده و می‌تواند چشمان ما را به حقایقی که در پس پرده‌های ظاهری وجود دارد باز کند، باید ایمان بیاوریم خبرهایی آن طرف پرده است و گاهی جلوه‌هایی از آن را به ما نشان می‌دهند.

زمانی سردار فیروزآبادی بزرگوار، ریاست محترم ستاد فرماندهی کل نیروهای مسلح، زمانی بنده در نظارت بودم از من دعوت کردند که در ستاد مشترک در جلسه‌ای سخنرانی داشته باشم، این جلسه در مسجدی برپا شده بود به تازگی ساخته شده و اگر حافظه من درست یاری کند نام شهادت بر این مسجد نهاده‌اند؛ آقای دکتر فیروزآبادی به من گفتند که ماجرای بزرگی پشت این نام‌گذاری وجود دارد. برای من تعریف کردند وقتی دیدیم که در ستاد فرماندهی کل، ما محلی درخور این جایگاه به اسم مسجد نداریم، نمازخانه داشتیم ولی از مسجدی با همین ساز و کارهای معمول مسجد بی‌بهره بودیم، تصمیم‌گرفتیم که مسجدی بسازیم. آنجا زمین نیز زیاد نداشت بالاخره در تکاپوی بسیار، جایی را نشان کردیم و در این زمین که انتخاب شد مسجد را بنا کردیم.وقتی مسجد ساخته شد (آقای فیروزآبادی تعریف می‌کند) من به ذهنم آمد ببنیم اینجا که ستاد مشترک یا ستاد فرماندهی کل است، قبلا پادگانی بوده است و در زمان رژیم طاغوت اینجا پادگان بود و بالاخره در پادگان طاغوتی انواع اتفاقات بد می‌افتاد مبادا جایی را برای مسجد انتخاب کرده‌ باشیم که تناسب با مکانت شایسته مسجد نداشته باشد، مثلا زمینی باشد که قبلا فسق و فجوری انجام می‌شده است و این جایی که ما انتخاب کردیم کجا بوده است.

ایشان می‌گفت ما فرستادیم از قدیمی‌هایی که در این تشکیلات بودند و قبل از انقلاب در این محل بودند پیرمردی شده بودند و صدایشان کردیم و گفتیم بیایید نگاه کنید و بگویید که اینجا در زمان طاغوت در این پادگان چه محلی بود.

دو سه نفر که حافظه آنها یاری می‌کرد تاکید کردند که اینجا محلی بود که افراد را برای اعدام می‌آوردند، گفتیم که چه کسانی را می‌آوردند و پاسخ دادند کسانی که در دادگاه نظامی محکوم می‌شدند را اینجا می‌آوردند برای اعدام، گفتیم آیا یادتان هست از کسانی که چهره‌های شاخصی اینجا اعدام شده بودند، چه کسانی بودند، گفتند به طور مشخص شهدایی که جزو قتله حسن علی منصور بودند یعنی همین شهدای موتلفه اسلامی آخرین کسانی که در اینجا اعدام شدند اینها بودند.

آقای دکتر فیروز آبادی گفت در آن موقع گفتم سبحان‌الله، اتفاقی که اینجا افتاد در حالی که انتخاب این محل برای ساخت مسجد کاملا تصادفی بود اما همان اتفاقی افتاد که گویا در قصه اصحاب کهف در قرآن کریم می‌خوانیم وقتی اصحاب کهف شناخته شدند و همراه با حاکم وقت عزیمت کردند که محل خودشان را نشان دهند و آن محل را نشان دادند و بعد با خودشان تصمیم گرفتند که دیگر به این دنیا بازگشتی نداشته و به همان حال خوشی که ((عند ربنا)) داشتیم بازگردیم و وقتی به داخل غار رفتند جان به جان آفرین تسلیم کردند، آن کسانی که در اینجا بودند شبهه کردند و بزرگ آن زمان گفت برای اینکه در آینده این تشکیک‌ها و تردیدها در مورد حقانیت این راه ادامه پیدا نکند ما بالاسر مزار اینها مسجد می‌سازیم. یک بنایی باید ساخته شود این بنا باید چه خصوصیتی داشته باشند، افراد اهل نظر گفتند که اینجا را سجده گاه قرار می‌دهیم و به محلی تبدیل می‌کنیم که محل بندگی خدا باشد، چرا که راهی که این افراد طی کردند راه بندگی و عبودیت بود.

من می‌خواهم عرض کنم آنچه که این عزیزان در آن روز به دنبال آن رفتند، به شهادت آنچه که از ایشان باقی مانده است، یعنی وصیت‌نامه‌ها و بیانیه‌ای که قبل از ورود به این اقدام انقلابی و الهی صادر کردند و این بیانیه را در سال 43 با صدای شهید محمد بخارایی که جوان‌ترین عضو گروه بودند این بیانیه را خوانده‌اند و ضبط کرده و سپس آن را مکتوب کرده و برای جاهای مختلف ارسال کردند تا مبادا در آینده کسانی بر اصالت این مسیر پیموده شده بخواهند تشکیک کنند. راهی که این جوانمردان - من این تعبیر جوانمرد را با استفاده از همین فتیه‌ای که قرآن می‌گوید به کار می‌برم - راهی که اینها پیمودند به گواهی اظهارات و نوشته‌هایی که از ایشان باقی مانده است، همان راهی است که در نهایت منتهی شد به وقوع انقلاب شکوهمند اسلامی و تحقق نظامی به نام خدا.

حالا من تکه‌هایی از آنچه که خود اینها در بیانیه خود اشاره کرده‌اند می‌خوانم. در قسمتی از این بیانیه بعد از اینکه توصیف می‌کنند «آیا نمی‌بینید که رنج مردم به اوج خود رسیده است، آیا نمی‌بینید که در برابر احکام الهی چه جسارت‌هایی صورت می‌گیرد، آیا نمی‌بینید که فشار روی گرده محرومان و مستضعفان جامعه چگونه است» و پس از این توصیفات می‌گویند پس باید اکنون اقدامی انجام دهیم و از این مسیر باید خارج شویم و خطاب به آیندگان می‌گویند: «بکوشید و بکوشید که بر پایه‌های محکم عدالت اجتماعی اسلام حکومتی برپا کرده و به این همه ننگ و ذلت خاتمه دهید، نسل آینده را باید از سقوط نجات بخشید و زندگی نیکو و درخور شان یک انسان پدید آورد» و بعد می‌گویند: « باید برای برپایی حکومتی مستقل، ملی و اسلامی برپایه عدالت اجتماعی اسلام تا پای خون قیام کنیم». یکی از این شهدا 19 سال، دیگری 21 سال، شهید صفار هرندی 23 سه سال و شهید صادق امانی که مربی و بزرگ‌تر اینهاست 33 سال سن دارد و میانگین سنی این شهدا زیر 30 سال است و شاید حدود 25 سال. ولی وارستگی و بلند طبعی این افراد را نگاه کنید. در شرایطی که بسیاری از چهره‌های شاخص سیاسی در آن زمان سقف پرواز ذهنشان حداکثر این بود که شاه را متقاعد کنند که شاه سلطنت خود را بکند و در حکومت اجازه دهد که نیروهای ملی گرا و نیروهای ملی میهنی حضور داشته و در نهایت حکومتی شبیه حکومت دوره دکتر مصدق راه بیاندازند، فهم این بچه‌ها با سن و سال کم چنان است که می‌گویند الان وقت حرکت کردن به سمت تشکیل حکومت مبتنی بر مبانی اسلامی است و در واقع اولین بناهای تاسیس حکومت اسلامی به لحاظ ایده، در ذهن و دل اینها به تبع یافته‌هایشان در مکتب ائمه (س)، روحانیت و به خصوص در مکتب حضرت امام (ره) اولین جوانه‌ها در دل اینها رشد می‌کند و می‌بینیم که به حمدالله بی‌ثمر هم نبود و آن امیدی که اینها داشتند که آیندگان پی این راه را بگیرند، این امید بی‌ثمر نماند.

این بیانیه خیلی متن قوی دارد و ما فرصت نداریم که متن کامل آن را در محضر شما قرائت کنم و الان هم به آن دسترسی ندارم و فقط بخش‌هایی را آوردم ولی جالب است در یک بخش دیگری از این بیانیه این شهدا نسل‌های آینده را مخاطب قرار داده و می‌گویند: «روح ما بر فراز این مرز و بوم منتظر و نگران اقدامات آینده شما است»

یادمان بیاید این حرف را یک عارف کامل کهنه‌کار در مسیر جهاد نمی‌گوید، یک جوانکی می‌گوید که در قیاس با سن و سال جوانان ما از همین بچه بسیجی‌ها پابرهنه‌های خودمان است و شاید می‌توان بگویم بهترین تشبیه درباره عزیزان این است که آنها با یک فاصله زمانی 14 و 15 ساله همین بسیجیانی هستند که از سال 58 در رکاب امام و رهبری حاضر می‌شوند و خیلی شباهت بین اینها زیاد است. از آن فاصله تا سال 57 گروه‌های مختلفی به صحنه آمده و وارد مبارزه سیاسی و اقدامات مختلف شدند، متوسل به اقدامات مسلحانه شدند ولی اکثر آنها رنگ و بویی که از آنها باقی مانده به کلی متفاوت از نهضت حقیقی امام (ره) است.

جریانی به اسم سازمان مجاهدین خلق را می‌شناسید با اینکه به نام خدا شروع کردند، سر از کشتن همرزمان خود در آوردند؛ چون اینها زیادی دم از اسلام می‌زدند توسط رفقای خود تصفیه انقلابی شدند. همرزمان خودشان را ترور کردند و مسیر سازمان را به مسیر انحرافی و کمونیستی و مارکسیستی تغییر دادند. گروه‌های دیگری نیز با گرایش‌های لیبرالی، ملی گرایانه که نتوانستند بین مردم جایی باز کرده و دلی به آن سپرده نشد. گروه‌هایی هم بودند که از ابتدا اصلا با خدا و پیامبر نسبتی نداشتند و جریانات توده‌ای و فدایی و گروه‌های مبارزانی که خط و ربط از نوع وابستگی به چین و آلمان شرقی، کوبا و... داشتند اینها بسیاری از گروه‌های شناخته شده فعال در عرصه سیاسی آن دوره هستند. البته یک مسیر ناب و سالم بود و همان مسیری بود که توسط روحانیت آگاه و متعهد و بیدار و پیرو خط امام و مراجع معتقد به مبارزه با طاغوت دنبال می‌شد و این نهضت روحانیت مشعل مبارزه از نوع 15 خرداد را در دل‌ها فروزان نگاه داشت تا به حوادث سال‌ها 56 و 57 و قیام 19 دی قم منتهی شد و باز هم شاهدیم که قیام از قم شروع شد.

می‌خواهم عرض کنم اگر کسی بخواهد وصف این چهار شهید و آن دو شهید بزرگوار که در اوائل انقلاب به شهادت رسیدند، بشنود؛  باید گفت آنها شبیه ترین یاران حضرت امام (ره) به بسیجیان امروز بودند. به آن بسیجی که وقتی راهبر و مقتدای خودش را می‌بیند در همین مکان وقتی رهبرعزیز و بزرگوار در مقابل این دیدگان ظاهر شدند چشمان اشکباری بود که در برابر ایشان بارش محبت و عشق را به نمایش می‌گذاشت، آنها همین بودند.

مرحوم شهید محمد بخارایی در دادگاه وقتی دادستان خبیث وابسته به ارتش طاغوت او را مخاطب قرار می‌دهد که تو به چه دلیل نخست وزیری که در حال خدمت کردن به مردم بوده مورد هدف کینه جویانه قرار دادی و اورا کشتی، شهید بخارایی با صلابت هرچه تمام‌تر می‌گوید من گلویی را دریدم که به مرجع تقلید من به نایب امام زمان (عج)  اهانت کرد.(چون یکی از تیرهایی که شلیک کرد به گلوی حسنعلی منصور خورد) میزان عشق و وفاداری به ساحت نایب امام معصوم که معصوم نیست ولی جایگاه او به لحاظ تشریعی جایگاه معصوم است، به لحاظ تکوینی فاصله از زمین تا آسمان ولی به لحاظ تشریعی، شأن حکومتی و شأن فرماندهی، همان است و این کلام من نیست این کلام حضرت امام(ره) در مباحث حکومت اسلامی و بحث‌های ولایت فقیه در نجف است  و یکی از مباحث ایشان این است که هیچ فاصله‌ای بین شأن حکومتی ولی فقیه و فقیه مأذون از جانب امام زمان (عج)با شخص امام زمان (عج) و پیامبر اکرم (ص) نیست اگر چه فاصله به لحاظ تکوینی میان اینها فاصله زمین تا آسمان است.

آن زمان یک جوان 19 ساله این فهم را به دست آورده که بگوید من کسی را که می‌خواهد مسیر حق را با زدن پیشوای حق، کور کرد من راه او را کور خواهم کرد. این شهامت این پایداری و این استواری همین چیزی بود که برای نسل بعدی به میراث ماند و جوان‌های پرورده شده در این مسیر همان‌هایی بودند که سال 57 و 58 همراه امام آمدند و گفتند که امام (ره) هرجایی که ما را ببرد درست است.

رشته‌ای بر گردنم افکنده دوست   می‌برد آنجا که خاطرخواه اوست

ما گوش به فرمان امام (ره) داریم و هرچه که او بگوید درست است. خب یک مثال مشخص در مورد وصیت نامه یکی از این عزیزان کسی که دسترسی داشتم وصیت نامه مرحوم رضا صفارهرندی عموی بزرگوار ما که وقتی به شهادت رسیدند من 12 سال داشتم و زیباترین خاطره عمر من چند روز قبل از شهادتشان فرصتی دادند که به ملاقات ایشان برویم و ما از پشت میله‌های زندان من در محضر مرحوم ابوی به ملاقات رفته بودیم. این خاطره را بارها نقل کرده‌ام ولی شیرینی آن همیشه در کام من جاری است که نمی‌توانم از آن بگذرم و تکرار نکنم و به تازگی در مصاحبه برنامه تلویزیونی گفتم.

در حین ملاقات که حدود نیم ساعت طول کشید و حرف‌های زیادی رد و بدل می‌شد و من در بحر این رفته بودم و بسیاری از محکومان از جمله آیت‌الله انواری، آقای عسگراولادی، حاج هاشم امانی و... بودند. در یک لحظه دیدم مرحوم عمویم خطاب به پدرم یواش گفت که حاج آقا ما شنیدیم که حضرات علمای نجف مرحوم آیت‌الله حکیم، آیت‌الله خویی و آیت‌الله شاهرودی مشخصا" شخص آیت‌الله حکیم برای نجات ما از محکومیت اعدام، نامه برای شخص شاه نوشته‌اند و از او درخواست کرده‌اند که در مجازات ما تخفیف دهد ما از آنها تشکر می‌کنیم و سلام ما را به محضر ایشان ابلاغ کنید ولی جسارتا" این تقاضای ما را هم به ایشان منتقل کنید و بگویید که ما برای شهادت آغوش گشوده‌ایم و برای ما زیباست و ما را از این فیض محروم نکنند و اگر می‌خواهند این لطف را بکنند لطفا" به جای درخواست کردن از طاغوت، فرمان به او بدهند. ما نمی‌خواهیم که نایب امام زمان (عج) مرجع تقلید از شاه خیبث درخواست و تقاضا کند. به او دستور دهند و بگویند که تو باید این کار را انجام دهی.

من در 12 سالگی خودم این صحنه برایم اینقدر شکوهمند بود که برای همیشه در خاطرم ثبت شد و به مرحوم ابوی گفتم که این حرف خیلی بزرگ و عجیب بود و پدرم از من کامش شیرین تر بود از دریافت این سخن و عموی من نیز به نمایندگی از دوستانش سخن می‌گفت. گفت که ما مشورت کرده‌ایم که این پیغام را بدهیم که شما به علما بگویید از طاغوت درخواست نکنند، اگر می‌خواهند کاری انجام دهند به او فرمان دهند. نگاهی که روحانی را به عنوان یک چهره در جنب مسائل می‌بیند که برخی می‌گویند علما احترامشان واجب، در خدمتشان هستیم، وقتی که فرمان روحانیت را دریافت می‌کنند در برابرش از خودشان اجتهاد می‌کنند، حرف‌های خودشان را می‌زنند و می‌گویند ایشان یک نظری داشتند و ما خودمان یک نظر دیگری داریم. کسی که تعبد در برابر ولی دارد آن نزدیکترین به یاران واقعی امام است نه آن کسی که حرف امام و رهبر خودش را دریافت می‌کند ولی بگوید نه. به او می‌گویند این آدم باشد، می‌گوید دست به ترکیبش نزن این خسارت دارد، قهر کند و کنار برود. بهش می‌گویند این آدم صلاحیت ندارد کنار تو باشد دلخور شده و ابرو بالا می‌اندازد، این حال را با حال جوانکی مقایسه کنید که می‌گوید شأن ولی من از این بالاتر است که بخواهد از یک عنصر طاغوتی درخواست کند، بلکه باید به او دستور دهد.

بخشی از وصیت نامه مرحوم شهید رضا هرندی را بخوانم. «در واپسین لحظات و ساعات عمر که با مرگ و حیات رنگ خورده و شبح زیبای مرگ به تلاطم برابر ما نمودار می‌شود خود را به خواست خداوند می‌سپارم و از او طلب می‌کنم که آنی ما را به خود وا نگذارد. هدایت را از او طلب می‌کنم آن کس را که خدا واگذارد کیست که هدایت کند، در این ساعات که در مشت زمان خورد می‌شود  و هر آن ما را به زندگانی جاودانه سوق می‌دهد. بهترین ارمغان برای شما( مخاطب او برادر و پدرش است  ولی مخاطب عام او همه جوانمردانی هستند که بعد از او این پیام را می‌شوند.) بهترین ارمغان برای شما از نظر ایده، تمسک به حبل الله متین سفارش می‌نمایم حق و حقیقت گوهری درخشان است که در اعماق اقیانوس و مواج مرگ پنهان است» و آخرین کلام خود را به این آیه خاتمه می‌دهد که : انا لله و انا الیه راجعون.

من معانی بلند و عارفانه و تسلط بر معارف اسلامی و سیراب شدن از مکتب وحی و ائمه (س)  را در این کلام ساده این بچه‌ها می‌بینم.

بعد چند خط وصیت‌های دیگری دارد و در آخر بار دیگر می‌گوید چون متاسفانه نتوانستم در آخرین ساعات حیات خود شما  را ملاقات کنم تنها سفارش به شما برادران ارجمند، بارور نمودن نهال نهضت اسلام را توصیه دارم که امید است شما هم رستگار شوید.

آخرین سخنی که می‌گوید این است که راه، تبعیت از این نهضتی است که جلودار آن نایب امام زمان (عج) است،‌به هر دلیل و بهانه‌ای که کسی طفره‌ای از این مسیر بخواهد برود این نهال را در عنفوان شکل‌گیری نابود می‌شود. اگر می‌خواهیم این نهال بارور بشود باید تابع این مرد باشیم اینکه به عنوان پیشوای شما و در جایگاه راهبری دینی جامعه نشسته است فقیه مبسوط الید جامع‌الشرایطی که به ما فرمودند در عصر غیبت پیروی کنید. برخی بی‌اطلاع از مضامین دینی هستند فردی گفته است که ولایت فقیه مال عصر غیبت است و در عصر حضور امام جایی ندارد، من از زبان امثال آیت‌الله جوادی آملی و شخصیت‌های برجسته حوزوی که ما شاگرد و ریزه‌خوار مکتب ایشان هستیم پاسخ این مطلب را می‌دهیم-

در زمان امام معصوم (س) کسی به محضر ایشان مشرف شده و گفته است که من آمدم از شما سئوالاتم را بپرسم ولی شما وقت کم و راه من طولانی است و سئوال زیاد دارم، حضرت می‌فرماید از کجا آمده‌ای؟ پاسخ می‌دهد که از ری آمده‌ام و حضرت می‌فرمایند وقتی تو در کنار جناب عبدالعظیم حسنی بودی چرا به اینجا آمدی، هرچه او می‌گوید حرف ما است. زمان امام معصوم است در زمان حیات امام معصوم است ولی حضرت می‌گوید وقتی که عبدالعظیم حسنی در کنارت بود مسائل را از او می‌پرسیدی.

طرف برای طفره رفتن از ولایت امام به حق جامعه، بازی در آورده به دروغ توسل می‌جوید به امامت امام عصر(عج) و می‌گوید ما وقتی که حجت را داریم نیازی به حجت‌های کوچکتر نداریم و ما از آن طریق داریم شارژ شده و خط می‌گیریم.

تو غلط کردی، تو بی‌ سر و پا، تو بی مقدار به لحاظ معرفت و ایمان و تقوا که در مورد برخی از این افراد به حمدالله برخی شان از دکان‌های فریبی که به اسم ارتباط با ناحیه مقدسه راه انداخته بودند دستگیر شدند و برخی از اینها را خود رفقاشان اعتراف کردند و گفتند زمانی ما با ایشان همسفر شده‌ایم و در طول مسافرت طرف یک بار نماز نخوانده است و به او گفته‌اند فلانی ما فکر می‌کردیم شما که با ناحیه مقدسه در ارتباط هستید دیگه خیلی متعبد و زاهد تشریف دارید ولی در این چند روز ندیدم که شما نماز بخوانید و فرد گفت که ما به یک مرحله‌ای رسیدیم که از این مسائل عبور کرده‌ایم.

آنهایی که به نقطه قله و اوج این مرحله می‌رسند متعبدترین‌ها و بنده‌ترین‌ها هستند و می‌شوند امام سجاد(ع) ، سجده‌های طولانی ایشان و مولا امیرالمومنین، عبادت‌های طولانی امام کاظم(ع) دیگر از آنها بالاتر نداریم. مگر می‌شود کسی ادعا کند که ما دیگر وصل شده‌ایم خیلی قاطی شده‌ایم با خدا، نیازی به بندگی و عبادت نداریم؟ کسی می‌تواند بگوید ما آنقدر با امام زمان (عج) قاطی شده‌ایم که حالا وقت آن رسیده که از حرف ولی امر و نایب امام زمان (عج) تمرد کنیم که خود ایشان فرموده‌اند که باید حرف او را گوش بدهید وقتی دسترسی به ما ندارید؟ در عصر غیبت چه کسی می‌تواند ادعا کند من دسترسی به امام عصر دارم؟ کسانی که این مسیر برایشان همواره شده بود سکوت کردند و یک کلمه به کسی از این دستاورد خود چیزی نگفتند. من چون این چند روزه یک مصاحبه فاسدی در یکی از این نشریات زنجیره‌ای منتشر شده که اشاره‌ای به همین بافته‌های ذهنی افراد بیمار دل دارد، به این دلیل تمرکز کرده و اصرار می‌کنم کسانی که برای توجیه بدعملی مخدوم خودشان و کسانی که آنها را به این مسیر کشاندند و شارژشان کردند، متوسل به استدلال‌های سست از این قبیل می‌شوند، آن کسی که در برابر حکم ولی امر زمان خودش تمرد نشان می‌دهد لابد حجت بالاتری دارد، مگر چنین چیزی امکان دارد، مگر می‌شود از فرمان مالک اشتر تخطی کند و بگوید من خودم مستقیم با امیرالمومنین (ع) مرتبط هستم؟

می‌خواهم فاصله معرفت‌ها را ببینید. طرف، آن زمان که هنوز حجت‌های بالغه الهی که بر اساس وقوع انقلاب و مستقر شدن نظام اسلامی به چشم نیامده بود،، آن جوان در کنج زندان معرفت اینچنینی داشت.

از گروه 14 نفره 4 نفر را در سحرگاه 26 خرداد برای قربانگاه بردند، جدای آن صحنه‌های زیبا و وصیت‌هایی که این شهدا می‌کنند. نکات شنیدنی و برجسته‌ای وجود دارد که از زبان باقیماندگان مثل شهید عراقی، عسگر اولادی و آیت‌الله انواری و دیگران نقل شده است. یک مورد، صلابت روحی این بچه‌ها را یادآور می‌شوم. آن سه نفر رفته بودند و مرحوم نیک نژاد جا مانده بود و گفتند که آقای نیک نژاد دیر شد، عجله کن، گفت من دارم مسواک می‌زنم صبر کنید من مسواکم را بزنم، می‌خواهد مسواک زده به شهادت برود، مرگ را به مسخره گرفته است. یکی از جوان‌های جمع، سنش زیر 18 سال بود می‌گوید آن شب خیلی اشک می‌ریختم که محمد بخارایی آمد و گفت پسر این کارها چیست که انجام می‌دهی، ما که به اوج آرزوی خود می‌رسیم چرا فکر می‌کنی مشکلی پیش آمده است و بعد می‌گوید به تو وصیت می‌کنم اگر قرار شد برای ما مجالس بگیرید مجلس بزرگداشت شهادت ما را به مجلس جشن تبدیل کنید. مرحوم حاج صادق می‌گوید حکم ما از همه شماها سبک‌تر است و ما به جوار قرب خداوند واصل می‌شویم اما شماها در دوره اسارت چه بلاهایی بر سرتان می‌آید. مرحوم رضا هرندی در لحظات آخر به تحلیل سیاسی می‌پردازد و می‌گوید برادران و دوستان فضا و محیطی که ما در آن قرار داریم، محیط طاغوت است و باید انحصار حکومت طاغوت شکسته شده و از این موضع سخن می‌گوید.

یک خاطره هم از دوره‌ای که من در روزنامه کیهان سردبیر بودم در سالگرد این عزیزان هر سال روزنامه‌ها ذکر خیری کرده و یاد آنها را گرامی می‌دارند، یک سال گفتم مطالب ما راجع به شهدای موتلفه تکراری شده و هر سال یک مطلب مشخص را منتشر می‌کنیم بد نیست سری به آرشیو روزنامه بزنم و مسائل آن دوره را بررسی کنم شاید بتوانیم حرف جدیدتری به دست بیاوریم.

در روزنامه برای هر ماجرای مهمی و هر شخصیت مهمی چه مثبت و منفی پوشه داشتیم که الان به صورت رایانه‌ای گردآوری شده است. خبرهایی که در روزنامه منتشر شده بود به صورت موضوعی و منتسب به اشخاص خاص گردآوری می‌کردیم. گفتم پوشه شهدای موتلفه را آوردند و آخر این پوشه یک برگه دست نویس وجود داشت. نگاه کردم دیدم نوشته شده گزارش خبرنگار از لحظه اعدام قاتلان منصور، گزارشی که آن زمان توسط مسئولان وقت روزنامه منتشر نمی‌شود ولی شیر پاک خورده‌ای این گزارش دست نویس را در این پوشه گذاشته بود و لحظه شهادت این چهار شهید را توصیف کرده بود. ایشان به نماز می ایستند و دائم زیر لب ذکر می‌گویند و روحیه بسیار بالایی است و پزشکی که آمده نبض آنها را بگیرد می‌گوید شرایط ایشان بسیار عادی است. خداوند انشالله ارواح پاک شهیدان شهدای انقلاب، شهدای دفاع مقدس و شهدای این شهر مقدس شهدای محراب، شهدای جامعه روحانیت و امام شهیدان را با ارواح طیبه انبیا و اولیا محشور کند. ما را از سربازان واقعی امام عصر(عج) و منتظران آن حضرت قرار دهد.

/انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول