به گزارش فارس، مرکز تحقیقات و پژوهشهای الجزیره در پژوهشی به بررسی ماهیت و ساختار رابطه کشورهای بالکان با رژیم صهیونیستی پرداخته و در این ارتباط مینویسد:
برای فهم و شناخت روابط کشورهای بالکان با رژیم صهیونیستی کلید فهم و شناخت سیاست کلی و عمومی اسرائیل و استراتژی آن نه فقط در منطقه بالکان که در خاورمیانه و سیاستهای بین المللی آن است.
پیش از پرداختن به این رابطه به مهمترین بحرانهایی اشاره میشود که یهودیان بالکان با آن مواجه هستند.
شاید بتوان گفت مهمترین بحرانی که یهودیان ساکن منطقه بالکان با آن مواجه بودند، به جنگ جهانی دوم باز گردد، زمانی که یهودیان این منطقه از کشورهایشان بیرون رانده شدند تا در آلمان توسط نازیها و بدون محاکمه قتل عام شوند و همین موجب شده تا کشورهای بالکان برای پاک کردن گذشته خود، راه نزدیکی به اسرائیل را پیش گیرند.
و هم اکنون از جمله حقایق ثابت تاریخی این است که مسیحیان و بالاخص کاتولیکها که کشورهایی چون اسپانیا، پرتقال، انگلیس، فرانسه، ایتالیا، آلمان و آمریکا را شامل میشود، امروزه روابط بسیار نزدیکی با اسرائیل دارند و این موضوع به شکلی ویژه در رابطه کشورهای بالکان با اسرائیل قابل ملاحظه است.
همچنین معروف است که به رسمیت شناختن اسرائیل موضوع آسانی نبود. در ابتدا این تنها کشور آمریکا بود که موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت، پس از آن نوبت به آفریقای جنوبی رسید تا در آسیا هند اولین کشوری باشد که اسرائیل را به رسمیت میشناسد.
در میان کشورهای کمونیستی به رسمیت شناختن اسرائیل توسط شوروی عاملی شد تا کشورهای بالکان نیز این رژیم را به رسمیت بشناسند و در این بین یوگسلاوی سابق اولین کشور در این منطقه به شمار میآمد که موجودیت رژیم صهیونیستی را به رسمیت شناخت تا درپی آن کشورهایی چون بلغارستان، رومانی، آلبانی و یونان نیز آن را به رسمیت شناسند.
اما امروزه با تغییر و تحولاتی که در منطقه بالکان روی داده به نظر میرسد که باید این رابطه بار دیگر از نو مورد بازنگری قرار گیرد.
روابط اسرائیل با کشورهای منطقه جنوب شرقی بالکان
یونان و بلغارستان اولین کشورهای منطقه بالکان بودند که به اتحادیه اروپا ملحق شدند تا پس از آن آلبانی نیز به این دو کشور ملحق شود. این سه کشور از حیث شکلگیری مفهوم دولت در خود با مشکلی مواجه نبوده و درگیر چالشهایی چون ثبات اجتماعی، اقتصادی و سیاسی بسان دیگر کشورهای بالکان نبودند و همین موجب میشود تا ماهیت و ساختار رابطه آنها با اسرائیل از حیث مضمون و محتوا با دیگر کشورهای این منطقه متفاوت باشد.
یک: یونان
یونان اواخر سال 1949 اسرائیل را به رسمیت شناخت و سطح روابط دیپلماتیک بین دو کشور تا اواخر سال 1991 در پایینترین سطح خود قرار داشت و با اینکه در این سال دو طرف سفارتخانههای خود را در آتن و تلآویو گشودند، اما این رابطه به دلیل گرمی روابط اسرائیل با ترکیه که دشمن شماره یک یونان به شمار میآمد، هیچگاه گرم نشد.
مرگ «آندریاس باباندریو»، نخستوزیر یونان در ژوئن 1996 که حامی مردم فلسطین و قضیه فلسطینی بود، این امید را در دل صهیونیستها زنده کرد که روابط دو جانبه رو به بهبودی گذارد. پس از آن و با رو به سردی گراییدن روابط اسرائیل و ترکیه در سال 2010، روابط یونان و اسرائیل آشکارا توسعه و گسترش یافت.
پیش از روابط سیاسی و دیپلماتیک دو طرف روابط اقتصادی و همکاری نظامی با یکدیگر داشتند، اما حمایت باباندریو از قضیه فلسطینی موجب شد تا توافقات اقتصادی و نظامی تا سال 2007 به جوهری روی کاغذ باقی ماند. امت همانطور که گفته شد، تیره شدن روابط آنکارا-تلآویو موجب شد، اولین رزمایش مشترک دو طرف در سال 2010 در خاک یونان برگزار شود.
این روابط ادامه داشت تا اینکه «ایهود باراک»، وزیر جنگ اسرائیل در سفرش به یونان در سالجاری قرارداد گسترش همکاری نظامی بین دو طرف را امضا کند.
دو: بلغارستان
درباره روابط بلغارستان-اسرائیل همین کافی است که گفته شود، این کشور در کنار رومانی بیش از 80٪ از یهودیانی که در این کشورها به سرمیبردند، را از هولوکاست نجات داد (معادل 48 هزار یهودی) و همین موجب میشود تا روابط دو جانبه بین دو طرف بسیار عمیق و گسترده باشد.
این درحالی است که رومانی و بلغارستان همپیمان آلمان در جنگ جهانی دوم بودند و این موضوع به این دو کشور اجازه داد تا یک: از میزان زیادی استقلال در تصمیمگیری داخلی برخوردار باشند که این موضوع درباره یهودیان ساکن این دو کشور هم مصداقیت داشت.
دو: اسناد موجود ثابت میکند، عدم اعزام یهودیان بلغارستان به اردوگاههای نازیها نه به لطف حکومت وقت بلکه به لطف حزب کمونیسم این کشور صورت گرفت.
سه: شماری از نجاتیافتگان از اردوگاههای آلمانی اذعان کردند، شمار زیادی از بلغاریهایی که تحت عنوان یهودی به این اردوگاهها آورده شدند، اصلا یهودی نبودند، بلکه بلغاریهایی کمونیستی بودند که در زندانهای رژیم بلغارستان به سرمیبردند و رژیم برای خلاصی از آنها، آنان را تحت عنوان یهودی راهی آلمان کرد.
این حقایق از این جهت گفته شدند، چون پایه روابط دو طرف براساس این حقایق استوار است، فروپاشی اتحاد شوروی سابق در سال 1990 موجب شد، روابط دو جانبهای که پس از جنگ 1967 قطع شده بود، دوباره از سرگفته شود و تا حال حاضر در دو بعد اقتصادی و نظامی ادامه پیدا کند
سه: آلبانی
زمانیکه اسرائیل در سال 1948 اعلام موجودیت کرد، آلبانی به تبع از اتحاد شوروی سابق یک سال بعد این رژیم را به رسمیت شناخت، اما روابط دو جانبه هیچگاه به سطح مبادله سفیر جز در سال 1991 نرسید.
این درحالی است که باید به این نکته اشاره کرد، آلبانی از جمله کشورهای اروپایی بود که پذیرای یهودیان کشورهای همجوار بود و پاسخ این اقدام آلبانی را اسرائیل در اتحادیه اروپا داد و از عضویت آن در این اتحادیه و پیمان ناتو دفاع کرد.
اما نقطه تحول روابط آلبانی-اسرائیل را باید در به رسمیت شناختن تشکیل کشور فلسطین ملاحظه کرد، اگرچه این به رسمیت شناختن تغییری در ماهیت روابط دو طرفه به وجود نیاورد که مستحکمترین رابطه بین اسرائیل با کشوری از منطقه بالکان به شمار میآید.
به طور کلی روابط اسرائیل با کشورهای جنوب شرقی بالکان را باید به طور کلی روابطی متوازن برشمرد که منافع سیاسی بین المللی بر آن حاکم است و هریک از طرفها تلاش میکند که حمایت طرف دیگر را در قبال قضایای استراتژیک به دست آورد. بنابراین منافع مشترک بر ماهیت این روابط حاکم است.
ادامه دارد..
انتهای پیام/