به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس، امور فرهنگی زینت بخش همه مسائل شده است و دفتری در تمام سازمانها و نهادها به مسائل فرهنگی اختصاص یافته است. سازمانهای گوناگونی هم به طور خاص یدککش نام فرهنگ شدهاند و با خود باری را حمل میکنند. چه بسا که از مسیر هم خارج شده و به منزل مقصود نمیرسند و چه بسا به منزل مقصود خود هم میرسند اما هدفی که برگزیدهاند در راستای منافع ملی نیست. منافع ملی باید تعریف مشخصی داشته باشد که دستخوش تغییر مدیریتها نشود اما آنچه تاکنون تجربه کردیم تغییرات بنیادی سیاستها با جابجایی مدیران بوده است.
در این حوزهای که حوزه فرهنگ است و از آن سخن میگوییم عموما به اقدامات سطحی بسنده میشود و فقط شاید نشانی برای گزارش نویسیها باشد و در این وادی باید سخن از محافلی کنیم که از دل خود مردم جوشیدهاند و خود مردم میانهدار این راه شدهاند.
انجام کار فرهنگی از اموری است که سهل و ممتنع به نظر میرسد و نیروهای مذهبی از سالیان پیش از انقلاب اقداماتی را شکل دادند که در جریان انقلاب و شکلگیری آن موثر بوده است. مساجد به عنوان یکی از مهمترین محافل تجمعات مردمی نقش کلیدی در این راه داشتند. مساجد، هیئتهای مذهبی و پس از انقلاب پایگاههای بسیج و کانونهای فرهنگی و هنری به پرورش نیروهایی پرداختند که شاید بعد از گذشت سی سال برخی از فعالان فرهنگی به این موضوع نگاهی دارند.
مساجد پایگاه انقلاب اسلامی بودند و باید همچنان این نقش خود را حفظ کنند. در کنار فریضه نماز، پایگاه اصلی نهضت عظیم اسلامی در صدر اسلام بوده است. در پیش از انقلاب و دهه اول انقلاب مساجد پایگاه فعال برای نیروهای انقلابی بوده است، چه برای مبارزه با رژیم شاه و چه برای بسط و گسترش تفکر انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره). اما متأسفانه در مساجد فعلی این کارکرد کمتر مشاهده میشود و به مجالس ختم و گاه مولودیها بسنده میشود.
* آغاز یک حرکت فرهنگی اثرگذار از مسجدی در جنوب شهر تهران
مسجد جوادالائمه در یکی از جنوبیترین نقاط تهران هم پرچمدار حرکتی شد که از سالهای پیش از انقلاب شکل گرفت و آن هم انس با کتاب بود. کتابخانه مسجد جوادالائمه در فضایی کوچک شکل میگیرد و در مدتی کوتاه تعداد زیادی از آثار را در خود جای میدهد. امیرحسین فردی هم فردی خوشخلق و منظم بچهها را در وادی پیش از انقلاب دور خود جمع میکند.
ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان قبل از انقلاب، به طور کلی ادبیات سیاسی بود. بیشتر نویسندگان با گرایشهای سیاسی متفاوت سعی میکردند از طریق این نوع ادبیات، به افشاگری علیه رژیم شاه بپردازند و از سویی نیز خوانندگان خود را به یکپارچگی و اتحاد، جهت مبارزه دعوت کنند. تب سیاسی نویسی در فضای ادبیات داستانی کودکان و نوجوانان به قدری بالا بود که حتی رژیم شاه نیز با مأمور کردن برخی از نویسندگان وابسته به خود، از آنان میخواست که برای کمرنگ کردن نقش نویسندگان متعهد، آنها هم ادای چنین نویسندگانی را در آورند و به ادبیات سیاسی دامن بزنند.
در کتابخانه مسجد جوادالائمه(ع) نیز بحث این نوع ادبیات داغ بود و رویکرد مسئولان برای مطالعه اعضاء بیشتر معطوف به این ادبیات، البته از نوع قابلیت قبول و دینی آن بود. آنها با دلیل و منطق مانع از در غلتیدن خوانندگان علاقمند کتابخانه به ورطه ادبیات مارکسیستی و هنر الحادی میشدند.
فعالیتهای مسجد جواد الائمه در سالهای پس از انقلاب هم فعالیت خود را پی میگیرد. جوانان همچنان روی پشت بام مسجد جمع میشدند و به قصهخوانی و قصهنویسی خود ادامه دادند.
* شکلگیری یک جنبش ادبی انقلابی در پشتبام مسجد جوادالائمه
دور تازه فعالیت ادبی مسجد جوادالائمه(ع) از تابستان سال 1358 شروع شد. در این مرحله با توجه به شرایط سنی شرکت کنندگان و تحولات سیاسی، نگاه به ادبیات داستانی، با آنچه که پیش از پیروزی انقلاب بود، فرق میکرد. در این دوره، هدف، آموزش داستاننویسی و پرداختن به مؤلفهها و سازوکارهای یک داستان بود. تعدادی از علاقمندان سالهای قبل این جلسات دوباره آمدند و اسمنویسی کردند و چند نفری هم که در این مدت علایق و گرایشهای هنری و فرهنگی دیگری پیدا کرده بودند، جذب شاخههای دیگر شدند. این دوره از فعالیت جلسات داستاننویسی مسجد جوادالائمه(ع)، طولانیترین و اصلیترین دورة این جلسات بود. این جریان بیش از پانزده سال ادامه داشت، که تقریباً بدون وقفه هر دوشنبه شبها در اتاقک کوچکی که روی بام شبستان مسجد ساخته شده بود و حکم انباری و مخزن کتابخانه را داشت تشکیل میشد. طبیعی است که طی این سالها همة اعضا ثابت نمانند. برخی با توجه به توان و کشش خود مدتی ادامه دهند و دیگر شرکت نکنند و به جای آنها اعضای جدیدی جایگزین شوند، اما همیشه تعدادی پای ثابت این جلسات بودند که به آن دوام و قوام میبخشیدند و میتوان به شهید حبیب غنیپور، شهید حسن جعفربیگلو، شهید رضا بیژن فققازی زاده، علیرضا متولی، نبیاله بابایی، مجید قلیچخانی، محمدحسن حسینی، علی اصغر جعفریان.
* ایجاد پایگاهی برای یک حلقه جهادی
همزمان با دوباره تازه فعالیت داستاننویسی مسجد، حوزة اندیشه و هنر اسلامی نیز تأسیس شد، که چند نفر از مسؤلین کتابخانه از مؤسسین حوزه بودند. با تشکیل این نهاد هنری نوپا، شور و شوق خاصی در میان هنرمندان متعهد و مسلمان به وجود آمد، آنها احساس میکردند که دیگر صاحب پایگاهی شدهاند که میتوانند با گرد آمدن در آنجا و ناشیی با دیگر هنرمندان همفکر خود، رشد بکنند و از طریق هنر خود به یاری انقلاب بشتابند. تشکیل حوزة اندیشه و هنر اسلامی- که بعدها به حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی که بعدها به حوزة هنری سازمان تبلیغات اسلامی تغییر اسم یافت، تأثیر زیادی بر هنرمندان مسلمان داشت. آنها با امید و انگیزة مضاعفی شروع به کار کردند. این تأثیر در جمع نویسندگان جلسات داستان نویسی مسجد جوادالائمه(ع) نیز مشهود بود، چرا که یک سال بعد، نخستین داستان منتخب آن جلسه، با عنوان سوره بچههای مسجد با سرمایهگذاری حوزة اندیشه و هنر اسلامی منتشر شد. انتشار این کتاب، شوق نوشتن و مطالعه را در میان اعضای جلسه افزایش داد. آنها حاصل زحمات خود را به عینه میدیدند.
شرایط ادبی و هنری سالهای نخستین انقلاب، شرایط خاصی بود. بدینمعنا که هنرمندان متعهد و مسلمان، جوانانی بودند که از اوائل دهة پنجاه به هنر انقلابی روی آورده بودند. تعداد آنها به نسبت نیازی که یک انقلاب بزرگ به هنر و زبان هنری دارد، بسیار کم بود. از آن گذشته، این جوانان وراث هیچگونه هنری نبودند که جوابگوی انقلابی با ویژگیهای انقلاب اسلامی ایران باشد. تجربهای پیش رو نداشتند، نه در سطح ملی و نه در سطح منطقهای و جهانی.
از آنجایی که انقلاب اسلامی یک پدیدة منحصر به فرد بود، به همین جهت نیز هنر خاص خود را میطلبید و این زبان هنری میبایست خلق میشد. در حالی که گروههای مارکسیستی فعال در عرصه سیاست کشور که از نظر فکری مخالف انقلاب اسلامی بودند، بر انبوهی از میراث هنری، چه در سطح داخلی و چه منطقهای و جهانی تکیه داشتند و به راحتی میتوانستند عقاید خود را از این طریق بیان کنند. هنرمندان کمونیست بیش از نیم قرن در کشور ما فعال بودند و تشکیلات هنری داشتند. آنها به راحتی از جانب شوروی و کشورهای کمونیست دیگر حمایت میشدند. صاحب تجربه و ارتباطات گستردهتری بودند. به همین دلیل هم در سالهای اولیه پیروزی انقلاب، آنها توانستند فضای هنری و فرهنگی کشور را مملو از آثار خود بکنند و نبض جریانهای هنری را در دست داشته باشند. در مقابل آنها، هنرمندان مسلمان جز توکل بر خدا و تکیه بر فرهنگ اصیل اسلامی و پشتیبانی تودههای مسلمان و علمای دین، حامیان دیگری نداشتند. اصلاً موازنه معقول میان هنرمندان مسلمان و کمونیست برقرار نبود، البته جریان سومی هم در این میان بود که گرایشهای غربی، سمت و سوی لیبرالی داشتند که آنها هم دوستان انقلاب اسلامی نبودند، امام پیروزی پرشکوه انقلاب و تفکر غالب «بازگشت به خویشتن» آنها را گیج و کرخ کرده بود، اعتماد به نفس و تعادلشان را از دست داده بودند. اما جریان کمونیست با توجه به سابقة حضور خود در ایران، امید زیادی بر تغییر مسیر انقلاب و غلبه نهایی داشتند. رقیب اصلی هنرمندان مسلمانان اینها بودند، نه لیبرالها و دنبالههای آمریکا و غرب.
* «سوره بچههای مسجد» ابتکاری برای به دستگرفتن نبض ادبیات کودک و نوجوان
سوره بچههای مسجد، در مقابل نشریاتی که جریان چپ با همین سبک و سیاق منتشر و نوجوانان و جوانان مستعد را به اردوگاه خود جذب میکردند، منتشر شد. دستاندرکاران این مجموعه هنری که بر اوضاع فرهنگی و هنری کشور آگاهی داشتند، نیازها و کمبودها را شناسایی کرده بودند. چاپ دفترهای دوم و سوم بچههای مسجد، توسط علاقمندان به فعالیتهای فرهنگی در شهرها و روستاهای کشور توزیع میشد و تیراژ بالایی داشت.
با انتشار بچههای مسجد، که در واقع حاصل زحمات و تلاش چندین ساله شورای نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) بود، این گروه هویت تازهای پیدا کرد و محل توجه نویسندگان و علاقمندان به ادبیات شد. در شمارههای بعدی بچههای مسجد، از آثار نویسندگان مسجد کمتر استفاده میشد، در عوض داستان نویسندگان گمنام و تازه کار که در اندازههای چاپ تشخیص داده میشد، در مجموعه بچههای مسجد به چاپ میرسید. و این کار، طیفی از نویسندگان نوجوان و جوان را جذب بچههای مسجد میکرد.
سالها بعد، نویسندگان مسجد جوادالائمه(ع) به مطبوعات و نشریات دیگر روی آوردند و فعالیت خود را گسترش دادند. در اینجا باید روی تداوم و پایداری چندین ساله جلسات این مسجد اشاره کرد که نوع خود بیهمتاست و نظیر ندارد. یکی از علتهای استمرار جلسات، انگیزه و تعهد انقلابی و دینی اعضا بود. آنها در واقع با حضور در این جلسات، مطالعه و ممارست و نوشتنهای زیاد، خود را در یکی از سنگرهای حساس انقلاب و نظام احساس میکردند. انقلابی که خودشان در شکلگیری و پیروزی آن سهیم بودند و اکنون برای تثبیت و تداوم آن نیز میکوشیدند. به همین دلیل آن را کاری تفننی و برای سرگرمی تلقی نمیکردند. دیگر این که اعضای مزبور که از میان صدها نفر برگزیده شده بودند و به این عرصه علاقه داشتند و از حضور در جلسات و نقد و نظرها، لذت میبردند.
رفاقت دیرین اعضا و روابط عمیق آنها، یکی دیگر از علل توفیق جلسات بود. برخی از آنها از دوران دبستان وارد کتابخانه شده بودند و در سالهای نخستین پیروزی انقلاب، در حال تمام کردن تحصیلات دبیرستانی بودند، این دوستی و صمیمیتی که میان اعضا وجود داشت، در پایداری جلسات بیتأثیر نبود.
در آن جلسات، به گونهای که در کلاسهای داستاننویسی رایج است، کمتر به بحثهای نظری انتزاعی پرداخت میشد و نیز از استادی که از موضع دانای کل در آنجا ظاهر شود، خبری نبود، بار اصلی جلسات و پیشبرد بحثها، بیشتر به عهدة خود اعضا بود، آنها با تمام معلومات، صمیمانه در بحثها شرکت میکردند و آزادانه ابزار نظر میکردند. بیشتر صحبتها هم پیرامون آخرین داستانی بود که توسط یکی از نویسندگان حاضر در جلسه قرائت شده بود و بعد هم به آثار بزرگ ادبی پرداخته میشد و هر کس به تناسب بضاعت و توان خود دربارة آن صحبت میکرد.
* جلساتی با طمع چایی شهید حبیب غنیپور!
زمان ثابت نیز، یکی دیگر از رازهای ماندگاری آن جلسات بود. از همان روزهای آغاز دور تازة فعالیت جلسات، به دلیلی نامعلوم قرار شد این جلسات روزهای دوشنبه بعد از ظهر در کتابخانه مسجد تشکیل شود. روزی که در اثر حمله هواپیماهای رژیم صدام به فرودگاه مهرآباد، صدای مهیبی برخاست و شیشههای پنجره کتابخانه به شدت لرزید، یکی از اعضا سر کنجکاوی برخاست و یک لت پنجره را باز کرد و به سرو صداها گوش داد و گفت: هواپیماهای صدام فرودگاه را زدهاند. در مقابل او یکی دیگر با اعتراض گفت: پنجره را ببند و بیا بنشین، آنها کار خودشان را کردند، ما هم کار خودمان را میکنیم. البته سالهای بعد، ساعت تشکیل این جلسات، در همان روزهای دوشنبه به بعد از نماز مغرب و عشا تغییر یافت، که در این ساعات و در آن مکان محقر اما بسیار با صفا، خاطرهانگیزترین سالهای فعالیت آن جلسات شکل گرفت. در آن فضای کوچک، با سقفی کوتاه، با کتابهایی که در چهار طرف اتاقک توی قفسهها چیده شده بود، صدای غلغل سماور میپیچید و شهید حبیب غنیپور پای آن مینشست و با استکانهای تمیز برای از راه رسیدگان خسته، چای میریخت. و همراه آن قند و لبخند تقدیم میکرد. لیوان کوچکی بود که هر کس به تناسب مالی خود، هر هفت در آن پول میریخت تا صرف خرید کتابهای تازه و قند و چای جلسه بشود.
جلسات با صوت قرآن محمد ناصری آغاز میشد. با چاییهای خوش طعم شهید حبیبت غنیپور ادامه پیدا می کرد. دوستان تنگاتنگ هم مینشستند، قصه میخواندند و گپ میزدند.
جلسات تعطیل بردار نبود. حتی در شبهای سرد و یخبندان زمستان و خاموشیهای خوفناک موشکباران دشمن. زمانی که برق میرفت، چراغ گردسوز کوچکی روشن میشد که اعضا گرد آن جمع می شدند و تا پاسی از شب گذشته وگاهی تا نیمههای آن، داستان میخواندند و چراغ ادبیات انقلاب اسلامی را روشن نگه میداشتند. در همان موقع نیز اعضای جلسه، به تناوب به جبهه میرفتند و در کسوت بسیجی علیه متجاوزان میجنگیدند و در اولین فرصت خود را به مسجد میرساندند. اما از اعضای جلسه کسانی هم بودند که به جبههها رفتند و دیگر به جلسه برنگشتند، مثل شهید حبیب غنیپور، شهید رضا کیانی، شهید حسن جعفر بیگلو که جایشان برای همیشه در آن اتاقک کوچک روی بام شبستان مسجد جوادالائمه(ع) خالی مانده.
جایزه شهید غنیپور هم در دل این مسجد میروید و در یک دهه شاخه و برگ پیدا میکند.
و سخن پایانی
امروز دشمن نقش اساسی مساجد را در بیمه نمودن جوانان در مقابل هجمه های فرهنگی آنها به خوبی احساس کرده است.لذا با برنامهریزی روی عقائد و باورهای دینی جوانان با شبهه افکنی و فرقه سازیهای متفاوت سعی و تلاش در تضعیف نمودن این جایگاه و کم رنگ نمودن حضور جوانان در این مراکز را دارد.
اینجاست که نقش مساجد در خنثی سازی توطئه های دشمنان نمود پیدا می کند. تلاشهای قابل تاملی دراین راستا در سنگر مسجد صورت گرفته و میگیرد که هنوز هم جا دارد که گام های بلندتری برداریم. اگر بتوانیم جایگاه مسجد را با زندگی مردم و به ویژه با بهترین ثانیههای زندگی جوان پیوند بدهیم، به جایگاه واقعی و اثرگذار مسجد در این زمینه رسیده ایم.
انتهای پیام/و