اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

یادداشت  /  جامعه, خانواده و جوان

خانواده، شکاف نسلی و رسانه

از زمانی که انسان‌ها در نوع تعاملات خود، شیوه‌های گوناگونی برگرفتند و ارتباطات اجتماعی به صورت گسترده برقرار شد، تفاوت در درونی کردن ارزش‌ها و هنجارها، موجب جامعه‌پذیری ناهمسان گشت و شکاف نسلی نیز پدید آمد.

خانواده، شکاف نسلی و رسانه

چکیده

شکاف نسلی اگرچه امروزه بیشتر نمایان است، پدیده‏ای کهن و جزئی از زندگی بشر بوده است. از زمانی که انسان‌ها در نوع تعاملات خود، شیوه‌های گوناگونی برگرفتند و ارتباطات اجتماعی به صورت گسترده برقرار شد، تفاوت در درونی کردن ارزش‌ها و هنجارها، موجب جامعه‌پذیری ناهمسان گشت و شکاف نسلی نیز پدید آمد. تفاوت در نظام ارزش‏ها که به شکاف نسلی بین اعضای خانواده می‏انجامد، دیدگاه‏های گوناگونی به خود اختصاص داده است.

می‌توان گفت تمایزهای بین‌نسلی، پدیده‌ای متداول است که همواره در هر جامعه‌ای بین نسل‌های مختلف وجود دارد و تا اندازه‏ای دارای تعارض و کشمکش نیز هست. در مجموع، شکاف نسلی از تمایزهای قطبی و شدید بین‌نسلی حکایت دارد که صورت بیرونی آن، به شکل تعارض‏ها و کشمکش‌های نسلی بروز می‌کند. در بررسی عوامل مؤثر بر شکاف نسلی، خانواده و رسانه به دلیل اثرگذاری بر جامعه‌پذیری افراد، سهم اساسی‌ دارند. در این مقاله، نقش این دو عامل اثرگذار، یعنی رسانه و خانواده در قبال موضوع شکاف نسلی، بررسی می‏شود.

کلیدواژگان: شکاف نسلی، ارزش، هنجار، خانواده، رسانه، ارزش.

مقدمه

ارتباطات اجتماعی هر جامعه، برگرفته از ارزش‌های حاکم بر جامعه و نحوه تعامل و جامعه‌پذیری افراد آن جامعه است. در میان انواع ارتباطات اجتماعی، «ارتباط بین‌نسلی»، یعنی تعامل افراد یک نسل که در یک پدیده جمعیتی مثل سال تولد، ازدواج و...مشترکند، با افرادی از نسل جدید، ارتباطی مهم و حیاتی است؛ زیرا بر اساس فرآیند جامعه‌پذیری، در تعامل اجتماعی باید به جهت‌دهی ارتباط نسلی و در مقابل آن، به شکاف نسلی توجه کرد. در این میان، به دلیل فاصله اجتماعی و کاهش شدید تعامل بین‏فردی و بین‌‏نسلی در جوامع امروز، نقش خانواده در جامعه‌پذیری بسیار مهم است.

ظرفیت اجتماعی یادگیری در خانواده در انتقال ارزش‏ها از این نهاد به افراد، خانواده را به بستر همگرایی اجتماعی تبدیل می‏کند که نسل‌های مختلف را در خود جای می‌دهد. در عین حال، تغییرات شکلی و کارکردی خانواده، همچون تبدیل خانواده از گسترده به هسته‌ای؛ یا کاهش کارکردهای آموزشی ـ تربیتی خانواده و واگذاری برخی نقش‌های آن به دیگر نهادها، موجب تضعیف این نقش شده است.

شکاف ارزشی درون خانواده و بین نسل‌ها، زمانی اتفاق می‏افتد که انتقال فرهنگی با مشکل روبه‏رو شود. از آنجا که انتقال فرهنگی، بین انتقال کامل، یعنی بدون هیچ تفاوتی میان والدین و فرزندان، و انتقال کاملاً ناقص، یعنی بدون هیچ‏گونه تشابه بین این دو نسل، قرار دارد، اگر به هر یک از این دو شکل صورت گیرد، نوعی آسیب برای جوامع به شمار می‏آید؛ چرا که انتقال کامل، اجازه نوآوری و تغییر و واکنش به موقعیت‏های جدید را به تازه‏واردها نمی‏دهد و در این صورت، نسلی نو به مفهوم واقعی جامعه‏شناختی پدید نمی‏آید که دارای تفاوت‏ها و نگرش‏های خاص خود باشند.

انتقال ناقص هم امکان اجازه کنش هماهنگی بین نسل‏ها را نمی‏دهد. (یوسفی، 1383: 29) از دیگر عوامل جامعه‌پذیری در شکاف نسلی، هم‌گرایی یا واگرایی نهاد رسانه با دیگر نهادها همچون خانواده است. تغییرات عمده رسانه‌ای در رمزگذاری‏های جدید رسانه‌ای و رمز‌گشایی مخاطبان پویا، فعال و نوین، بر ارتباط نسل‏ها و یادگیری آنها از طریق رسانه، اثرگذار است.

تعریف مفاهیم

رسانه: به وسایل انتقال پیام‌ها از فرستنده یا فرستندگان به مخاطب یا مخاطبان گفته می‌شود که شامل روزنامه، کتاب، رادیو، تلویزیون، ماهواره، فن آوری های نوین ارتباطات و اطلاعات و اینترنت و... است. این وسایل دارای ویژگی‌هایی مانند پیام‌گیران ناآشنا، سرعت عمل زیاد و تکثیر پیام هستند. (دادگران، 1384: 6)

رسانه به هر ابزار، سازمان یا نهاد مادی و غیرمادی گفته می‏شود که حامل پیام باشد؛ به شرط آنکه پیامی که منتشر می‌کند، از مقبولیت اجتماعی برخوردار باشد و مورد پذیرش جامعه و مخاطبان قرار گیرد. (پایگاه اینترنتی محمدصادق فربد)

رسانه زمینه‏ساز ایجاد پیام و بستر انتقال آن و برقراری ارتباط بین گروه‏های انسانی است. رسانه بدون پیام، معنا و مفهومی ندارد و به واسطه پیامی که حمل می‌کند، می‌تواند انسان را در برقراری رابطه با محیط یاری رساند.

هنجار: قواعد و رهنمودهای مشترکی هستند که رفتار مناسب را در یک وضعیت معیّن مقرر می‌دارند.

هنجارها تعیین می‌کنند که مردم چگونه در شرایط معیّن، در جامعه‏ای خاص باید رفتار کنند. مانند نحوه لباس پوشیدن، نحوه ازدواج کردن و... . ارزش: هنجارهای هر جامعه، در نهایت، تجلی ارزش‌های آن جامعه است؛ یعنی عقاید مشترک اجتماعی درباره آنچه خوب، درست و مطلوب است. مانند احترام به بزرگ‏تر. (رابرتسون، 1374: 60 و 64)

شکاف نسلی: برای این واژه معادل‌های دیگری همانند گسست نسلی، انقطاع نسلی، تضاد نسلی، انسداد نسلی نیز در مقالات و کتاب‌های فارسی به کار رفته است. گسست نسلی، دور شدن تدریجی دو یا سه نسل پیاپی از یکدیگر، از نظر جغرافیایی، عاطفی، فکری و ارزشی است. (اسپاک، 1364: 259) مفهوم فاصله نسلی نیز با شکاف نسلی مترادف است و فاصله نسلی به اختلافات مهم بین دو نسل در تجربه، ارزش‌ها و هنجارها و به‌طور کلی به اختلاف و شکاف فرهنگی در خور توجه بین دو نسل، گفته می‌شود. (پناهی، 1383: 4)

جامعه‏پذیری: جریان کنش متقابل اجتماعی است که از طریق آن، انسان‏ها شخصیت خود را به دست می‌آورند و شیوه زندگی در جامعه خود را می‌آموزند. جامعه‏پذیری، نقطه اتصال ضروری بین فرد و جامعه است. هم‌چنین فرد را قادر می‏سازد که هنجارها، ارزش‏ها، زبان، مهارت‏ها، عقاید و الگوهای فکر و عمل را که همگی برای زندگی اجتماعی ضروری است، بیاموزد. (رابرتسون: 1374: 112)

تعارض نسلی: وقتی منابع هویتی، تقویت‏کننده‏ یکدیگر نباشند و پیوستگی نسلی را به دنبال نداشته باشند، زمینه ظهور و بروز تعارض نسلی فراهم می‏شود؛ به گونه‏ای که اعضای جامعه، هویت خود را در نفی و تعارض با گذشتگان خود می‌بینند. (آزاد ارمکی، 1383: 16) تعارض نسل‏ها در مظاهر فرهنگی و سلوک اجتماعی قشر‌های مختلف جامعه، به ویژه میان نسل جدید و قدیم رخ می‌دهد. (قبادی، 1382: 54)

شکاف نسلی و ابعاد آن

تمایزات بین‏نسلی، پدیده‌ای متداول است که بین نسل‌های مختلف وجود دارد و در مواقعی، دارای اندکی تعارض‌ و کشمکش‌ است، اما شکاف بین‏نسلی از تمایزهای قطبی و شدید بین‏نسلی حکایت دارد که صورت بیرونی آن می‌تواند شکل تعارض و کشمکش نسلی پیدا کند. شکاف نسلی، یکی از عمده‌ترین مؤلفه‌های اثرگذار در تحولات اجتماعی و فرهنگی دوران معاصر است؛ پدیده‌ای که خود در جریان تغییرات و دگرگونی‌های اجتماعی شکل گرفته است. این پدیده، بیشتر در جوامع در حال گذار و در جوامعی اتفاق می‏افتد که رشد سریع فن آوری داشته‏اند.

رسانه‌های جمعی، به ویژه رسانه‌های دیداری و شنیداری، به دلیل کارکردهای متنوع خود و ایجاد تغییرات پیوسته، به تدریج جای ارتباط بین‏فردی از نوع چهره به چهره را گرفته‏اند و فضای انفرادی را به جای فضای اجتماعی در خانواده حاکم می‌کنند. در نتیجه، افراد خانواده به جای گفت‏وگوی صمیمی با یکدیگر، با ابزارهای الکترونیکی ارتباط برقرار می‌کنند، ارتباطی فاقد بار عاطفی و احساسی.

یکی از عوامل مهم کاهش شکاف نسلی، پیوند اعضای خانواده‌ و وجود زمینه ارتباطات صحیح بین‌فردی است. این ارتباط زمانی به درستی برقرار می‌شود که اعضای خانواده با نوعی تفاهم و درک متقابل با یکدیگر تعامل داشته باشند. یکی از عوامل ارتقادهنده پیوند عاطفی و کاهش‌دهنده شکاف نسلی، گفت‌وگوست؛ یعنی برقراری ارتباط و تعامل کلامی با یکدیگر.

در فضای ارتباطاتی، به ویژه ارتباطات بین‌فردی، گفت‌وگو صرفاً یک رفتار عادی نیست، بلکه الگویی است که فضای عاطفی و هیجانی حاکم بر مناسبات افراد را شکل می‌دهد. گفت‌وگویی که واجد منظور ارتباطی و تعامل است، دارای دو مؤلفه و به عبارتی دارای دو مهارت است: مهارت گوش دادن و مهارت هم‌دلی. با بهره‌گیری مناسب از این دو مهارت می‌توان جریان ارتباطی گفت‌وگو را در جهت تفاهم و درک متقابل، به راه انداخت.

نهاد خانواده، اساسی‌ترین و نخستین نهاد اجتماعی است. «این نهاد، نظامی است که روابط جنسی و تجدید نسل انسانی را در جامعه سامان می‌دهد. متداول‌ترین صورت آن اجتماعی است از زوج زن و شوهر که با یا بدون فرزندشان، یک واحد خانوار را تشکیل می‌دهند. نهادهای فرعی وابسته به آن عبارتند از: نامزدی، ازدواج (تک‌همسری، چندهمسری)، روابط خویشاوندی نسبی یا سببی، صلبی یا رحمی». (نیک‌گهر، 1383: 186)

کارکرد هماهنگ نهادهای اصلی جامعه و وابستگی متقابل آنها، برای دوام و بقای فرهنگ و جامعه امری حیاتی است. هیچ نهادی خودبسنده نیست و نمی‌تواند به تنهایی به حیات خویش ادامه دهد. هر نهادی به درجات متفاوت بر نهادهای دیگر اثر می‌گذارد و به‌طور متقابل از همه آنها اثر می‌پذیرد. (همان: 187)

ازاین‏رو، در بررسی شکاف نسلی باید هم به نهاد خانواده و هم به نهاد رسانه، به عنوان دو نهاد اثرگذار توجه کرد. نقش خانواده در این زمینه دوگونه بیان می‏شود: 1. نقش غیرمستقیم خانواده در آموزش جامعه‏پذیری یا اثرگذاری آن؛ 2. نقش مستقیم خانواده در شکاف یا وابستگی نسلی.

برای درک بهتر اثرگذاری خانواده، به کارکردهای آن اشاره می‌شود:1. نظام بخشیدن به رفتارهای جنسی و تولید مثل؛ 2.جای‌گزین کردن اعضا؛3. مراقبت و نگه‌داری از کودکان، معلولان و سالمندان؛4. اجتماعی کردن کودک (جامعه‌پذیری)؛ 5. حمایت عاطفی؛6. تثبیت جایگاه اجتماعی؛ 7. فراهم کردن امنیت اقتصادی.با دقت در تک‌تک وظایف و مسئولیت‌ها یا کارکردهای خانواده، درمی‌یابیم که رسانه‌ها یا اثر مستقیم یا غیرمستقیم بر فعالیت‌های خانواده، خواهند داشت. (رابرتسون، 1374: 315)

برخی نظریه‏ها درباره شکافی نسلی

به اعتقاد بسیاری از صاحب‏نظران، موضوع شکاف نسلی تا پیش از پیدایش جامعه صنعتی، مسئله‏ای در خور توجه نبوده و حتی پیش از قرن بیستم، امری آشکار که مسئله‏ای اجتماعی تلقی بشود، نبوده است. در گذشته علل بسیاری، مانند اختلاف بسیار ناچیز در شرایط، مراتب و موقعیت‏های اجتماعی گروه‏های سنی مختلف، رعایت اصل احترام به بزرگ‏ترها، انتقال طبیعی فرهنگ و رسوم جوامع به نسل‏های پسین بدون هرگونه جهش، وجود الگوهای واحد اندیشه و تفکر و رفتار در نسل‏ها، سبب می‏شد تغییرات بسیار کند و بطئی باشد. (شفرز، 1383: 40)

پس از جنگ جهانی دوم و در پی روند نوسازی جهانی در عرصه سیاسی، اقتصادی و اجتماعی، کشورهای در حال توسعه به شدت رشد کردند و در این راستا، تحولات اجتماعی بسیاری، نظیر جنبش‌ها و انقلاب‏های اجتماعی را سپری کردند. در پس این تحولات ساختاری آشکار و ملموس، تحولات ذهنی و ناملموس، در لایه‏های زیرین اجتماع صورت گرفت که نتیجه آن، تغییر موقعیت اجتماعی نسل‌ها، به ویژه نسل جوان بود.

درگیری تقابل شرایط اجتماعی مدرن، در پی رشدیافتگی پس از جنگ جهانی دوم، با شرایط ما قبل مدرن، به همراه افزایش آگاهی مردم از وضعیت خود و جوامع دیگر و توانایی بالقوه در نسل‏های جدید، همگی سبب شد نگرش‏های جدیدی در نسل جوان پدید آید. در نتیجه، شکاف نسلی به عنوان پدیده مهم خودنمایی کرد.

دیگر نمی‏توان تفاوت‏های طبیعی بین نسل‏های قدیم و جدید را امری عادی تلقی کرد. این برداشت که نسل امروزی بسیار عمیق‏تر از نسل‏های گذشته می‏فهمد و در پی تغییر است و توانایی بیشتری دارد، یک واقعیت آشکار است. بنابراین، می‏توان گفت که مسائل نسلی، مسئله مشترک جهان امروز، به ویژه جوامعی است که شتاب و سرعت تغییرات اجتماعی در آنها بیشتر است. بر این اساس، به چند نظریه مهم اشاره می‏شود.

مانهایم معتقد است که نسل، یک موجودیت اجتماعی است، نه یک ضرورت بیولوژیکی. پیدایش نسل اجتماعی، با تغییر اجتماعی و سرعت آن مرتبط است و در وضعیتی که تغییرات، کند و آهسته و کمیاب باشد، یک نسل مجزا و تازه ظاهر نمی‏شود، بلکه فقط هنگامی که حوادثی زیاد و سریع رخ دهند، به‌طوری که یک گروه نسلی بر حسب آگاهی تاریخی ـ اجتماعی خود متمایز شوند، می‏توان از یک نسل جدید صحبت کرد. (اسکات و شرمن، 1995: 359)

از نظر مانهایم، نسل، محور و محمل انتقال و تداوم جهت‏گیری‏های فکری و فرهنگی جدیدی است که در بستر اجتماعی و تاریخی ویژه‏ای که هر نسل معیّن در آن رشد کرده، ریشه دارد. این جهت‏گیری به صورت اهداف، نیت‏ها و راه‏حل‌های نو برای مشکلات حیاتی جامعه، به صورت تکامل و ظهور یک «سبک نسلی» ظاهر می‏شود. (رمپل، 1965: 55 ـ 56) مانهایم افرادی را که در نسل‏ها بر اساس تجربه‏های مشترک دارای دیدگاه مشترک هستند، از افرادی که این وضعیت را ندارند، متمایز و از آنها به عنوان «واحدهای نسلی» یاد می‏کند. (آزاد ارمکی، 1383: 28)

در واقع مانهایم، نسل را یکی از شکل‏های مهم زندگی جمعی و یکی از واحد‌ها و گروه‏های اجتماعی می‏داند که اهمیتی در حدود طبقه و قشر اجتماعی دارد. وی معتقد است که ارزش‏ها فرآورده‏های ساختگی نیستند، بلکه ارزش‏ها با پیدایش نسل‏های جدید در داخل جریان‏های زندگی بشر که به صورت تدریجی پدید می‏آیند، ظاهر می‏شوند و هنگامی تولید می‏شوند که واقعیت‏های اجتماعی در حال رشد، مسائل جدیدی را به جریان‌های فکری عرضه می‏کنند، تولید می‏شوند. (رمپل، 1965: 55)

به نظر مانهایم، ارزش‏های جدید، فرآورده حتمی دو جریان تغییر اجتماعی کلان هستند: 1. جریان ظهور نسل‌های جدید؛2. جریان توسعه و تحول اجتماعی که مسائل پیش‏بینی نشده و جدید را در مقابل جریان‏های فکری حاکم قرار می‏دهد و در واقع، پارادایم جدیدی برای تحلیل می‏طلبد. از نظر مانهایم ارزش‌ها و تفکرات، متغیری وابسته و در عین حال مستقل به شمار می‏آیند. آنها از یک سو، وابسته به اوضاع اجتماعی و تاریخی دوره‏های متفاوت هستند

از سوی دیگر، به عنوان متغیر مستقل، امکان نوسازی و ارزش‏گذاری مجدد به رویه‏های فکر و عمل موجود، و تولید سبک‏های جدیدتر زندگی را به صورت تدریجی و ترکیبی فراهم می‏سازند. به این ترتیب، راه تغییر اجتماعی را هموار می‏کنند. مانهایم معتقد است که سنتز ارزش‏های قدیم و جدید در هر دوره، موجب تعارض‏ها جدی نسلی می‏شود، به‌طوری که نظام آموزشی جدیدی نیاز است تا نسل‏های گذشته را با تغییرات فرهنگی هم‏نوا سازد. (همان)

بوردیو، مسئله نسل‏ها، روابط نسلی و تضاد و تقابل نسل‏های مختلف را، از دیدگاه کلان و در چارچوب نابرابری و تضاد اجتماعی تحلیل می‏کند و به بررسی روابط و تعارض‏های نسلی در زمینه‏های اجتماعی ـ اقتصادی و فکری ـ فرهنگی می‏پردازد.

به اعتقاد بوردیو، در دوران معاصر، شکاف نسل‏ها، شکاف افقی است و در میدان‏های مختلف اجتماعی، اعم از نهادی یا غیرنهادی، رویارویی جوانان و افراد مسن، در عمل از تعارض بین افرادی با جایگاه‏های گوناگون قدرت و ثروت حکایت دارد. به نظر او تقسیم‏بندی براساس سن و به صورت پیر و جوان، تقسیمی خودسرانه است و در تمام جوامع، این نوع تقسیم‏بندی نسل‌ها تنش‏زا می‏باشد. (بوردیو، 1984: 143)

وی معتقد است که تقسیم بر اساس قدرت و طبقه‏بندی براساس سن، همانند جنسیت و طبقه، در واقع در پی ایجاد نظمی است که در آن، هر کس سر جای خودش قرار گیرد. بنابراین، رابطه میان سن اجتماعی و سن بیولوژیک، رابطه‏ای پیچیده است.

به نظر بوردیو، سن یک واقعیت بیولوژیکی است که از نظر اجتماعی دستکاری، و مقاصد خاص از آن استفاده یا سوءاستفاده می‏شود. (همان: 144 ـ 145) با مقایسه کلی دو دیدگاه مانهایم و بوردیو، می‏توان گفت که رویکرد مانهایمی، تحلیلی تاریخی و ذهنی از پدیده شکاف نسلی به دست می‏دهد که تأکید آن بر تجارب ویژه، آگاهی و ذهنیت نسلی به عنوان اسباب اصلی تضاد پایدار در افکار و ارزش‏ها در سطح نسل‏هاست.

رهیافت دوم (بوردیو)، با تحلیلی ساختاری و عینی، در ریشه‏یابی شکاف نسلی بر توزیع امکانات، منابع و موقعیت نابرابر نسل‏های مختلف از نظر برخورداری یا محرومیت‏های اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تأکید دارد.اینگلهارت درباره دگرگونی ارزشی، پیش‏بینی می‏کند که جای‌گزینی جمعیت نسل جدید، به تدریج به جابه‏جایی بلندمدت ارزش‏های مادی با ارزش‏های فرامادی خواهد انجامید.

این نظریه نه تنها پیش‏بینی جهتِ دگرگونی در آینده، بلکه دامنه آن را نیز امکان‏پذیر می‏کند؛ با توجه به این امر که جای‌گزینی نسلی تنها عامل درگیر نیست؛ بلکه مؤلفه‏ای مهم در دگرگونی ارزشی به شمار می‏رود. (آزاد ارمکی، 1383: 25)

گیدنز، نسل‏ها را مثل همه سنت‏های اجتماعی که در طول زمان به وجود می‏آیند، در نظر می‏گیرد. از نظر او تمایز بین نسل‌ها در واقع، نوعی به شمار آوردن افراد در جامعه‏ای ماقبل مدرن است؛ یعنی هر نسلی در واقع نوعی به شمار آوردن تیره‏ای از آدمیان است که زندگی فردی را در مقطعی از انتقال‏های گروهی جای می‏دهد. با این حال، در عصر جدید، مفهوم نسل رفته‏رفته فقط در برابر پس زمینه‏ای از زمان استانداردشده معنا می‏یابد. (همان: 31)

به نظر می‏رسد از دیدگاه گیدنز، تلقی از نسل در جوامع سنتی و مدرن نیز متفاوت است. در جوامع سنتی، هر نسل به میزان زیادی شیوه‏های زندگی گذشتگان خود را از نو کشف می‏کند و با بازسازی و نوسازی آن، به شکل و شیوه‏ای جدید به آن عمل می‏کند، اما در عصر جدید این کار مفهوم خود را از دست داده است. (گیدنز، 1379: 207)

در نظریه گیدنز، درباره نسل، سه عنصر اساسی لحاظ شده است: اول اینکه او به عنصر زمان توجه خاصی دارد: دوم اینکه او جامعه را بسیار فرّار می‏داند، به‌طوری که سنت‏های جامعه اجازه در پیش گرفتن سنت‏های گذشته را نمی‏دهد؛ سوم اینکه او همواره بر مرخص شدن از گذشته برای انتخاب شیوه‏های فعالانه‏تر و مدرن‏تر تأکید دارد. (آزاد ارمکی، 1383: 32)

وایت معتقد است حوادث بسیار مهم و تکان‏دهنده در هر جامعه در هر برهه‏ای از زمان، نسل‏های تاریخی خاصی را شکل می‏دهد؛ فرصت‏هایی طلایی که در آن، جمعی تحت تأثیر مشترک یک حادثه قرار می‏گیرند و همه تمرکزها و نگاه‏ها را متوجه خود می‏کند. این افراد مشترک، یک حافظه مشترک تاریخی درباره سرنوشت خود در جریان آن حادثه یا واقعه دارند. این مجموعه مشترک، یادآور یک نسل است.

وایت در کتاب خارج از دهه شصت بیان می‏دارد که نسل به واسطه بعضی وقوع برخی حوادث، ساخته می‏شود؛ مانند: ـ واقعه فراموش‏نشدنی مثل جنگ شهری، مصیبت طبیعی یا خودکشی رهبر سیاسی یا هر حادثه سیاسی؛ـ عوامل سیاسی یا فرهنگی مهم که بیانگر واقعه فراموش‏نشدنی است؛ـ تغییر ناگهانی در ساختار جمعیت که زمینه‏ساز توزیع جدید منابع جدید است؛ـ شکل‏گیری فاصله طبقاتی جدید. (همان: 1383: 36 ـ 4)

تغییر کارکردها در خانواده و شکاف نسلی

بررسی‌ها نشان می‏دهد در برخی کارکردهای خانواده تغییرات اساسی رخ داده، یا برخی کارکردها به نهادهای دیگر انتقال یافته است. «هم‌زمان با صنعتی شدن روزافزون جوامع در طی دو قرن اخیر، تغییرات جهانی عمده‌ای در الگوهای خانواده به وقوع پیوست. تغییراتی که موجب دگرگونی عمیق در تعهد و علاقه مردم، نسبت به هم گردیده است.

امروزه مردم توجه کمتری به مسئولیت خود در قبال خانواده گسترده و توجه بیشتری به نیازهای خود و اعضای خانواده (خانواده هسته‌ای) نشان می‌دهند». (رابرتسون، 1374: 32) به‌طور خلاصه می‌توان گفت خانواده هسته‌ای به این دلایل، با ویژگی‌های نوین زندگی همراه‏تر است: 1. تحرک جغرافیایی؛ 2. تحرک اجتماعی؛ 3. کاهش کارکردهای خانواده؛ 4. مزایای خانواده کوچک (به لحاظ تعداد افراد)؛ 5. فردگرایی. (همان: 321)

تمامی این عوامل، هم بر نهاد خانواده و هم بر ارتباط و تعامل یا شکاف نسلی مؤثرند. فاصله جغرافیایی میان افراد و درون یک شبکه خانوادگی گسترده، تحرکات شغلی و اجتماعی و تغییرات پایگاه و نقش اجتماعی، تغییرات کارکردی خانواده و تبادل این کارکردها با نهادهای دیگر، تأکید بر زندگی آسان و چابک و پردرآمد فردی یا هسته‌ای، و فردگرایی برخاسته از این نوع زندگی، از دلایل اثرگذاری تغییر کارکرد خانواده بر شکاف نسلی است.

در اینجا نقش رسانه‏های جمعی برای جلوگیری از تغییر کارکردهای خانواده از سویی، و تلاش برای آشنایی مسئولان و مردم با مسائل مربوط به تغییر کارکردها و به دنبال آن تشدید شکاف نسلی، از سوی دیگر، دارای اهمیت است.

شکاف نسلی از دیدگاه اسلام

با توجه به جامعیت دین اسلام و اینکه اسلام تنوع میان انسان‌ها را تأیید و آن را در راستای اراده الهی قلمداد کرده است، نمی‌توان نظر اسلام را نافی پدیده شکاف نسلی دانست. خداوند درباره تنوعی که از ابعاد مختلف میان انسان‌ها وجود دارد، فرموده است: «وَقَدْ خَلَقَکُمْ أَطْوَارًا؛ و به تحقیق، خداوند شما را به حالات و هیئت‌های مختلفی آفرید». (نوح: 14)

علامه طبرسی این آیه را نشانه وجود تفاوت و تنوع بین انسان‌ها در ابعاد و سطوح مختلف، ارزیابی کرده است. (طبرسی،1380: 270) روایات اسلامی درباره تربیت اولاد منطبق با آداب روزگار خودشان نیز ناظر بر پذیرش شکاف نسلی در برخی سطوح است.

از حضرت علی علیه السلام نقل شده که فرموده‌ است:«لا تَقسِروا اَولادَکُم عَلی آدابِکُم، فَاِنَّهُم مَخلوقونَ لِزَمانٍ غیرزَمانِکُم؛ فرزندانتان را محدود به آداب خود نکنید؛ زیرا ایشان برای روزگاری غیراز روزگار شما آفریده شده‌اند». (تنکابنی، 1377: 110) در این روایت، از محدود شدن تربیت فرزندان به آدابی که والدین، خود بر آن اساس تربیت شده‌اند، نهی گردیده و درباره علت آن به مقتضیات زمانی اشاره شده است. بر همین اساس می‌توان نتیجه گرفت که در اسلام، وجود شکاف نسلی در برخی سطوح، تأیید شده است. البته باید در نظر داشت که اسلام، همه چیز را تابع مقتضیات زمانی نمی‌داند و بر این اساس، قوانین به دو دسته ثابت و متغیر تقسیم می‌شود.

شهید مطهری در این باره ‌گفته است: یکی دیگر از خصوصیات دین اسلام که اهمیت فراوانی دارد، این است که برای احتیاجات ثابت بشر، قوانین ثابت و برای احتیاجات متغیر وی، وضع متغیری در نظر گرفته است. برخی از نیازها، چه در زمینه فردی و شخصی و چه در زمینه‌های عمومی و اجتماعی، وضع ثابتی دارد و در همه زمان‌ها یکسان است.

آن نظامی که بشر باید به غرایز خود بدهد و آن نظامی که باید به اجتماع خود بدهد، از نظر اصول و کلیات، در همه زمان‌ها یکسان است... قسمتی دیگر از احتیاجات بشر، احتیاجات متغیر است و قوانین متغیر و ناثابتی را ایجاب می‌کند. اسلام درباره این احتیاجات متغیر، وضع متغیری در نظر گرفته است؛ از این راه که اوضاع متغیر را با اصول ثابتی مربوط کرده است و آن اصول ثابت در هر وضع متغیری قانون فرعی خاصی را به وجود می‌آورد. (مطهری، 1378: 118)

•  جامعه‌پذیری، رسانه و شکاف نسلی

دانشمندان علوم اجتماعی، «اجتماعی شدن» را فرآیندی می‌دانند که در آن فرد شیوه‌های رفتاری، باورها، ارزش‌ها، الگوها و معیارهای فرهنگی خاص جامعه را یاد می‌‌گیرد و آنها را جزء شخصیت خود می‌سازد. بنیادی‌ترین بخش اجتماعی کردن در دوران کودکی روی می‌دهد اما این روند در سراسر عمر آدمی ادامه می‌یابد. اجتماعی کردن دارای دو نقش اساسی است:

اول ـ از نظر فردی، استعدادهای بالقوه فرد را شکوفا می‌کند و امکانات رشد شخصیت و تبدیل فرد به شخصی اجتماعی را فراهم می‌آورد؛

دوم ـ از نظر اجتماعی، فرآیندی است برای انتقال ویژگی‌های فرهنگی یک جامعه از نسلی به نسل دیگر و فراهم آوردن امکان تعامل و استمرار فرهنگ و نیز تربیت افراد برای ایفای نقش‌ها و به دست آوردن پایگاه‌های مختلف اجتماعی. (قنادان و همکاران، 1375: 94)

جامعه‌شناسان دو عامل اجتماعی کردن را از یکدیگر متمایز کرده‌اند:

الف) اجتماعی کردن نخست که خانواده و گروه‌های هم‌سالان را دربرمی‌گیرد؛

ب) اجتماعی کردن دوم که شامل مدرسه و رسانه‌هاست. (همان: 103 و120) رسانه‌های همگانی یکی از عوامل بسیار مهم اجتماعی کردن هستند. روزنامه‌ها، نشریات ادواری، مجلات، به ویژه تلویزیون و رسانه‌های نوین ماهواره‌ای و الکترونیک و دیجیتالی، هر روزه مورد استفاده وسیع گروه‌های مختلف اجتماعی، از جمله کودکان، نوجوانان و جوانان قرار می‌گیرند و نگرش و عقاید آنها را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

در تحقیقات فراوان، تأثیر برنامه‌های رسانه‌ای بر نگرش‌های کودکان و بزرگ‏سالان، تحلیل شده است. اگرچه هنوز نتیجه بیشتر این تحقیقات قطعی نیست، نمی‌توان انکار کرد که رسانه‌های جمعی انواع گوناگونی از اطلاعات و محتوا (به ویژه هنجارها و ارزش‌ها) را انتقال می‌دهند. (گیدنز، 1377: 88)

رسانه‌ها به عنوان فراهم‏کنندگان چارچوب‌های تجربه برای مخاطبان، نگرش‌های کلی فرهنگی برای تفسیر اطلاعات را در جوامع امروزی برای افراد ایجاد می‌‌‌کنند. هم‌چنین رسانه‌ها شیوه‌های زندگی اجتماعی افراد را تفسیر می‏کنند و به آن واکنش نشان می‌دهند و آنها را با کمک نظم دادن به تجربه‏شان از زندگی اجتماعی، قالب‌ریزی می‌کنند. (همان: 479) بنابراین، در جریان جامعه‌پذیری کودکان، نوجوانان و جوانان، رسانه‌ها نقشی اساسی دارند.دنیس مک کوئیل، ارتباط جمعی را فرآیندی جامعه‌گستر و رسانه‌ها را میانجی روابط اجتماعی می‌داند.

وی معتقد است، همان‌طور که از واژه «media» یا رسانه برمی‌آید، رسانه‌های جمعی از چند لحاظ میانجی هستند. یکی اینکه بیشتر اوقات میان ما به عنوان دریافت‏کننده و آن بخش از تجربه بالقوه‌ای که خارج از ادراک یا تماس مستقیم ماست، قرار می‌گیرند؛ دوم، ممکن است میان ما و دیگر نهادهایی که با آنها سر و کار داریم (قانون، صنعت، دولت و غیره) قرار گیرند؛ سوم، امکان دارد پیوندی میان این نهادهای گوناگون ایجاد کنند؛ چهارم، رسانه‌ها مجراهایی هستند که از طریق آنها دیگران با ما و ما با دیگران ارتباط برقرار می‌کنیم؛ و پنجم اینکه غالباً رسانه‌ها با فراهم آوردن اسباب و لوازم، به ادراک ما از دیگر گروه‌ها، سازمان‌ها و رویدادها شکل می‌دهند. (مک کوئیل، 1382: 83)

به نظر مک کوئیل، «نهاد رسانه به کار تولید، بازتولید و توزیع معرفت به معنای وسیع آن، یعنی نمادهایی یا مرجع‌هایی معنی‌دار و قابل تجربه در جهان اجتماعی اشتغال دارد. این معرفت، ما را توانا می‌سازد تا به تجربه خود معنا ببخشیم؛ به دریافت‌های ما از این تجربه نظم و نسق می‌دهد و ما را یاری می‌کند تا معرفت‌های گذشته را محفوظ نگه داریم و به درک امروزین خود استمرار بخشیم». (همان: 81 و 82)  از آنجا که درک صحیح از ارزش‌های انسجام اجتماعی در جلوگیری از شکاف نسلی مؤثر است، رسانه‌ها با آموزش و تأکید بر ارزش‌های ملی، بر ثبات و وفاق و دوری از شکاف نسلی اثرگذارند.

مفهوم شکاف نسلی به چگونگی تداوم فرهنگی یک جامعه از نسلی به نسل دیگر مربوط می‌شود. اگر در فرآیند اجتماعی کردن کودکان، نوجوانان و جوانان، فرهنگ جامعه تا حد مطلوبی از نسلی به نسلی دیگر منتقل شود و بازتولید فرهنگی به بهترین شکل صورت پذیرد، میزان اشتراک فرهنگی دو نسل بالا می‌رود. در نتیجه، اختلاف چشم‌گیری میان دو نسل به وجود نمی‌آید و بین دو نسل جدید و قدیم تفاهم برقرار می‌شود. نسل جدید نیز دچار بحران هویت نمی‏شود.

در مقابل، اگر فرآیند اجتماعی کردن به علل داخلی و خارجی، ناقص صورت گیرد و فرهنگ جامعه در حد مطلوبی به نسل بعد منتقل نشود، تداوم فرهنگی جامعه دچار مشکل می‌شود و بین نسل جدید و قدیم شکاف می‌افتد. (پناهی، 1383: 2) البته عوامل اجتماعی متعددی بر دور شدن نسل‌ها از یکدیگر و بروز شکاف نسلی اثرگذار هستند که در این میان، وسایل ارتباط جمعی نقش بارزی دارند.

رسانه و اثرگذاری بر شکاف نسل‏ها

رسانه‌ها به عنوان نهادی اثر‌گذارو فراگیر، نقش مهمی در تغییرات اجتماعی دارند. دیوید رایزمن در کتاب انبوه تنها سیر تحول و دگرگونی‏ جوامع را ناشی از تحول ارتباطات و وسایل ارتباطی می‌داند. وی سیر زندگی بشر را به سه دوره تقسیم، و در این دوره‌ها، به نقش رسانه‌ها در تغییر سنت‌ها و ایجاد شکاف نسلی اشاره کرده است:

دوره اول، دوره سنت راهبر است. در این دوره، سنت‌ها فرهنگ را انتقال می‌دهند و هر نسل پیوند خود با نسل‌های پیشین را از طریق اشتراک سنن بازمی‌یابد و وحدت و هویت اقوام انسانی (نسل‌های انسانی) تأمین می‏شود. (رابرتسون، 1372: 131) به عبارتی در دوران سنت راهبر، یک نوع ساخت اجتماعی مبتنی بر سنت، رفتار بشر را یکنواخت و قابل پیش‌بینی می‌کند و به او آرامش و ثبات می‏بخشد.

ارتباطات در این دوره چهره به چهره است. (مهدی‌زاده، 1380: 24) رایزمن بر این باور است که تربیت فردی در مرحله نخست، از طریق حماسه‌ها، افسانه‌ها و اسطوره‌ها شکل می‌گیرد که به صورت شفاهی به فرد منتقل می‌شود. این نوع تربیت، هم‌زمان، هم سنت‌ها را متذکر می‌شود و هم نشان می‌دهد چه‌طور قهرمانان بزرگ و استثنایی، می‌توانند جاودانه شوند. (دادگران، 1384: 86)

دوره دوم، دوره درون راهبر است. این دوره با کاهش تدریجی اهمیت سنت‌ها آغاز می‏شود، و با کاهش تشابهات در رفتارها و اعمال ادامه می‏یابد. در این دوره، افراد جامعه از الگوی یکسانی در حیات اجتماعی پیروی نمی‌کنند. هم‌چنین فردگرایی گسترش می‌یابد و انسان بار مسئولیت و عمل خود را به دوش می‌گیرد.

رایزمن این دوران را دوران التهاب، هراس و سرزنش‌های بی‌پایان می‌داند. (رابرتسون، 1372: 131)

در این مرحله، انتقال میراث فرهنگی، از طریق نوشتار، به ویژه چاپ و مکتوبات که انگاره‌های فردی را رواج می‌دهند، صورت می‌گیرد؛ در حالی که اسطوره‌ها و حماسه‌ها با حلقه زدن بر گرد اجاق قبیله بازگو می‌شد و سینه به سینه از نسلی به نسل دیگر انتقال می‏یافت. نسلِ از درون هدایت‏شده کتاب، خود را در انزوا و در خلوت یا در گوشه‌ای از اتاق خود می‌خواند. (دادگران، 1384: 86)

دوره سوم، دوره دگر راهبر است. این دوره، دوره ظهور وسایل ارتباط جمعی است و هدایت از راه دور و بحران هویت، از ویژگی‌های آن است. در این دوره، عده‌ای با استفاده از قدرت جادویی وسایل ارتباط جمعی، مردم را تحت تأثیر قرار می‌دهند.

انسان در این دوره در پی نابود کردن روابط سنتی و پابرجای خانوادگی، خویشاوندی، همسایگی و وسایل ارتباط جمعی و دوستی‌های قدیم است و در برابر رسانه‌ها و گردانندگان ‌قدرتمندش و هم‌چنین وسوسه‌های آن، بسیار آسیب‌پذیر است. به عقیده رایزمن این دوره در تاریخ انسان، با عنوان دوره‌ای ثبت خواهد شد که در آن، رسانه‌ها و گردانندگان آنها الگوهای حیات اجتماعی را می‌سازند. (رابرتسون، 1383: 131)

به عبارتی این دوران، ناشی از تمدن ارتباط جمعی و پیدایش ابزارسالاری است. در این دوره ذهنیتی جدید در انسان به وجود می‌آید که موجب از خود بیگانگی وی می‌شود. در این مرحله فرهنگ بلعیده می‌شود. (مهدی‌زاده، 1380: 24)رسانه‌ها افراد را می‌سازند؛ آن هم نه در میان جمع خانواده یا در گوشه عزلت، بلکه در میان گروه دوستان و هم‌سالان. تأثیر آموزشی رسانه‌ها در تمام طول حیات انسان تداوم می‌یابد و رسانه‌هایی مانند تلویزیون، رادیو و (و فن آوری های نوین ارتباطات و اطلاعات) پیوسته افراد کلیشه‌ای و یک شکلِ تنها را هدایت می‌کنند و رفتار آنها را نظم می‌بخشند. (دادگران، 1384: 86 و 87)

دانیل لرنر از مدافعان این رویکرد است که رسانه‌ها ارزش‌های سنتی در جوامع را تغییر می‏دهند و ارزش‌های مدرن را جای‌گزین می‏کنند. وی در کتاب گذر از جامعه سنتی؛ نوسازی خاورمیانه، نوشته است که این کار با بالا رفتن انتظارها و توقعات، باز شدن افق‌ها، توانا شدن مردم به تخیل ورزیدن و تمایل به جای‌گزینی شرایط زندگی بهتر برای خود و خانواده، عملی می‌شود. (مک کوئیل، 1382: 144)

لرنر بر این باور است که ورود به جامعه مدرن، مستلزم همراهی ملی یکپارچه، ارتباط با بازارهای ملی و بین‌المللی، ایجاد انگیزه برای تقاضای کالاها و خدمات مدرن، خارج کردن منابع توسعه، از بحران و گسترش روش‌ها و ارزش‌های نوین در زمینه‌ تغذیه، تنظیم خانواده، بهداشت، تولید کشاورزی و صنعتی در زندگی شهری و روستایی است. برای تحقق این هدف، تحرک روانی در سطح فردی و اجتماعی ضروری است و رسانه‌ها مناسب‌ترین و مؤثرترین ابزار تغییر نگرش‌ها، ارزش‌ها و رفتارها، و به بیان دیگر ابزار ایجاد تحرک فردی و اجتماعی هستند. (

فرقانی، 1380: 49) آنها پدیده‌ای با عنوان «تحرک روانی» یا پدیده دیگری با عنوان «بیگانگی عاطفی» به وجود می‏آورند که لرنر آن را به مثابه امتیازی روانی در نوسازی، مؤثر می‌داند. بیگانگی عاطفی، در نظر لرنر، به معنای قدرت تطابق با محیط سرشار از دگرگونی است.

بنابراین، وسایل ارتباط جمعی، اولاً درک وضعیت‌های مختلف را آموزش می‏دهند؛ ثانیاً با برانگیختن تخیل افراد آنها را به جای کسانی قرار می‏دهند که کارگردان قضایا هستند. این وسایل هم‌چنین تجارب جدید مختلفی به وجود می‏آورند که لرنر آنها را عوامل افزایش تحرک روانی می‌داند. (روشه، 1366: 232 و 233)

صاحب‏نظران، هم‌چنین از آثار دوگانه و متناقض گسترش ارتباطات جمعی بر وحدت نمادین جامعه سخن گفته‏اند. از یک‏سو، گسترش مطبوعات، رادیو و تلویزیون، ویدئو، شبکه‌های اطلاع‌رسانی و غیره می‌تواند باعث تحکیم وحدت نمادین شوند. از سوی دیگر، همین رسانه‌ها به همراه ماهواره‌هایی که برنامه‌های تلویزیونی کشورهای مختلف را پخش می‏کنند، می‌توانند اسباب تضعیف وحدت نمادین جامعه را فراهم آورند.

با گسترش ارتباطات از راه دور و از بین رفتن فواصل زمانی و مکانی، غلظت نمادی و اطلاعاتی محیط‌های کنونی افزایش یا توصیف‌ناپذیر یافته است؛ به‌طوری که این غلظت را به هیچ صورت نمی‏توان با غلظت نمادی محیط‌های نیم‏قرن گذشته جوامع مقایسه کرد. به عبارت ساده‌تر، شهروندان جوامع معاصر، به ویژه جوامع پیرامون، نه تنها در معرض مستقیم سمبولیسم شناختی و سمبولیسم اظهاری بیگانه قرار گرفته‌اند، بلکه هدف بمباران نمادین آنها نیز هستند. (چلبی، 1375: 139)

مارتین سگالین در کتاب جامعه‌شناسی تاریخی خانواده تأکید می‌کند که امروزه در کنار تفکیک جغرافیایی حوزه‌های کار و سکونت، ناپدید شدن روابط همسایگی، وجود مادران شاغل و متخصصان مسئول مراقبت از اطفال، و تأثیر تلویزیون، از جمله عواملی هستند که به ایجاد شکاف بین دنیای کودکان و بزرگ‏سالان کمک می‌کند. (سگالین، 1373: 83)

رونالد اینگهارت، معتقد است که تغییر ارزشی، روندی است که از نسلی به نسل دیگر رخ می‌دهد؛ نه به‌طور مداوم از سالی به سال دیگر. (یوسفی، 1383: 42) هم‌چنین گسترش رسانه‌های جمعی، به تغییر ارزش‌ها منجر شده است، به‌طوری که در عصر کنونی، جهانی شدن ارتباطات و رسانه‌ها بر شکاف ارزش‌های نسلی اثر گذاشته است. لباس‌های یک‏شکل جوانان و موسیقی‌های جدید، از نمودهای تأثیر رسانه بر تغییر رفتارها و ارزش‌های نسل کنونی و پایبند نبودن آنها به سنت‌های فرهنگی است. (همان، 114)

یان رابرتسون جامعه‌شناس، معتقد است که از اوایل قرن بیستم، رشد و گسترش تدریجی رسانه‌های جمعی و وسایل ارتباطی، آثار مثبت و منفی فراوانی در زندگی بشر داشته است. از همه مهم‌تر اینکه در عصر کنونی با ظهور اینترنت و فن-آوری های ارتباطات و اطلاعات و به ویژه اینترنت، فضای ارتباطات و اثرگذاری آنها، بسیار افزایش یافته است. به‌طوری که ما هم‌اکنون، تحت تأثیر این رسانه‌های نوین هستیم.

به عبارتی، مخاطبان جهانی رسانه‌ها و نسل‌های کنونی، در معرض انتشار و نمایش پیام‌های متنوع رسانه‌ای قرار دارند و پیام‌هایی دریافت می‌کنند که می‌تواند سنت‌ها و الگوهای فرهنگی و اجتماعی و نسلی جوامع و هم‌چنین روابط نسلی آنها را دستخوش چالش و دگرگونی کند. (منصورنژاد، 1382: 336)

وسایل ارتباطی، زمینه تغییرات آنی و موقتی در وقایع و دگرگونی‌های اجتماعی را فراهم می‏آورند که دامنه آن، اخبار و عقاید تا هوا و هوس‌ها و مدها را در بر می‌گیرد. این وسایل، معرفی‏کننده الگوها، نقش‌ها، دیدگاه‏ها و شیوه روی‌آوری به سبک‌های زندگی هستند که ممکن است مردم از راه دیگر هرگز به آنها دسترسی پیدا نکنند. طبقه جوان نیز از طریق تبلیغات رسانه‌های گروهی، مطالبی درباره نقش‌های آینده خود فرامی‌گیرد.

تغییرات هنجارها و ارزش‌های اجتماعی به سرعت در رسانه‌های گروهی بازتاب می‏یابد و ممکن است مردم، آنها را به آسانی بپذیرند. گسترش سریع گرایش‌های جدید در فرهنگ جوانان، بیشتر به رسانه‌هایی مانند تلویزیون، رادیو، مجلات ویژه جوانان و سینما بستگی دارد. (همان: 337)

موضوع مهم دیگر سلطه اطلاعاتی و فن آورانه غرب است که از طریق آن، فرهنگ غربی روز‌به‌روز در فرهنگ‌های دیگر و به ویژه فرهنگی اسلامی رخنه کرده است و می‏کوشد ارزش‌ها و هنجارهای خود را از طریق فن‌آوری‌ نوین و رسانه‌ها تحمیل و درونی کند که به تبع آن، نوعی شکاف و تضاد بین اولویت‌های فرهنگی و شیوه‌های تفکر و نگرش، هنجارها و ارزش‌های نسل جدید با نسل قبلی پدید می‌آید. (پایگاه اینترنتی ساعی)

به این ترتیب، رسانه‌ها کارکردهای متفاوتی همانند انتقال ارزش‌ها و هنجارها را بر عهده دارند. آنها گاهی موجب تغییر در الگوهای سنتی جامعه می‌شوند و با ترویج ارزش‌ها و هنجارهای جدید، الگوهای نسل پیش را به چالش می‌کشند. در حال حاضر، به دلیل فراملی شدن رسانه‌ها و دسترسی به فرهنگ‌های مختلف محلی و جهانی، به ویژه آگاهی از جدیدترین الگوها و شیوه‌های رفتاری و ترویج گسترده‌ نمادهای فرهنگی بیگانه (به ویژه فرهنگ غربی)، فرهنگ و ارزش‌های سنتی جامعه دچار دگرگونی می‏شود. همین امر، عامل مهمی در ایجاد شکاف نسلی است.

در چنین وضعیتی، ضروری است با شناخت جایگاه رسانه‌ها در جامعه‌پذیری و عرضه محتواهای فرهنگی به جامعه، در تدوین و سیاست‌گذاری مناسب برای استفاده کارآمد از رسانه و انتقال میراث فرهنگی به نسل آینده کوشش کرد، تا شکاف نسلی ـ که حاصل متغیرهای بسیاری از جمله نفوذ و رخنه عوامل گوناگون فرهنگی است ـ کاهش یابد و به کمترین میزان برسد.

منابع و مآخذ

الف) فارسی

*. قرآن کریم.

آزاد ارمکی، تقی. 1383. رابطه بین نسلی در خانواده ایرانی، مسائل اجتماعی ایران. انجمن جامعه‏شناسی ایران. تهران: نشر آگه.

اسپاک، بنجامین. 1364. پرورش فرزند در عصر دشوار ما. ترجمه: هوشنگ ابرامی. تهران: نشر صفی علیشاه.

پناهی، محمدحسین. 1383. «شکاف نسلی موجود در ایران و اثر تحصیلات بر آن». فصلنامه علوم اجتماعی دانشکده علوم اجتماعی دانشگاه علامه طباطبایی. شماره 17.

چلبی، مسعود. 1375. جامعه‌شناسی نظم (تشریح و تحلیل نظری نظم اجتماعی). تهران: نشر نی.

دادگران، سیدمحمد. 1384. مبانی ارتباط جمعی. تهران: نشر مروارید و فیروزه.

رابرتسون، یان. 1374. درآمدی بر جامعه (با تأکید بر نظریه‌های کارکردگرایی. ستیز و کنش متقابل نمادی). ترجمه: حسین بهروان. مشهد: نشر آستان قدس رضوی.

روشه، گی. 1366. تغییرات اجتماعی. ترجمه: منصور وثوقی. تهران: نشر نی.

سگالین، مارتین. جامعه‌شناسی تاریخی خانواده. ترجمه: حمید الیاسی. تهران: نشر مرکز.

شفرز، برنهارد. 1383. مبانی جامعه‏شناسی جوانان. ترجمه: کرامت‏الله راسخ. تهران: نشر نی.

طبرسی، ابوعلی. 1380. مجمع‌البیان. (ج 29) ترجمه: علی کرمی.

فرقانی، محمدمهدی. 1380. ارتباطات و توسعه، چهارده نظریه‌پردازی و امروز رسانه. سال دوازدهم. شماره دوم. نشر مرکز مطالعات و توسعه رسانه‌ها وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی.

فرید تنکابنی، مرتضی. 1377. الحدیث. تهران: فرهنگ اسلامی.

قبادی، خسرو. 1382. گسست پارادایمی بین نخبگان فکر ایران: گسست نسل‌ها. تهران: پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.

قنادان، منصور و همکاران. 1375. جامعه‌شناسی مفاهیم کلیدی. تهران: نشر آوای نور.

گیدنز، آنتونی. 1377. جامعه‌شناسی. ترجمه: منوچهر صبوری. تهران: نشر نی.

. 1379. تجدد و تشخص. ترجمه: ناصر موفقیان. تهران: نی.

مطهری، مرتضی. 1378. مجموعه آثار. تهران: صدرا.

مک‌کوئیل، دنیس. 1382. درآمدی بر نظریه‌های ارتباطات جمعی. ترجمه: پرویز اجلالی. تهران: نشر مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه‌ها.

منصورنژاد، محمد. 1382. شکاف و گفت‌وگوی نسل‌ها با تأکید بر ایران. با اهتمام: علی‌اکبر علیخانی. تهران: نشر پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.

مهدی‌زاده، سید محمد. 1380. نظریه‌های ارتباطات جمعی. تهران: جزوه درسی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی.

نیک‌گوهر، عبدالحسین. 1383. مبانی جامعه‌شناسی. تهران: نشر توتیا. 22. یوسفی، نریمان. 1383. شکاف بین نسل‌ها ـ بررسی نظری و تجربی. تهران: نشر پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.

یوسفی، نریمان. 1383. شکاف بین نسل‌ها ـ بررسی نظری و تجربی. تهران: نشر پژوهشکده علوم انسانی و اجتماعی جهاد دانشگاهی.

ب) پایگاه اینترنتی:

ساعی، منصور. در پایگاه اینترنتی http://msaei. Blogfa.com (بازیابی در 6/2/1391)

سید علی موسوی میرکلائی/کارشناسی ارشد پژوهشگری علوم اجتماعی

منبع: فصلنامه رسانه و خانواده شماره 4

انتهای متن/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول