_ پایگاه گلوبال ریسرچ، اخیراً گزارشی تحلیلی را درباره تهدیدات پیرامونی جمهوری اسلامی ایران منتشر کرد که تدقیق و افکندن نور به زوایای آن در محضر افکار عمومی ضروری به نظر میرسد.
(متن ترجمه گزارش را در اینجا بخوانید)
در این گزارش بصورت مجمل بیان میشود که عربستان و آمریکا برای مقابله با نفوذ ایران بویژه در جبهه سوریه به سه راهکار 1_ فعال کردن گروهک دموکرات و کومله در مرزهای غربی ایران 2_ فعالسازی گروهکهای شرارت در مرزهای شرقی و 3_ فعال کردن اغتشاش داخلی تحت عنوان انقلاب رنگی و نسخه دوم انقلاب سبز! در ایران دست یازیدهاند.
این گزارش تصریح میکند که طراحان این 3 راهکار به تجمیع آنها و همافزایی اثر ضربهی همزمان آنها میاندیشند.
نگاهی به محتوای اطلاعات این گزارش و تطبیق و عیارسنجی آنها با اطلاعات میدانی و مختصات صحنه رویارویی منافع جمهوری اسلامی ایران با منافع سایر طرفهای خود حقایقی را بازگو میکند که محافل سیاسی و افکار عمومی بویژه در داخل ایران بایستی نسبت به آن آگاه شوند.
*یکم: درباره فعال شدن گروهکها در مرزهای غربی و شرقی ایران
کسانی که با سیاستهای امنیتی کلان جمهوری اسلامی ایران آشنا باشند، میدانند که ایران اسلامی نه در داخل و نه حتی در خارج از مرزهایش هیچ تهدید مسلحانهای را برای منافع خود تحمل نمیکند.
سیاستی که در اوایل انقلاب پرونده دهها باند شرارت، گروهکهای جداییطلب و هستههای مسلح دارای داعیه فرقهای را بست و تا امروز هم به نحو چشمگیری ادامه یافته است.
و ناظران این رفتار جمهوری اسلامی به رأیالعین دیدهاند که ایران در این زمینه حتی پا به فراسوی مرزهای خود نیز گذاشته است در مواردی تروریستها، اشرار و گروهکها را حتی در خاک کشوری دیگر نیز زیر ضربات خردکنندهاش برده است.
همین مقدمه ساده نشان میدهد که اطلاعات ارائه شده از سوی گلوبال ریسرچ در مقاله اشاره شده پیرامون فعال شدن گروهکها در مرزهای شرقی و غربی ایران، کشف تازهای نیستند و بحث پیرامون اینکه چرا یک پایگاه رسانهای خارجی تصمیم گرفته است در گیرودار حوادث مهمی همچون محاصره حلب در سوریه، شکستهای پیاپی تروریستها در عراق و استیصال عربستان در مقابل انصارالله یمن دست به انتشار این اطلاعات با روکش «تحلیلی» بزند مشخص نیست.
*نگاهی دقیقتر به وضعیت گروهکهای ضد انقلاب در مرزهای غربی
و اما در اشاره به اطلاعات طرح شده از سوی گلوبال ریسرچ مبنی بر فعال شدن گروهکهای پژاک و کومله و دموکرات و نقش حاکمیت کردستان عراق در این ماجرا نیز باید به چند نکته توجه داشت.
نکته اول آنست که حاکمیت کردستان عراق به دلیل خصلتهای شخصی و پیرامونی حاکمانش، اساساً در سطحی نیست که بتواند نقشی همچون ترکیه در حمایت از تروریستها را بر عهده بگیرد.
فیالجمله آنکه کردستان عراق حتی برای دور ماندن شهرهایش از اشغال توسط تروریستها نیز محتاج ایران است و در زمینه حمایت از تروریستها جز ایفای نقش ابزاری کوچک، هرگز توانمندی دیگری برایش متصور نیست.
*اجساد گروهک نفوذی به داخل مرزهای غربی ایران که چندی قبل طی عملیات سپاه پاسداران به هلاکت رسیدند.
از سوی دیگر، توان انجام عملیات تأثیرگذار از سوی این گروهکها نیز سالهاست که به زوال رفته و آنها تبدیل به مشتی تفنگچی کوهنشین شدهاند که همان خرده شعارها و بیانیههایشان هم با کشتار ایرانیان سنیمذهب و علمای محبوب کردستان رنگ باخت.
جالب آنکه شعوب دیگر این گروهکها نظیر پ.ک.ک در مرزهای ترکیه نیز سالهاست که توان انجام عملیات خاصی را ندارند و به محض هر تحرکی سرکوب شدهاند.
از طرفی هر سه نحله اشاره شده در بالا نیز تاکنون توانایی تجمیع افکار و عقاید سیاسی و آرمانی خود بویژه درباره چیزی به نام کشوری کردی! را نداشته و به عبارت سلیستر، حاکمیت کردستان عراق، پژاک، پ.ک.ک و... هیچگاه نتوانستهاند با خواستههای یکدیگر منطبق باشند و البته نخواهند توانست.
فلذا شرطبندی واشنگتن و ریاض بر روی تواناییهای چنین گروهکهای راهزن و بیمقداری برای معارضه با ایران منطقی به نظر نمیرسد و بیشتر نوعی بلوف برای اهداف خاص است.
*انکسار شرارت در مرزهای شرقی ایران
گروهکهای تروریستی و اشرار در مرزهای شرقی ایران نیز اوضاع بهتری ندارند.
اگرچه آنها نسبت به گروهکهای پژاک و کومله و... از حمایت بهتر و بیشتر سرویس اطلاعات سعودی و کمکهای شاید ناخواستهی پاکستانیها! برخوردارند اما باز هم بیش از 80 هسته شرارت که همگی در کشورهای آنسوی مرزهای شرقی ما جاخوش کردهاند، توانایی خاصی را برای ناآرامسازی و حتی ناامن سازی ایران ندارند.
*عبدالمالک ریگی، مشهورترین سرکرده اشرار در مرزهای شرقی ایران که توسط نیروهای اطلاعاتی امنیتی جمهوری اسلامی ایران در هنگام پرواز عبوری از آسمان ایران دستگیر شد.
این ادعا را نه تنها آمار و اسناد و واقعیتهای صحنه اثبات میکند بلکه نگاهی به سیر برخوردهای نظام جمهوری اسلامی ایران با گروهکهای شرارت از اول انقلاب تاکنون نیز منجر به رسوا شدن بیشتر این گروهکها برای مردم و حذف چهرههای آنها (همچون مالک ریگی، ابوحفص بلوشی و...) با انجام شاهکارهای اطلاعاتی و جمع شدن دست و پای آنها از مرزهای شرقی ایران انجامیده است.
(شاید برای افکار عمومی جالب باشد که این گروهکها حتی با یکدیگر نیز اختلافات گستردهای دارند. اختلافاتی که در مواردی به درگیری آنها با یکدیگر و کشته شدن سران آنها به دست طرف مقابل انجامیده است.)
فیالواقع باید دانست که اطلاعات گلوبال ریسرچ درباره این گروهکها نیز شاید متعلق به 20 سال قبل و زمانی است که حتی در کشور آمریکا برای سران اشرار جلسه هماهنگی گذاشته میشد و در نهایت نیز هیچیک راه به جایی نبردند اما این اطلاعات که اکنون با پوسته تحلیلی ارائه میشود در حقیقت مشتی دِیتای سوخته هستند که اگر نگوییم با مأموریتی خاص ارائه شدهاند حکماً تحلیل درستی درباره خطرات پیرامونی ایران اسلامی نیستند.
*دوم: نگاهی به میزان درستی و نادرستی احتمال بروز فتنه در ایران
گلوبال ریسرچ اما در گزارش خود به تقلای واشنگتن و ریاض برای به راه اندازی غائله در ایران و چیزی که این پایگاه غربی تحت عنوان «نسخه دوم انقلاب سبز» از آن یاد میکند نیز خبر میدهد.
غائلهای که به زعم تحلیلگر گلوبال ریسرچ باید در همافزایی با دو عنصر اشاره شدهی قبلی بتواند اثری داشته باشد که منجر به تغییر رفتار و معادلات حاکمیت و مردم در نظام جمهوری اسلامی ایران بشود.
این اشاره سوم اما کمی واقعیتر به نظر میرسد.
واقعیتر از آنرو که اگرچه مسئله «نسخه انقلابهای رنگی» دیگر حتی از سوی طراحان غربی آن نیز کنار گذاشته شده و از طرفی اجرای آن در ایران در سال 88 منجر به شکست کامل و از بین رفتن بخش زیادی از زمینههای مطلب آمریکا شد (مثلاً مفتضح شدن فتنهگران و ادعای آنها در مقابل مردم) اما خبر و تحلیلی که با ابتنا بر گزاره گلوبال ریسرچ بایستی به آن اشاره کرد «تلاش دشمن برای ایجاد فتنه اقتصادی در ایران» است.
این مقوله که میتوان شرح مختصر آن را بصورت «تلاش برای ایجاد غائله و اغتشاش خیابانی به بهانه مشکلات اقتصادی و با هدف نهایی براندازی» ارائه کرد؛ بر اساس مطالعات ما از سال 2011 در ارتباط با ایران در دستور کار آمریکا و سرپلهای داخلی فتنه در ایران قرار گرفته است.
و اساساً بر همین مبنا بود که به یکباره مسئله «اقتصاد و معیشت» در نزد افکار عمومی ایران از سوی افراد و برخی رسانههای خاص بزرگنمایی شد، اثر صرفاً 30 درصدی تحریمها 100 درصدی عنوان شد، اقتصاد ایران فلج و بحران زده خطاب گردید، آمار بیکاری رو به کاهش که فقط 6 درصد از استاندارد جهانی بالاتر بود را رو به تزاید نامیدند، مصادیق رفاه عمومی در جامعه ایران را انکار کردند و...
مبحث تلاش دشمن برای ایجاد فتنه اقتصادی البته بعدها و بارها و بارها در کلام رهبر فرزانه انقلاب و تنی چند از مقامات سیاسی، امنیتی و نظامی کشورمان نیز مورد اشاره و توشیح قرار گرفت.
البته دشمن در تمام طول سالهای گذشته و در کنار شکست خود در پروژههای ضد امنیتی، در این پروژه نیز شکست خورد و نتوانست نسخهای را که در اوکراین، ونزوئلا، سودان و هنگکنگ پیادهسازی کرد را در ایران هم پیاده کند اما این ناکامیها هرگز به معنای انصراف دشمن از طرح باز شده بر روی میزش نیست و قرائن و استدلالهایی وجود دارد که بحث تلاش برای ایجاد فتنه اقتصادی هنوز از دستور کار دشمنان ایران خارج نشده است.
*نتیجهگیری
اطلاعات گزارش گلوبال ریسرچ بر اساس واقعیات پیشگفته و آنچه ما از پسین و پیشین رخدادهای منطقه و فرصتها و تهدیدات پیرامون ایران میدانیم، چندان صحیح نیستند و محلی از اعراب هم ندارند اما قسمت ویژه و پررنگ این گزارش که در بالا به آن اشاره شد، در حدی از خطر قرار دارد که نادیده گرفتن آن و کرختی نسبت به هشدارهای پیرامونیاش میتواند باعث فرجامی غیر قابل پیش بینی شود.
خاصّه آنکه فتنه سال 88 نیز از یکسال به وقوع آن پیشبینی شده بود اما در نهایت رخ داد اما مسئله فتنه اقتصادی علیرغم تلاش دشمن تاکنون برای تحقق خود در ایران موفق نشده است.
انتهای پیام/