اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها

دیداری متفاوت با مادر شهید خرازی

کسی حاج حسین را نصیحت نکرد با نماز شب به اینجا رسید/ روایت عجیب سفرهای پنهانی فرمانده از زبان خادمان حرم رضوی

مادر شهید خرازی احساس می‌کند بعد از گذشت سال‌ها از شهادت فرزندش تاکنون همه‌چیز را در مورد شهید گفته است غافل از اینکه تک‌تک واژه‌های کلامش، صراحت لهجه و شیرینی گفتارش و مدیریت فوق‌العاده بیانش در بحث یاد شهید را زنده می‌کند.

کسی حاج حسین را نصیحت نکرد با نماز شب به اینجا رسید/ روایت عجیب سفرهای پنهانی فرمانده از زبان خادمان حرم رضوی

به گزارش خبرگزاری فارس از اصفهان، بعضی دیدارها بهانه نمی‌خواهد، احتیاج نیست به دنبال مناسبت خاصی بود و مقدمه‌چینی ویژه‌ای صورت داد، گاهی می‌شود بی‌دلیل زنگ دری را زد و احوال صاحب‌خانه را پرسید؛ قراری برای ساعت 8 در یکی از محله‌های قدیمی اصفهان و بن‌بستی که از «اسلام» اهالی خانه خبر می‌دهد، به منزلی پرنور ختم می‌شود، حسن محلات قدیمی این است که همسایه‌ها با یکدیگر آشنا هستند و اگر سردرگمی مهمانی در پیدا کردن نشانی میزبان، متعجبشان کند، به راه درست راهنمایی می‌کنند، اینجا همه با نام بن‌بست «اسلامیان» تنها یک خانه را به یاد می‌آورند.

آیفون تصویری خانه نشان می‌دهد این منزل قدیمی محل رفت و آمدهای زیادی است که صاحب‌خانه را به زحمت می‌اندازد، خانه با اطلسی‌های رنگارنگ کنار حیاط عطرآگین شده است، تمیزی حیاط به جاروی کنار دیوار طعنه می‌زند، حوض خانه از آب و ماهی خالی است؛ نخستین صحنه‌ای که بعد از بالا رفتن از پله‌های حیاط به چشم می‌خورد، تصویر بزرگی از شهیدی است که در 24 سالگی فرمانده یک لشکر می‌شود.

مادر شهید با روی گشاده و لبخند بر لب به گرمی استقبال می‌کند و بدون لحظه‌ای درنگ، دل‌نگران از پذیرایی به سمت آشپزخانه می‌رود، چای مادر شهدا همیشه آماده است، دست‌تنها بودن مادر در این شب سر صحبت را باز می‌کند تا بگوید «همیشه به مدد حاج حسین روی پای خودم بوده‌ام، بعضی اوقات به او می‌گویم من کسی را ندارم کمکم کن، همین که خودت هستی کافی است و آن موقع دیگر متوجه نمی‌شوم کارهایم چه طور پیش می‌رود و انجام می‌شود».

اگرچه بعضی از سرداران دفاع مقدس مرتب سراغ مادر فرمانده لشکر امام حسین (ع) را می‌گیرند اما گلایه از بی‌مهری رسانه‌ها بعد از گذشت 31 سال از شهادت شهید در صحبت‌های مادر، بار سنگینی را بر دوش اهالی رسانه تحمیل می‌کند، گزینشی کار کردن برخی جراید و روزنامه‌ها از زندگی حاج حسین همچنان مادر را متعجب می‌کند که تنها آن بخشی از صحبت‌ها را که خودشان بخواهند منعکس می‌کنند؛ استفاده گاه و بیگاه از خانواده شهدا در برخی مراسم‌ها مادر شهید را آزرده کرده است ولی از قدرشناسی برخی مسؤولان در برپایی هر ساله سالگرد شهید خرازی بعد از گذشت 31 سال خشنود است که تا زنده هستند خود را مدیون حاج حسین می‌دانند.

مادر چندین بار دعوت ویژه حاج حسین خرازی از مهمانانش را گوش‌زد می‌کند و می‌گوید:«اگر حاج حسین بخواهد کسی به منزل ما بیاید به انگشت کوچکش وابسته است ولی اگر او نخواهد محال است درب این خانه به روی کسی باز شود».

* نقاشی تصویر ابوالفضل جبهه‌ها روی دیوار منزل مادر

وارد خانه که می‌شوی حاج حسین با چهره نورانی‌اش خوش آمد می‌گوید؛ آری نقاشی زیبای ابوالفضل جبهه‌ها روی دیوار منزل مادر نقش بسته و بوی شهید هنوز در خانه میپیچد.

مادر شهید خرازی احساس می‌کند بعد از گذشت سال‌ها از شهادت فرزندش حرف چندانی برای گفتن ندارد و تاکنون همه‌چیز را در مورد شهید گفته است غافل از اینکه تک‌تک واژه‌های کلامش، صراحت لهجه و شیرینی گفتارش و مدیریت فوق‌العاده بیانش در بحث چنان روحیه حاج حسین را تداعی می‌کند که اگر تمام مدت هم از شهید نگوید، باز می‌توان رسم او را از رفتارش آموخت.

شهادت حاج حسین به مادر روحیه‌ای داده است تا از رفتن او ناراحت نباشد و در زندگی هم چیزی او را ناراحت نکند، سال‌های جنگ برای مادر با اصرار برای فهمیدن مسؤولیت حاج حسین تداعی می‌شود که در جواب گفته بود «بعدها خواهید فهمید که من چه کار می‌کنم».

اگرچه دیر وقت آمدن و صبح زود رفتن به جبهه عادت حاج حسین شده بود ولی مادر استراحت 4 ماهه فرزندش را بعد از قطع دست راستش خوب به خاطر دارد که با همان دست بسته دوباره به جبهه برمی‌گردد و فاو را فتح می‌کند، رسم حاج حسین در زمان کوتاهی که در خانه بود، بگو و بخند با خانواده بود، سبکی که مادر هم در پذیرایی از مهمان‌ها به خوبی به آن عمل می‌کند.

* سبزه نوروزی منزل شهید

«خوش موقع آمدید جوانه‌هایش تازه بیرون زده و سبز شده» این جمله را مادر سردار رشید اسلام با ذوق و شوق تمام، چهره‌ای خندان و رویی خوش به میهمانان نوروزی خود می‌گوید، سبزه‌ای که همچون یاد فرزندش سبز سبز است و روبانی به سرخی خون شهید دور آن پیچیده شده و روی میز پذیرایی مادر مهربان خودنمایی می‌کند.

اینکه حاج حسین در دفاع مقدس یک نابغه بوده است تنها اذعان مادر شهید نیست، بسیاری از تحلیلگران جنگ تحمیلی در کشورهای مختلف این لقب را به او داده‌اند اما لحن مادر در اشاره به این صفت با شکرگزاری از خدا همراه است که چنین پسری را به او داده است تا در راه خودش هم شهید شود.

مادر شهید خرازی با قاطعیت تمام می‌گوید که خواب شهید را بسیار می‌بیند اما معتقد است اگر آن‌ها را برای کسی تعریف کند دیگر فرزند شهیدش را در خواب هم نخواهد دید، کلیدواژه مادر شهید از رفتار حاج حسین، عدم تظاهر و اخلاص در انجام کارهاست که مادر روی آن تأکید مکرر دارد.

* حضور مظلومانه پدر فرمانده رشید اسلام در جبهه‌ها

مادر شهید در صحبت‌هایش قدردانی از زحمات پدر حاج حسین را فراموش نمی‌کند، پدری با سابقه 5 ساله حضور در جبهه که هیچ‌کس نمی‌دانست او پدر فرمانده رشید اسلام است تا مبادا کسی بخواهد به سبب فرمانده بودن فرزندش با او جور دیگری رفتار کند؛  12 سال پیش به فرزند شهیدش پیوست و اگرچه مزار کنار حاج حسین را برای خود انتخاب کرده بود ولی با دست خودش آن را به شهید کاظمی تقدیم می‌کند تا خودش کیلومترها دور از مزار حاج حسین در قطعه ایثارگران باغ رضوان به خاک سپرده شود.

مرحوم حاج کریم خرازی با لباس خاکی رنگ

به دنیا آمدن شهید خرازی در روز عاشورا دلیل حسین نامیدن او است، سنتی که برای سه پسر دیگر هم به مناسبت‌های مختلف تکرار می‌شود، مادر از مهدی تنها پسر حاج حسین که درست 20 روز پس از شهادت پدر به دنیا می‌آید، به گونه دیگری تعریف می‌کند، پسری که در کارهای سیاسی وارد نشده و به تازگی از دانشگاه فارغ‌التحصیل شده است.

آخرین خاطرات مادر شهید از فرزندش به کمک‌های فراوان حاج حسین برای بازسازی خانه خاله‌اش که در بمباران اصفهان 3 فرزندش را از دست داده بود، برمی‌گردد که ظرف 40 روز با تمام توان منزلی فراهم می‌کند و بعد از آن به جبهه می‌رود و دیگر باز‌نمی‌گردد.

مادر شهید بر این باور است که حاج حسین را کسی نصیحت نکرده بود تا به چنین مقامی برسد، تنها نمازهایش را اول وقت می‌خواند و به نماز شب بسیار اهمیت می‌داد، گاهی مادر به شوخی به حاج حسین گفته بود«از این همه نماز شب خسته نمی‌شوی؟ خدا را شکر که نمازهای قضای ما را هم می‌خوانی!» اما نصیحت مادر شهید خرازی به جوانان امروز عبارت ساده‌ای است که«اگر خوب باشید، همه کارهایتان خوب می‌شود».

8 سال در جبهه بودن شهید خرازی، دیداری دل‌چسب و با فراغ بال را به دل مادر گذاشته و نگرانی از شنیدن هر لحظه خبر مجروحیتش همچنان در ذهن مادر به جای مانده است اما کلام مادر خطاب به حاج حسین تنها یک جمله است که « خوشا حلالت باشد پسرم».

سوزن نخ کردن، دکمه لباس را بستن، امضا کردن و.. کارهایی است که مادر از انجام آن‌ها توسط شهید خرازی با یک دست روایت می‌کند، خاطره اخیری که یکی از خادمان حرم رضوی از حاج حسین نقل کرده، برقی در چشم مادر شهید پدید آورده است و از زبان او تعریف می‌کند:« سال‌ها پیش در شب‌های جمعه سربازی را می‌دیدیم که یک دست نداشت، پوتین‌هایش را درمی‌آورد و کناری می‌گذاشت و به زیارت می‌رفت، به او می‌گفتیم اینجا کفش‌هایت را می‌برند در جواب پاسخ می‌داد اشکالی ندارد، پابرهنه برمی‌گردم؛ با وجود اینکه حرم همواره شلوغ بود ولی راه برای زیارت او باز می‌شد و بعد از زیارت تمام صحن را می‌دوید تا به اتوبوس برسد، روزی به او گفتیم که بگذار آبی برایت بیاوریم تا کمی استراحت کنی اما در جواب گفته بود باید سریع برگردم، نذر کرده‌ام شب‌های جمعه پنهانی به زیارت امام رضا(ع) بیایم و برگردم، حالا حسرت اینکه دیر فهمیدیم او شهید خرازی بوده همواره با ما خواهد بود».

قاب تصاویر ناب مادر شهید در طاقچه اتاق، شب و روزهای گذران عمر با خاطرات شهیدی را حکایت می‌کند که شهره شهر است و با لبخندهای دل‌نشینش با اخلاص عجیبش شناخته می‌شود، حالا مادر با هر نگاهش به عکس‌ها از شهید برای انجام کارهایش اذن می‌گیرد، با او مشورت می‌کند و درد و دل‌هایش را با او در میان می‌گذارد؛ تنفس در فضایی که شب‌هایش با خواب شیرین مادر از فرزند شهیدش می‌گذرد و روزهایش با حرف زدن با عکس‌هایش سپری می‌شود، غنیمتی بود که با دعای مادر شهید ختم به خیر شد.

انتهای پیام/ک

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول