چکیده
حد فاصل قرن هفتم تا دهم هجری یکی از دورههای تعیین کننده و سرنوشتساز در حیات سیاسی و اجتماعی «تصوف» و «تشیع» به شمار میرود. دگرگونیهای سیاسی، اجتماعی و اعتقادی که در پی سقوط خلافت عباسی جهان اسلام را فرا گرفت در حیات سیاسی و اجتماعی تصوف و تشیع نیز- به عنوان دو جریان پایا و دیر پا- موثر بود. در حد فاصل نابودی خلافت عباسی در بغداد تا روی کار آمدن پادشاهی مرشد- شاهان صفوی، تصوف و تشیع زمینههای رونق بیشتر و کارکردهای موثرتری پیدا کردند و در کنار کارکردهای سیاسی، دستاوردهای فرهنگی قابل توجهی را به دست دادند. از این جهت، کارکردهای سیاسی این دو جریان نیز برپایه مبانی فکری و مبادی معرفتی پیش ساختهای انجام گرفت که جایگاه آنها را از مقبولیت بیشتری برخوردار ساخت. دستور کار مقاله حاضر این است که با بررسی زمینههای همگرایی این دو جریان فکری- مذهبی به این سوال اساسی پاسخ دهد که: مبادی معرفتی مشترک و تلاش برای کسب قدرت، در همگرایی میان تشیع و تصوف چه تاثیری داشته است؟
کلیدواژه ها: تصوف؛ تشیع؛ تحولات؛ همگرایی؛ قرن هفتم تا دهم
نویسنده:
ناصر جدیدی: استادیار گروه تاریخ واحد نجف آباد.دانشگاه آزاد اسلامی واحد نجف آباد. ایران
پژوهش نامه تاریخ - دوره 11، شماره 42، بهار 1395.