چکیده
روایتهای داستانی از واقعه عاشورا، به ویژه از سده دهم هجری به بعد، در قالب نظم و نثر در آثار مقتلنویسان به زبانهای مختلف (عربی، فارسی، ترکی و هورامی) وارد شد. در این نوع مقتلها، دیگر نمیتوان واقعه عاشورا را از منظر تاریخی بررسی کرد، بلکه تاریخ و داستان در این مقتلها در هم آمیخته و جدا کردن آنها به نظر امکانپذیر نیست. نسخه مقتل امام حسین (ع) به زبان هورامی ـ از زبانهای ایرانی ـ تنها متنی است که به صورت منظوم در دوره قاجار به این زبان سروده شد.
ادبیات هورامی هم که ساختار واجی آن به زبان پارتی باستان شباهت دارد، دارای میراث غنی از سدههای اول تا سدههای سیزده و چهارده هجری است. پژوهش حاضر، با تأکید بر این نسخه نویافته، سعی دارد که ضمن معرفی این نسخه و محتوای آن، به بررسی قرائتهای سوگوارانه، حماسی، عرفانی و تقدیرگرایانه از خلال آن بپردازد و سپس دادههای این مقتل را با دیگر مقاتل داستانی تطبیق دهد.
کلیدواژه ها
واقعه عاشورا؛ ادبیات هورامی؛ مقتل؛ نسخه خطی؛ روایت داستانی
مقدمه
شهادت امام حسین (ع) و یارانش در کربلا به دست امویان، از جمله وقایع مهم تاریخ اسلام، بود که تا امروز تأثیر زیادی بر ادبیات همه ملتهای مسلمان و حتی غیرمسلمان داشته است. در این زمینه، آثار بسیاری به صورت نظم و نثر نگاشته شده است. درباره واقعه عاشورا، از همان آغاز، به عنوان یک واقعه اعتقادی و دینی، در گستره تاریخ، تفسیر و تحلیلهای گوناگونی شده و هرکس به فراخور اندیشه، باورها و آگاهیهایی که از این حادثه داشته، آن را به گونهای روایت و تفسیر کرده است.
تودههای مردم، از سنی و شیعه، حتی مسیحیان و هندوها بر حسب علاقه خود، در برابر این رویداد، عکسالعمل نشان داده و آن را البته بر اساس ارزشها و ایدهالهایی که در آن هست، مطابق میل خود روایت کردهاند. حتی شاعر مقتل هورامی هم در ابیاتی، به این نکته تأکید دارد که کربلا تمامشدنی نیست و تا قیامت زنده میماند. او هم روایت خودش را از عاشورا دارد.
در این میان، به تبدیل تاریخ به روایت در مقاتل توجه گردید، به ویژه از دوره صفویان به بعد، در قالب نظم و نثر جنبه عمومیتری یافت. اتفاقی که بر اساس اصولی ویژه در صحنه تاریخنگاری و داستاننویسی رخ نمود. این کار در بخشهای خاصی از تاریخ بیشتر روی میدهد. یکی از بیشترین مقاطع تاریخی که حالت روایی و قصهای پیدا میکند، تاریخ دینی اعم از رویدادها و رجال آن است. دلیل آن هم وجود شخصیتهای جذاب، رویدادهای مهم و دلبستگی عمیق مردم به آنهاست.
محور این داستانها به لحاظ بنیاد، بر علاقه به خاندان پیامبر (ص) است. مردم به این گونه روایتهای داستانی، همواره علاقه داشتهاند و بخشی از فرهنگ عامه شده و جدا از مسیر تاریخ، شکل داستانی آن استمرار داشته و تغییرات کیفی و کمی یافته است.
مقاله پیش رو هم بر پایه مقتل امام حسین (ع) نگاشته شده که با روایت داستانی و به زبان هورامی (گورانی) سروده شده است. زبان هورامی از سدههای نخستین هجری تا به امروز، ادبیات غنی و گستردهای دارد که میتوان به نمونههای ذیل اشاره کرد:
1. سروده ورمزگان (مربوط به سده نخست هجری)؛
2. دوره بهلول (سده دوم و سوم هجری)؛
3. دوره شاه خوشین (سده پنجم هجری)؛
4. دیوان گوره/ نامه سرانجام (سده هفتم و هشتم هجری)؛
5. دیوان برزنجه (سده هفتم و هشتم هجری)؛
6. هفت لشکر (احتمالاً مربوط به دوره صفویه)؛
7. بیژن و منیژه (احتمالاً سده دوازدهم هجری). (اکبری مفاخر، 1390، ص107-108)
زبان هورامی، از گروه شمال غربی زبانهای ایرانی جدید به شمار میآید (جویس، 1383، ج2، ص555ـ562) که احتمالاً در دوران هخامنشیان شکل گرفته است. (لوکوک، 1382، ص36) البته نظریههای دیگری هم درباره این زبان وجود دارد. برخی از زبانشناسان چون ارانسکی، این زبان را زیرشاخه زبان کردی و از شاخه شمال غربی میدانند که برخی ویژگیهایش، گویای پیوند با لهجههای مرکزی ایران مانند لهجه سمنانی و لهجههای فارس مانند سیوندی و نیز لهجههای کرانه دریای خزر است. (ارانسکی، 1385، ص311)
به گفته برخی دیگر از شرقشناسان و متخصصان زبانهای ایرانی چون مینورسکی، مکنزی، لُرخ، پاول و گیپرت، هورامی یک زبان جداگانه است و گاهی آن را در دسته زبانهای شرقی یا مرکزی جای میدهند. (چمنآرا، 1390، ص127-128) در همین زمینه ا.ب. سُن میگوید:
زبان اینان [هورامیها] که آن را سرانجام فراگرفتم و پس از آن، نسخههای خطی گوناگونی خواندم، بیشک زبان کردی نیست. (soane, 1926, p.179)
نسخه منظومه روضهالاحباب در مقتل امام حسین (ع)، از نمونههای دیگر ادبیات غنی هورامی است که تاریخ نگارش و سراینده آن مشخص نیست، ولی شاید در سدههای دوازده و سیزده هجری سروده شده باشد. این نسخه در یکصد برگ نوشته شده و 3873 بیت است و با شماره ثبت 86943 و شماره قفسه 13721 و فیلم 37-248، در کتابخانه مجلس شورای اسلامی نگهداری میشود. نسخه با خط نستعلیق نگارش یافته و به دلیل کهنگی و افتادگی و رطوبت، گاه ابیات و حتی عنوانهایی از آن به طور کامل از بین رفتهاند. اهمیت این نسخه از چند جهت است:
1. تنها نسخهای است که به زبان هورامی در مقتل امام حسین (ع) سروده شده است.
2. این نسخه با روایت داستانی و به نظم سروده شده و محتوای آن و قرائتهای مختلفی که از خلال آن میتوان یافت، خود نشان از اقتضائات ابعاد گوناگون واقعه عاشورا و معلول زمینهها و عوامل مختلفی از قبیل اوضاع سیاسی، اجتماعی و فرهنگی حاکم بر جامعهای بوده که مقتل در آن سروده شده است.
3. مردم هورامان، بیشتر شافعی هستند و این احتمال وجود دارد که سراینده سنی بوده که البته چندان دور از ذهن نیست؛ زیرا امام شافعی در یکی از اشعارش، علاقه و محبتش به اهلبیت را چنین بیان میکند:
من از دست مردمی که حب فرزندان فاطمه (س) را کفر میدانند، به خدا پناه میبرم! چون کسانی که از علی یا فرزندان او یاد میکنند، سخنانی میگویند تا پرده و پوشش یاد آنان باشد. رحمت پروردگار بر خاندان رسول و لعنت خدا بر آن جاهلان باد! (امام شافعی، 1414ق، ص152)
همچنین امامزادههای عبیدالله و اسماعیل محدث، برادران امام رضا (ع) هم در هورامان، زیارتگاه مردم این سرزمین هستند؛ البته سراینده مقتل هورامی هم در آخر نسخه، در ابیاتی مینویسد که این کتاب را برای تعزیهخوانی اهل اسلام به هورامی سروده که این خود گویای تأثیر واقعه عظیم عاشورا در ادبیات هورامی و در میان مردم هورامان است.
الف) قرائت حماسی و اسطورهای
بر اساس روایت و برداشت حماسی از عاشورا، امام حسین (ع)، رهبر و خلیفه خدا در روی زمین، و دارای علم و قدرت ویژه بوده که خدا به امام میدهد و ایشان و یارانش، در روز عاشورا، هر چند از نظر کمیت و عده در برابر سپاه چند هزار نفری عمر سعد، اندک بودند، چون ایمان و باور الهی بسیار محکم و روحیه و انگیزه نبرد بسیار خوبی داشتند، با شجاعت به میدان نبرد پا گذاشته، جنگیدند تا جایی که توان جنگی هر کدام از آنان، برابر با چندین تن از سپاه یزید بود.
به تعبیر دیگر، نقشآفرینان تاریخ عاشورا و در رأس آنان، امام حسین (ع)، انسانهای فوقالعاده و استثنایی بودهاند و حادثهای را که آفریدهاند، حادثهای بینظیر در تاریخ بوده است. آنان قدرت و توانمندی جسمی و روحی ویژهای داشتهاند و هر یک در هنگام مبارزه، از خود شجاعتها و دلیریهای فوقالعاده نشان دادهاند. (رنجبر، 1389، ص207) توأم شدن این نگاه با باورهای اسطورهای و قهرمانگرا، گاه این حقیقت را با داستانهای غیرواقعی همراه میکند. در واقع مضامین معتبر و واقعی، در این قرائت، با دریافتهای غلوآمیز و اسطورهگرایانه درمیآمیزد.
عاشورا، حماسه است؛ از آنرو که امام حسین (ع) یکتنه و بیسلاح، رویاروی حکومتی سفّاک ایستاد. (اسفندیاری، 1384، ص13) از ویژگیهای این قرائت، به بازتاب توانایی جسمی، شجاعت و دلاوری امام (ع) و یارانش میتوان اشاره کرد. در شجاعت امام و یارانش شکی وجود ندارد؛ چنان که عمربنسعد دستور داد با سپاهیان امام (ع) تن به تن نبرد نشود، تا کمتر کشته شوند (شیخمفید، بیتا، ج2، ص107)؛ همچنین از سپاهش خواست تا از پشت خیمهها حملهور شوند. (مطهری، 1365، ج3، ص166)
گاه بازتاب این قرائت در مقاتل، چنان است که تفسیری ناهمگون و برداشت نادرستی به دست میدهد؛ چنان که آمده، علی اکبر (ع) چنان ضربهای به سر مصراعبنغالب زد که دو نیم شد و به صورت دو تکه از اسب افتاد. (کاشفی، 1341، ص339) یا این که سه هزار نفر به هاشم حمله بردند، اما وی آن حمله را دفع و به هر طرف حمله میکرد و از کشته پشته مینهاد. (جعفریان، وثوقی، 1393، ص223) امام حسین (ع) هم از لبِ جوی فرات تا خیمهگاهش، چهارصد نفر را کشت. (همان، ص348) نکته قابل اهمیت این که مقتل هورامی با همین نگاه حماسی آغاز میشود:
«داماد رسول شیر خداوند/ بند بربر کر در جه خیبر کند، شای دُلدل سوار نه برُ نه شط/ مرحب ملعون به تیغ کرد دو لِت»؛ «امام علی (ع) داماد رسول خدا و شیر خداوند است؛ کسی که بند را پاره کرد و در را از قلعه خیبر کَند. شاه دُلدلسوار در خشکی و در دریا که مرحب ملعون را با تیغ دو پاره کرد». (مقتل هورامی، ابیات، 1-2)
یا هنگامی که حضرت عباس (ع)، امام حسین (ع) را ناراحت دید، گفت:
حق بدو توفیق نبو به خلاف
جه ضربِ تیغم اژدها ماتن
هر وقت بکیشوم ناله حیدری
به تیغ شکاوم تمام قله قاف
ارثِ پدرم پریم خلاتن
گِشت جه گیان مبان بی وری
(همان، ابیات 210-212)
«خدا یاریمان میکند و چیزی خلاف آن نیست؛ با تیغ تمامی قله قاف را میشکافم. از ضربه شمشیر من، اژدها مات و مبهوت میشود و ارث پدرم برایم مانند هدیهای است. هر وقت مانند حیدر (ع) ناله کنم، همه شیرها [از ترس] میمیرند». اما بیش از همه، نبرد یاران امام در میدان و به ویژه در روز عاشوراست که به تمامی، نشان از دیدگاه حماسی و اسطورهای شاعر هورامی میدهد. وی درباره نبرد حُر با لشکر یزید میگوید:
تمامی سپاه حمله بردشان
گرتن دورادور به وینه نگین
دست و تیغ تیز شی نه دِلِیشان
و هر جا چون شیر حمله مبردش
حُر هم خروشا وینه سرکشان
حُر هم خروشا پری رزم کین
چون رستم آسا قلار کرد لیشان
سپای شامیان تارومار کردش
(همان، ابیات 785-788)
«تمامی سپاه بر وی حمله بردند و حُر هم مانند سرکشان خروشید. اطراف حُر را مانند نگین انگشتر گرفتند و حُر هم برای جنگ خشم و کینه خروشید. حُر با تیغ تیز در دست وارد سپاه شمر شد و مانند رستم بسیاری از آنها را نابود کرد. به هر طرف مانند شیر حمله میبرد و سپاه شامیان را تارومار کرد».
در مقتلی منسوب به ابومخنف، این تعداد 180 نفر ذکر شدهاند. (مقتلالحسین، بیتا، ص78) پس از حر، وقتی ابوبکربنعلی (ع) وارد میدان نبرد میشود، «به هر جاه چون شیر حمله مبردش/ سپای بیسردار تارومار کردش، چند هزار نفر کردن سرنگون/ هون جه روی میدان جاری چون جیحون». (مقتل هورامی، ابیات 834-837) یعنی: «به هر سوی، مانند شیر حمله میبرد و سپاه بیسردار را پراکنده کرد. چند هزار نفر را سرنگون کردند و خون در میدان جنگ مانند رود جیحون جاری بود».
نبرد هر قدر که جلو میرود و اوج میگیرد، تصویرهای حماسی هم به همان اندازه مبالغهآمیزتر میشوند. این تصویرها به ویژه در نبرد علی اکبر (ع) بیشتر نمود مییابد؛ آن گاه که شمشیر دشمنان در فرقش جای گرفته، اما وی همچنان میجنگید و چند هزار نفر را سرنگون کرد، مانند برگهای خزان آنها را بر زمین میانداخت، طوری که زمین را خون فراگرفت: «تیپ تیپ کافران جه هم جیا کرد/ چند هزار نفر اَو رو غزا کرد، وینه گلاریز لار وست نه زمین/ جه هون گوران زمین بی نمین». (ابیات، 1039-1040)
این گونه صحنهسازیهای حماسی و اسطورهای، در بعضی دیگر از مقاتل آمده است (نک: کاشفی، 1381، ص375-379 و 432؛ کاشانی، بیتا، ص205) که البته گاه بعضی از صحنهها، با مقتل هورامی نیز همخوانی دارند؛ مانند ضربت حضرت قاسم (ع) که به ازرق زد و او را از وسط دو نیم کرد. (مقتل هورامی، بیت 1155؛ کاشفی، 1341، ص205)
اغراق در تعداد کشتههای دو طرف و تعداد لشکریان از دیگر ویژگیهای این قرائت، است که ویژگی مشترک همه مقتلها به شمار میآید. (کاشفی، 1341، ص347-348؛ کاشانی، بیتا، ص252) مقتل هورامی هم از این ویژگی مستثنا نیست. در این مقتل اول بار در گفتوگوی یزید با سپاهیانش در مورد شجاعت امام و نترسیدن او از سپاهِ صد هزار نفری یزید، در کربلا میشنویم. «اَو نمه ترسو جه شمرِ زوردار/ بیپروا به جنگ سپای صد هزار». (مقتل هورامی، بیت 142)
از سویی، پس از این که خبرهایی مبنی بر اخبار کوفه به امام (ع) رسید، وی یارانش را فراخواند، آنها را در ماندن و رفتن مخیر کرد (همان، ابیات 511-512) که در این میان آمده است، از میان ده هزار نفر، تنها 72 نفر با امام حسین (ع) باقی ماندند: «هفتاد و دو تن جه اَو ده هزار/ مندن جه خدمت ایمام اطهار». (همان، بیت 516) در همین زمان، ابنسعد با صد هزار نفر وارد کربلا شد: «نو جا ابنسعد شومِ بدکردار/ سوار بی آما چنی صد هزار». (همان، بیت 615)
تعداد لشکرِ یزید، گاه به چهارصد هزار نفر هم میرسد: «دسته دسته تیپ سپای ستمکار/ آمان داخل بین تا چهارصد هزار». (مقتل هورامی، بیت 713) البته برخی گزارشها، از سپاه یک میلیون و ششصد هزار نفری یزید خبر دادهاند. (شیروانی دربندی، 1415ق، ج3، ص43) در مقتل هورامی هم از سپاه چهارصد هزار نفری مأمور منع آب فرات نام برده شده که پنجاه هزار نفرشان در مقابل حضرت عباس (ع) قرار گرفتند. (مقتل هورامی، ابیات 895-897)
دیگر مقتلها، این تعداد را سه هزار (جعفریان، وثوقی، 1393، ص236) و یا چهار هزار سپاهی ذکر کردهاند که دو هزار نفر از آنها سر راه حضرت عباس (ع) قرار گرفتند (رضی قزوینی، 1405ق، ص207؛ تنکابنی 1423ق، ص439؛ نواب تهرانی، 1374، ص158؛ کاشفی، 1381، ص416)؛ در حالی که منابع کهن، تنها از پانصد نفر مأمور برای مراقبت از فرات یاد کردهاند. (دینوری، 1368، ص301 و 106؛ خواندمیر، 1348، ج2، ص49)
اما نکته قابل تأمل در مقتل هورامی، بر خلاف مقتلهای دیگر، این است که از تعداد زیادِ سپاهیان امام حسین (ع)، یاد میشود هنگامی که در مقابل سپاهیان یزید لشکرآرایی کردند:
دسته دسته بین اولاد حیدر
پانصد جه یاران سپردش به دست
تیپی داواز بی قاسم زوردار
تیپی داواز بی اکبر شهید
تیپی پی ایمداد شاه شهیدان
یک هزار نفر جه دور حرم
عباس سالار بی به سرعسکر
پی عزم غزا کمرش ببست
پانصد نفر بین مردان رویکار
پانصد جه مردان پاکیزه و سعید
مردان نبرد پی روژ میدان
جم بین دلیران بیخوف و بیغم
(مقتل هورامی، ابیات 719-724)
«فرزندان امام علی (ع) دستهدسته شدند و عباس سالار (ع) فرمانده شد. امام (ع) پانصد نفر از یارانش را به عباس (ع) سپرد و برای جنگ آماده شد. تیپ پانصد نفری با فرماندهی قاسمِ نیرومند که همگی مردان روز نبرد بودند؛ تیپ پانصد نفری با فرماندهی اکبرِ شهید که همه مردان پاکیزه و سعید بودند؛ تیپی برای یاری شاه شهیدان که همگی مردان نبرد و میدان جنگ بودند؛ تیپ هزار نفری دور حرم که از دلیران نترس و بیغم بودند».
زمانی هم که ابوبکر با لشکر پانصد نفری وارد نبرد با سپاهِ یزید شد، همه سپاهیانش شهید شدند و او تنها ماند: «چی طرف پانصد نفر بی شهید/ و تنها مندن بوبکر رشید». (همان، بیت 838) و از سویی، پنجهزار نفر هم همراه امام حسین (ع) و پس از شهادت عباس (ع) در جنگ با سپاه کوفه و شام شهید شدند: «چنی شاه حسین یاران گِشت تمام/ رو نیان پری سپای کوفه و شام، پنج هزار نفر تمام بین شهید/ به دست کفار خبیث و پلید». (همان، ابیات 925-926) حتی در جایی دیگر آمده است که پس از شهادت حضرت عباس (ع)، چون امام حسین (ع) با سیهزار نفر به میدان رفت، همه آنها به دست سپاهِ بدذات یزید شهید شدند: «سی هزار نفر کسی نشی و بر/ گرد شهید بین نه دست بدگهر». (همان، بیت 1187) به نظر میرسد، این تفسیرِ عوامانه از شجاعت امام و یارانش، باعث برانگیختن حسِ خوانندگان و شنوندگان و علاقه بیشتر آنها به امام (ع) و یارانش میشد.
دیگر ویژگی اینگونه قرائت، ارائه تصویری مبالغهآمیز و نادرست از توانمندی و جنگاوری سپاه یزید، با هدف نیرومندتر و شجاعتر جلوه دادن امام حسین (ع) و یارانش است. (رنجبر، 1389، ص213) برای نمونه، مردی که با هزار نفر او را برابر میدانستند، بر حضرت قاسم (ع) حمله کرد. قاسم او را مهلت نداده، به ضربهای او را از اسبش بر زمین انداخت. پس دیگر کسی جرأت نکرد با او مبارزه کند. (طریحی، 1424ه.ق، ص366)
توصیف ادیبانه و مسجع همراه ادبیات حماسی و تشجیعکننده از حوادث قیام عاشورا و استفاده مقتلنویسان از نام اسبها، ادوات و لباسهای جنگی سپاهیان حماسی به سبک شاهنامه از دیگر شاخصههای این قرائت است؛ مانند زره داوودی، خفتان زرآکنده، نیزه خطی و سپر مکی. (کاشفی، 1381، ص364) این ویژگی در مقتل هورامی هم در همه جا دیده میشود. از نمونههای توصیف ادیبانه، به ابیات زیر میتوان اشاره کرد:
داشان به همدا دو سپاه و لشکر/ ایمام و سنان کافر دا و بر، نه تیغ نه خنجر نه نیزه نه زرک/ تن لخت عریان بی بالا و بی برگ». (مقتل هورامی، ابیات 336-338) یعنی: «دو سپاه و لشکر به هم حملهور شدند و امام (ع) با نیزه، کافران را از میدان خارج کرد. سپاهیان امام (ع) بدون داشتن تیغ، خنجر، نیزه و زره و با تن لخت و بدون داشتن لباس میجنگیدند». در مقتل هورامی، ادوات و لباسهای جنگی نیز همانند داستانهای شاهنامه به کار برده میشوند:
تیغم جه فولاد هندی تیزترن
ملرزو جه خوف نه دریا[1] نهنگ
اکبر چکاول قاسم غلام بو
سپام نه انجم سما فیشترن
هر وقت بجوشوم پری حربه جنگ
عباس علمدار تیپ سپام بو
(همان، ابیات 73، 74، 78)
«سپاه من از ستارههای آسمان بیشتر است و تیغم از فولاد هندی تیزتر. هر وقت برای جنگ آماده شوم، نهنگ در دریا از ترس میلرزد. عباسِ علمدارِ تیپ سپاه، اکبر جلودار و قاسم از غلامان خواهند شد».
با توجه به جایگاه ویژه القاب و عناوین مربوط به شاهان، مانند شاه، سلطان، شاهزاده، و شهسوار، میتوان گفت یکی دیگر از مشخصههای این قرائت، بهکارگیری این واژگان و تعابیر درباره امام حسین (ع) و خاندانش است؛ البته بهکارگیری این واژگان در زمان نگارش مقاتل، نشاندهنده جایگاه ویژه این واژگان در جامعه ایران بوده است. (رنجبر، 1389، ص215-216)
استفاده از واژهها و اصطلاحاتی چون «شاه شاهان» (مقتل هورامی، بیت 1195) «شاه لولاک» (همان، ابیات 778-1773 و 2061) «شاه کربلا» (همان، ابیات 773، 1562، 2894 و 3259؛ کاشفی، 1381، ص441) «شاه محتشم» (همان، ص442) «سلطان اکرم» (همان، بیت 407) «سلطان دین» (همان، بیت 503)، «شاهنشاه جهان» (نراقی، 1362، ص431)، «سلطان» برای امام حسین (ع) (همان، ص430)، و «شاهزاده» برای علی اکبر (نراقی، 1362، ص431؛ کاشفی، 1381، ص420-423؛ مقتل هورامی، بیت 1912)، قاسم (کاشانی، بیتا، ص171) و عمربنعلی (مقتل هورامی، بیت 2028)، ناشی از آن است که این تعابیر و القاب در دورههای زمانی نگارش این مقتلها، جایگاه و منزلت بالایی داشتهاند؛ البته در مقتل هورامی، برای کسانی دیگر مانند پیامبر (ص) از «شاه معراجسوار» و «شاه مدینه» و امام علی (ع) از «شاه نجف» و «شاه ابوالحسن» استفاده شده است. (همان، ابیات 2092، 2002، 1138 و 1999) پرکاربرد بودن این اصطلاحات، شاید این گمانهزنی را هم تقویت کند که در منطق و ذهن ایرانی این سدهها، شاه و شاهزاده واقعی، در واقع اینان هستند و شاهان باید خودشان را با این الگوها همساز نمایند.
از زمینهها و عوامل مهم شکلگیری این قرائت، استعداد و تحمل این واقعه برای چنین برداشتی است. چنین ظرفیت و استعدادی، سبب شده که برخی، در قالب برداشت حماسی و اسطورهای، اموری را به آن نسبت دهند و بر آن تحمیل کنند که در آن نیست. از سویی، از آنجا که حس کمال و قهرمانیطلبی، یکی از اموری است که در سرشت انسان نهفته، واقعه عاشورا نیز به سبب ویژگیهای منحصر به فردش، از این مسأله مصون نبوده است. (رنجبر، 1389، ص218-219)
از دیگر ویژگیهای این قرائت که در مقتل هورامی بیشتر خود را نمایان کرده، توصیف کاروان حسینی (ع) در هنگام خروج از مدینه است؛ توصیفی که به نظر میرسد بسیار شبیه توصیف دربارهای هخامنشی و به ویژه ساسانی در کتابهای ایران باستان است:
بارخانان بار کرد جه شار شی و بر
غلامان خاص حبشی و رومی
یک صد شتر بار جه دیبای اطلس
نورس جوانان تمام طلاپوش
کژاوان رازان به لعل و گوهر
چند جه کنیزان خارجی بومی
بار کردن او رو تمام هر چه هس
وینه خسرو شاه جوشیان به جوش
(مقتل هورامی، ابیات 471-473، 475)
«وسایل را بار کردند و کجاوهها را با لعل و گوهر آراسته، از شهر خارج شدند. غلامان خاص حبشی و رومی و چند کنیز خارجی و بومی. پارچههای دیبا و اطلس و دیگر وسایل هر چه بود، بار صد شتر کردند. جوانان تازه به دوران رسیده تمام طلاپوش بودند و مانند خسرو شاه میجوشیدند و خشمگین بودند».
پی نوشت:
[1]. اصل: ملرزو.
مراجع
1. ابو مخنف، مقتل حسین (ع)، تهران: اعلمی، بیتا.
2. ارانسکی، ای. م، مقدمه فقهاللغه ایرانی، ترجمه کریم کشاورز، تهران: پیام، 1385.
3. اسفندیاری، محمد، از عاشورای حسین تا عاشورای شیعه، قم: صحیفه خرد، 1384.
4. اصفهانی، ابوالفرج، مقاتلالطالبیین، ترجمه سیدهاشم رسولی محلاتی، مقدمه و تصحیح علیاکبر غفاری، تهران: کتابفروشی صدوق، بیتا.
5. اکبری مفاخر، آرش، «دینو (تحلیل و بررسی سرودهای به زبان گورانی)»، جستارهای ادبی، سال چهل و ششم، ش182، پاییز 1392.
6. امام شافعی، محمد، دیوان، بیروت: دارالکتبالعربی، 1414ق.
7. بلو، جویس، گورانی و زازا، راهنمای زبانهای ایرانی، ج2، ویراستار رودیگر اسمیت، ترجمه حسن رضایی باغبیدی و همکاران، تهران: ققنوس، 1383.
8. بیرونی، ابوریحان، الآثار الباقیه عن القرون الخالیه، تحقیق و تعلیق پرویز اذکایی، تهران: نشر میراث مکتوب، 1380.
9. تنکابنی، سیدمحمدمهدی، ریاضالمصائب، تحقیق مؤسسه احیاءالکتب الاسلامیه، قم: افق فردا، 1423ق.
10. جعفریان، رسول، به کوشش محمدباقر وثوقی، روایتی داستانی از تاریخ خلفا و مقتل امام حسین (ع) از نسخهای کتابت شده در چین (قرن دهم هجری)، تهران: نشر علم، 1393.
11. چمنآرا، بهروز، «درآمدی بر ادب حماسی و پهلوانی کردی با تکیه بر شاهنامه کردی»، جستارهای ادبی، سال چهل و چهارم، ش172، بهاره 1390.
12. خواندمیر، غیاثالدینبنهمامالدین الحسینی، تاریخ حبیبالسیر فی اخبار افراد بشر، ج4، تهران: کتابخانه خیام، 1348.
13. دینوری، ابوحنیفه، اخبارالطوال، ترجمه محمود مهدوی دامغانی، تهران: نشر نی، 1381.
14. رنجبر، محسن، جریانشناسی تاریخی قرائتها و رویکردهای عاشورا از صفویه تا مشروطه (با تأکید بر مقاتل)، قم: مؤسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی، 1389.
15. زنگنه، علیبنعبدالباقیخان، مجالسالشهداء فی ذکر مصائب آلعبا، بیجا، بینا، بیتا.
16. شریف کاشانی، ملاحبیبالله، تذکرهالشهداء، به همت محمدشریف آیتاللهزاده کاشانی، بیجا، بینا، بیتا.
17. شیخ مفید، محمدبنمحمدبننعمان، الارشاد فی معرفه حججالله علی العباد، ج2، ترجمه و شرح سیدهاشم رسولی محلاتی، بیجا، علمیه اسلامیه، بیتا.
18. شیروانی دربندی حائری (مشهور به فاضل دربندی)، ملا آقا ابن عابد بن رمضان بن زاهد، اکسیرالعبادات فی اسرار الشهادات، تحقیق محمد جمعهبادی و عباس ملاعطیه جمری، بحرین: شرکهالمصطفی للخدمات الثقافیه، 1415ق.
19. طبری، محمدبنجریر، تاریخ طبری، ج16، ترجمه ابوالقاسم پاینده، تهران: اساطیر، 1375.
20. طریحی (الفخری)، فخرالدین، المنتخب فی جمع المراثی و الخطب، تصحیح نضال علی، بیجا، مؤسسه الاعلمی للمطبوعات، 1424ق.
21. عمان سامانی، میرزا نورالله، گنجینهالاسرار، به اهتمام محمدعلی مجاهدی، قم: اسوه، بیتا.
22. قزوینی، رضیبننبی، تظلم الزهرا من اهراق دماء آل العباء، قم: منشورات رضی، 1405ق.
23. کاشفی سبزواری، کمالالدین حسین، روضهالشهداء، با مقدمه و تصحیح عبدالرحیم عقیقی بخشایشی، قم: نوید اسلام، 1381.
24. ب. آکوپف (هاکوپیان)، م. ت. حصارُف، کردان گوران و مسأله کرد در ترکیه (از آغاز جنبش کمالیان تا کنفرانس لوزان)، ترجمه سیروس ایزدی، تهران: هیرمند، 1376.
25. لوکوک، پییر، کتیبههای هخامنشی، ترجمه نازیلا خلخالی، زیر نظر ژاله آموزگار، تهران: نشر فروزان روز، 1382.
26. مجلسی، محمدباقر، جلاءالعیون، تهران: رشیدی، 1362.
27. مطهری، مرتضی، حماسه حسینی، ج3، تهران: صدرا، 1365.
28. نراقی، احمد، مثنوی طاقدیس، به اهتمام حسن نراقی، تهران: امیرکبیر، 1362.
29. نواب تهرانی (بدایعنگار)، محمدابراهیم، فیضالدموع، مقدمه، تصحیح و تحقیق اکبر ایرانی قمی، قم: هجرت، 1374.
30. واعظ کاشفی، ملاحسین، روضهالشهدا، تصحیح و مقابله: حاجی محمد رمضانی، تهران: چاپخانه خاور تهران: 1341.
31. E. B. Soane, To Mesopotamic and Kutdistan in disquise, London, 1926.
نویسندگان:
مظهر ادوای: دانشجوی دکتری تاریخ ایران دوره اسلامی دانشگاه فردوسی مشهد
هادی وکیلی: دانشیار گروه تاریخ- دانشگاه فردوسی مشهد
فصلنامه شیعه شناسی شماره 54
ادامه دارد...