خبرگزاری فارس_ گروه سینما و تئاتر_ علی دهبان: نمایش «هنر» نوشته یاسمینا رضاست که متولد پاریس و دارای یک رگ ایرانی است. یاسمینا رضا جزو درامنویسانی است که روابط انسانها و مبحث انسانیت بیش از هرچیز برایش مورد توجه بوده است. از این رو بیشتر آثار وی را در اکثر کشورهای دنیا میتوان اجرا کرد که دلیلش را میشود دغدغههای مشترک جهانشمول آثارش دانست.
«خدای کشتار» یکی از آثار اوست که بارها در ایران توسط کارگردانان مختلف اجرا شده و نمایش «هنر» نیز از این قاعده خارج نیست. پیش از این نمایشنامه «هنر» در سال 1381 توسط زندهیاد داود رشیدی کارگردانی شده و روی صحنه رفته است. حالا در اواسط دهه 90 وحید رهبانی سراغ آن رفته و با بازیگرانی چون داریوش فرهنگ، محسن حسینی و امید روحانی آن را روی صحنه برده است.
نمایش «هنر» در سی و ششمین جشنواره بینالمللی تئاتر فجر در تالار چارسو مجموعه تئاتر شهر روی صحنه رفت که با استقبال مخاطبان روبرو شد. این نمایش درباره سه دوست قدیمی است که درباره یک تابلوی هنری به بحث و جدل میپردازند و در حالی که هیچ کدامشان نظر دیگری را درباره تابلو قبول ندارد، آرای یکدیگر را مورد نقد قرار میدهند و تازه متوجه میشوند که با وجود سالها دوستی، چه تفاوتهای عمیقی در جهانبینی باهم دارند. داریوش فرهنگ، امید روحانی و محسن حسینی، بازیگران این نمایش یک ساعته هستند که در بخش خارج از مسابقه جشنواره تئاتر فجر در تماشاخانه پالیز روی صحنه رفت. با کارگردان این اثر به گفتوگو نشستیم.
*قصه من درباره رفاقتها و دوستیهاست
_ فکر میکنم که نمایشنامه «هنر» دومین نمایشنامه از یاسمینا رضا است که آن را انتخاب کردهای و روی صحنه بردهای. به طور کلی آثار یاسمینا رضا و به خصوص «هنر» چه ویژگیای داشت که تو را مجاب کرد تا به سراغش بروی. نمای ظاهری اثر، گویای این میتواند باشد که با یک اثر اَنتلکت و روشنفکری مواجه باید باشیم که اینطور نیست.
از روز اول وقتی با هنرپیشههایم گپ زدم، گفتم که من به هیچ عنوان نمیخواهم در مورد هنر حرف بزنم. قصه من در مورد دوستی و رفاقت است و اینکه میتوانیم به توافق برسیم و تفاوتهای هم را بپذیریم، اما میتوان در کنار هم به درستی زندگی کرد. در واقع برداشت شخصی من این است که خانم یاسمینا رضا نمایشنامه «هنر» را صرفا برای هنر خلق نکرده، بلکه نکته مهمش روابط افراد و آدمهاست. به همین دلیل است که این اثر را میتوان در تمام دنیا اجرا کرد. مشکلات و نوع تفاوتها و چالشها به نحوی است که مخاطب خودش را در پیکر یکی از سه کاراکتر نمایشنامه پیدا میکند و میبیند.
در این نمایش برای ما خیلی مهم نبود که «آنتریوس» (یک نقاش خیالی در نمایش) چیست و کیست و یا هنر کلاسیک و مدرن چه چیزهایی هستند. بلکه آن رفاقت و دوستی که بین اینها وجود داشت برایمان حائز اهمیت بود. منظورم از رفاقت همان گفتوگو کردن و شنیدن یکدیگر است. به نظرم میآید دلیل انتخابم همین بوده است.
در مجموع یاسمینا رضا نویسنده این نمایش همواره چالشهای بزرگ و مهمی را در آثارش مطرح کرده است. در نمایشنامه «مرد اتفاقی» هم مجموعهای مونولوگها وجود دارد که بسیار چالشبرانگیز است.
*به سراغ بحثهای روشنفکرنمایانه نرفتیم
ـ نمایشنامه «هنر» با توجه به قابلیتی که نگارنده در پرداخت آن به کار برده است میتواند به شکلهای گوناگون و با نگاههای مختلف اجرا شود. به طور مثال همین نمایش هنر میتوانست چالش مدرنیته و سنت باشد، اما تو آن را به شیوهای اجرا کردهای که بحث اصلی چالشی بین انسانها و روابط آنها و اختلاف نظرشان است.
ما اصلاً نخواستیم که نمایشنامه به این شیوه که نمایانگر بحثهای روشنفکرنمایانه باشد، اجرا شود. ما به این نتیجه رسیدیم که مردم باید در این نمایش احساس راحتی کنند تا با آن ارتباطی که مدنظرمان است را برقرار کنند. ما دنبال یک فضای خودمانی و گرم بودیم. در این اثر سه انسان مختلف با جهانبینیهای گوناگون وجود دارند که اصلا مشخص نیست این دوستی چگونه بین آنها شکل گرفته و نکته مهم بین اینها این است که آنها میتوانند با هم به توافق برسند.
*اینجا سالن نمایش نیست منزل سه دوست است
ـ در خود نمایشنامه به صورت خیلی واضح نویسنده اشاره نداشته است که کاراکترها با مخاطب صحبت میکنند و حتی با آن ارتباط برقرار میکنند. چطور شد که این فاصلهگذاری برایت اهمیت پیدا کرد؟
در داخل نمایشنامه به این نکته به صورت مستقیم اشاره نشده است، اما در بخشهایی گفته شده که مثلاً کاراکتر «سرژ» تنهاست و تکگوییهای شکپیری دارد. در نمایشنامه «ریچارد سوم» نیز اگر دقت داشته باشید، ریچارد رو به مخاطب یک دیالوگ میگوید و بعد ادامه نمایش را میبینیم. این مثال را از این جهت زدم که بگویم یاسمینا رضا به شدت تحت تأثیر شکسپیر است. در واقع صحبت شخصیتها با خودشان خیلی مشخص نیست که به چه صورت انجام میشود و اینکه انتخاب با کارگردان است، به دلیل فضای صمیمی و رفاقتآمیزی است که مدنظر داشتیم و تصمیم گرفتیم یک فاصلهگذاری در کارگردانی وجود داشته باشد که موجب صمیمیت مخاطب با اثر شود. در واقع علاقهمند بودم که مردم فکر کنند، داخل اتاق این سه دوست حضور دارند و نشستهاند. با توجه به بازخوردهایی که از مخاطب گرفتم فکر میکنم که مردم هم این دخیل بودن را بسیار دوست دارند و از آن لذت میبرند. اینجا سالن نمایش نیست، منزل سه دوست است.
ـ در ابتدای نمایش وقتی بازیگرت با مخاطب حرف میزد، شخصاً احساس خوبی نداشتم که البته فکر میکنم بیشتر به دلیل اجرای نه چندان دلچسب بازیگر بود، اما به هر حال رفته رفته با انرژی و جدیتی که در کاراکترها وجود داشت، این فضا برایم بهتر جا افتاد. به نظر میرسد این موفقیت توسط بازیگر حاصل نمیشود، بلکه کلیت، اجراست که مخاطب را قانع میکند که با آنها همراه شود.
اتفاقاً از دو بازیگرم یعنی داریوش فرهنگ و امید روحانی خواستم که با مخاطب دائماً ارتباط بگیرند. به طور مثال گفتم اگر دیدید که مخاطبی در حال خندیدن است حتماً آن را نشان بدهید و ارتباط بگیرید حتی اگر به وسیلهای احتیاج داشتید آن را از مخاطب بگیرید. با برنامهریزیهایی از این دست از یک زمانی به بعد مخاطب شرایط و فضای این چنینی را میپذیرد و در ادامه آماده شنیدن و دیدن نمایش است.
ـ به نظر میرسد یکی از نکتههایی که میتواند به اجرای شما کمک کند، این است که فاصله مخاطب از بازیگر و صحنه زیاد نباشد و تا نزدیکترین حالت ممکن تماشاگر به صحنه، بازیگر و دکور نزدیک باشد. آیا این نزدیکی را برای فاصلهگذاری (بِرِشتگونه) لحاظ کردهاید که نمایش موفقتر باشد.
در واقع این نکته میتواند بسیار به این نمایشنامه کمک کند. مثلاً زمانی که در تالار چارسو اجرا داشتیم به دلیل ازدحام مخاطب و زیاد بودن تماشاگران این اتفاق افتاد و تماشاگران تا سرحد امکان داخل صحنه شده بودند و این برای اجرای ما یک نکته کمککننده و مثبت بود، اما در تماشاخانه پالیز به دلیل شکل سالن این امکان برایمان آن چنان که باید وجود ندارد.
*«هنر» در مورد انسان و انسانیت حرف میزند
ـ شخصاً فکر میکنید این نمایش چقدر میتواند با جامعه امروز ما همراه باشد و مخاطب نسبت به آن احساس نیاز کند؟
خیلی زیاد. به نظرم ما هر روز میتوانیم دیالوگهای نمایش «هنر» را ببینیم و بشنویم. همه ما دچار این چالشها در خانواده خود و سایر ارتباطهایی که با جامعه داریم، هستیم. برای همین هم است که تماشاگر این کاراکترها را دوست دارد. برای اینکه هرکدامشان یک بخشی از خود را در وجود یکی از این سه شخصیت نمایش پیدا میکنند. یادمان باشد که هنر در مورد انسان و انسانیت صحبت میکند و این وجه مشترک همه ما است.
*انتخاب بازیگران «هنر» ریسکی بود که جواب داد/ سن بازیگران این نمایش 200 سال است
ـ پیش از دیدن نمایش یکی از انتقادها و حتی سؤالبرانگیز برایمان این بود که واقعاً با سه بازیگری که انتخاب کردهای قرار است چه اتفاقی برای نمایشنامه «هنر» بیفتد و اصلا فکر نمیکردم که آنها بتوانند کشش و جذابیتی برای مخاطب ایجاد کنند. در واقع انتخاب این بازیگران یک ریسک بود که گویا جواب داده است.
اتفاقاً این نکته را خیلیها به من میگفتند. به نظرم آن چیزی که مدنظر داشتم شکل گرفته و کاراکترها به قول معروف درآمده؛ نه به خاطر اینکه این نمایش را خودم کارگردانی کردم؛ بلکه این بازخوردی است که طی این شبها از مخاطب گرفتم. نمیگویم که این نمایش مخاطب را شگفتزده میکند، اما اثری است که برای آن شیرین و دوستداشتنی خواهد بود. این نکته بامزه را در نظر داشته باشید که سن هر سه بازیگر من روی هم 200 سال میشود.
*نخواستم در بخش مسابقه جشنواره تئاتر باشم/ ما با کسی مسابقه نداریم
ـ نمایش «هنر» در بخش خارج مسابقه حضور دارد و این در حالی است که شنیدم قرار بود در بخش مسابقه باشد. کمی در مورد این جابهجایی صحبت کنید.
چند روز پیش در مصاحبهای از من سوال شد که شما مانند برخی این مشکل را دارید که در بخش مسابقه جشنواره تئاتر حضور ندارید؟ من در پاسخ گفتم هم دبیر جشنواره آقای فرهاد مهندسپور و هم اصغر دشتی بسیار اصرار داشتند که ما در بخش مسابقه حضور پیدا کنیم که من نپذیرفتم و گفتم ما در بخش مسابقه حضور پیدا نخواهیم کرد؛ چون با هیچ کس مسابقه نداریم؛ بلکه دوست داریم در همین شرایط مخاطبین جشنواره هم از دیدن این نمایش لذت ببرند. از من پرسیدند که شما یعنی جایزه نمیخواهید. من هم گفتم نه، جایزه ما رضایت مخاطبان و دست زدن آنها برایمان است.
یکی دیگر از ویژگیهای نمایشتان سادگی است که در آن وجود دارد. بر خلاف آثار زیادی که این روزها روی صحنه میرود و صرفاً به دنبال شگفتزده کردن مخاطبشان هستند آن هم بدون محتوای قابل قبول. شاید به همین دلیل است که این روزها هنرهای نمایشی به سمت تجسمی شدن و استفاده از مولتیمدیا رفته است.
*در سینما برای افراد به راحتی جریان و موج ساخته میشود
ـ یک نکته در مورد خود جشنواره و در نهایت جوایزی که به برگزیدگانش میدهد، وجود دارد و آن هم این است که این جشنواره تئاتر فجر برای افراد برگزیدهاش هیچ موج و اتفاقی به وجود نمیآورد و آنها از فردای آن روز نه تنها مورد توجه قرار نمیگیرند و با پیشنهاد بیشتری مواجه نمیشوند، بلکه فراموش هم میشوند. این فقر و بیتفاوتی در تئاتر از کجا نشأت میگیرد؟
نکتهای را که میگویی، درست است و من هم شاهد آن بودهام و در تمام این سالها احساساش کردهام، اما در سینما برای افراد به راحتی جریان ساخته میشود و مورد توجه قرار میگیرند. حتماً باید این نکته مورد بررسی و پژوهش قرار بگیرد، اما باید به این نکته اذعان کرد که اساساً در کشور ما جای سینما و تئاتر از هم بسیار دور است. اهمیت سینما بسیار بیش از تئاتر است. همواره یک نگاه بیارزش نسبت به تئاتر وجود داشته و این روند سبب دلسردی برای افرادی میشود که کارهای جدیتری انجام میدهند و به نظر من یکی از دلایل اصلیاش تو سَرِ تئاتر زدن است، که مثلاً با سانسور انجام میشود.
منظورم از سانسور این نیست که ما باید بیحیایی داشته باشیم. تا همین چند سال پیش فقط مجموعه تئاتر شهر را برای اجرای نمایشهایمان داشتیم و نبود سالنهای دیگر خود به نوعی سانسور محسوب میشود. به همان نسبت در کشور دیگری مانند فرانسه ازدیاد بیرویه سالنهای تئاتر در بخش خصوصی خودش سانسور به وجود آورده است چرا که نمایشهای خوب و با محتوا در حجم زیادی از آثار دیده نمیشود.
*تئاتر خصوصی یک کودک نابالغ است
ـ به هر حال در شرایط فعلی سالنهای خصوصی توانسته به تئاتریها کمک کند، اما خودت فکر میکنی چه لطمهها و تهدیدهایی برای بدنه تئاتر داشته است؟
به نظرم تئاتر خصوصی یک کودک نابالغ است و نیاز به پیشرفت دارد، اما احساس میکنم روند خوب و باکیفیتی را طی میکنیم. امیدواریم در دهه آینده حتماً اتفاقات خوب و امیدبخشتری در تئاتر بیفتد.
ـ پیش از این قرار بود که نمایشتان را در تماشاخانه شهرزاد روی صحنه ببرید که چند روز پیش از اجرا همه چیز متوقف شد، وارد جشنواره شدید و اجرای عمومی را در تماشاخانه پالیز آغاز کردید. چه اتفاقی افتاد؟
ما به دعوت قاسم جعفری در تماشاخانه شهرزاد حاضر شدیم. در مورد چند نمایشنامه گپ زدیم که در نهایت به هنر رسیدیم. در همان ابتدا به ما قول داده بودند که در سالنی که ما اجرا داشتیم دو نمایش اجرا میشود و از همان روز ابتدا تأکید کردم که دیوار انتهای صحنه را نیاز دارم و باید بخشی از دکورم روی آن نصب شود و هر چه نزدیک به روز اجرای نمایشمان میشدیم همه چیز تغییر میکرد. کم کم سالن ما سه اجرایی شد و من مدام فکر میکردم که چرا باید این اتفاق بیفتد و این تعویض دکورها به چه صورت باید انجام شود. این در حالی است که قاسم جعفری به من میگفت نگران نباش و همه چیز خوب است.
یکی ـ دو هفته به اجرایمان باقی مانده بود که سالن ما چهار اجرایی شد و ساعت نمایش ما را به 21:30 تغییر دادند. این در حالی است که صحبت پای قراردادمان ساعت 8:30 شب بود. چند شب که نمایشهای شهرزاد را رصد کردم متوجه شدم که تقریبا ً همه کارها با 15دقیقه تأخیر آغاز میشود و در نهایت ساعت اجرای ما بسیار دیرتر از آنچه که فکر میکردیم میشد.
*عوامل اجرایی «شهرزاد» حرفهای نیستند/ صابون مدیرتی «شهرزاد» به تن خیلیها خورده
نکته بعدی که بسیار برای جامعه تئاتری بسیار مهم است این است که عواملی که آنجا را کنترل میکنند هیچکدامشان حرفهای و تئاتری نیستند و همه از بستگان یکدیگر هستند و جالب اینجاست که هر کدامشان رأی مدیریتی دارند. آنها از لحن و ادبیات بدی با هنرمند برای صحبت کردن استفاده میکنند که در پایان به آنها گفتم شما باید بدانید که اگر چراغ این سرا روشن است به خاطر آرتیستها و هنرمندانی است که به اینجا میآیند. صابون مدیریت شهرزاد به تن خیلیها خورده است.
*ماجرای توصیه حامد بهداد و اشکان خطیبی به رهبانی
آوازه رفتار بدشان در همه جا پیچیده به همین خاطر خیلیها به من گفتهاند که در آنجا اجرا نکن و زمانی که نسبت به ما بدقولی کردند وقتی قرار بود پول تهیهکننده را هم بازگردانند آن را گرو نگه داشته بودن و کلی جنجال داشتیم که این رفتار دور از شأن هنرمندان است. این در حالی است که من به توصیههای حمیدرضا نعیمی، حامد بهداد و اشکان خطیبی که گفته بودند به شهرزاد نرو گوش نکردم و تنها دلیلش هم نگاه مثبتی است که همیشه سعی میکنم داشته باشم.
انتهای پیام/