به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، حکومت سفاک و دیکتاتور پهلوی با همه ظلمهایی که در حق آحاد ملت روا داشت، اما با چنگ و دندانهایی که گاه و بیگاه نشان میداد و هیمنهای که در ظاهر برای خود ساخته بود، جرأت مخالفت علنی را از مخالفان سلب کرده بود.
مشهد تبعاً به دلیل اینکه همواره خاستگاه نخبگان سیاسی و مبارزاتی بوده، بیش از هر جای دیگر بختک خفقان را بر سینه خود احساس کرده است، اما دقیقاً همان موقع که رژیم فاسد پهلوی سعی در خاموشکردن «مرحوم کافی» یکی از واعظان مشهور و انقلابی مشهدی دارد، شمارش معکوس سرنگونی خود را رقم میزند و پایان نورفشانی وی، آغازی میشود بر شعلهور شدن هیمنه پوشالی پهلوی!
شیخ احمد کافی یزدی از روحانیان و خطیبان معروف پیش از انقلاب اسلامی است که چه در زمان حیات و چه حالا بعد از گذشت 40 سال از وفاتش، خاطره منبرهای پرشور و کارهای خیریهاش در اذهان مردم ایران به خصوص مشهد باقی است.
مرحوم کافی، با وجود کشمکشها و احضارهای مکرر از جانب ساواک و نیروهای امنیتی حکومت با حضور فعال خود به ارائه خدمات دینی، ارشادی، تبلیغی و حمایت از گروههای مبارز و پرورش نیروهایی برای مبارزه با حکومت پهلوی میپردازد.
کافی، زمانی احضار و زمانی دیگر در بازداشت و گاهی تبعید میشود، اما این فشارها و محدودیتها، سبب عقبنشینی این روحانی مبارز از روشنگری نمیشود.
شیخ آشوبگر
محسن کافی فرزند مرحوم کافی که در زمان مرگ پدر نوجوانی 15 ساله بوده در گفتوگو با خبرنگار فارس در مشهد اظهار میکند: مرحوم پدرم به خاطر سخنرانیهای روشنگرانه و انتقادهایش نسبت به حکومت، از سال 41 بیش از 40 بار توسط ساواک دستگیر و حتی در سال 1354 به اتهام حمایت از خانواده زندانیان سیاسی به مدت 3 سال بهایلام تبعید شد، اما با میانجیگری علمای عظام مانند آیتالله خوانساری این مدت به یک سال تقلیل یافت.
وی ادامه میدهد: حدود یک هزار سند علیه پدرم در ساواک موجود بوده و صراحتاً در این اسناد از وی با عنوان «شیخ آشوبگر» یاد شده است.
کارنامه درخشان واعظ شهیر مشهدی
طبق اسناد و شواهد موجود و نیز مصاحبه تلفنی خبرنگار فارس با حسن کافی (برادر مرحوم کافی و مدیر مهدیه تهران )، تأسیس بیش از 36 مهدیه در شهرهای مختلف ایران به منظور پررنگ کردن فرهنگ مهدویت، برگزاری منبرهای روشنگرانه، زیرپوشش قرار دادن 5 هزار خانواده نیازمند به خصوص خانواده زندانیان سیاسی و انجام سایر امور خیریه مانند ساخت مساجد و درمانگاهها همه و همه جزو کارنامه زندگی ۴۲ ساله مرحوم کافی است که در نیمه شعبان سال 57 شمسی به طرز مشکوکی بسته میشود، اما از آنجا که مرگ پایان کبوتر نیست، کشته شدن این روحانی و واعظ انقلابی نیز آغاز یک روشنگری و زمینهساز علنی شدن فعالیتهای ضد رژیم پهلوی در مشهد میشود.
حدود یک هزار سند علیه پدرم در ساواک موجود بوده و صراحتاً در این اسناد از وی با عنوان «شیخ آشوبگر» یاد شده است
علت سفر اجباری
مرحوم کافی در 30 تیرماه سال 1357 که مصادف با نیمه شعبان است در یک حادثه رانندگی به قتل میرسد که حواشی مربوط به این واقعه زمینهساز اتفاقات مهمی به خصوص در مشهد میشود، برای اطلاع بیشتر از جزئیات این واقعه به سراغ برادر مرحوم کافی میرویم که از شاهدان عینی ماجرا است.
حسن کافی برایمان اینطور توضیح میدهد که اگرچه شروع فعالیتهای سیاسی مرحوم کافی از سالها قبل از کشته شدنش آغاز میشود، اما نقطه عطف مبارزات وی از اردیبهشت سال 1357 یعنی حدود دو ماه قبل از مرگ وی رقم میخورد.
وی این طور شرح میدهد: در اردیبهشت 1357 که مصادف با شهادت حضرت فاطمه زهرا(س) بود، برادرم سخنرانی پرشوری کرد و در آن سخنرانی صراحتا نام حضرت امام(ره) را روی منبر بیان و از ایشان تجلیل کرد که همین ماجرا سبب خشم بیش از پیش رژیم و احضار برادرم به ساواک شد.
حسن کافی ادامه میدهد: 30 تیرماه همان سال مصادف شد با نیمه شعبان و امام راحل از نجف اعلام کردند، امسال بهخاطر چهلم شهدای تبریز این میلاد بزرگ را جشن نمیگیریم و چراغانی نمیکنیم، صبح روز پنجشنبه 29 تیرماه، منوچهر ازغندی رئیس کلانتری 12 برادرم را احضار و از 8 صبح تا 12 ظهر به خاطر این تصمیم نسبت به ایشان و حضرت امام هتاکی و فحاشی میکند و در نهایت پیشنهاد میدهد یا برادرم کلید مهدیه را به آنها بدهد تا خودشان آنجا را چراغانی کنند، یا طبق رسم هر سال خودش این کار را انجام دهد یا به مشهد سفر کند که برادرم در آن شرایط مجبوراً و تحت فشار، سفر به مشهد را انتخاب میکند.
آغاز آخرین سفر
ادامه ماجرا را از زبان خانم طاهره موسوی شاهرودی همسر مرحوم کافی میشنویم، با پرسوجو آدرس منزل را در محله قدیمی شهید هاشمینژاد پیدا میکنم و پس از هماهنگی، ساعتی را در منزل این بانوی صبور و مهربان میهمان میشوم.
وی برایمان اینطور شرح میدهد که ظهر روز پنجشنبه 29 تیرماه آقای کافی به منزل آمدند و خواستند برای سفر مشهد مهیا شویم، بنابراین همان روز به سمت مشهد حرکت کردیم، راننده با سرعت بالایی حرکت میکرد و هرچقدر مرحوم همسرم به او تذکر میداد، بیفایده بود.
لوازم داخل خودرو هم بوی ماده بیهوشی عطر میداد و یک حالت رخوت و خواب آلودگی بر ما غالب بود، بعد از توقف کوتاهی که در شیروان برای اقامه نماز صبح داشتیم، مجدد به راه افتادیم، من در خواب بودم که این اتفاق رخ داد، با یک کامیون ارتشی تصادف شدیدی کردیم، شدت تصادف در حدی بود که موتور خودرو چندین متر آن طرفتر پرتاب شده بود و من و بچهها که دچار مشکلات و جراحات زیادی شده بودیم به بیمارستانی در قوچان منتقل میشویم، اما از همسرم بیاطلاع بودم، غافل از اینکه وی را به بیمارستان ارتش منتقل کرده بودند و گویا در راه بیمارستان به قتل میرسد.
ای ساربان آهسته ران، آرام جانم میرود
همسر مرحوم کافی با چشمانی بارانی برایمان توضیح میدهد: فردای آن روز که به همراه فرزندانش به وسیله اقوام از قوچان به بیمارستان شاهینفر مشهد منتقل میشوند، در حالی که به شدت نگران حال مرحوم کافی بودم، از ازدحام جمعیت و بسته بودن بعضی خیابانهای مسیر متعجب شده و بعد از هفتم مرحوم کافی که متوجه کشته شدن وی در حادثه شدم، فهمیدم آن جمعیت انبوه آن روز مشهد در حال تشییع جنازه همسر مرحومم بودهاند و اطرافیان که از محبت بین ما باخبر بودهاند، جرأت بیان این واقعیت تلخ را نداشتند.
لوازم داخل خودرو هم بوی ماده بیهوشی میداد و یک حالت رخوت و خواب آلودگی بر ما غالب بود، بعد از توقف کوتاهی که در شیروان برای اقامه نماز صبح داشتیم، مجدد به راه افتادیم، من در خواب بودم که این اتفاق رخ داد، با یک کامیون ارتشی تصادف شدیدی کردیم، شدت تصادف در حدی بود که موتور خودرو چندین متر آن طرفتر پرتاب شده بود
تشییع جنازهای که تیر خلاص رژیم پهلوی شد
30 تیر، پیکر مرحوم شیخ احمد کافی از طریق قوچان به میدان فردوسی مشهد آورده میشود و بیش از 5 هزار نفر از طلبهها، دانشجویان، کسبه بازار و طبقات مختلف مردم، پیکر مرحوم را به مسجد جعفریها انتقال میدهند، در حالی که پیکر وی غسل و کفن و برای مراسم تشییع و خاکسپاری روز بعد مهیا میشود، همزمان نوار آخرین سخنرانی مرحوم کافی که وی در آن از امام خمینی(ره) تجلیل کرده بود نیز پخش میشود.
یکشنبه 31 تیرماه 1357 اما در حافظه مردم مشهد یادآور و سرآغاز شکلگیری اعتراض همگانی علیه حکومت پهلوی است، در این روز ناگهان تشییعکنندگان مرحوم حاج احمد کافی با شعارهایی علیه حکومت پهلوی فضای خفقان را شکسته و پس از آن مبارزات مردمی شکل نمایانتری به خود گرفت.
حسن کافی در این رابطه میگوید: در تشییع پیکر برادرم مردم مشهد که مخالف رژیم ستمشاهی بودند برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را به صورت دستهجمعی و یکپارچه سر دادند.
برای مردم آن روز جای تردیدی نبود که تصادف ساختگی بوده و فوت مرحوم کافی به دست ساواک صورت گرفته، برای همین تشییع جنازه او به هیچ کدام از تشییعهای پیش از آن شباهت ندارد و باید گفت، بیشتر شبیه تظاهرات است.
چنین جوی برای مسؤولان امنیتی استان بسیار نگرانکننده است، برای همین در روز تشییع جنازه در مشهد طرح انتظاماتی به عمل میآید و ساواک استان خراسان رضوی به دنبال فوت مرحوم احمد کافی و انجام تظاهرات ضد رژیم در آن شهر، در خصوص تقویت نیروی پلیس مشهد از شهربانی خراسان درخواست کمک میکند.
مأموران با پرتاب نارنجک، گاز اشکآور از زمین و هوا به وسیله هلی کوپتر و نیز تیراندازی هوایی سعی میکنند، مردم را متفرق سازند.
در نهایت بعد از درگیریهای زیاد بین مردم و مزدوران رژیم، مأموران موفق میشوند جنازه را از حرم بیرون برده و به دستور «ولیان» استاندار منفور خراسان همراه برادران مرحوم کافی، به تهران منتقل میکنند.
در تشییع پیکر برادرم مردم مشهد که مخالف رژیم ستمشاهی بودند برای اولین بار شعار «مرگ بر شاه» و «درود بر خمینی» را به صورت دستهجمعی و یکپارچه سر دادند
تشییع پیکر یا کارناوال مرگ؟
در جریان درگیریهای چماقداران رژیم با مردم اما یک پاسبان به ضرب کارد کشته، هفت نفر دیگر از پاسبانان با ایراد ضرب و جرح مصدوم میشوند و 24 نفر از مردم نیز مجروح و مصدوم میشوند، همه مجروحان به بخش سوانح بیمارستان امام رضا(ع) انتقال مییابند و 19 نفر از تظاهرکنندگان پس از معالجه سرپایی به مقامات امنیتی تحویل داده میشوند، براساس گزارش ساواک، در جریان تشییع جنازه مرحوم کافی، دختر 14 سالهای بر اثر ازدحام جمعیت به شهادت رسید.
در حالی که پیکر مرحوم کافی به وسیله نیروهای ساواک به تهران منتقل شده و برادران داغدار وی پیگیر دفن وی هستند، در مشهد اما روز اول مرداد، همزمان با مجلس ترحیم مرحوم حاج شیخ احمد کافی در مسجد حوض لقمان، یک بمب آتشزا در کنار مجسمه رضاشاه در میدان نزدیک به این مسجد موسوم به میدان مجسمه (میدان شهدای فعلی) توسط مأموران آتشنشانی کشف شد و در همین روز ناهید اسدی که پیشاپیش مورد تهدید زمانیپور رئیس شهربانی قرار گرفته بود، در تظاهرات مردمی که در این روز در خیابان طبرسی به وجود آمد، توسط رئیس شهربانی مورد اصابت دو گلوله از ناحیه سینه و بازو قرار گرفت و شهید شد.
بعد از گذشت 40 سال از آن روزها اگرچه هنوز تعداد دقیق شهدا معلوم نیست، اما عمق فاجعه در حدی است که واکنش علما و روحانیون مشهد را به دنبال داشت، به طوری که در متن اعلامیه علمای مشهور مشهد به صراحت از ضرب و جرح و کشته شدن عده زیادی از مردم، طلاب و دانشجویان به وسیله عمال رژیم انتقاد میشود.
انتشار حوادث روز تشییع مرحوم کافی سبب میشود که روز پنجم مرداد، گروه بازرسان شاهنشاهی برای بررسی تعداد شهدا و مجروحان بهمشهد بیایند، آنها در این روز همراه ولیان، استاندار خراسان و فرمانده لشکر 77 خراسان و رئیس شهربانیهای استان و رئیس سازمان امنیت مشهد با آیتالله سیدعبدالله شیرازی دیدار میکنند تا بلکه بتوانند با مکر و حیله بر اوضاع ملتهب مشهد مسلط شوند.
محسن کافی فرزند مرحوم کافی در پاسخ به این سؤال که چرا تعداد و اسامی شهدای این واقعه مشخص نیست، میگوید: با توجه به اینکه از وقوع این اتفاق تا پیروزی انقلاب اسلامی قریب به 6 ماه طول میکشد و تلاشی که ساواک برای محو این حوادث از بین بردن مدارک و اسناد مربوط به منظور آرام کردن اوضاع به نفع رژیم میکند، گمنام ماندن شهدای این حادثه موضوع دور از ذهنی نیست.
دفن شبانه واعظ شهیر در محاصره ساواک
پیکر مرحوم کافی بعد از انتقال به تهران توسط نیروهای ساواک، در فرودگاه تهران نیز مخفیانه و در محافظت گارد پلیس و کماندوها به پزشکی قانونی منتقل میشود.
نیروهای پلیس به جمعیت چند هزار نفری که در فرودگاه منتظر پیکر مرحوم کافی بودند، اعلام میکنند که پیکر تحویل پزشکی قانونی شده و در فرودگاه نیست.
خانواده داغدار مرحوم کافی درخواست میکنند، پیکر را تا صبح جمعه در سردخانه نگه دارند تا طبق وصیت آن مرحوم در مهدیه در جوار جنازه دعای ندبه خوانده شود، اما نیروهای امنیتی چنین اجازهای به آنها نمیدهند که مبادا موجب گردهم آمدن مشتاقان مرحوم کفی و در نهایت، آشوب یا تظاهرات شود.
حسن کافی در این باره در گفتوگو با خبرنگار فارس در مشهد میگوید: عصر روز دوشنبه دوم مرداد به من و برادر دیگرم که با اصرار همراه پیکر مرحوم کافی به تهران رفته بودیم اطلاع دادند، حسینزاده (معاون ساواک) به پزشکی قانونی احضارمان کرده و در آنجا به ما گفتند، شاه دستور داده که همان شب باید جنازه برادرمان دفن شود، وقتی پرسیدیم در کجا؟، پاسخی ندادند و ما را به همراه پیکر برادرم به سمت فرودگاه بردند و من در آنجا متوجه شدم، قرار است به مشهد برویم.
پیکر مرحوم کافی با 38 نفر نیروی مسلح ساواک به سمت مشهد میآید و در آنجا حضور انبوه جمعیت منتظر در فرودگاه مأموران ساواک را متعجب میکند، غافل از اینکه برادر مرحوم کافی به طور پنهانی و به بهانه سرویس بهداشتی از فرودگاه تهران با اقوام در مشهد تماس گرفته و موضوع را به آنها اطلاع داده است.
پیکر پس از انتقال به مشهد با حضور تعداد انگشتشماری از اقوام و انبوه نیروهای پلیس و ساواک به قبرستان خواجهربیع منتقل و در همان جا شبانه به خاک سپرده میشود، چراکه ولیان بهخاطر کینه دیرینهای که از مرحوم کافی بهخاطر سخنرانیهای افشاگرانهاش دارد، اجازه دفن در حرم را نمیدهد.
بهگفته همسر مرحوم کافی تا مدتها اطراف قبرستان خواجهربیع مملو از نیروهای امنیتی شاه بوده است.
راز تصادف مشکوک
حالا بعد از گذشت 40 سال از کشته شدن مرحوم کافی، همچنان این سؤال باقی است که آیا ساواک مستقیماً در این تصادف نقش داشته یا خیر؟ پاسخ این سوال را که از محسن کافی فرزند مرحوم جویا میشوم، میگوید: اگرچه در ساختگی بودن آن تصادف شکی نیست، اما مدارک و شواهد مستندی درباره این مطلب در دست نیست، چراکه برای هیچ قتلی در ساواک، دستور کتبی صادر نمیشده است، اما مصادیقی مانند اعترافات کسانی که اول انقلاب اسلامی دستگیر و اعدام شدند این باور را تقویت میکند.
محسن کافی در ادامه به اعترافات تهرانی و نصیری مبنی بر دستور مستقیم شاه برای از میان برداشتن مرحوم کافی و دست داشتن شعبان بیمخ در اجرای این توطئه شوم اشاره میکند.
مطلب دیگری که در صحبتهای وی حائز اهمیت است، اینکه چرا در بین زخمیهای این حادثه فقط مرحوم کافی با آمبولانس به بیمارستان ارتش منتقل میشود و سایر زخمیها به حال خود رها میشوند؟!
حسن کافی برادر مرحوم کافی نیز به اعتراف دو نفر از شکنجهگران ساواک قبل از اعدام استناد و اظهار میکند: بعد از پیروزی انقلاب اسلامی، دو نفر از شکنجهگران را دستگیر و دادگاهی کردند و من توانستم با اصرار و پیگیریهای زیاد یک روز قبل از اعدام با یکی از آنها در زندان قصر ملاقات کنم، وی به من گفت: روز شنبه 31 تیرماه حسینزاده و منصور ازغندی (دو نفر از مقامات ارشد ساواک) وارد زندان قصر شدند و در جریان گفتوگو باهم، گفتند، کار کافی را تمام کردیم.
وی ادامه داد: طبق گفته آن دو شکنجهگر که فردای آن روز اعدام شدند، برادرم را در آمبولانسی که وی را از صحنه تصادف به بیمارستان ارتش منتقل میکرده، به قتل رساندهاند.
بعد از پیروزی انقلاب، دو نفر از شکنجهگران را دستگیر و دادگاهی کردند و من توانستم با اصرار و پیگیریهای زیاد یک روز قبل از اعدام با یکی از آنها در زندان قصر ملاقات کنم، وی به من گفت: روز شنبه 31 تیرماه حسینزاده و منصور ازغندی (دو نفر از مقامات ارشد ساواک) وارد زندان قصر شدند و در جریان گفتوگو باهم، گفتند، کار کافی را تمام کردیم
قتل مرحوم کافی، چنان انقلابی در مردم پدید آورد که پس از مدتها سکوت، سکون و آرامش ظاهری که به دوران رکود و کندی انقلاب معروف است، سرآغاز اولین حرکتها، جنبوجوشها و مخالفتهای علنی مردم و تظاهرات گسترده مردمی علیه رژیم منفور پهلوی در تهران و مشهد و دیگر شهرهای ایران شد، این، یک حقیقت انکارناپذیر است که آحاد مردم ایران به خصوص مشهد به آن اذعان دارند.
= = = = = = = = = = = = = = =
گزارش از معصومه مومنیان
= = = = = = = = = = = = = = =
انتهای پیام/ذ