گروه خانواده؛ سیده راضیه حسینی: پدر و مادرها تا جوان هستند همه انرژیشان را برای بزرگ کردن بچههایشان میگذارند. مسئولیتی که هم سنگین است و هم وقت و توان زیادی میخواهد. اما وقتی بچهها بزرگ شدند و تشکیل خانواده دادند، دیگر نوبت استراحت کردنشان است تا در آرامش، سالهای پیری را بگذرانند و حتی اگر جایی به کمک نیاز داشتند، بچههایشان به آنها کمک کنند.
گاردین گزارشی منتشر کرده در مورد پدیدهای جدید در آمریکا. این گزارش به تعداد روزافزون خانوادههایی اشاره میکند که پدربزرگ یا مادربزرگ در سن پیری ناچار به نگهداری از نوههایشان میشوند. آنگونه که در این گزارش به نقل از مرکز آمار رسمی ایالات متحده آمده، معضلاتی مانند اعتیاد و یا خشونت خانگی باعث شده پدر و مادرها صلاحیت خود برای نگهداری از فرزندانشان را از دست بدهند و این مسئولیت به پدربزرگ و مادربزرگشان سپرده شود.
بزرگ کردن نوهها با واکر
این یک پدیده رو به رشد در نسل فعلی آمریکاست؛ در سال ۱۹۹۰ پنج درصد از کودکان آمریکایی که توسط پدربزرگ و مادربزرگ خود نگهداری میشدند، پدر و مادری بالای سرشان نبود و این آمار اکنون به 16 درصد رسیده است. 2.9 میلیون نفر در آمریکا مجبورند از نوههایشان نگهداری کنند به این خاطر که پدر و مادران این بچهها امکان و یا صلاحیت نگهداری از آنها را ندارند.
مشکلاتی مانند اعتیاد باعث شده چنین خانوادههایی زیاد شود و افراد مسن به شکل بیسابقهای با نقشهای وارونه مواجه شدهاند. این پدربزرگ و مادربزرگها بچهها را دکتر میبرند، به انجام تکالیف درسیشان نظارت میکنند، کارهای روزانهشان را انجام میدهند و با آنها بازی میکنند در حالیکه خیلی از آنها از کارافتاده هستند و از واکر برای راه رفتن استفاده میکنند.
پسانداز بازنشستگی کفاف نمیدهد
یکی از مسئولین مطالعات خانواده آمریکا میگوید در حالیکه اکثرا این تصور را دارند که این پدیده منحصر به خانوادههای ساهپوست است، در عمل اینگونه نیست و در حالیکه 28 درصد از کودکان سیاه پوست توسط پدربزرگ و مادربزرگهایشان بزرگ میشوند، این آمار برای کودکان سفیدپوست نیز 24 درصد است.
اما این افراد علاوه بر اینکه غالبا از کار افتادهاند و نمیتوانند سخت کار کنند، برای بزرگ کردن بچهها با مشکلات مالی نیز دست و پنجه نرم میکنند. آنطور که در این گزارش آمده است، دو سوم از چنین خانوادههایی، از طبقه اقتصادی متوسط هستند. از بچههایی که با پدربزرگ و مادربزرگ زندگی میکنند، ۱۷درصدشان در فقر زندگی میکنند و این آمار برای بچههایی که تنها مادربزرگشان وظیفه نگهداری از آنان را برعهده دارد، ۴۸درصد است. زندگی کردن در آمریکا بعنوان یک مادر تنها که فقط یک مستمری مختصر دریافت میکند، مشکل است و مادربزرگهایی که قبلا برای زمان بازنشستگیشان پسانداز کردهاند، وقتی پولشان کفاف هزینههای بزرگ کردن بچهها را نمیدهد ناچار میشوند به دنبال پیدا کردن کار بروند.
حمایتی وجود ندارد
دولت آمریکا سیاست اصلی را سپردن بچههای آسیبپذیر به بستگان درجه یک آنها در نظر گرفته اما برای آنها حمایت مالی یا هر نوع حمایت دیگری در نظر نگرفته است. پدربزرگ و مادربزرگها با مواجه شدن فرزندانشان با محکومیتهای قضایی، به یکباره ناچار میشوند مسئولیتی را بپذیرند که نه حمایتی با آن همراه است و نه برای آن آماده هستند و همین، معضلات جدی و فراگیری هم برای خودشان و هم برای بچههایی که مسئولیتش به آنها سپرده شده، به همراه میآورد.
این در حالیاست که بچههایی که به یکباره از پدر و مادرشان جدا میشوند، با مشکلات روحی فراوانی نیز روبرو میشوند. این بچهها البته مشکلات مربوط به قرار داشتن در خانواده آشفته خود را نیز همراه خود دارند و تمام اینها باعث میشود پدربزرگ و مادربزرگهایی که از دو نسل قبلتر هستند به سختی بتوانند شرایط ویژه آنان را درک کنند و با تبعات این آسیبهای روحی کنار بیایند.
انتهای پیام/