اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

گلستان

روایتی از تنها گردان غواص عملیات کربلای ۴

ناگفته‎های عملیات کربلای ۴ از زبان غواص جامانده گردان عاشورا/ «محسن رضایی» می‎گفت ممکن است خبری از بازگشت نباشد

غواص جامانده عملیات کربلای چهار می‎گوید؛ سردار محسن رضایی قبل عملیات در جمع ما حضور یافت و گفت آن دسته از آقایانی که دلبستگی دارند بعد از مرخصی دیگر به عملیات بازنگردند چراکه پس از عملیات کربلای 4 ممکن است از بازگشت خبری نباشد.

ناگفته‎های عملیات کربلای ۴ از زبان غواص جامانده گردان عاشورا/ «محسن رضایی» می‎گفت ممکن است خبری از بازگشت نباشد

به گزارش خبرگزاری فارس از گرگان، هشت سال دفاع مقدس را باید تاریخ طلایی انقلاب اسلامی دانست؛ در هشت سال دفاع مقدس پس از پیشروی‌هایی که رژیم بعثی داشت رزمندگان ما توانستند به پیروزی‌های زیادی دست یابند که در نتیجه این پیروزی‌ها رژیم بعثی و حامیان استکباری آن مجبور شدند حقوق تمامیت ارضی کشور را به رسمیت بشمارند.

دوران دفاع مقدس را باید هشت سال سربلندی، افتخار، پیروزی و جانفشانی دریادلانی دانست که برای دفاع از اسلام و وطن دل به دریا زدند. گرچه در این میان شکست‌هایی در عملیات‌های رزمندگان ما وجود داشت و رژیم بعث تصور می‌کرد با شکست‌ در عملیات می‌تواند از روحیه رزمندگان ما بکاهد اما از آنجایی که رزمندگان با ایمان و معنویت در جبهه‌های حق علیه باطل حضور داشتند این شکست‌ها نه تنها موجب کاهش روحیه رزمندگان نمی‌شد بلکه مسیر پیروزی‌های دیگر را برای رزمندگان ما به ارمغان می‎آورد.

یکی از این عملیات‌هایی که موجب شد مسیر جنگ تغییر پیدا کند عملیات کربلای ۴ بود این عملیات با رمز «محمد رسول‌الله» در محور ابوالخصیب به صورت گسترده در تاریخ چهارم دی‎ماه ۱۳۶۵ انجام شد ولی از آنجایی که اطلاعات این عملیات لو رفته بود شهدای زیادی از این عملیات به یادگار ماندند.

البته سردار محسن رضایی اخیراً در توئیتی جنجالی عنوان کرد « عملیات کربلای چهار برای فریب دشمن انجام شد اگر تحلیلگر تاریخی در فهم آن فریب بخورد. پس وای به حال نوشته های او» که این اظهارات واکنش‎های بسیاری را در روزهای اخیر به همراه داشت.

اما بعد از واکنش‎های بسیار به این توئیت جنجالی، سردار بهمن کارگر، رییس بنیاد حفظ آثار و نشر ارزش های دفاع مقدس در خصوص اظهارات محسن رضایی گفت: متأسفانه توئیت مختصر سرلشکر محسن رضایی در خصوص عملیات کربلای 4 موجب برداشت‎های متفاوت و بعضاً غیرصحیح شد.

علت فریب خوردن ارتش عراق این بود که پس از عقب‎نشینی نیروهای ما از جزیره ام‎الرصاص و سایر بخش‎های کربلای چهار دشمن فکر می‎کرد انجام عملیات بعدی ایران ماه‎ها به طول می‌انجامد لذا با انجام عملیات کربلای پنج در فاصله تنها 15 روز از کربلای چهار دچار شکست و فریب شد، عملیات کربلای چهار از ابتدا عملیات فریب نبود بلکه چنین تأثیری را داشت و شاید نظر سردار رضایی نیز همین باشد.

بسیجی غواص در عملیات کربلای ۴ و یکی از پنج بازمانده یکی از گروهان‎های گردان عاشورا در عملیات کربلای چهار در گفت‎وگو با خبرنگار خبرگزاری فارس گلستان از این عملیات سخن می‎گوید.

سیدخالق سجادی، یکی از رزمندگان مازندرانی کربلای 4 است، وی فرماندار سابق بهشهر بوده و در حال حاضر مدیرکل دفتر مدیریت عملکرد، بازرسی و امور حقوقی استانداری گلستان است و از زبان یک جامانده کربلای 4 و مردانی که با لباس غواصی به شهادت رسیدند روایت می‎کند.

وی اظهار کرد: 15 شهریور سال 1365 تصمیم نظام بر این بود که سرنوشت جنگ مشخص شود از این رو در قالب کاروان‎های متعدد اعزام نیروها صورت گرفت و ما تحت عنوان کاروان 6 راهیان کربلا برای اعزام به جبهه به چالوس رفتیم در آنجا سردار طوسی طی سخنانی گفت ما برای یک عملیات ویژه نیروهایی می‎خواهیم که حداقل برای 6 ماه تعهد بدهند و در این مدت نمی‎توانند به عقب برگردند.

ثبت‎نام کردیم و به اندیمشک اعزام شدیم، در آنجا هم دوباره سردار طوسی به ثبت‎نام‎کنندگان اعلام می‎کردند که عملیات 6 ماهه است و ممکن است برگشتی هم نباشد.

به هفت‎تپه برای فراگیری آموزش‎های لازم اعزام شدیم، چهار الی پنج گردان آموزش غواصی می‎دیدند که گردان عاشورا از جمله آنها بود که بنده هم عضو این گردان بودم، آموزش خاکی به‎شدت سختی را در هفت‎تپه گذراندیم بعد از 45 روز ما را به اروند بردند در آنجا هم سخت‎ترین آموزش‎های غواصی را فرا گرفتیم طوری‎که وقتی نیروها به اروند می‎رفتند موقع بیرون آمدن به علت سرما توان پایین کشیدن زیپ لباس غواصی خود را نداشتند

پدر سردار شهید طوسی (یکی از فرماندهان لشگر 25 کربلا) در تدارک بودند آب گرم و چای و عسل را با قاشق در دهان غواصان می‎دادند و خودشان لباس‎ها را از تن نیروهای درمی‎آوردند چراکه دستان غواصان به‎واسطه حضور در اروند بی‎حس شده بود و در آن لحظه توان کاری را نداشت.

رزمندگان ما حدود دو ماه آموزش‎های غواصی را فرا گرفتند بعد از اتمام آموزش‎ها، یکی از روزها کنار اروند همه ما را گرد هم جمع کردند و سردار رضایی هم آمده بود.

 در حالی که آن موقع فیلم‎برداری خیلی مرسوم نبود اما گفتند از تک‎تک رزمندگان با لباس غواصی فیلم و مصاحبه گرفته شود چراکه امکان برگشت آنها از عملیات بسیار ضعیف است.

قرار شد ما را به مرخصی بفرستند؛ سردار محسن رضایی هم در جمع ما حضور یافت و گفت: آن دسته از آقایانی که زن، فرزند و قرض دارند و دلبستگی دارند بعد از مرخصی دیگر به عملیات بازنگردند چراکه پس از عملیات ممکن است از بازگشت خبری نباشد.

البته بودند عده‎ای که بعد از مرخصی هرگز به جبهه برنگشتند اما در حال حاضر پرمدعا هستند و دق‎الباب شهادت دارند، بعد از اتمام مرخصی با تعدادی از رزمندگان خدمت آیت‎الله جباری، امام جمعه فقید بهشهر رسیدیم ایشان سر همه ما را بوسید.

فردای آن روز دوباره به اروند رفتیم و پاره‎ای دیگر از آموزش‎ها را طی چند روز فرا گرفتیم، سپس در یکی از روزها همه ما را سوار کامیون‎های سرپوشیده کرده و به مکان دیگری منتقل کردند؛  بعداً به ما گفتند اینجا خرمشهر است چند روزی خرمشهر ماندیم و برخی نقاط از جمله خط را به ما معرفی کردند.

غروب دوشنبه موقع عملیات کربلای چهار بود یک شب قبل از عملیات، برای توجیه عملیات ما را به سالن گمرک بردند آقای مرتضی قربانی، سردار طوسی و حاج‎ حسین بصیر بالای سِن رفتند شاید باورتان نشود و یا درک آن برای افرادی که آنجا حضور نداشتند سخت باشد اما همین که مرتضی قربانی میکروفون را در دست گرفت و «بسم‎الله‎الرحمن‎الرحیم» گفت کل نیروهای حاضر در سالن چند دقیقه‎ای را فقط گریه کردند، آقای قربانی در آن شب مسائل عملیات را برای ما تشریح کرد، بعد از سخنرانی سردار طوسی، حاج حسین ‎بصیر شروع به صحبت کرد و گفت: شب گذشته امام حسین (ع) را خواب دیدم که کنار اروند ایستاده بود و به حضرت ابوالفضل (ع) می‎گفتند «دست بچه‎های من را بگیر و به آن طرف اروند ببر» با سخنان شهید بصیر تمامی رزمندگان گریه می‎کردند.

بی‎سیم‎چی شهید «حاج حسین بصیر» بعد از جنگ برایم روایت کرد که حاج‎بصیر همیشه شب عملیات امام حسین (ع) را خواب می‎دید تنها در شب عملیات کربلای 10 که به شهادت رسید امام حسین (ع) را در خواب ندید صبح آن روز گفت من در این عملیات به شهادت می‎رسم گفتند چطور به این مسأله پی بردید؟ گفتند دیشب امام حسین (ع) را خواب ندیدم برای همین مطمئنم نزد امام حسین (ع) می‎روم؛ اینها نشانه معنویت رزمندگان ما بود شاید باورزش برای بسیاری از افراد سخت باشد.

به شب عملیات رسیدیم، در آن شب غذاهای بسیاری را برای رزمندگان آوردند اما هیچ کسی به غذاها لب نزدند، همه در آن شب مشغول عبادت بودند و هنگام نماز اشک می‎ریختند.

تقریباً ساعت 21 شب بود و برای رفتن به اروند بزرگ باید از یک نهر عبور می‎کردیم و بعد از طی مسیری، قبل از اروند به یک کانال رسیدیم و آنجا منتظر فرمان برای زدن به آب بودیم.

فرمانده گروهان ما در کانال نشست و خطاب به رزمندگان گفت الآن هوا کاملاً تاریک است و کسی دیده نمی‎شود، اگر کسی می‎خواهد برگردد و از آمدن به عملیات منصرف شد مشکلی ندارد بعد از اینکه ما حرکت کردیم ما را همراهی نکند و در همین کانال بنشیند هیچ کسی او را نمی‎بیند چراکه اگر به آب برویم ممکن است برگشتی نباشد، هیچ کدام از رزمندگان در کانال نماندند و همگی به عملیات آمدند، همه گفتند این چه حرفی است ما در عملیات شرکت می‎کنیم.

سایر گردان‎ها غواصی در آب نداشتند و قایق‎سوار بودند و تنها گردان عاشورا در آب غواصی کرد، این گردان دو قسمت شد و سه گروهان از داخل آب رفت و سه گروهان آن قایق‎سوار بودند، ریسمان‎ها را به هم بسته بودیم و دستهایمان را در ریسمان انداختیم تا جذر و مد ما را از یکدیگر جدا نکند وقتی به اواسط اروند رسیدیم گلوله همانند باران بر ما فرود می‎آمد و وقتی گلوله‎ها به سنگ درون آب برخورد می‎کرد صحنه‎های وحشتناکی رقم خورده بود، در همین حین با چشمان خودم دیدم که یکی از رزمندگان بابل گلوله خورد و به یک باره دیدم که سر از بدنش جدا شد.

از بس که گلوله می‎آمد من روی خود را به سمت دیگر برگرداندم، وقتی دیدم نمی‎شود زیرآب رفتم یک لحظه دیدم به موانع عراقی‎ها برخوردم سرم را که بالا آوردم دیدم چهار متری خاکریز عراقی‎ها قرار دارم آن بالا هم یک تیربارچی ایستاده بود و تک‎تک رزمندگان ما را هدف قرار می‎داد.

ما دیواره را قلاب انداختیم و بالا رفتیم و به کانال عراقی‎ها رسیدیم وظیفه ما به عنوان خط‎شکن این بود که خط اول را بشکنیم موانع را رد و کانال اول را پاکسازی کنیم.

باید کانال اول را پاکسازی می‎کردیم و همان جا می‎نشستیم تا موج دوم که رزمندگان قایق‎سوار بودند از بالای سر ما عبور می‎کردند.

وقتی به کانال رسیدیم کاملاً تاریک بود، از 50 نفر گروهان ما 12 الی 13 نفر توانستیم وارد کانال شویم مابقی رزمندگان در آب گلوله خورده بودند، بعد از رسیدن به کانال‎ها پاکسازی را آغاز کردیم و تا صبح ادامه داشت.

شهید رضا مرندی که در سال 1365، که 17 سال سن داشت در دانشگاه تهران مهندسی شیمی قبول شده بود بسیار شیک‎پوش بود او در آن شب تا صبح خمپاره می‎زد.

آن شب هوا بسیار سرد بود، شهدا را به عقب فرستادیم صبح باید به خرمشهر می‎رفتیم و لباس غواصی را عوض می‎کردیم و دوباره لباس بسیجی نظامی را می‎پوشیدیم و دوباره به جزیره می‎آمدیم اما با وجود سیم‎خاردار به سختی به عقب برگشتیم.

بعد از اینکه برای رفتنِ دوباره به خط آماده شدیم به ما اعلام کردند که متأسفانه عملیات شکست خورده و در حال عقب‎نشینی هستیم.

در حالی که شب قبل 50 نفر بودیم بعد از بازگشت تنها پنج نفر از ما باقی مانده بودند.

انتهای پیام/83018

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول