به گزارش خبرگزاری فارس از بروجرد، امروز بار دیگر بوی عطر لاله پرپر شده در این دیار پیچید همان بوی آشنای همیشگی، شمیمی که سالها است مردم شهر من از استشمام آن مست شدهاند و امروز یک بار دیگر خاک این دیار سبز آغوش گشود تا لاله دیگری را در بر بگیرد.
آری امروز همه آمده بودند، تا یک بار دیگر از عطر شهادت مست شده و گامهای استوارشان را برای ادامه راه شهدا محکمتر بردارند.
امروز کبوتری عاشق بر بال فرشتگان سوار بود و عاشقانه به اوج میرفت تا خود را به معشوق برساند و همه آمده بودند تا این پرواز باشکوه و بیمثال را تماشا و کبوتر خونین بال را بدرقه کنند.
اشک در چشمانشان حلقه زده بود، نه برای اینکه یک کبوتر دیگر هم از میانشان رفته بود، نه، برای اینکه خود از قافله عشاق جا مانده بودند.
نمیدانم چه سری است همین که بوی عطر شهیدی در کوچه و خیابانهای این شهر میپیچد، حال مردمانش دگرگون میشود و روحشان به پرواز درمیآید و خود را در کوچهای میبینند که عطر مادر در آن پیچید.
امروز هم شهیدی میهمان مردم این شهر بود، شهید؛ همان واژه آشنا که "شین" آن کام تشنگان عشق را شیرین میکند، "ها"ی آن هادی راه رهروان عاشق میشود، "یا"ی آن یادآور سنگرهای عاشقی و "دال" آن گواه دلدادگی است. آری امروز همه جای این دیار پر بود از واژه شهید.
امروز آسمان به حال زمین این شهر غبطه میخورد و در دل میگفت خوشا به حالت چه گلی را در دامنت پروراندی و هر روز بالندگیاش را به تماشا نشستی و اکنون هم که ثمر داده او را تنگ در آغوش کشیدی، کاش من هم برای لحظهای جای تو بودم.
اما زمین سخاوتمندتر از اینها است، او هر شهیدی را که در دامن میگیرد رنگی چشمنواز از الوان بهشتی را به آسمان میفرستد و این رنگها همان میشوند که مردمان آن را رنگین کمان مینامند.
امروز در میان انبوه جمعیت پدری را دیدم که سرش را بالا گرفته بود، مادری که دامنش بوی عطر یاس میداد، دختری که به پدرش میبالید، خواهری که در سوتک گلی کودکی برادرش میدمید تا خواب خفتگان خفته را آشفتهتر سازد، پسری که قدش از دیروز بلندتر شده بود وبرادری که همچون کوه استوار ایستاده بود.
امروز نه روز غم و ماتم که روز سربلندی مردم بروجرد بود، مردمی که همواره در جاده عشق ثابت قدم بودهاند و این را با اهدای گلهای بهشتی به آستان معشوق به اثبات رساندهاند.
لالهچینها به گمانشان با چیدن گاه و بیگاه چند لاله عاشق میتوانند این گلستان را ویران کنند، اما امروز همه آمده بودند تا به آنها بفهمانند که خیال باطلشان هیچگاه رنگ واقعیت به خود نمیگیرد.
آهای با شمایم؛ آری شما که دستانتان به خون کبوترهای این مرز و بوم آلوده است، خواب شوم اشغال این سرزمین برایتان تعبیر نمیشود و این خیال باطل را با خود به گور خواهید برد، اگر یادتان رفته است تا برایتان بگویم که اینجا دیار رستمها, آرشها, همتها, جهانآراها و محمد بروجردیها است.
مردان دیار من همانهایی هستند که خواب را بر چشمان شما حرام کردهاند و این بیخوابیها حسابی متوهمتان کرده تا جایی که حرفهای مضحکتان تنها جهانیان را میخنداند.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید این دیار ولی دارد، امام دارد، رهبر دارد و مردمانش سراپا گوش شده و منتظر فرمانی از سوی رهبرشان هستند، تا برای اطاعت امر ولیشان از یکدیگر پیشی گیرند و برایش جان دهند.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید مردم کشور سربلندم ایران جان میدهند اما خاک نه، خون میدهند اما ناموس نه و در آخر سر میدهند اما دست از دین و آرمانهایشان نمیکشند.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید مردم این دیار محکم و محکمتر از همیشه پای انقلابشان و خون شهیدانشان ماندهاند و میمانند.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید زنان سرزمینم همپای مردانشان در همه میدانها آماده نبردند، تا خواب راحت را از چشمتان ببرند.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید جوانان کشورم موشکهای نقطهزن میسازند، تا شما حتی نتوانید خود را در سوراخ موشی در آن سر دنیا هم پنهان کنید.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید ایران اسلامی من همواره یار و یاور مظلومان بوده و تا همیشه تاریخ از آرمانهای مقدسش دست برنخواهد داشت.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید در این جنگ اقتصادی هم که راه انداختهاید، در نهایت مردمان سرزمینم پیروز میدان هستند.
میدانم که میدانید؛ اما میگویم که بیشتر بدانید همه گزینههای روی میزتان هم ذرهای، حتی ذرهای هراس در دل مردم کشورم نمیاندازد بلکه نتیجه همه اینها تنها وحدت، یکپارچگی و ایستادگی آنها میشود.
اما این را اگر نمیدانید، بدانید ما نه تنها 40 بلکه 50, 60, 70, 80 و 90سالگی و همه سالهای بعد از این انقلابمان را البته آن هم به کوری چشم شما خواهیم دید.
گزارش از مژگان شمس
انتهای پیام/85012