اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  اندیشه

عضو انجمن فیلسوفان آمریکا در گفت‌وگو با فارس:

علوم شناختی به علوم انسانی کمک می‌کند/ تغییر پارادایمیک از رهگذر علوم شناختی

پروفسور چارلز تالیافرو معتقد است، علوم شناختی به علوم انسانی می‌تواند کمک کند و ظهور و بروز این علوم تغییری پارادایمیک در علوم است.

علوم شناختی به علوم انسانی کمک می‌کند/ تغییر پارادایمیک از رهگذر علوم شناختی

به گزارش خبرگزاری فارس، علوم شناختی [Cognitive Science] مطالعه علمی ذهن [Mind] است. در این تعریف منظور از ذهن مجموع هر آن چه که نمودهای هوشمندی و آگاهی هستند مانند تفکر، ادراک، حافظه، احساس، استدلال و نیز تمام روندهای ناآگاهانه شناختی است.

گاهی علوم شناختی را به صورت «مطالعه علمی شناخت» نیز تعریف می‌کنند و شناخت را مجموع حالت‌ها و فرآیندهای روانی مانند تفکر، استدلال، درک و تولید زبان، دریافت حواس پنجگانه، آموزش، آگاهی، احساسات و… در نظر می‌گیرند. به طور کلی پرسش‌هایی مانند این که ذهن چگونه کار می‌کند یا مغز چگونه هوشمندی [Intelligence] را ایجاد می‌کند، از جمله پرسش‌هایی هستند که در این شاخه‌ی علمی بررسی می‌شوند.

علوم شناختی، مجموعه‌ای از رشته‌های تخصصی و حوزه وسیعی از دانش است. ده‌ها سال است که در دنیا در زمینه علوم شناختی تحقیقات مفصل و پر هزینه‌ای انجام می‌شود. برخی معتقد هستند که این علوم به معنای تغییر پارادایمیک در حوزه علوم انسانی است و علوم انسانی غربی را از اومانیسم وارد پارادایمی می‌کند که می‌توان آن را پسااومانیسم نامید که در آن «انسان» سر جای خودش قرار می‌گیرد.

خبرنگار فارس در گفت‌وگو با پروفسور چارلز تالیافرو به بررسی نسبت علوم انسانی و علوم شناختی پرداخته است که در ادامه آمده است.

«چارلز تالیافرو» استاد دانشگاه‌های آکسفورد، کلمبیا، پرینستون و نتردام آمریکا بوده و در حال حاضر استاد فلسفه کالج سنت اولاف در مینه‌سوتای آمریکاست. او از فیلسوفان برجسته در عصر حاضر به شمار می‌آید و در این حوزه صاحب آثار ارزشمندی است. وی دانش‌آموخته دانشگاه براون و ‌هاروارد بوده و عضو انجمن فیلسوفان آمریکا به شمار می‌آید.

راهنمای آکسفورد درباره الهیات، راهنمایی مقدماتی بر زیبایی‌شناسی، تصویر در ذهن، فرهنگ فلسفه دین، تاریخ مختصر روح، راهنمای راتلج درباره خداشناسی و راهنمای مقدماتی فلسفه دین از جمله آثار وی به شمار می‌روند.

نسبت میان علوم شناختی و علوم انسانی چیست؟ برخی معتقد هستند علوم اعصاب می‌تواند به علوم انسانی کمک کند و بصیرتهایی بر آن بیفزاید. نظر شما چیست؟

پرسش خیلی خوبی است. علوم شناختی مقوله جدیدی است. این علوم عمدتاً دربردارنده و شامل علوم مختلف است. تمرکز این علوم بر «ذهن» (mind) و «مغز» (brain) است. علوم شناختی موضوعاتی چون هوش، رفتار، زبان، ادراک، حافظه، باورها و اطلاعات و موارد دیگری را مورد بحث و بررسی قرار می‌دهند. بر این اساس مشاهده می‌شود این علوم تنها به رشته و دیسیپلین تنهایی ارجاع نمی دهند. در واقع علوم شناختی حوزه‌ای میان رشته‌ای است و دربردارنده و شامل رواشناسی، انسان شناسی و حتی می‌تواند دربردارنده فلسفه نیز باشد. شاید علوم شناختی بتوانند به علوم انسانی کمک کنند. این کمک می‌تواند از رهگذر ارائه توضیحاتی در خصوص باورهای دینی و ارزشهای انسان باشد. همچنین این علوم می‌توانند در حوزه‌های زیباشناسی و ارزشهای سیاسی نیز توضیحاتی ارائه دهند.

در کل باید توجه داشت که علوم شناختی حوزه جدید مطالعاتی و تحقیقاتی است که تازه در نهادهای آکادمیک و دانشگاهی ظهور و بروز پیدا کرده است.

برخی افراد معتقد هستند که علوم شناختی به منزله یک تغییر پارادایمیک در علوم انسانی به شمار می‌رود. آیا شما با این نظر موافق هستید؟

من فکر می‌کنم که این نظر می‌تواند درست باشد. یکی از دلایلی که می‌شود باور کرد که این علوم یک تغییر پارادایمیک هستند این موضوع است که ذهن را تنها نمی توان به صورت موفقیت آمیزی بر اساس یک رشته و دیسیپلین مورد مطالعه قرار داد. برای من که یک فیلسوف ذهن هستم این موضوع مورد استقبال است و از آن استقبال می‌کنم. این مورد پذیرش است که ما برای توضیح و تبیین تفکراتمان، احساساتمان و افعال و اعمالمان به زمینه و حوزه مطالعاتی بیشتر از علوم اعصاب نیاز داریم.

به عنوان یک حوزه میان رشته‌ای، باید منتظر ماند و دید که چگونه علوم شناختی یک انقلاب علمی ایجاد خواهد کرد. علوم شناختی تاکنون برای اهداف مختلفی به کار برده شده است. برای نمونه این علوم از سوی کسانی که سمپاتی با دین ندارند و مخالف دین هستند مورد استفاده قرار گرفته است. بر اساس این علوم این عده استدلال کرده اند که چگونه باورهای دینی ناشی از گرایشات بیش فعالی هستند که از رهگذر آن بتوانند نیروهای آگاهانه را پشت سر آن مطرح کنند؛ در حالی که این نیروها اغلب در محیط ما وجود ندارند. به عبارت دیگر علوم شناختی تمایل دارد اینگونه استدلال کند که باورهای دینی «طبیعی» و باورپذیر هستند.

معتقد هستند که علوم شناختی باعث عبور و گذار علوم انسانی از «اومانیسم» به مرحله «پسااومانیسم» شده است. نظر شما در این خصوص چیست؟

من معتقد نیستم که علوم شناختی منجر به حاشیه رانده شدن علوم انسانی شده است. در واقع علوم شناختی به هیچ وجه باعث تضعیف علوم انسانی نمی شود. ما همیشه به تاریخ، نظریه هنری، فلسفه، مطالعات دینی، ادبیات، روانشناسی نیاز داریم. در واقع این رشته‌های علوم انسانی نباید به سایر حوزه‌ها تحویل شوند و تقلیل یابند. نمی‌دانم منظور شما از پسااومانیسم دقیقا چیست، ولی این احساس که علوم شناختی به مرحله پسااومانیستی ورود می‌کند درک درستی نیست.

همه علوم انسانی به این ارجاع دارد که «ما کیستیم» و «برای چه ما کاری انجام می‌دهیم» و «چه کاری ما انجام می‌دهیم». این سه پرسش هم در ساحت فردی و هم اجتماعی از سوی علوم انسانی مورد بررسی قرار می‌گیرد. من تصور می‌کنم تقاضای ما برای دوست داشتن عقل و خرد می‌تواند به وسیله علوم تقویت شود. به عبارت دیگر علوم به فلسفه کمک می‌کنند. اما این احمقانه است که تصور کنیم که می‌توانیم عقل و خرد را بدون به کار بردن منابعی غنی از علوم انسانی و شیوه‌های انسانی زندگی را پیدا کنیم.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول