اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  زنجان

گفت‌وگوی متفاوت فارس با ببر کردستان

وقتی پیشمرگان کرد با میخ به زمین دوخته می‌شدند

در طول هشت سال دفاع مقدس افراد زیادی از هر قوم و قبیله و هر زبان و نژادی دست به اسلحه شدند تا از کیان و تمامیت ارضی کشور دفاع کنند، که یکی از اقوامی که در جنگ در خط مقدم بودند کردهای غیور ایران اسلامی و به ویژه پیشمرگان کرد بودند.

وقتی پیشمرگان کرد با میخ به زمین دوخته می‌شدند

به گزارش خبرگزاری فارس از زنجان، فقط اسمش را شنیده بودم آن هم زمانی که قرار شد با او مصاحبه کنم، یک بیوگرافی هم بر اساس کتابی که شامل خاطرات وی بود را در دست داشتم، کاک ابوبکر خضرنژاد متولد سال 1340 در یک خانواده متوسط به پایین رشد یافته و پدر وی هم قبل و بعد از پیروزی انقلاب اسلامی خادم مسجد بوده است، وی تقریبا در تمام هشت سال دفاع مقدس در جبهه و یا اسارت بوده است.

با بسیاری از رزمندگان زنجانی همرزم بوده است، زیر نظر برخی فرماندهان زنجانی هم خدمت کرده و با بسیاری از آنها رفت و آمد دارد، هنوز هم  پس از  سالیان جنگ با هم دیدار می‌کنند و خاطرات گذشته را مرور می‌کنند.

بانی حضورش در دفتر خبرگزاری هم حاج حسن محمدی از رزمندگان و فرماندهان زنجانی است کسی که خود سال‌ها در جنگ هشت ساله حضور داشته و از جانبازان دوران دفاع مقدس است.

با این حال نمی‌توانستم چهره‌ای را برای این شخص متصور شوم تا اینکه برای مصاحبه در دفتر خبرگزاری حاضر می‌شود، چهره آفتاب سوخته و دستان پینه بسته‌اش نشان از سال‌ها سختکوشی و رنج او دارد با این حال لبخند از لبانش گم نمی‌شود، به جای لباس‌های رسمی لباس محلی کردی به تن کرده و به جای کفش‌های صندل و شیک چکمه به پا کرده است، قدم‌هایش بلند و محکم است.

بالاخره آماده مصاحبه می‌شود، لهجه غلیظ کردی‌اش توجه‌ام را جلب می‌کند، قبل از شروع رسمی مصاحبه به زبان کردی با همراهیانش صحبت می‌کند، متوجه حرف‌هایش نمی‌شوم، وقتی او را معنی‌دار نگاه می‌کنم، فورا به زبان فارسی صحبت می‌کند و سؤال می‌کند، از کجا شروع کنیم؟ پاسخ می‌دهم از همان اول برایم بگویید.

به نشانه تایید با آه بلندی که او را به 30 سال پیش می‌برد، شروع می‌کند، منطقه بانه از همان ابتدای انقلاب یکی از نقاط حساس کشور بود به دلیل ویژگی خاصی که این منطقه دارد، همواره دشمنان به نوعی تلاش داشتند که به آن ضربه وارد کنند.

زمان جنگ هم همین بود، رژیم بعثی شاید وقتی اسیر سپاهی یا ارتشی داشت خیلی‌ نرم‌تر با او برخورد می‌کرد تا اینکه یک شهروند کرد را اسیر کرده باشد، اصلا با کردها مخالف بودند چون می‌دانستند که آنها گروهی کار می‌کنند و اگر یکی از آنها نباشد دیگری نیز نخواهد بود.

دشمن به قدری از کردها کینه داشت که برای شکنجه آنها از قالب‌های یخ استفاده می‌کرد و در سرمای زمستان اسرا را مجبور می‌کرد گاه روی آن بایستند تا وقتی که یخ آب شود و پاها داخل آن برود.

من هم که علاقه بسیاری برای حضور در مسائل اجتماعی داشتم، در همان سال‌های اولیه جنگ تحمیل به جبهه رفتم و در سال 1362 وارد سپاه شدم، سال 1362 در واقع آغازی برای حضور داستان پرماجرای من بود، چرا که با ورودم به جبهه روز به روز برای دفاع از کشور علاقه‌مندتر می‌شدم تا اینکه اسیر شدم، اسارتی که 17 ماه به طول انجامید و البته موجب کسب تجاربی نیز برای من شد.

در دوران دفاع مقدس عملیات‌های متعددی انجام می‌شد، اما از آنجا که در آن زمان شهر بانه دست ضد انقلاب بود، فقط شب‌ها می‌توانستیم عملیات انجام دهیم، در آن زمان من نیز از نیروهای چریک سپاه پاسداران بودم و از آنجا که علاقه بسیاری به حضور در عملیات داشتم، همیشه در عملیات‌های شبانه شرکت می‌کردم.

من و تعدادی از رزمندگان در همان سال‌ها یعنی سال 1365 به صورت چریکی به پایگاه‌های دور دشمن می‌رفتیم و با اجرای تاکتیک‌های مختلف جنگی دشمن را مجبور به واگذاری پایگاه‌های نزدیک‌تر می‌کردیم، عملیات‌هایی که غالبا با راهنمایی و فرماندهی رزمندگان زنجانی انجام می‌شد.

زمان اسارت بنده نیز به همان سال 1365 برمی‌گردد، که در یکی از همین عملیات‌ها اسیر شدم و در جریان درگیری و اسارت بنده یک نفر دیگر هم اسیر و یک نفر شهید شد.

اما شکنجه‌های دشمن در برخورد با ما که اسیر شده بودیم بسیار سخت‌تر از دیگران بود، چون در همان روز نخست که اسیر شدم، یکی از افسران طوری مرا مورد ضرب و شتم قرار داد که خیلی از دندان‌هایم ریخت.

پس از آن هم برای شکنجه بیشتر با یک طناب مرا به یک درخت بستند و با تعدادی میخ که پایم فرو کردند و کوبیدند مرا به زمین چسباندند تا فرار نکنم، در همان لحظات بود که خونریزی پاهایم را با چشمان خودم می‌دیدم ولی به زمین میخ‌کوب شده بودم و نمی‌توانستم کاری انجام دهم.

جورابش را در می‌آورد و جای میخها را برایم نشان می‌دهد، حتی تصور فرو رفتن سوزن به پای انسان سخت است چه برسد به میخ طویله که با آن کاک توفیق را به زمینه میخ کرده بودند.

ادامه می‌دهد، اوج ناجوانمردی دشمن به حدی بود که پس از کوبیدن میخ به پاهایم مرا مجبور کردند که یک کوله‌پشتی پر از سنگ را حمل کنم و آن را تا مرز عراق ببرم، البته خوب می‌دانستم که هدف دشمن از برخوردهای بد و ناسزاهایی که به من می‌گفتند، فقط تضعیف روحیه من بود.

پس از این شکنجه سخت مرا به یک روستا برده و سپس مرا به یکی از زندان‌های عراق بردند و سر، ریش و ابروی من را تراشیدند تا قدری از کینه خود را از کردها بر سر من خالی کنند و دقیقا پس از همین موضوع 70 ضربه شلاق با شرایط جسمانی بدی که داشتم به بنده زدند.

تمام هم بندی‌های من که از ترک زبانان و فارس زبانان بودند به دلیل شدت شکنجه‌هایی که علیه من صورت می‌گرفت متاثر و ناراحت می‌شدند ولی دشمن برای آنکه از کردها کینه داشته هر بلایی که می‌خواست سر ما در میآورد.

در جریان زندانی شدنم در عراق شدت شکنجه‌ها به حدی زیاد بود که در یک دوره‌ای مرا در اسطبل اسب‌ها زندانی کرده و به شدت شکنجه می‌کردند، در نهایت شکنجه‌ها و عفونت‎هایی که داشتم در همان دوران اسارت طوری دستم عفونت کرده و بو می‌داد که هیچ کدام از افراد حاضر نمی شدند با من غذا بخورند.

در نهایت در سال 1371 با پیگیری‌های پدرم مرا با جسد 5 نفر از نیروهای دشمن مبادله می‌کنند و پس از چیزی حدود 7 سال به آغوش میهن بازگشتم.

علت نامگذاری بنده به عنوان ببر کردستان نیز این بود که در انجام عملیات و موفقیت در آنها نمونه بودم و علاوه بر حضور در عملیات شب، شهید نداده و کشته می‌گرفتم و به خاطر همین اقدامات همچنان امروز هم مرا به عنوان ببر کردستان می‌شناسند و به این اسم صدا می‌زنند.

امروز در شرایط کنونی کشور هرچند که آرزوی همه ملت امن بودن کشور بدون جنگ است اما حاضرم بار دیگر برای دفاع از کشور در هر جایی در دفاع از مرزها حاضر شوم تا اقتدار کشورم پابرجا بماند.

از کاک ابوبکر خضر نژادها در کشور ما زیاد هستند کسانی که برای حفظ این آب و خاک از جان و مال و زندگی و آسایش خود گذشتند تا دشمن نتواند به خواسته شوم خود برسد اما شاید امروز برای حفظ و آسایش این عزیزان که از همه چیز خود گذشته‌اند کوتاهی می‌شود و خاطر آنها رنجیده می‌شود.

تفاوت کاک ابوبکر‌ها و بسیاری از همرزمان وی این است که آنها هنوز هم در صورت نیاز حاضرند از همه چیز خود در راه کشور و این آب و خاک بگذرند و جان خود را نه یک بار بلکه صدها بار برای وطن خود فدا کنند.

هر چند در این مصاحبه کاک ابوبکر خضرنژاد چند بار از وضعیت و شرایط خود گلایه می‌کند اما پس از آن تاکید می‌کند که این گلایه‌ها در گفت‌وگو درج نشود اما ناگفته پیداست که او و همرزمانش در دوران دفاع کار بسیار عظیم و بزرگی انجام دادند و امروز بر ما و مسؤولان است که اجازه ندهیم مشکلات خدای ناکرده آنها را خسته و دل شکسته کند.

انتهای پیام/73005/ق /گ/خ

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول