به گزارش خبرنگار کتاب و ادبیات خبرگزاری فارس همزمان با سالروز ارتحال حضرت امام خمینی (ره) برخی از شاعران اشعاری را به بنیانگذار کبیر انقلاب تقدیم کردهاند که در این گزارش تقدیم میشود.
علیرضا حکیم
بند غم از پای دل وا کرد و رفت
یاد او در کنج دل جا کرد و رفت
عشقش آمد در درون قلب ما
لانه در دلهای شیدا کرد و رفت
شوق پرواز از قفس آموخت او
بال و پر را هدیه ی ما کرد رفت
دیو شب را راند تا شهر عدم
فتنه اش افشا به دنیا کرد و رفت
او خمینی بود و کاخ ظلم را
با نهیبش زیر و بالا کرد و رفت
جان دیگر در تن بیجان دمید
زنده ما را چون مسیحا کرد و رفت
مثل شمعی در ره دلدار سوخت
بزم دل را غرق غوغا کرد و رفت
حیف با رفتن ز پیش عاشقان
آب چشمان را چو دریا کرد و رفت
میلادعرفانپور
جاری شدهست نغمه ی بدرود اما تب سلام نمردهست
رفت آن بزرگوار و پس از او،آن رسم و آن مرام نمردهست
آن مـرد بـی نمونه ی دوران، از خاطـر خواص نرفته
لبـخند هـای پیـر جمـاران در سیـنه ی عـوام نمردهست
ما نسل لحظه های حضوریم،در روزگار بی تو صبوریم
چشـم انتظار صبـح ظهوریم، خـون در رگ قیام نمردهست
زندهست آن کـه نـام نکـویـش در ذهـن روزگار بـمانـد
آری چنانکه شیخ اجل گفت،آن مرد نیک نام نمردهست
ای ابر های بغض!ببارید، خود را به گریه ها بسپارید
ای گریه های تلخ بشورید، باور کنید امام نمردهست
زینت کریمینیا
تو پشت همه سالهای منی
توی کوچه بچگیهای من
چه احساس پاکی میان من و
تو بوده چنان سادگیهای من
رسیدم پس از سالها پیچ وخم
دوباره به میدان خرداد تو
دل کودکم باز عاشق شده
سرپیچ شیرین به فرهادتو
دراین سالها قصه تغییر کرد
برای همه نوعی از سرنوشت
گروهی به لبخند دنیا اسیر
گروهی گرفتار سیب بهشت
چهل سال چیدند یک عده ای
بناهای اخلاص را خشت خشت
ولی عده ای سفره ای چیده اند
که گندم خوردآنکه دانه نکشت
دراین سالها کم ندیدیم که
پدر دفن کرده ست تنهاپسر
ونسل جدید شهادت هنوز
شهید پسر چون شهید پدر
دلم باز هم شعرداردبه لب
هم آهنگ با شور آهنگران
وگریه نشیند به دل باز با
نوایش که می خوانداز کاروان
دل تنگ من عقده دارد هنوز
برای رسیدن به کرب وبلا
وهرچند که بیشتر می روم
عطش می شود بیش درجام ما
وتنها وتنها امیدم فقط
مسیرظهوراست و سیدعلی ست
خودت راه ما را نشان داده ای
از آن شاهراهی که نامش ولی ست
نغمه مستشار نظامی
سپیده روشنی پشت پلکهایت بود
بهار عطر گلی خفته در صدایت بود
ستاره پلک نمیزد مگر پس از چشمت
که ماه مُهر تو، شب فرش زیر پایت بود
بهارهای پیاپی نسیم نا آرام
به جستوجوی تو در متن این روایت بود
تو آمدی به بهار و نسیم محو تو شد
تو آمدی و نگاهت پر از محبت بود
شبیه معجزهای آمدی و از آن روز
به هر کجا که رسیدیم از تو صحبت بود
تو را به معجزه تشبیه میکنم؟ هیهات!
که روز رفتن تو شهرمان قیامت بود
میان آینههایی که صیقلی دادی
هنوز سایه تصویر آشنایت بود
که هر چه گفتم از آن روشنایی جاوید
به قدر یک الف از آیه اشارت بود
که هر چه از قلم افتاد بگذر و بگذار
بگویم از دل اگر قسمتم زیارت بود
علیرضا قزوه
هنوز این کوچهها این کوچهها بوی پدر دارد
نگاه روشن ما ریشه در باغ سحر دارد
هنوز ای مهربان در ماتمت هر تار، جان من
نیستان در نیستان زخمههای شعلهور دارد
نمیگویم تو پایان بهاری بعد تو امّا
بهار عیش ما لبخند از خون جگر دارد
اگر خورشید رفت این آسمان خورشید میزاید
اگر خورشید رفت این آسمان قرص قمر دارد
در این بازار عاشقتر کسی کز خود نمیگوید
همیشه مرد کم گو دردهای بیشتر دارد
مخواه از نابرادرها که یار و مونست باشند
عزیز مصر بودن یوسف من! درد سر دارد
دو روزی مهربانا غربت ما را تحمّل کن
میآید آن که از درد تمام ما خبر دارد
انتهای پیام/