یادداشت/ پگاه: مرجعیت سیاسی در پایگاه اصولگرایان و اصلاحطلبان از سالها پیش تعریف شده است، این مرجعیت در بزنگاههای مختلف و با اتخاذ رویکردهای مخصوص به خویش به فعل سیاسی دست زده و با تن دادن به قواعد موجود برای خود پایگاه مدنی و هویت اجتماعی خلق کردهاند.
اما نگارنده در این مطلب بیش از آن که در جستجو و نقد مسائل و مشکلات جریانات سیاسی و مرزکشی بین آنها باشد به واکاوی رفتاری برخی از شخصیتهای ژلهای میپردازد.
از آن رو به جای اشخاص از لفظ جریان استفاده نشده است که معتقدیم هیچ جریانی حاضر نیست بر اساس مقتضیات و مصلحت اندیشی خود از گرایشاتی که بعضا ایدئولوژیک هم شدهاند چشم پوشی کنند، زیرا اگر چنین اتفاقی در سپهر سیاسی یک کشور رخ دهد و مرزهای گرایشات سیاسی، فرهنگی و اجتماعی از هم دریده شود و انتخابها نه از سر عقاید بلکه از سر فوائد باشد دیر یا زود مردم راهشان را از این جریانهای فرصت طلب جدا خواهند کرد.
اصولگرایان حتما تعریف مشخص و مرزبندی دقیقی در عرصههای سیاسی، فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، مملکتداری و سیاست داخلی و خارجی برای خودشان ترسیم کردهاند همچنانکه اصلاح طلبان نیز با هویتی کاملا تعریف شده بدنه اجتماعی با گرایشات سیاسی، اجتماعی دست و پا کردهاند.
از همین رو اصلاح طلبان حاضر نمیشوند برای رسیدن به یک موقعیت سیاسی حیثیت و شرافت اصلاحطلبی خود را زیر پا بگذارد همچنانکه یک اصولگرا حاضر به چنین کاری نمیشود.
خوشبختانه با هم نقاط ضعف و قوت جریانات سیاسی، کلیت رقابت در کشور تاکنون بصورتی بوده است که اصولگرایان و اصلاح طلبان با پذیرش قواعد سیاسی در زمین خودشان بازی کردهاند و برای اینکه انگ سواستفاده از پشتوانه مردمی برای دستیابی به منافع شخصی به آنان زده نشود حتی الامکان بندبازی سیاسی نکردهاند.
اما این فرضیه گاهی نیز در شرایطی پیچیده، باطل شده است؛ صاحبان قدرت و محفل نشینان سیاسی (نه روشنفکران و صاحبان عقیده و فکر) بیش از آنکه به دنبال اعاده حیثیت معنویشان باشند به دنبال کسب جایگاه و پایگاهی مستحکم بین اصحاب قدرت هستند.
از همین روست که گاهی تن به همه کاری میدهند تا در معادلات قدرت حضور داشته باشند.
اما آن چیزی که این روزها بیش از همه در سپهر سیاسی ما به چشم میآید خیزش روشن فکران و روشن بینان برعلیه محفلنشینان است.
این جریان واقع بین، حقیقت را نه در موقعیت طلبی و فرصت طلبی بلکه در دفاع مطلق از مرزبندیهای سیاسی خود میبیند.
این جریان آمده است تا شرف سیاسی خود را باز پس گرفته و پرچمی را که تا پیش از این در دست موقعیتطلبان و دوزیستان سیاسی بوده است بازستانده و اعلام مجدد موجودیت و حیات مدنی کند.
برای این جریان تنها چیزی که اهمیت دارد صندوقهای رای و اعتباری است که مردم به آنان میبخشند نه محافل بندباز سیاسی!
همچنانکه که گفته شد در نقطه مقابل این آرمانگرایی، حقیقت مطلقی از رفتار دوزیستی نهفته است، پیش از پرداختن به رفتار شناسی سیاسی آنان به ذکر مقدماتی نیازمندیم.
دوزیستان موجودات عجیبی هستند، آنقدر عجیب که در طول تاریخ توانستهاند با همه نوسانات کشنده آن کنار بیایند و پس از هزاران سال همچنان بقا داشته باشند.
این موجودات از آن جهت دوزیست لقب گرفتهاند که هم زندگی آبی را تجربه میکنند و هم زندگی خاکی را! دوزیستان به موقع رنگ عوض میکنند، پوست اندازی میکنند.
در فضای حقیقی و جامعه شناسی انسانی نیز همه ما در اطراف خویش انسانهائی را میبینیم که در پی حیات دوزیستی هستند، حیاتی که به آنها اجازه همه نوع کنش و واکنش در فضاهای مختلف اجتماعی، اقتصادی و سیاسی را میدهد.
آنها هم آبی هستند هم خاکی، در حالیکه نه آبی میمانند نه خاکی!
موقعیت طلبی و شهرت پرستی آنان تنها خصیصهای است که دوزیستان را برای چرخشهای ناگهانی سیاسی آماده میکند، لذا دوزیستان عناصر نامطلوب، اما تمامیتخواهی هستند.
سخن آخر اینکه ترس از صندوق رای و انتخاب آزاد مردم تنها چیزی است که بلای جان دوزیستان است زیرا جریانهای با اصالت سیاسی به قواعد و اصول رقابت در همه شرایط پایبندند و این التزام به حق رای مردم آن چیزی است که به تعبیر ما به کار دوزیست و دوزیستان در این مقطع زمانی پایان داده است.
لذا باید ایستاد و تماشا کرد که آیا دوزیستان جسارت شرکت در انتخابات را خواهند داشت یا خیر!؟
انتهای پیام/3339/م