اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

لابی گری چیست و لابی گران کیستند؟

برخلاف یک شهروند یا شرکتی که تلاش دارد بر یک قانون یا قانونگذار تاثیر بگذارد، به لابی گران در ازای این خدمت پول پرداخت می شود. به همین دلیل است که لابی کردن بیشتر با رشوه گیری یا اخاذی قابل مقایسه است.

لابی گری چیست و لابی گران کیستند؟

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: موسسه گالوپ در نظرسنجی سالانه صداقت و معیارهای اخلاقی سال 2007 خود، قابل اعتمادترین حرفه ها را در ایالات متحده فهرست کرده است.
در صدر این فهرست پرستاران جای دارند که 83 درصد پاسخگویان صداقت آنها «بسیار بالا» یا «بالا» قید کرده اند و به دنبال آنها معلمان (74 درصد)، داروفروشان (71 درصد)، افسران نظامی (65 درصد) و پزشکان (64 درصد) جای دارند.
در پایین ترین جای این فهرست و یکی بالاتر از «دلالان اتومبیل»، حرفه جدیدی به این فهرست اضافه شده بود: لابی گران. فقط 5 درصد از پاسخگویان اخلاقیات این گروه را «بسیار بالا» یا «بالا» قید کرده بودند.
قرار گرفتن در چنین جایگاه پایینی تصادفی نبود. شش سال بعد لابی گران همچنان در پایین ترین جایگاه نظرسنجی گالوپ جای داشتند. لابی گران چه کسانی اند و چرا از چنین شهرت نامطلوبی برخوردارند؟

لابی گری چیست؟
برای فهمیدن اینکه چرا مردم به لابی گران اعتماد ندارند، ابتدا باید فهمید که لابی گری چیست. کلمه لابی از واژه آلمانی «لوبا» می آید که به معنای «تالار یا سقف» است. این کلمه که در دوران روشنگری باب شد، از ساختمان های دولتی و تالارهای عمومی گرفته شده که قوانین در آنها به تصویب می رسیدند.
کسانی که دنبال تاثیرگذاری بر تصویب قوانین بودند به منظور صحبت کردن بر له یا علیه یک قانون، سر و کله شان در این «لابی ها» پیدا می شد. این دقیقا همان معنایی است که امروزه از کلمه لابی گری برداشت می شود. همانطور که در لغتنامه  آکسفورد آمده کلمه لابی گری به معنای «تلاش برای تاثیرگذاری بر یک سیاستمدار یا دولت به منظور اقناع کردن آنها برای حمایت یا مخالفت با تغییرات در قوانین است.»
بر اساس این تعریف بنیادین ما می توانیم ببینیم که لابی گری ذاتا امری سیاسی است که می تواند توضیح دهد چرا مردم به اخلاقیات و صداقت لابی گران ظنین هستند. اما این تعریف کاملی از لابی گری به دست نمی دهد.
هر کسی که دنبال تاثیرگذاری بر یک قانون یا قانونگذار است لابی گر نیست. قوانین ایالتی یا فدرال  این نکته را روشن می کنند که لابی گری همان کاری نیست که یک لابی گر انجام می دهد. تفاوت اساسی در این میان از یک کلمه ناشی می شود: پول.
برخلاف یک شهروند یا شرکتی که تلاش دارد بر یک قانون یا قانونگذار تاثیر بگذارد، به لابی گران در ازای این خدمت پول پرداخت می شود. به همین دلیل است که لابی کردن بیشتر با رشوه گیری یا اخاذی قابل مقایسه است.

لابی گری از زبان اعداد و ارقام
بر اساس اعلام «مرکز سیاست های پاسخگو» در سال 2018 هزینه های لابی گری در آمریکا به 3 میلیارد و 400 میلیون دلار رسید. بر اساس آمار استاتیستا در این سال 11586 لابی گر به ثبت رسیده در آمریکا وجود داشته اند. به نوشته  Salary.com دستمزد سالانه یک لابی گر در واشنگتن تنها اندکی کمتر از 125 هزار دلار برای یک سال بوده است.
هرچند که لابی گران برتر در هر دو سطح ایالتی و فدرال بسیار بیشتر از این درآمد دارند. حتی در ایالت های نسبتا کوچک این امر غیرمعمولی نیست که لابی گران برتر بین 500 تا 750 هزار دلار درآمد در سال کسب کنند. در واشنگتن به بسیاری از لابی گران برترعمدتا پاداشی در سطح مدیران عامل پرداخت می شود، یعنی بالغ بر میلیون ها دلار در سال.

 لابی گران که هستند؟
شاید شهروندان عادی فکر کنند که لابی گری احتمالا شغلی بسیار عالی باشد که پول، قدرت و دسترسی را به همراه دارد. اما به سادگی نمی توان به این مشاغل دست یافت.
به این دلیل به لابی گران دستمزدهای بالایی پرداخت می شود که نفوذ و دسترسی که خودشان فاقد آن هستند را برای موکلانشان فراهم می کنند. آنها معمولا از دانش و اطلاعات منحصر به فردی درمورد  حرکت در هزارتوی قوانین و مقرراتی که بر لابی گری و قانونگذاری حاکم است برخوردارند.
این لابی گران چگونه به چنین دانشی دست پیدا می کنند؟ در بسیاری موارد با خدمت کردن در خود دولت. به نوشته مجله نیویورک تایمز در سطح ملی حدود نیمی از سناتورها و 42 درصد از نمایندگان مجلس نمایندگان به دنبال لابی گری می روند. این پدیده «در گردان» در بسیاری از ایالت ها نیز وجود دارد.
قانونگاران سابق نیز معمولا در زمره لابی گرانی قرار دارند که بیشترین دستمزدها را می گیرند. مثلا به نوشته نیشن یک سناتور جمهوریخواه پیشین بابت لابی گری برای شرکت های داروسازی بین سال 2006 تا 2010 حدود 20 میلیون دلار به جیب زد. یک سناتور دمکرات برجسته پیشین در ازای لابی گری برای صنعت فیلمسازی در طول دوره ای شش ساله نزدیک به 10 میلیون دلار سود برده است.
باید اشاره کرد که اعضای کنگره و مقامات ایالتی نیز در نظرسنجی سالانه صداقت و استانداردهای اخلاقی در رده های پایین این فهرست جای دارند. این می تواند بیشتر توضیح دهد که چرا لابی گران که  عمدتا از قانونگذاران سابق تشکیل شده اند این قدر نزد مردم بی اعتماد هستند.
اصلا چرا باید چیزی به اسم لابی گر داشته باشیم؟
سیستمی که در آن شرکت ها میلیاردها دلار  برای پرداخت به افرادی هزینه می کنند که به سیاستمداران متنفذ دسترسی دارند، شباهتی به یک سیستم حکومتی خالصانه یا شرافتمندانه ندارد. به همین دلیل است که بسیاری از سیاستمداران و سازمان ها می گویند که مقررات مربوط به «منافع خاص» که برای آن لابی می شود ذاتا فسادآور است و باید مورد اصلاحات قرار گیرد، منع شود یا به کلی به آن خاتمه داده شود.
استدلالی که علیه ممنوعیت یا ریشه کن کردن لابی گری می شود این است که این کار افراد و شرکت ها را از دسترسی به یکی از ارکان اساسی دولت مدنی محروم می کند: توانایی دادخواست کردن از دولت.
همچنین هیچ خط واضحی بین افراد صاحب منافع و «منافع خاص»ی وجود ندارد که لابی گران  بر اساس آن از لابی کردن حمایت می کنند. اتحادیه های کارگری یک مثال از گروه های «منافع خاص» هستند که اغلب لابی گران را استخدام می کنند.
اتحادیه ای که به دنبال حفاظت های ایمنی بهتر یا منافع بیشتری برای کارگران است بدون وجود لابی گران،  نقش آفرینی در درون سیستم و کمیته های متعدد برای رساندن صدای درخواست خود به گوش آنها را مشکل می بیند. اتاق بازرگانی نمونه دیگری است. اتاق بازرگانی آمریکا در سال 2018 حدود 95 میلیون دلار را برای لابی گری صرف کرده که پول آن را چارلز نیجل سیاستمدار تامین کرده و بیشتر آن صرف مخالفت با وضع تعرفه هایی شده که می توانستند اثر مخربی بر کسب و کار ها داشته باشند.
مدافعان لابی گری آن را ابزاری اساسی برای سازمان ها به منظور محافظت یا دفاع از منافع خود می بینند، ابزاری که نمی توان آن را ابطال کرد. آنها به متمم اول قانون اساسی ایالات متحده اشاره می کنند که بر«حق مردم برای دادخواست دادن به دولت برای اصلاح بی عدالتی ها » تصریح دارد.
این تصریح قانون اساسی بسیاری از محققان حوزه قوانین، هر چند نه همه را به این سمت سوق داده که لابی گری را  نه تنها به عنوان یک ابزار اساسی بلکه  ابزاری که قانون اساسی بر صیانت از آن تاکید دارد ببینند.

آیا ما واقعا به لابی گران نیاز داریم؟
برای آنکه یک جمهوری مبتنی بر قانون اساسی کارآیی داشته باشد، صدای شهروندان و گروه ها باید شنیده شود. دولت قدرت کمک به افراد و آسیب رساندن به آنها را دارد و مردم به دنبال همکاری، اصلاحات یا محافظتی هستند که از طریق دادخواست از دولت عملی می شود.
شهروندان و گروه ها چگونه می توانند دولت و قانونگذاران را وادار به شنیدن صدای خود کنند؟ اگر مردم آشکارا نادیده گرفته شوند چه؟ دیوان عالی گفته است که سیاست سازان دولتی هیچ تعهدی برای «گوش دادن یا پاسخ دادن به تماس های اعضای اجتماع در مورد مسائل جامعه ندارند.»
لابی گری با وجود تمام اشکالات و مسائلش، راهی است برای دادخواست مردم از قانونگذاران و شنیده شدن صدای آنها. گفته می شود که اوتو فان بیسمارک دولتمرد پروسی به شوخی گفته است که قانون سازی مثل سوسیس سازی، روندی است که بهتر است در خفا انجام شود و چشم کسی به آن نیفتد. لابی گری هم درست همینطور است.
به نظر می رسد که آمریکاییان  به لابی گران اهمیت اندکی  می دهند. اما مادامی که قدرت دولت همچنان بسط پیدا می کند، تا وقتی که گروه های واجد منافع خاص برای دفاع یا حفاظت از منافع خود دادخواست دارند، احتمالا لابی گران استخدام می شوند و خود آنها نیز از این روند منتفع می شود.
و سرانجام همانطور که یک اقتصاددان گفته، بهترین راه برای کاهش قدرت لابی گران می تواند کاستن از دامنه عمل دولت و اعمال نفوذ در واشنگتن و مراکز ایالت ها باشد.
نویسنده: جان میلتمور (Jonathan Miltimore)  از سردبیران سایت
منبع: https://b2n.ir/763527

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول