خبرگزاری فارس ـ همدان، نه امروز که تمام روزهای این سرزمین از آن توست اما امروز به رسم ادب به تو سلام ویژه میکنیم، سلامی که شاید جواب گرم و گیرایت گرد و غبار غفلت را از پهنای شانههای خستهمان بزداید و دستان سبزت را برای در آغوش کشیدن روح زخمخورده و گرههای کور فکرمان باز کند.
سلام به تو که گاهی حتی آنقدر بینشانی و گم که نه پلاکی داری و نه عطر خاطرهای، میدانم اینها همه از خلوص توست که خالصانه جان دادی برای ذره ذره خاک وطن، عاشقانه دلت را به خاک سپردی و روحت را به خدا؛ میدانی...! اصلا تو از همان کودکیات افلاکی بودی و این تن توان تحمل روح بزرگت را نداشت.
سلام به تو که حضور داری بر سر کوچههایمان، خیابانهایمان و میدانهای شهر و دیارمان، حضوری پررنگ است و اثرگذار.
سلام به تو ای هجرتکرده که بعد از این همه سال دوری باز معرفت داری مانند آن روزها که به ندای پیر جماران لبیک گفتی و لباس جهاد و ایثار به تن کردی و برای دفاع از خاکت، ناموست، شرافتت و عزت میهنت به دل دشمن زدی زیرا میترسیدی دست دشمن به ناموست دراز و قدمهای نحس شیطان بر روی این خاک مقدس گذاشته شود.
سلام به تو که بعد از ۳۰ سال جنگ و جنگیدن هرازگاهی بی نام و نشان به اسم گمنام میآیی چراکه احساس دین میکنی به مردم وطنت، زیرا رنجیدهخاطری از رنگ باختن رنگ خاکی این مردم و رنگ گرفتن دنیا بر چهرههایشان؛ رنجیدهای از آنها که در بزرگراههای حرص، طمع، شکم و هوس غرق شدهاند، رنجیدهای وقتی میبینی صدای هلهله شادی عافیتطلبی ما را مشغول به خود کرده و قدرت و ثروت چشمانمان را کور و گوشمان را کر، پس دوباره میآیی این بار به نام «گمنام» تا ما را بیدار کنی.
سلام بر تو که غریبه ما و آشنای آن پدری که تو را برای روزهای پیریاش تربیت کرد و آن مادری که هنوز که هنوز است چشم به در میدوزد تا زنگ خانه را بفشاری و او را در آغوش بگیری سخت، همان مادری که کتابنامه انتظار اولاد را تا انتهاى جاده بىکسى از بر کرده است.
سلام بر تو که اگر برای ما گم باشی اما برای خواهرت انیس و مونسی، همان خواهری که بعد از رفتن تو دیگر دریای غمش ساحلی ندارد؛ سلام بر تو که قد کشیدن برادر را از آسمان نظاره کردی و او در هر سال قد کشیدنش نبود تو را بیشتر احساس کرد و عکس خالى تو را بر دیوار قلبش آویزان، هرچند برای ما قابل درک نیست این همه رنج و تحمل آن را؛ اما اهلش خوب میدانند.
سلام بر تو که باوفایی برای یاران شفیق و شبهای عملیاتت همان رفقایی که هنوز در ربنای نمازشان دیدن رویت را آرزو میکنند همان دوستانی که مظلومانه و نجیبانه زیر هیاهوی زندگی مدرنیته و عصر دیجیتال گم شدهاند.
و سلام بر تو ای شهید...
جواب سلام واجب است و شما هم اهل واجبات... پس سلاممان را اجابت کن با نگاهی، دعایی، تبسمی، معجزهای و...
جواب سلام تو برای این روزهای ویروسزدهمان که بوی الکل و صابون سینههایمان را پر کرده چه گواراست، روزهایی که حتی هراس داریم از دست دادن و در آغوش کشیدن عزیزانمان، روزهایی که دلهرههایمان را در پشت ماسکهای رنگی پنهان کردهایم.
جوابی بده سلام خستهمان را و ما را ببخش برای همه ثانیهها و دقیقهها و روزها و هفتههای نسیانزده از یاد تو، ما را ببخش برای بیحرمتیهایی که به نام و وصیتنامهها و سفارشهایت کردیم. ما را ببخش و شفیع باش در این روزها و شبهای استغفار رجبالمرجب و برایمان از خدای قادر معجزهای بطلب، معجزهای که حالمان را در بهار «حول حالنا» کند و قلبهایمان را تکان دهد و ما را از این روزهای کجخلق و بیحوصله برهاند.
جواب سلاممان را بده و دعا کن برایمان که محتاجیم به نفس نفس دعایت که ترنم نفسهایت روحمان را سبز خواهد کرد برای سال نو.. عجیب این روزها محتاجیم به نوشیدن جرعهای معرفت، عشق و ایثار از دستان بابرکتات.
بیا و معرفتی خرج کن در این روزهای آخر سال و کتاب عشق را یک بار دیگر برایمان از بر بخوان و از خودگذشتگیها را زمزمه کن تا گوش ناشنوایمان از شیهه زندگی ماشینی و شایعهها و دروغها شنوا شود.
بیا و ما را با تبسمی به آرامش دعوت کن، کمی دلداریمان بده و جام صبرمان را لبریز از صبوری کن و اشکهایمان را با زبانمان برای بر زبان راندن «العفو» بساز و گوشهایمان را برای شنیدن صدای پای فرشتگان آماده؛ بیا و قلبمان را با رنگ و عطر خدایی جلا بده.
بیا و پیش خدا و ما واسطه شو مثل هزاران بار گذشته؛ دست شفاعت بر سر و روی این شهر دود گرفته ویروسی بکش و همه جا را متبرک کن و جانی تازه به آن ببخش.
بیا و در حقمان با همان اشکهای سوخته شبهای عملیات والفجر و کربلای ۵ دعای «ام یجیب» بخوان که دعای تو را ملائک با دست به عرش میبرند و خدا به حرمت خون تو اجابت میکند آن را.
بیا و بر ما ترحمی کن که در این چند قدمی بهار بیشتر از همیشه محتاج دعای توییم و چشمانتظار مهربانی همیشگیات...
معرفتی خرج کن برایمان ای شهید.
------------------
الهام شهابی
------------------
انتهای پیام/89001/