بهگزارش خبرگزاری فارس از دزفول؛ معلم، واژهای آمیخته با عشق و ایثار، واژهای با هزاران قصه گفته و ناگفته، نماد ایمان، اسوه صبر و سرشار از مهر.
قصه اینبار از معلم جوانی است که کرونا هم مانعی برای پیمودن مسیر صعبالعبور ۱۲۰ کیلومتری به روستای محروم احمد فداله دزفول نشدهاست.
لحظه به لحظه به ساعات پایانی روز معلم نزدیک میشدیم و این روز بهترین زمان برای انتشار این خبر بود؛ زمان زیادی برای انجام مصاحبه با او نداشتم و نمیتوانستم چشم از چنین سوژهای ببندم و براحتی از کنارش رد شوم.
هرطوری که شد شمارهاش را پیدا کردم و بدون معطلی تماس گرفتم و قرار ملاقات را برای عصر امروز هماهنگ کردم.
با سرعت وسایلم را در کیف همیشگی انداختم و حرکت کردم، خانهاش در شهر امام بود یکی از شهرهای اقماری دزفول حدود نیم ساعت در مسیر بودم تا اینکه به شهر امام رسیدم.
معلم جوان و کمسابقه
آدرس را بلد نبودم و با هر جان و مرگی که بود خانهاش را یافتم، در یکی از کوچههای فرعی و باریک شهر خانه، محسن رضایی معلم فداکاری که این روزها آوازهاش در همه جا پیچیده است.
بدون آنکه مثل همیشه اطرافم را برای توصیفات گزارش برانداز کنم سریع زنگ خانه را زدم و طبق عکسی که از او دیده بودم متوجه شدم کسی که در را از روی من باز کرد همانی است که باید درموردش قلم بزنم.
محسن رضایی معلمی جوان و کمسابقه که این روزها درس معرفت را با نمره تمام پاس کرده است.
در خانه پدر و مادر پیرش هم بودند از همان ابتدای سلام و احوالپرسی میشد حس افتخار را در رفتارشان خواند.
بهشت کوچک
کمکم سر بحث را باز کردم که از کجا پایش به آموزش و پرورش باز شد، علاقهام به تدریس برایم راهگشایی کرد دو سال پیش با انگیزه بالایی در آزمون استخدامی آموزش و پرورش شرکت کردم. با صدای آرامش گفت: که به لطف آن بالاسری و دعای پدر و مادرم قبول شدم.
چون از گذشته دنبال راهی برای خدمت به مناطق محروم بودم تلاش کردم که محل خدمتم نیز در روستایی محروم تعیین شود که قرعه به نام احمد فتال افتاد.
منطقه کوهستانی و صعبالعبور است تقریباً ۱۲۰ کیلومتر مسافت باید بروم تا به آن بهشت کوچک یعنی روستای فوقالعاده محروم اما زیبای احمد فدرال برسم.
بهشت کوچک توصیف معلم از محل خدمتش بود قطعاً چیزی جز عشق به این کار در دل او جایی ندارد.
احساسی که قرنطینه نشد
وزارت آموزش و پرورش کلاس مجازی راه انداخت اما دنیای مجازی خسته از پیمایش مسیری است که پر از پیچ و خم و پرتگاه است؛ من هم به احساس مسئولیتم اجازه ندادم خود را قرنطینه کند و در مقابل هوش و استعداد بینظیر ۴۳دانش آموزم استراحت کند
روزهای اول تعطیلی با تک تک دانش آموزانم تماس میگرفتم و باهم درس را تمرین میکردیم. لحظهای سرش را پائین انداخت و ادامه داد: اما دانشآموزان پایه اول به این روش درس را یاد نمیگرفتند و همین تعطیلی دور از هرگونه آموزش ضربه سنگینی به سطح سوادشان وارد میکرد، همین بهانه برایم کافی بود که در روزهای شیوع کرونا راهی احمدفداله شوم.
در بین صحبتها هرزگاهی حواسم پرت پدرش که کنار ما نشسته بود و سرش را به نشانه تایید صحبتهای پسرش تکان میداد، میشد و برق خوشحالی در چشمانش بهوضوح دیده میشد.
برقراری کلاس در کرونا
تغذیه دانشآموزان در مدرسه اندکی نان و پیاز است و میدانستم چون به درس و مدرسه علاقه زیادی دارند، زمان زیادی در کلاس میمانند، به همین خاطر اینبار بیشتر برایشان تغذیه تهیه کردم و با خود بردم؛ خندهای نسبتاً بلند کرد و دستش را روی صورت گذاشت و گفت: پیش آمد که حتی از ساعت هشت صبح تا پنج بعدازظهر هم در مدرسه ماندهایم، البته در کلاس درس، هم فاصله و هم ماسکهایی که برده بودم را استفاده میکردیم.
حال و هوایش برایم جالب بود خیلی مشتاق شده بودم که از حس و حال دانشآموزانش با داشتن چنین معلمی باخبر شوم اما امان از نبود فرصت و سختی راه.
خدا را دیدم
هرکس برای نزدیک شدن به خدا راهی را انتخاب میکند نمیتوانم بگویم با همین فکر وارد اینکار شدم اما میدانم رفتهرفته خدا را در این راه دیدم در لبخند رضایت پدر و مادرم، موفقیت دانش آموزانم، در قدمهایی که به سمت روستای دورافتاده برمیدارم و در بهشت کوچک احمد فداله.
دنیای من با صدای دانش آموزانم بخصوص دانشآموز کلاس اولی که تازه خواندن و نوشتن یاد میگیرند رنگ دیگری گرفت که حاضر به عوض کردن آن با هیچ چیز دیگری نیستم.
در عظمت منزلت و مقام معلم همین کافی است که بزرگترین معلم جهان بشریت حضرت رسول خاتم به این ویژگی خود افتخار میکند و آن حضرت چنان برای معلمان و مقام ارجمند آنان ارزش قائل بود که در دعایش میفرمود: خداوندا معلمان را بیامرز و عمر طولانی به آنان عطا بفرما و کارشان را مبارک گردان.
انتهای پیام/ر