گروه خانواده: به دنبال انتشار «تاریخچه کنترل جمعیت در ایران (قبل و بعد از انقلاب)» و «از مصوبه افزایش نرخ باروری تا قانون جمعیت» که به مناسبت 30 اردیبهشت و روز ملی جمعیت شورای فرهنگی ـ اجتماعی زنان و خانواده تحت عنوان فاجعه کاهش جمعیت جوان منتشر کرده است، در ادامه به موضوع جنگ جمعیتی به عنوان یکی از استراتژیهای استکباری برای کنترل جمعیت میپردازیم.
بنیان جنگ جمعیتی در جهان
جنگ جمعیتی از جمله جنگهایی است که به جای صرف هزینههای هنگفت برای کشتن انسانها و ریختن خونشان، از به دنیا آمدن آنها جلوگیری میکند.
یکی از استراتژیهای نوین جنگ، کاهش و به عبارت دقیقتر کنترل جمعیت دشمن میباشد؛ همان چیزی که در سال 1948، موضوع قراردادی بین ارتش آمریکا و دانشگاه جان هاپکینز در بالتیمور مریلند شد و کم کم در دهه هفتاد به تأسیس رشته دانشگاهی «ارتباطات سلامت عمومی» در دانشگاه جان هاپکینز تبدیل شد. هدف از تأسیس این رشته و مراکز مرتبط با آن، ارائه یک برنامه هماهنگ جهانی برای کاهش جمعیت کشورهای کمتر توسعهیافته بود. این برنامه با پشتوانه آمریکا و با همکاری بسیاری از سازمانهای بینالمللی با عناوینی زیبا و جذاب چون تنظیم خانواده در این کشورها ترویج شد . این قرارداد نقطه عطفی در اجرای پروژههای بینالمللی جمعیت شد تا در بخشی از جهان سیاستهای کاهش و در بخشی دیگر سیاستهای افزایش جمعیت را اجرا کنند. پروفسور ژاکلینکاسون طی بررسی خود در کتاب جنگ علیه جمعیت، نشان میدهد که کنترل جمعیت جهانی کاملاً منطبق بر پارامترهای دکترین نظامی آمریکا و یک جنگ تمام عیار است.
کتاب «بمب جمعیتی» نوشته پائول ارلیش که در سال 1968 انتشار یافت؛ به عنوان کتاب مقدس معتقدان به تئوری ضدانسانی کاهش جمعیت عمل کرد. در این کتاب ارلیش در مورد ازدیاد جمعیت زمین هشدار داده؛ دولت آمریکا را تشویق میکند تا تدابیر کنترل جمعیتی سختگیرانهای به کار بندد.
ارلیش از دولت آمریکا میخواهد هم در داخل کشور هم در کشورهای جهان سوم، سیاستهایی را برای کاهش نرخ رشد نوع بشر اتخاذ کند. پیشنهادهای ارلیش به سرعت مورد توجه برنامهریزان سیاستهای خارجی آمریکا قرار گرفت. ناگفته نماند که جان هولد مشاور علمی «اوباما» از شاگردان و همکاران ارلیش است.
ورود جمعیتشناسان به مباحث سیاستهای جمعیتی از یک سو سبب شد تا به پشتوانه حمایت مالی بنیادهای فراملیتی، نظیر بنیاد فورد، راکفلر و نهادهایی که در سطح بینالمللی فعالیت داشتند، از جمله آژانس توسعه ایالات متحده و صندوق جمعیت سازمان ملل متحد، بودجه هنگفتی به فعالیتهای علمی و پژوهشی جمعیتشناسی اختصاص یابد.
در نیمه دوم دهه 60 کنگره آمریکا برای پاسخ به عطش سیاستهای ضد بشری کنترل جمعیت وارد معرکه شد و برای کاهش جمعیت در داخل و خارج از کشور بودجههای فدرال را تصویب کرد. بدین ترتیب ناگهان صدها میلیون دلار وارد این برنامه ضد بشری شد که به تدریج به میلیاردها دلار رسید و در برنامههای سقطجنین و عقیمسازی اجباری هزینه گردید.
نخستین اهداف این برنامه، جمعیتهای غیرسفیدپوست و جهان سومیهای ساکن در خود آمریکا بود. سرخپوستهای بومی از اولین قربانیان این برنامه بودند. در سال 1966 در تمامی بیمارستانهای مربوط به سرخپوستان برنامه عقیمسازی در دستور کار قرار گرفت.
در سال 2005 آنجلا فرنکس میگوید که این عقیمسازی بدون اطلاع و رضایت افراد انجام میگرفت. تا سال 1977 حدود یک چهارم زنان سرخپوستی که به هر دلیلی به بیمارستانی در اوکلاهاما مراجعه کردهاند؛ عقیم شدهاند. شواهدی در دست است که نشان میدهد گاهی برنامه عقیمسازی بر روی جمعیت یا قبیله خاصی متمرکز میشد. برای مثال در طی دهه 70 تمامی زنان قبیله (کاو) در اوکلاهاما توسط پزشکان عقیم شدند.
سنگینترین بخش برنامه کنترل جمعیت جهان توسط آمریکا، نه در این کشور بلکه در خارج از مرزهای آن اجرا میشد. تحلیلگران شرکت رند برای رئیسجمهور وقت آمریکا، لیندون جانسون، گزارشی تهیه کردند که در آن محاسبات مغرضانهای انجام شده بود تا به اثبات رساند که کودکان متولد شده در جهان سوم دارای ارزش اقتصادی منفی هستند! در نتیجه با تولد کودکان بیشتر در کشورهای آسیایی، آفریقایی و آمریکای لاتین، فقر در این کشورها گستردهتر میشود و جمعیت انبوهی به وجود میآید که از طبقه کارگر بوده و آماده رهبری توسط سوسیالیستها و انقلابهای کمونیستی هستند. بر این اساس بدیهی است هیچ دولتی نباید اجازه بدهد فقر در بین مردمش گسترش یابد. در نتیجه باید از افزایش جمعیت کشور خود جلوگیری کند.
بر این اساس مقرر شد که تمامی کمکهای مالی دولت آمریکا به کشورهای دیگر، منوط به سطح ابتکارات و تمایل دولتهای آنها برای کنترل جمعیت باشد. به عبارت دیگر حاکمانی که در کشورهای جهان سوم، آمریکا را در عقیم کردن جمعیتهای فقیر کشور خود کمک میکردند، مشوقهای فراوانی به دست میآوردند و دولتهایی هم که همکاریهای لازم را انجام نمیدادند، با مشکل مواجه میشدند. طبیعتاً با توجه به ماهیت دولتهای جهان سوم، پیش بردن چنین طرحی برای آمریکا سخت نبود و هولوکاست واقعی کنترل جمعیت، با موفقیت به دست آمریکاییها به اجرا گذاشته شد.
با تأسیس اداره جمعیت در آژانس توسعة بینالمللی آمریکا در سال 1966، دکتر رونهولت ریاست آن را به عهده گرفت و تا سال 1979 در این پست باقی ماند. این اداره توانست با صرف میلیاردها دلار یک امپراطوری قدرتمند جهانی برای شبکه یکپارچه برنامههای کنترل جمعیت جهان ایجاد کند و به وجود آمدن انسانهایی را که نظام آمریکا نامطلوب توصیف میکرد؛ متوقف سازد.
از نشانهای برنامه کنترل جمعیت برای تبلیغ تکفرزندی
رونهولت به عنوان رهبر برنامه آمریکایی کنترل جمعیت جهان، خود با شرکتهای داروسازی و ساخت تجهیزات پزشکی وارد مذاکره میشد و بارها اتفاق افتاده بود که داروها و مواد ضدحاملگی تاریخ مصرف گذشته، مضر و تست نشده را خریداری و به سازمانهای زیردست خود فرستاده بود. برخی از داروهای ضدحاملگی توزیع شده توسط این سازمانها در آمریکا ممنوع اعلام شده بودند و برخی نیز از سوی سازمان غذا و داروی این کشور مجوز نداشتند. آیودیهایی که رونهولت به کشورهای جهان سوم میفرستاد میلیونها زن جوان را نه تنها عقیم کرد بلکه به امراض دیگری نیز مبتلا ساخت که موجب مرگ آنها شد.
برای کنترل جمعیت
درسال 1968 با ورود «رابرت مک نامارا» به بانک جهانی، برنامه کنترل جمعیت ابعاد تازهای یافت و از مرز عقیمسازی و جلوگیری از بارداری گذشت و به یک جنگ تمام عیار ضدانسانی و بیوتروریستی تبدیل شد.
مک نامارا از باورمندان سرسخت کاهش جمعیت بود که همکاریهای نزدیکی با رونهولت داشت. او که قبل از به دست گرفتن ریــاست بانک جهانی، وزیر دفاع آمریکا بود و میلیونها نفر را در ویتنام کشته بود؛ ایــن بار سیاستهای آمریکایی پاکسازی نژادی را در قالب برنامههای سازمان ملل و بانـک جهانی به خورد دولتهای جهان سوم میداد.
پیام انتقادی در مورد برنامه کنترل جمعیت: برای نجات کره زمین خود را بکشید!
پس از ورود مک نامارا به بانک جهانی بود که پروژههای تولید و انتشار عوامل بیماریزایی همچون ویروس ایدز توسط آمریکا شروع شد و در کنار برنامههای جلوگیری از باروری، کشتار آرام و بیسروصدای مردم جهان سوم از طریق واکسنهای آلوده و ویروسهای ناشناخته، ساخته شد و در آزمایشگاهها در دستور کار برنامه کنترل جمعیت قرار گرفت.
کنفرانسهای جهانی کاهش جمعیت (بخارست، مکزیکو و قاهره)
برنامهها و تصمیمات جهانی علیه جمعیت زمین، از دهه هفتاد به برگزاری سه کنفرانس جهانی منجر شد و تا سه دهه به طور منظم ادامه یافت. این کنفرانسها در شهرهای بخارست، مکزیکو و قاهره برگزار شد. برخی از نتایج کلی این سه کنفرانس که به ترتیب در سال های 1974 در بخارست ، 1984 در مکزیکو و 1994 در قاهره تشکیل شدند چنین بود:
1- با فشارهای دول استعمارگر که از ازدیاد نفوس در کشورهای جهان سوم بیمناک شده بودند و با ظاهری سخاوتمندانه هرگونه کمک فوری در اعطای وسایل جلوگیری از حاملگی را پیشنهاد میکردند ، این کنفرانس به مرجعی برای قبول بیچون وچرای کنترل و کاهش باروری از طریق کاربرد وسیع وسایل ضدبارداری در کشورهای جهان سوم تبدیل شد.
در واقع کشورهای جهان سوم باید به این حقیقت بارز متوجه شوند که یک دوگانگی ناممکن در مورد جمعیت و توسعه وجود دارد یعنی نمیتوان معضل جمعیت را بدون توسعه اجتماعی و اقتصادی حل کرد.
2- کمکهای جهانی از سوی کشورهای سلطه گر به کشورهایی که اقتصاد برنامهای و دولتی داشته و با مسأله رشد جمعیت با روشها و عملکردهای شدید (مثل سقطجنین) مقابله میکنند؛ ادامه نمی یابد.
3- سازمان بهداشت و سلامت جهانی به عنوان یکی از ارکان سازمان ملل، پس از کنفرانس مکزیکو رسماً حمایت خود را از این برنامه اعلام کرد. این سازمان که قبلاً در سال 1978 در کنفرانس آلما آتا (قزاقستان) استراتژی و برنامه خدمات اولیه بهداشتی و درمانی مبنی بر عدم تمرکز و توزیع همهجانبه وسایل و تسهیلات بهداشتی و نیز ارضای نیازهای اولیه جمعیت (از قبیل تغذیه، آموزش، تولید کشاورزی و بهسازی محیط) را پذیرفته بود؛ در حقیقت راه را برای تحقق تنظیم خانواده، یکی از ارکان مهم این برنامه و استراتژی باز کرد .
4- برنامههای ملی که درصدد ارتقاء دستیابی به روشهای پیشگیری بودند در ارتباط با حقوق باروری، به عنوان یکی از ارکان حقوق بشر و نه در ارتباط با منافع توسعه که عاید کل جمعیت میشود، توجیه شدند. این تغییر جهتگیری که علائم اولیه آن در کنفرانس بخارست ظاهر شد، به فمینیستها امکان داد تا با استفاده از زبان نمادین قدرتمند حقوق بشربردرک حقوق باروری اصرار ورزند.
5- توانمندسازی زنان، پیش شرط تداوم باروری پایین و نتیجتاً ثبات جمعیتی در نظر گرفته شد. به این ترتیب در برنامه عمل کنفرانس قاهره، هرگونه دلواپسی جمعیتی از سند نهایی کنفرانس حذف شد و کنفرانس قاهره بیشتر به یک کنفرانس فمینیستی شبیه شد تا کنفرانس ثبات جمعیتی.
بنگاههای صهیونیستی، عوامل اصلی جنگ جمعیتی
آگاهی از دستهای پشت پرده سیاست کنترل جمعیت به ویژه در جهان سوم، تمام خوشبینیها را در این پروژه جهانی ازبین می برد. بنیادهای خانوادگی راکفلر و گیتز که در سالهای اخیر نقش پیشتازی را در تسریع این سیاستها با استفاده از فنآوریهای جدید بر عهده گرفتهاند؛ آنها با تأمین بودجه هنگفت تحقیقات مربوط به تولید واکسنهای دوگانه، در پی آن هستند که زنان و مردان فقیرترین کشورها را در قالب ژست انساندوستانه واکسیناسیون با واکسنهایی چون کزاز و دیفتری، برای همیشه عقیم سازند. گروهی که خود را نخبه جهانی میخوانند؛ عملیاتی را به گستره جهان، علیه جمعیت ناآگاه کشورها برای کاهش و کنترل باروری به راه انداخته است. واکسنها ، داروها ، مکملها ، کودها ، سمهای کشاورزی و حتی دانه ها وغلات اصلی، برای نیل به این اهداف دستکاری میشوند .
اتحاد جهانی برای واکسینه کردن و مصونسازی (GAVI)
هدف اعلام شده اتحاد جهانی GAVI که در سال 2000 با کمک «بنیاد گیتز» ایجاد شد؛ واکسینه کردن تمام مردم جهان سوم است. از جمله سازمانهای عضو GAVI به گواهی وب سایت آن عبارتند از: دولتهای ملی اهداکننده و کشورهای در حال توسعه، برنامه واکسینه کردن کودکان «بیل و ملیندا گیتز»، «فدراسیون بینالمللی انجمنها و مجامع تولیدکنندگان»، «بنیاد راکفلر»، «یونیسف»، «گروه بانک جهانی» و «سازمان بهداشت جهانی». در گزارش یوریان میسن، سازمان بهداشت جهانی که یکی از شرکای اتحاد GAVI است، در دهه 1970 در قالب «گروه کاری مربوط به تولید واکسنهایی برای قانونمند کردن باروری» به بانک جهانی و صندوق جمعیت سازمان ملل پیوست. این گروه کاری به عنوان یک بدنه هماهنگکننده جهانی برای تحقیق و تولید واکسنهای ضدباروری در گروههای کاری مختلف عمل میکنند و از تحقیقات انجام شده در حوزههای مختلف نظیر واکسنهای ضد اسپرم و ضدتخمک و واکسنهای طراحی شده برای خنثی کردن کارکردهای باروری زیستشناختی حمایت میکنند. این گروه کاری موفق به تولید نمونه اولیه یک واکسن ضدباروری شده است .
در سال 1989 تحقیقاتی از سوی «مؤسسه ملی مصونیت» در دهلی نو در هند، بر روی استفاده از «ناقلهایی» چون کزاز و دیفتری برای عبور از سیستم ایمنی و انتقال هورمون زنانه صورت گرفته است. در جزوهای که در سال 1990 به عنوان مستندات این تحقیقات در انتشارات دانشگاه آکسفورد با عنوان «عبور از طریق یک ناقل» به چاپ رسیده است؛ از بنیاد راکفلر به عنوان اعطاکننده اصلی بودجه این تحقیق نام برده شده است. با جایگزین کردن اچسیجی درون یک واکسن کزاز که به عنوان ناقل عمل میکند؛ بدن انسان با اچسیجی همچون یک عامل مهاجم رفتار میکند. برای مقابله با آن آنتیبادیهایی را تولید میکند. این عمل بر عقیمسازی زنانی که این واکسن را دریافت کردهاند اثر میگذارد و در بسیاری از موارد، هنگامی که در طول دوره بارداری این واکسن به آنها داده میشود، به سقطجنین آنان میانجامد.
بعد از اثبات موفقیتآمیز بودن واکسنهای ضدباروری، واکسنهای کزاز حاوی اچسیجی در چندین کشور در حال توسعه به کار گرفته شدند.
انتهای پیام/