اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

سردرگمی آمریکایی

آمریکا نمی تواند رهبری هژمونتیک جهانی گذشته خود را دوباره به دست آورد و نباید هم در این جهت تلاش کند. جهان در حال دگرگونی و حرکت به سوی نظمی چند قطبی است که در آن قدرت در میان دولت ملت های متعدد، شرکت های چند ملیتی، بازیگران غیردولتی و اجتماعات متنوع (از نظر نژادی، جنسیتی، مذهبی و فرهنگی) پخش می شود.

سردرگمی آمریکایی

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: در توصیف کتاب جدید جان بولتون مشاور پیشین امنیت ملی «در آن اتاق اتفاق افتاد» آمده است که این کتاب «جامع ترین و جان دارترین روایت از دولت پرزیدنت دونالد ترامپ» است. و در واقع این کتاب به سرعت به منبع بسیار مهمی برای کسانی تبدیل شد که به دنبال فهم سیاست خارجی ترامپ هستند (که دولت او در تلاشی بی ثمر کوشید مانع از راه یافتن آن به قفسه ها شود.) کتاب در پاسخ به سئوال بنیادینی که آمریکا با آن مواجه است حرف زیادی برای گفتن ندارد؛ اینکه آیا سردرگمی فعلی در سیاست خارجی آمریکا تقصیر ترامپ است یا نتیجه چیزی عمیق تر و ساختاری تر؟
شکی نیست که رهبری ترامپ مشکل آفرین و حتی خطرناک بوده است. بولتون که یکی از محارم دیرینه محافل قدرت در واشنگتن است، بر این گمان بوده که مسئولیت او به عنوان مشاور امنیت ملی، اطمینان یافتن از این بوده که رئیس جمهور «می فهمد که برای اتخاذ هر تصمیمی چه گزینه هایی پیش روی او قرار داده شده» و اینکه سپس آن تصمیم «از طریق بروکراسی های مقتضی به منصه اجرا گذاشته می شود.»
اما ترامپ به یک محاسبه منظم از اولویت ها و تاوان های سیاست ها علاقه ای نداشته است. تمایل زیادی به روند اجرای سیاست ها نیز نداشته است. مدیریت دستورکارها، تمایلات و شخصیت های مختلف ماشین پیچیده بروکراسی آمریکا – از جمله وزارت امور خارجه، پنتاگون، وزارت خزانه داری و  سازمان های اطلاعاتی- ندرتا مورد توجه او قرار دارند.

بنا به گفته بولتون، شخصیت خود ترامپ- که به شکل تفکیک ناپذیری به انتخاب مجدد او مرتبط است- تنها چیزی بوده که اهمیت داشته، تا نقطه ای که به گفته بولتون تمایل داشته آنچه را که بولتون معاملات نسنجیده با سایر کشورها تشخیص می داده، فقط برای ادعا کردن یک پیروزی  انجام دهد. به نوشته بولتون او نمی توانسته این وضعیت را تحمل کند و استعفا داده است. (گرچه ترامپ اصرار دارد که بولتون را اخراج کرده است.)
 رویکرد مبتنی بر خلق و خو و کاسبکارانه ترامپ در امور خارجی – که شامل تحسین دیکتاتورها، خارج شدن از توافقنامه های چند جانبه و ارسال توئیت های دیوانه وار هرجا که احساس می کرده چنین کاری لازم است - باعث سردرگمی قابل توجهی در میان هم پیمانان و رقبای آمریکا به یکسان شده است. (لازم به ذکر نیست که همینطور در میان مقامات و بروکرات های آمریکایی). تعجبی ندارد که چنین رویکردی، جایگاه آمریکا را در صحنه جهانی به شدت تضعیف کرده باشد.
با این حال جایگاه جهانی آمریکا مدت ها قبل از ورود ترامپ رو به تضعیف رفته است. موضع او به عنوان یک ابرقدرت بستگی به نفوذ اقتصادی، توانایی تکنولوژیک، سلطه مالی و توان نظامی اش دارد. اما همیشه تصویر کردن خود به عنوان یک منبع اقتدار اخلاقی و حامل ارزش های جهانی که دیگران باید ارزش های خودشان را با آنها منطبق کنند بوده که تمایل این کشور - و نزدیک شدن آن به- رهبری جهانی را شکل داده است.
همانطور که جرج فریدمن ژئواستراتژیست اشاره کرده، مشکل این است که «بیشتر کشورها طرفدار معیارهای اخلاقی آمریکا نیستند.» این حرف قطعا در مورد چین مصداق دارد که مجموعه ارزش ها و اولویت های خود را دارد. این  اختلاف به شکل قابل ملاحظه ای به شکل گیری این نتیجه در آمریکا نقش داشته است که چین، رقیب راهبردی اصلی این کشور محسوب می شود.
این تصور مورد حمایت گسترده هر دو حزب در آمریکا قرار دارد. در واقع باراک اوباما سلف دمکرات ترامپ نیز به دنبال تغییر دادن تمرکز راهبردی آمریکا به سمت مدیریت ظهور چین بود – ولو با ستیزه جویی بسیار کمتر از ترامپ- اما این تلاش ها با تداوم ناآرامی ها در خاورمیانه نقش بر آب شد.
همانطور که ریچارد ان.هاس گفته، نه اختلاف نظرها بر سر انتقال محور به سمت پاسیفیک، خارج شدن از باتلاق خاورمیانه یا بازاندیشی درمورد روابط با روسیه، بلکه چگونگی انجام این کارها مشخصه ریاست جمهوری ترامپ محسوب می شود. با این حال شیوه به شدت تفرقه افکنانه و خودمدارانه ترامپ هر کاری کرده جز رسیدن به هر اجماعی به خصوص در ارتباط با چین. آنچه باقی می ماند یک استنکاف متزلزل از تمام چیزهای چینی است.
گریز از این سردرگمی کار آسانی نخواهد بود. جایگاه جهانی آمریکا بستگی به وجود یک اقتصاد قدرتمند دارد. با این حال همه گیری کووید19 باعث شده حدود 40 میلیون آمریکایی برای دریافت بیمه بیکاری ثبت نام کنند و فدرال رزرو پیش بینی می کند که عده زیاد دیگری برای  دوره ای طولانی بیکار باقی خواهند ماند. دهان باز کردن اختلافات و شکاف های اجتماعی دیرینه و شدیدی که اعتراضات گسترده به نژادپرستی نظام مند و خشونت پلیس آنها را تشدید کرده نیز به وخامت وضعیت اقتصادی موجود کمک می کنند.
اکنون هرچه می گذرد آمریکاییان و رهبرانشان بیشتر به چالش های داخلی مشغول می شوند. هاس می نویسد در نتیجه «اتفاقات زیادی در دنیا رخ می دهد و خواهان توجه آمریکا است و این کشور نمی تواند توجه لازم را به آنها کند.»
شکی نیست تا وقتی که کووید19 در همه جا وجود دارد، کشورهایی که آن را از بین برده اند باز هم از امواج دوباره سرایت این بیماری رنج خواهند برد. با این حال آمریکا از مدیریت این بحران در داخل کشور ناتوان بوده است: بیشتر از 120 هزار آمریکایی جان خود را از دست داده اند و تعداد مبتلایان همچنان هر روزه  افزایش پیدا می کند.
آمریکا نمی تواند رهبری هژمونتیک جهانی گذشته خود را دوباره به دست آورد و نباید هم در این جهت تلاش کند. جهان در حال دگرگونی و حرکت به سوی نظمی چند قطبی است که در آن همانطور که جوزف نای از دانشگاه هاروارد توضیح داده، قدرت در میان دولت ملت های متعدد، شرکت های چند ملیتی، بازیگران غیردولتی و اجتماعات متنوع (از نظر نژادی، جنسیتی، مذهبی و فرهنگی)  پخش می شود. همزمان هر چه می گذرد چالش ها بیشتر ماهیت جهانی پیدا می کنند که این همه گیری یک مورد از این چالش هاست.
واکنش منطقی نسبت به این وضعیت برای آمریکا این است که یک اقدام مبتنی بر همکاری جمعی را برای حل و فصل چالش های مشترک در پیش بگیرد، از جمله رکودی که در حال سربرآوردن است، اختلال تکنولوژیک و تغییرات اقلیمی. برای این کار تمام طرف های ذینفع- از جمله رقبای آمریکا نظیر چین، روسیه و ایران- باید دخالت داده شوند.
ترامپ اثبات کرده که هر چیزی هست جز منطقی. اما وانمود کردن های دیرینه هر دو حزب آمریکا به خوداستثناپنداری اخلاقی، دیدن چین به چشم یک رقیب راهبردی، نگرانی های داخلی رو به افزایش و عدم وضوح در سیاستگذاری ها، حکایت از آن دارند که حتی اگر او درماه نوامبر برنده انتخابات نشود، همکاری تحت رهبری آمریکا که جهان به آن نیاز دارد، به این زودی ها ظهور نخواهد یافت.
این پیامی است که دست کم چین دریافت کرده است. و درست همانطور که آمریکا از مداخله خارجی در انتخابات های خود هراس دارد، چین که ثبات داخلی و امنیت ملی خود را عاملی حیاتی برای توسعه خود می بیند از مداخله خارجی در امور داخلی خود بیمناک است. با توجه به این موضوع رقابت بین آمریکا و چین احتمالا به این زودی ها رنگ نخواهد باخت.
با این حال همانطور که بولتون در کتابش روشن می کند، ترامپ همچنان به شکل منحصربه فردی برای رهبری ملی و بسیار کمتر از آن برای رهبری جهانی فاقد صلاحیت های لازم است. در حالی که آمریکا به انتخابات ریاست جمهوری بعدی نزدیک می شود، رای دهندگان باید تاکید معروف پرزیدنت دوایت آیزنهاور را به خاطر داشته باشند که «فقط آمریکاییان هستند که می توانند به آمریکا آسیب برسانند.» هیچ قدرتی- حتی چین یا روسیه- نمی تواند آمریکا را از نظر اقتصادی، تکنولوژیک یا نظامی شکست دهد. اما آمریکاییان می توانند با انتخاب دوباره ترامپ، منافع خودشان را به شدت تضعیف کنند و مردم جهان را به سمت آینده ای حتی تیره و تارتر سوق دهند.
نویسنده: اندرو شنگ/ ژیائو جنگ (Andrew Sheng /Xiao Geng)عضو انستیتو جهانی آسیا در دانشگاه هنگ کنگ
منبع: https://b2n.ir/312363

انتهای پیام.

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول