اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

استانها  /  تهران

سکوت نفوذ

نزدیک 20 سال آزگار بی‌منت، محرمانه‌ترین اطلاعات را بر خط در اختیار کسانی گذاشتیم که می‌دانستیم نه تنها قاتق نان نیستند که قاتل‎ جان‌اند؛ حادثه انفجار نطنز ماحصل همین بازرسی‌هاست، ماحصلی که اگر روزی گرگ‌های صهیون پایش بیفتد، از چرنوبیل شدن بوشهر هم ابایی ندارند؛ حادثه نظنز را نباید دست کم گرفت.

سکوت نفوذ

خبرگزاری فارس - محسن جلالوند: اگر خواسته باشم از دوست عزیز و خیالی دکتر شریعتی عاریتی گرفته باشم، باید بگویم مرثیه‌هایی هست برای نگفتن! مرثیه‌هایی استخوان در گلو و خار در چشم، مرثیه‌هایی که اگر گویم دهان سوزد وگرنه مغز استخوان سوزد.

یک روزی از معدن ساغند یزد تا تأسیسات نطنز (حتی سایت‌هایی که یک گرم مواد شکافت‌پذیر در آن نبود) را با قفل تعلیق، تعطیل کردند و در برخی گوش‌های مخملی نجوای «داوطلبانه» نیز برآن خواندند، روزی که به احمدی روشن‌ها، پس از سال‌ها سه شیفت کار روزانه در سایت‌های هسته‌ای، گفتند فعلا خداحافظ!

دلمان خوش بود این تعلیق‌ها موقتی است و یک روزی یک جوری از دل احمدی روشن‌ها در می‌آوریم و چرخ سانتریفیوژها را می‌چرخانیم؛ البته نه آنقدر تند، نه آن جوری که «استاکس نت» می‌خواست! اصلا از همان روزی که اسم این ویروس آمد به دلم بد افتاده بودها! برشیطان لعین و رجیم لعنتی فرستادم و کار خودم را کردم.

قبل‌تر اما، یک روزی در همین ملک و مملکت، 1033 صفحه اسنادی را که اگر دست من و شما ببینند، میفرستندمان آن بالاهای تهران پشت رستوران دشت بهشت؛ تند تند کپی کردند و دادند دست خواجه محرمان آژانس IAEA با دقت هم کپی می‌کردند خدای نکرده یه وقت زبانم لال مطلبی جا نیفتند! آن دوستان هم ظاهرا درست وارسی نشده بودند و شیطان ها آنطور هم که می‌گفتند خواجه از آب درنیامدند و آن کردند که خواهم گفت.

داستان ما با این دوستان به همین جا ختم نشد، همان روزها توی همین ایران خودمان بدون مصوبه مجلس پروتکل الحاقی را اجرا کردند و این یعنی دادن چراغ دست دزد و باز کردن بیشتر پای حضرات به سایت‌های هسته‌ای؛ اما تقریباً همان روزها که به این کارمندهای خدوم آژانس (شمابخوانید CIA) دست‎های شفاف‎ساز  دادند آن هم از نوع «بیس لس» (یعنی تقریبا هر جا را اراده کردند دیدند) به دلم بد افتاده بود و هرچه هم شیطان را لعنت کردم نرفت دنبال کارش؛ دم گوشم یک بند وزوز می‌کرد و می‌گفت آخر مگر می‌شود بدون عرض و مرض یک عده‌ای بند مملکت را این‌طور آب بدهند و پای خواجه نامحرم‌ها را به اندرونی نظام باز کنند.

چند سالی گذشت و سر و کله «برجای» پیدا شد؛ دوستان لطیف و ظریفمان همان‌ها که تند تند و با دقت کپی می‌کردند؛ گردن فراز کردند که ما تحت بی‌سابقه‌ترین نظامات بازرسی آژانس قرار داریم؛ با این امید که چشم آبی‌ها از آن بالا چند تا نارگیل بیشتر بندازند پایین؛ 5+1 ها هم نامردی نکردند نارگیل‌ها را کوبیدند تو سر دوستان؛ نمی‌دانم از کی فهمیدند که هرچه به امید الطاف خفیه و جلیه کدخدا و دوستانش بیشتر به این بازرس‌ها اطلاعات می‌دادند، نطنز را به انفجار چند روز پیش نزدیک‌تر می‌کردند.

آری مرثیه‌ام برای نطنز است و برای نطنزها! مرثیه‌ای که هرچه بیشتر برایش بسراییم، بیشتر باید خود را شماتت کنیم، پس مرثیه ایست برای نگفتن و نسرودن!

نزدیک 20 سال آزگار بی‌منت، محرمانه‌ترین اطلاعات را برخط در اختیار کسانی گذاشتیم که می‌دانستیم نه تنها قاتق نان نیستند که قاتل‎جان‌اند؛ حادثه انفجار نطنز ماحصل همین بازرسی‌هاست، ماحصلی که نمی‌دانیم تا کدام فاجعه رهنمونمان می‌کند، ماحصلی که اگر روزی گرگ‌های صهیون پایش بیفتد، از چرنوبیل شدن بوشهر هم ابایی ندارند؛ حادثه نظنز را نباید دست کم گرفت.

انتهای پیام/م

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول