اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  حماسه و مقاومت

مارش میرا جنبشی از ژرفای وجدان

در روز 20 تیرماه 1374 هر مسلمان نشین سربرنیتسا در شرق بوسنی که از مدتها پیش در محاصره نیروهای صرب قرار داشت، با حمله صرب ها که از چند روز پیش آغاز شده بود، به گونه ای شگفت انگیزی سقوط کرد.

مارش میرا جنبشی از ژرفای وجدان

به گزارش گروه حماسه و مقاومت خبرگزاری فارس، حجه الاسلام والمسلمین مصطفی کمالی فعال فرهنگی و موسس  بنیاد فرهنگی علمی زنبق‌های سفید  سارایوو بوسنی و هرزگووین است. وی که خود به عنوان رزمنده طلبه از همان ابتدای جنگ بوسنی وارد این کشور شده، پس از جنگ و تاکنون فعالیت‌های فرهنگی خود را در این حوزه ادامه داده است. کمالی در یادداشتی به مناسبت سالگرد فاجعه نسل‌کشی سربرنیتسا نوشته است:

در آستانه بیست و پنجمین سالگرد فاجعه نسل کشی سربرنیتسا که در ماه جولای 1995 میلادی برابر با تیر ماه 1374 هجری شمسی رخ داد، امسال در اثر شیوع بیماری کورونا "مارش میرا"، یکی از برنامه های سالانه ای گرامی داشت یاد این فاجعه بزرگ، نیز با محدودیت بسیار انجام گردید.

بیست و پنج سال پیش، درست در تیر ماه سال 1374 (جولای 1995) بوسنی و هرزگووین که در پی جنگ خونین چند ساله، محاصره همه جانبه، از هم پاشیدگی اجتماعی و بحران عمیق سیاسی، در شرائط سختی قرار داشت و بوشنیاک ها (مسلمانان) علی رغم همه سختی ها و خسارت های مادی و معنوی، کم کم خود را سامان داده و بر اوضاع برخی از مناطق مسلط می شدند، شاهد فاجعه ای بزرگی بود که در همه ابعاد بسیار فراتر از سیاق همه رخداد ها تا آن زمان می نمود. گرچه همه رخ داد های پیش از آن نیز از جهت اهداف جنگ طلبان و تجاوزگران به این کشور، در همین راستا قرار داشتند، و تعابیری مانند نسل کشی، پاکسازی قومیتی، سر زمین های سوخته ... پیش از آن نیز بسیار به گوش ها می خورد، ولی نوع و حجم این فاجعه فراتر از تصور بود و همگان را به شدت غافلگیر نمود.

 

در روز 20 تیرماه 1374 (11 جولای 1995) شهر مسلمان نشین سربرنیتسا در شرق بوسنی که از مدتها پیش در محاصره نیرو های صرب قرار داشت و یکی از پنج منطقه "امن" اعلام شده از سوی سازمان ملل در بوسنی به حساب می آمد، با حمله صرب ها که از چند روز پیش آغاز شده بود، به گونه ای شگفت انگیزی سقوط کرد. این شهر کوچک که فراتر از ظرفیت خویش، حدود چهل هزار مرد، زن و کودک از اهالی این شهر، روستا ها و شهر های اطراف را به خود جا داده و از جهت مواد غذایی، بهداشتی و امنیت در شرائط رقت آوری به سر می برد، بسیار آسان به دست نیرو های صرب افتاد. مردم محاصره شده ای در این شهر با شناخت و تجربه ای ترسناک گذشته ای دور و نزدیک از رفتار صرب ها، وحشت زده و بدون هیچ گونه سازمان دهی، ناخود آگاه شهر و منازل خویش را ترک گفته، سیل آسا به پایگاه نیرو های سازمان ملل که در دهکده پوتوچار، در حدود پنج کیلو متری شهر، مستقر بود، پناه بردند.

مردمی که در پی سال ها و ماه های طولانی محاصره از سوء تغذیه  و نبود امکانات بهداشتی و درمانی به شدت آسیب دیده بود و اغلب در وضعیت بسیار ناگوار جسمی و روانی قرار داشت، اکنون در وانفسای محشر گونه ای به صورت انبوه عظیمی از افراد، هر یک با وحشت وصف ناپذیری، سر درگم و حیرت زده، تسلیم آینده تاریکی شده بود که در آن نه کسی در اندیشه ای کسی بود و نه هیچ روزنه ای امیدی پیدا بود. چه، از نقطه ای که در آن به سر می برد، تا نزدیک ترین منطقه ای آزاد و تحت کنترل مسلمانان در فراسوی کوهستان ها، دره ها و جنگل های بی شمار دست کم صد کیلومتر فاصله بود. گذر از چنین مساحتی بسیار سخت تر از عبور از میدان مین گذاری شده با درازای صد کیلومتر بود، زیرا در نتیجه آتش نفرت و دشمنی قومیتی که در درون مردم صرب نسبت به مسلمانان به دروغ افروخته شده بود، هر شهروند صرب، زن، مرد، پیر و جوان، در طول این مسیر طولانی که در دست آنان بود، دشمن بالقوه و در اکثر قریب به اتفاق موارد دشمن بالفعل بود.

در روز های پس از سقوط سربرنیتسا توافق عجیبی بین نیرو های سازمان ملل و نیرو های صرب مبنی بر منتقل کردن زنان و کودکان خردسال از سوی نیرو های صرب به منطقه ای آزاد و تحت کنترل ارتش جمهوری بوسنی و هرزگووین صورت گرفت. فحوای این توافق چیز بسیار وحشتناک و خطر ناکی بود که در کنار دیگر اسرار پنهانی سقوط سربرنیتسا، شک ها و شبهه های زیادی را بر می انگیزد. امید می رود در آینده هرچه زود تر پرده از روی همه اسرار و سناریو های مربوط برداشته شود و همه حقائق دردناک فاجعه ای که در پی این حوادث رخ داد، برای همه روشن گردد.

 

با آوردن وسائط نقلیه برای زنان و کودکان خردسال، جدا سازی مردان و پسران از حدود 10 – 12 ساله به بالا آغاز شد. به این ترتیب، سرنوشت هزاران مرد و پسر سربرنیتسایی بدست تقدیر سپرده شد. این گروه که در نتیجه محاصره طولانی همگی ضعیف، نا توان و شکسته شده بودند، بدون غذا، لباس و کفش مناسب، بدون سازماندهی و رهبری، بدون شناختی از راه و مسیر، با همراه داشتن برخی مجروحین، بیماران و یا افراد کاملا ناتوان، باید خود راهی را پیش می گرفتند. تنها راه پیش پای شان عبور از بیراهه های کوه ها، دره ها و جنگل های گسترده در درازای دست کم صد کیلومتر از میان ده ها هزار نیروی مسلح صرب که در همه راه ها، گلو گاه ها و گذرگاه ها کمین کرده و تله ها پهن کرده بودند، بود. همه شهر ها و روستا ها در طول مسیر نیز مسلح و در حال آماده باش بودند. پیدا بود که طرحی فوق العاده مخوف و جنایتکارانه ای به دقت از پیش آماده شده و در شرف اجراست.

 

نیرو های جنایت کار صرب با به دام انداختن و شکار کردن گروه ها و دسته های افرادی که در جنگل ها، کوه ها و دره ها در مسیر فرار به سوی مناطق تحت کنترل ارتش جمهوری بوسنی و هرزگووین بودند، هزاران نفر را از این طریق اسیر گرفته و به اردوگاه هایی که از پیش در نظر گرفته بودند، منتقل می کردند. دسته های دیگری از نیرو های صرب، اسرا را گروهی بوسیله اتوبوس ها به گور های دسته جمعی از پیش آماده شده منتقل کرده، تیر باران می کردند! بر اساس آمار رسمی، مجموعا 8372 نفر در طی چند روز از سوی نیرو های صرب بر اساس هویت قومی شان اعدام شدند!

پرسش ها در مورد نحوه سقوط سربرنیتسا، منطقه ای که رسما امن اعلام شده و مسؤولیت حفاظت آن بر عهده نیرو های سازمان ملل بود و همه حوادث بی نظیر یا کم نظیر پس از آن، همچنان بی پاسخ مانده است، ولی آن چه مسلم است این است که حجم و نحوه اعدام شدن حدود 8400 مسلمان بوسنیایی تنها بر اساس هویت قومی شان در جلو دیدگان غرب و در حیاط خلوت آن، بسیار فراتر از جرأت و توان صرب ها بود. سیر حوادث وحشتناک آغاز حمله به سربرنیتسا، سقوط آن، وکشتار وحشیانه مردم آن به گونه ای که گفته شد، نشان دهنده یک توطئه ای خبیث از سوی قدرت های غربی است. همه حوادث وحشتناک این فاجعه در یک نقطه جغرافیایی بسیار کوچک و مدت زمان محدود رخ داده و جامعه بین الملل، نیرو های حافظ صلح مستقر در منطقه، ناتو با توانمندی گسترده ای نیروی هوایی و سیطره کامل ماهواره ای و سازمان های گوناگون انسانی و حقوقی حاضر در این منطقه با شناخت کامل از طبیعت وحشی نیرو های جنایتکار صرب که آشکارا در پی نسل کشی بوشنیاک ها بودند، در جهت جلوگیری از یکی از شرم آورترین، وحشیانه ترین و درد ناک ترین نسل کشی های تاریخ بشر هیچ اقدامی نکردند.

 

نسل کشی سربرنیتسا در سال 95 میلادی (1374) لکه ننگ ابدی دیگری است بر دامن آلوده به خون نظام وحشی و مغرور غربی که مدعی تمدن، انسان گرایی، حقوق بشر و دیگر شعار های فریبنده اش، می باشد. فاجعه نسل کشی سربرنیتسا که در آستانه قرن "نوید بخش"بیست و یک میلادی و در اوج غرور و سرمستی پیروز مندانه ای غرب در پی فروپاشی بلوک شرق و به عنوان یکی از پس لرزه های آن، رخ داد، هشداری بود برای جهانیان مبنی بر این که وحشیگری مدرن و مجهز به تکنولوژی فوق پیشرفته ای غرب، تهدیدی بنیادین برای کل بشریت است. زیرا تمدنی که پایه ها و پیشینه ای تاریخی آن را اشغالگری، استعمار گری، خون ریزی در شرق و غرب دنیا، شالوده فکری و جهان بینی آن را خدا ستیزی، هوس پروری و هوس پرستی تشکیل می دهد و نفاق، فریبکاری و دروغ ابزار برنده آن است، جایگاهی برای ارزشهای انسانی، اخلاق و ارزش های معنوی در جهان قائل نیست.

"مارش میرا" عنوان یکی از برنامه های مردمی، خود جوش و جالب توجه گرامی داشت فاجعه نسل کشی سربرنیتسا است. واژه ای مارش همان کلمه انگلیسی march به معنای قدم روی، رژه ای نظامی و راهپیمایی است. واژه ای میر به زبان بوسنیایی به معنای صلح است. بنا بر این معنای مارش میرا راهپیمایی صلح خواهد بود.

 

همان طوری که در سطور بالا اشاره شد، پس از سقوط سربرنیتسا و نپذیرفتن هیچ گونه مسؤولیتی نسبت به سرنوشت مردان و پسران سربرنیتسایی از سوی نیرو های حافظ صلح بین المللی و نیروهای صرب، این بخش از اهالی سربرنیتسا راهی جز خطر کردن و مسابقه گذاشتن با مرگی حتمی و نزدیک در پیش نداشت. البته باید اشاره نمود که بخش کوچکی از مردان و جوانان سربرنیتسا را نیرو های ارتش جمهوری بوسنی وهرزگووین تشکیل می دادند که پس از شکست خطوط دفاعی شان در اطراف سربرنیتسا و اطمینان کامل از مرگ قطعی شان در صورتی که به دست نیرو های صرب اسیر شوند، برخی به خانواده های خویش پیوستند و برخی سر به جنگل های انبوه زده و به امید رسیدن به مناطق تحت کنترل ارتش حرکت نمودند. گرچه بخش عمده ای مردان و پسران سربرنیتسا در کوه ها و جنگل های اطراف سربرنیتسا به صورت گروهی یا فردی به دام افتادند و به صورت وحشیانه ای اعدام شدند، بخش دیگری از آنان در قالب افراد و یا گروه های کوچک با سپری کردن مدت های گوناگونی از زمان، برخی تا سه ماه، در جنگل ها و مغاره ها سر انجام به مناطق آزاد رسیدند. در این میان، گروهی از نیروهای ارتش بوسنی که هم سازماندهی شده بود، هم سلاح های سبک خویش را با خود داشت و هم راه های کوهستانی که کم تر به شهر ها و روستاهای صرب نشین نزدیک بودند را می شناخت، با برنامه ای دقیق شناسایی و تحرک حساب شده و حتی با شکستن خطوط دشمن در برخی مناطق به صورت گروهی و همراه با تعدادی از مجروحین، به مناطق آزاد رسید.

نقطه ای که این گروه از آن جا سر در آورد، خط دفاعی ارتش در اطراف روستای نزوک از توابع شهرستان ساپنا در شمال شرق بوسنی بود. رسیدن این گروه در آن شرایط فوق العاده سخت، دردناک و تاریک پس از سقوط باورنکردنی سربرنیتسا و بی خبری مطلق از سرنوشت ده ها هزار مردم مظلوم و بی پناه آن، نه تنها جوانه امید به زندگی عزتمندانه بود در دل همگان، بلکه گواه روشنی بود برای شکست ناپذیری اراده ای انسانی در سخت ترین، نا امید کننده ترین و مرگبار ترین شرایط. جوانان مظلوم و دلیر بوسنیایی یک بار دیگر با اراده پولادین و تدبیر خردمندانه خویش نشان دادند که علی رغم همه توطئه ها، می توانند با دست و پنجه نرم کردن با مرگ، از بقا و هویت خویش دفاع نمایند. گویا نقطه ای زیبا و روشنی که در رخداد های هولناک و مرگبار پس از سقوط سربرنیتسا دیده می شود، همین رخداد است.

مسیری که این مجموعه در میان کوه ها، دره ها و جنگل ها، بین سربرنیتسا و نزوک، پیموده بود، حدود صد و ده کیلومتر بود. این مسیر همان زمان به حق "پوت سمرتی" – جاده مرگ – نام گرفت. مسیری که در گام گام آن، مرگ مجانی کاشته شده بود و هر رهگذری را به آسانی در کام خود فرو می برد، ولی یک گروه در چالشی آشکار، اراده بقا و زندگی شرافتمندانه را مردانه حفظ نموده و "پوت ژیوتا" – جاده زندگی – را ترسیم کرده بود.

مظلومیت مردم مسلمان بوسنی و هرزگووین تنها در فاجعه نسل کشی سربرنیتسا تجلی نیافته بود. رسیدن هزاران زن و کودک آواره، داغدیده و بی سرپرست به مناطق تحت کنترل دولت قانونی بوسنی و هرزگووین که اساسا در شرایط سخت محاصره همه جانبه بین المللی، ده ها هزار آواره از دیگر مناطق اشغال شده کشور را بر دوش داشت، با همه تلخی و سنگینی اش، مصیبت تازه ای به بار نیاورده بود. آن چه دردناک تر از همه بود، نا معلوم بودن سرنوشت ده ها هزار مرد پیر، جوان و خردسال سربرنیتسایی بود، که جنایتکاران صرب با حاشا و انکار کردن مستمر، زمان می خریدند و با نقل و انتقال مکرر بقایای جثه های قربانیان از منطقه ای به منطقه ای دیگر و پنهان کردن آن ها در اعماق بیشتر زمین، در پی نابودن کردن همه ادله و آثار جنایت هولناک شان بودند و غربی ها با دو رویی و نفاق خبیثانه شان و اظهار بی اطلاعی از آن چه رخ داده، در پی خرید زمان بودند تا با گذشت زمان از سنگینی باور نکردنی این فاجعه هولناک کاسته شود و شرائطی فراهم آید که آنان را از مسؤولیت مستقیم این نسل کشی هولناک دور تر نهگدارد.

گرچه پی آمد های اجتماعی، اخلاقی، فرهنگی و سیاسی نسل کشی سربرنیتسا برای بوسنی و هرزگووین بسیار سنگین بود و برخی از این پیامد ها شاید هیچگاه قابل جبران نباشد، مبارزه خستگی ناپذیر بازماندگان بویژه مادران سربرنیتسایی با دشمنان رنگارنگ شان، کم کم به ثمر نشست و با گذشت سال ها از آن فاجعه، نسل کشی بودن آن به رسمیت شناخته شد. سازمان ملل و نیز اتحادیه اروپا موظف گردیدند که امکانات لازم برای تفحص و بازیابی ناپدید شدگان را فراهم نمایند. یکی از بزرگ ترین آزمایشگاه های دی ان ای در جهان در شهر توزلا، در شمال شرق بوسنی، تأسیس شد. گروه های تفحص تشکیل و مناطقی که احتمال وجود گور های دسته جمعی در آن ها می رفت نشان گذاری شدند. محل مناسبی درست در همان جایی که اکثر مردان سربرنیتسایی برای آخرین بار از خانواده های شان جدا شدند – پوتوچار – در نزدیکی شهر سربرنیتسا، و برای همیشه ناپدید شدند، علی رغم مخافت شدید اشغالگران صرب، برای دفن بقایای استخوان های قربانیان فاجعه نسل کشی در نظر گرفته شد.

از آن زمان، هر ساله در سالروز سقوط سربرنیتسا، 20 تیرماه (11 جولای) با مجموعه ای از فعالیت های گوناگون یاد و خاطره این رخداد بزرگ گرامی داشته می شود. مهم ترین بخش این برنامه، مراسم تدفین بقایای اجساد هر تعداد از قربانیانی است که در طول یک سال اخیر مراحل شناسایی در آزمایشگاه را گذارنده و هویت شان مشخص کرده، می باشد. این مراسم که به صورت رسمی با حضور خانواده های قربانیان، سران کشوری، رهبران دینی، نمایندگان دیپلوماسی، اقشار مختلف مردم بر گذار می گردد، با اقامه نماز میت گروهی و دفن شهدا پایان می یابد.

یکی از برنامه های زنده و جالب توجه بزرگداشت سالروز فاجعه نسل کشی سربرنیتسا مارش میرا است. مارش میرا پیاده رویی دواطلبانه علاقمندان از مسیر جاده مرگ به صورت معکوس از روستای نزوک به پوتوچار است. این برنامه در سال 2010 میلادی در پنجمین سالگرد فاجعه، از سوی بخشی از رزمندگانی که این مسیر را در فرار از سربرنیتسا طی کرده بودند، به صورت خود جوش پی ریزی گردید. این اقدام از یک سو پیام صلح را شعار خویش ساخته و از سوی دیگر، با به چالش کشاندن ایده نسل کشی، باز گشت زنده و با پای خویش به سربرنیتسا را اعلام به نمایش می گذاشت. بدون شک گذر پیروزمندانه دوباره از مسیری که آنان با اراده خویش کابوس مرگ را شکسته بودند، نه تنها برای آنان بلکه برای همه شهروندان بوسنیایی معنا و پیام بزرگی داشت. از این رو، با آن که سازماندهی رسمی دولتی و یا حزبی در پشت آن نبود، به زودی مورد استقبال میهن دوستان و مبارزان بوسنیایی قرار گرفت. در سال های بعد، گروه های مختلف از سراسر بوسنی به صورت خود جوش به سوی شهرستان ساپنا و روستای نزوک راه افتاده تا در هشتم جولای به صورت همگانی حرکت نمایند و با پیاده رویی سه روزه برای روز یازدهم جولای خود را به پوتوچار برسانند و در مراسم عمومی بزرگداشت، نماز و تدفین شهدا حضور یابند.

نسل کشی سربرنیتسا وجدان افراد عدالت خواه و آزاد را در هیچ نقطه ای از جهان آرام نگذاشت. از همان سال های نخست آغاز مارش میرا شهروندان بسیاری از کشور های اروپایی با هزینه های شخصی برای ابراز همدردی و حمایت از حق پایمال شده مردم مظلوم بوسنی خود را به بوسنی رسانیده و این مسیر صد کیلومتری را در شرایط بسیار نا مناسب از جهت امکانات رفاهی و تغذیه ... همراه با بوسنیایی ها طی می کردند. به این ترتیب، این حرکت خود جوش، مردمی و برخاسته از احساس عمیق وجدانی از چند ده نفر آغاز و به زودی به هزاران نفر رسید.

 

گرچه در سال های نزدیک به آغاز برنامه مارش میرا از جمهوری اسلامی ایران بعضی از خبرنگاران و فعالان رسانه ای جهت تهیه گزارش و فیلم برداری حضور داشتند، در کنار حضور نسبتا پر رنگ اروپایی ها، جای خالی مسلمانان جهان عموما و ایرانی ها خصوصا مشهود بود. در سال های اخیر حضور ترک ها، مالیزیایی ها، و اندونیزیایی ها کم کم احساس می شود. حضور تعدادی از فعالان فرهنگی و رسانه ای در سال های اخیر از ایران در این راهپیمایی، آغاز بسیار مبارک و ارجمندی است. چنین حضوری، از یک سو انتقال امانت وار تجربه ای درد ها، مظلومیت ها، مبارزات و رشادت های مردم بوسنی و هرزگووین به مردم ایران، و از سوی دیگر  ایفای رسالت مقدس رسانیدن پیام های انقلاب اسلامی و تجربه های ارجمند مردم ایران به این حرکت کاملا مردمی، را در پی خواهد داشت. درس ها و عبرت های فاجعه هولناک نسل کشی مسلمانان در سربرنیتسا برای همه ملت ها بسیار آموزنده و راهگشاست. کشف اسرار این فاجعه تنها با ادامه مبارزه مستمر و خستگی ناپذیر مردم بوسنی و هرزگووین با حمایت مردمان دیگر کشور های خیرخواه و دلسوز امکان پذیر است.

در پایان از درگاه خداوند متعال برای همه شهدای اسلام رحمت و برای همه مبارزان راه عدالت و حق استقامت و صبر مسألت می نمایم.

انتهای پیام/

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول