به گزارش خبرگزاری فارس، محمد شیخان استاد دانشگاه و کارشناس مسائل سیاسی در یادداشتی نوشت:
کشور لبنان قریب به یک سال صحنه آشوب و درگیریهای خیابانی شده است. بررسی علل اصلی و پشت پرده این آشوبها، از منظر امنیتی و استراتژیک حائز اهمیت است.
دولت های آمریکا و رژیم صهیونیستی بهطور رسمی از سال 2006 میلادی، با آغاز جنگ 33 روزه از طرح خاورمیانه بزرگ پرده برداری نمودند. "کاندولیزا رایس" وزیر خارجه وقت آمریکا، در آن زمان از خاورمیانه بزرگ با عنوان درد زایمان یاد کرد.
هسته مرکزی این طرح، بر اساس تجزیه کشورهای خاورمیانه به بازیگران کوچکتر استوار بود. هدف این طرح، از بین بردن کانون مقاومت کشورهای اسلامی که به دنبال مبارزه علیه رژیم صهیونیستی و آمریکا بودند، تمرکز داشت.بنابراین،عبدالله پادشاه کنونی کشور اردن هاشمی، در سال 2004 از این پدیده با عنوان هلال شیعی یاد کرد.
بر این اساس، واشنگتن و تل آویو به طور صریح هدف خود از انجام جنگ 33 روزه را ، نابود کردن حزبالله لبنان اعلام نمودند. اما،با پایداری جبهه مقاومت لبنان و کمکهای مستشاری تهران نه تنها این هدف محقق نشد، بلکه رژیم غاصب صهیونیستی برای اولین بار در طول حیات خود، متحمل شکست خفت باری آن هم در مقابل نیروی مردمی و انقلابی حزب الله و تاکتیک های جنگ نامتقارن آن شد.
بعدها همزمان با گسترش دور جدید بیداری اسلامی، روی دیگر سکه پروژه خاورمیانه بزرگ،در جریان نا آرامی و آشوب های گروه های تروریستی تجزیه طلب سوریه آشکار شد. در این حوادث خونین بار ، گروههای معارض مادون مدنیت ضمن برخورداری از حمایتهای مالی، لجستیکی و یافته های جاسوسی سرویسهای ائتلاف غربی، عربی و عبری، اقدامات خود را در جهت از بین بردن عقبه جبهه مقاومت و براندازی نظام سیاسی حاکم بر سوریه و تجزیه تمامیت ارضی آن آغاز کرده و در این راه، فجایع انسانی رقت باری را به منصه ظهور گذاشتند. اما با مقاومت تمامعیار سوری ها، رزمندگان جبهه مقاومت از کشورهای اسلامی بخصوص ایران، عراق، افغانستان ، پاکستان ، لبنان و حمایت های سیاسی راهبردی روس ها در مجامع بین المللی بویژه در شورای امنیت سازمان ملل متحد و نیز پشتیبانی های نظامی کرملین، اکنون پس از قریب به ده سال از آغاز بحران داخلی سوریه، نهتنها هدف اولیه گروههای معارض محقق نگردیده، بلکه امروزه حاکمیت دولت حاکم بر آن ماندگار مانده است.
فاز جدی تر طرح خاورمیانه بزرگ بهوسیله گروه تروریستی داعش در عراق کلید خورد که در گامهای اولیه با تسخیر اراضی زیادی در عراق، پیشرفت چشمگیری داشت. اما با مقاومت دولت و مردم عراق و همچنین کمکهای بیشائبه جمهوری اسلامی ایران، با وجود خسارات زیانبار مادی، انسانی و تخریب آثار تمدنی گرانقدر سوریه این طرح هم شکست خورد.
بااینحال،از ماه اکتبر ٢٠١٨ ( مهر ١٣٩٧)عراق و پس از آن لبنان، با هدایت پشت پرده سرویسهای عربی، غربی و عبری دستخوش آشوب و درگیری بوده که بازیگران فوق، در تلاش به بهربرداری از بسترهای اجتماعی و زمینه های نارضایتی اقتصادی و معیشتی مردم آن دو کشور در راستای اهداف سلطه جویانه خود در تحقق بخشیدن به طرح خاور میانه بزرگ هستند. در خصوص لبنان، آمریکا بهوسیله ایجاد تنگناهای اقتصادی برای این کشور، به دنبال این است تا به مردم لبنان وانمود کند که دلیل این تنگناها، وجود مقاومت است و از این طریق آتش آشوب های داخلی این کشور را برافروخته تر از قبل نگه دارد.
اما در دور جدید ایجاد آشوب در نیمه مرداد سال جاری در لبنان، هفته گذشته انفجار مشکوکی در انبار ماده نیترات آمونیاک بیروت رخ داد و پسازآن، از روز شنبه این کشور، مجدداً صحنه درگیریهای خیابانی شده است. آنچه اکنون مشخص شده، این است که سرویسهای متخاصم فهمیدهاند راه اجرای طرح خاورمیانه بزرگ، حمله مستقیم نظامی و یا ایجاد گروههای شبهنظامی نیست، بلکه مسیر کمهزینه و مفیدتر تحقق این هدف، موجسواری بر نارضایتیهای داخلی است.
زیرا تجربه جنگ 33 روزه به سرویسهای متخاصم ثابت کرد، دشمن خارجی باعث اتحاد جامعه فرقهای لبنان میشود، ولی با دمیدن بر آتش نارضایتیهای داخلی، به راحتی میتوان این هدف دیرینه که همانا تجزیه لبنان و حذف جریان مقاومت است، محقق کرد. آن هم در جامعهای مانند لبنان که از دیرباز دارای عناصر وابسته بسیاری بوده و ظرف روزهای اخیر، همین عناصر تحرکات آشوبطلبانه فراوانی را آفریدهاند.
وجه دیگر تلاشی که برای حذف حزبالله در حال اجرا است، متهم کردن جریان مقاومت لبنان به دست داشتن در ترور رفیق حریری نخستوزیر اسبق این کشور است. پرونده ترور حریری ظرف 15 سال گذشته بارها موردبررسی قرار گرفته و در جریان آن حزبالله بهکرات به قتل حریری متهم شده است اما تاکنون، هیچ سندی دال بر صحت این اتهام به دست نیامده است.
در پاسخ به این اتهامات جریان مقاومت ثابت کرده که دو روز پیش از ترور حریری، پهپادهای جاسوسی رژیم صهیونیستی، بر فراز مسیرهای تردد و مکان قتل وی، در حال انجام عملیات شناسایی بوده اند.
اما باوجودآنکه هنوز زمان زیادی از واقعه انفجار بیروت نمیگذرد و فضای این کشور همچنان ملتهب است، بهتازگی جریان غربگرای 14 مارس و دادگاه بین المللی بررسی قتل حریری، مجدداً مقاومت لبنان را مقصر اصلی ترور حریری قلمداد کردهاند. علت اصلی اینکه در 15 سال اخیر این جریان سیاسی لبنان و دادگاه فوق با حمایت قدرتهای غربی، عربی و عبری چنین اتهامی را به حزبالله وارد میکنند، محبوبیت بالای رفیق حریری در جامعه لبنان است. حریری پس از اتمام جنگ داخلی لبنان، توانست این کشور را به نحو شایستهای بازسازی کند. ازاینرو جریان 14 مارس و حامیان غربی آنها به دنبال این هستند تا با طرح این اتهام، جایگاه حزبالله را در افکار عمومی لبنان تنزل داده و پایگاه حمایت مردمی آن را از بین ببرند. زیرا با این ترفند، حذف جریان مقاومت آسانتر باشد.
درمجموع تحولات اخیر لبنان، آبستن پیامدهای خطرناکی است که اگر مورد رصد و واکنش صحیح قرار نگیرند، آسیبهای خطرناک و مهلکی ایجاد میکنند. ازجمله این آسیبها میتوان به تلاش برای تجزیه نهایی لبنان و در نتیجه آن تهدید حیات جریان مقاومت بهعنوان اولین محور تقابل انقلاب اسلامی و خط دفاعی جمهوری اسلامی ایران در مقابل رژیم صهیونیستی اشاره کرد. این امر هدف غایی و نهایی طرفهای غربی، عربی و عبری از ایجاد آشوب در لبنان و وارد کردن اتهام به حزبالله است.
لازم به ذکر است در صورت تحقق این سناریوی شوم، جریان فوقالذکر تنها محدود به لبنان نمانده و در راستای تحقق همان برنامه قدیمی خاورمیانه بزرگ و حذف گروههای مقاومت منطقه به سایر کشورهای مقاومت نظیر عراق و یمن، سرایت خواهد کرد.بنابراین با هوشمندی سیاسی، تیزبینی امنیتی باید عمق استراتژیک تحولات لبنان مورد تجزیه و تحلیل قرار گیرد تا همانند رخدادهای ناکام کننده دو دهه گذشته از اجرای طرح خاورمیانه بزرگ تا تحقق آن رؤیا به تاریخ سپرده شود.
انتهای پیام