به گزارش خبرگزاری فارس از مشهد، پیگیری کمکهای مومنانه در ایام شیوع ویروس کرونا ما را به سمت شخصی کشاند که شنیده بودیم که در این زمینه بسیار فعال بوده و با کمک خیرین کمکهای مومنانه بسیاری را پشتیبانی کرده است؛ آشنایی با ابعاد شخصیتی این بانو و داستان تحول زندگی او در فعالیتهای جهادی خالی از لطف نیست.
پس از ملاقاتش دریافتم آنچه در تصوراتم نسبت به او داشتم تا حد زیادی درست و حتی فراتر از آن است، زنی جوان، استوار و خوشبرخورد که فصیح سخن میگوید و در عین حال کلامش سرشار از احساس و شور است.
با آمنه سادات طباطبایی در حسینیه ثامن الائمه، مکانی که در آن بستهبندی ارزاق و دیگر فعالیتهای جهادی وسیعشان صورت میگیرد، قرار میگذارم و ساعاتی خوش را با او به گفتوگو مینشینم.
اصرار دارد که گزارش با گفتهای از رهبری آغاز شود و این جمله را بلافاصله پس از پایان مصاحبه و جدا شدنمان از یکدیگر برایم ارسال میکند:«رهبر انقلاب: ما جز با کار جهادی و کار انقلابی نخواهیم توانست این کشور را به سامان برسانیم»
طباطبایی پس گذراندن دورهای که خودش آن را نقطه عطف زندگیاش میداند، ۱۳ سال پیش به دنبال خادمی حرم امام رضا (ع) بوده که پس از مدتی به این باور رسیده که برای خدمت حتما نباید چوبپر به دست بگیرد و نشان خادمی به سینه داشته باشد و از آن روز خدمت رنگ و بوی تازهای برایش مییابد.
حدود 13 سال پیش با وجود قبولی در کنکور، رفتن به دانشگاه را به دلیل مراقبت از مادر بیمارش کنار گذاشت و خاطرات آن روزها را اینگونه بیان میکند: شبی حال مادرم بد بود و دلش گرفته بود که تلویزیون راهیان نور جنوب را پخش میکرد و مادرم با اشک و حسرت میگفت خوشبهحالشان، چه جوانانی دارند.
او ادامه میدهد: به مادرم گفتم مادرجان اینها تظاهر است و مقابل دوربین اینطور وانمود میکنند ولی مادرم قبول نکرد و من فردای آن روز ناگهان قصد رفتن به راهیان نور کردم که باعث تعجب دیگران شد و پدرم کاروانی از دوستانش را معرفی کرد و سفر من آغاز شد.
دقایقی بعد متوجه میشوم که صبح روزی که قصد رفتن به راهیان نور کرده، شبش خوابی دیده که هر چه اصرار میکنم درباره آن صحبت نمیکند و سفرش را اینطور شرح میدهد: سفر سختی برای من بود چرا که اصلا آدم اجتماعی نبودم و از خلوت خود بیشتر لذت میبردم و تفکر و اعتقاداتم نیز با همسفرانم متفاوت بود و درکشان نمیکردم و در حال خود به دنبال جواب سوالاتم بودم.
با ذوق و شوقی که انگار در همان سالها زندگی میکند ادامه میدهد: در تمام مناطق بچههای کاروان گریه میکردند و به هر منطقهای میرسیدند به رسم ادب کفشهایشان را درمیآورند و من چون به این نقطه نرسیده بودم گمان میکردم تمام اینها تظاهر است.
شلمچه با همه جا متفاوت بود
به اینجای گفتوگو که میرسد حالش دگرگون میشود آنچنان که گویی اوج داستان زندگیاش را بازگو میکند: روز آخر به شلمچه رسیدیم و شلمچه برای من با همه جا متفاوت بود، راوی برایمان روایت میکرد و همرزمانش را صدا میزد، دم غروب بود و حال عجیبی حکمفرما بود.
برای دریافت بغض شیرین آمنه سادات، دیدن چشمانش از پشت نقاب ماسک کافی است، آهی میکشد و میگوید: همینطور که صدای راوی در گوشم میپیچید من هم شهدا را صدا زدم و از آنها خواستم خود را به من نشان دهند و شفای مادرم را از شهدا خواستم، گفتم مادر من کسی است که با غبطه به جوانانی که به زیارتتان میآیند نگاه میکند و اشک میریزد.
فاخلع نعلیک...
او ادامه میدهد: در این لحظات در اثر ازدحام، با اصابت سرم به دیوار کانال بیهوش شدم و در مدت بیهوشی مردانی را میدیدم که چفیه داشتند و میگفتند ما پرونده شما را امضا کردیم و پس از آن تمام مسیر را تا خانه گریه کردم و زمانی که به مشهد رسیدم مادرم حالش خیلی خوب شده بود و من پس از آن، هر سال به سفر راهیان رفتم و به یاد داشتم که به هر منطقهای که میرسم ادب کنم و کفشهایم را درآورم.
طباطبایی ادامه میدهد: در مسیر بازگشت وقتی اتوبوس برای تجدید وضوی بچههای کاروان متوقف شد به سراغ مدیر کاروان رفتم و پرسیدم که میتوانم عضو کانون شوم؟ ابتدا تعجب کرد چرا که چنین چیزی از من بسیار بعید بود و بعد گفت بله حتما میتوانید و اینگونه بود که من هم عضو کانون خادمان معنوی امام رضا(ع) شدم.
با غبطهای همراه با شعف میگوید: امروز که در جامعه هستم و مانند دیروز از اجتماع گریزان نیستم و افکارم تغییر کرده، همیشه با خودم فکر میکنم که کاش زودتر وارد مسیر خدمت و فعالیت جهادی میشدم.
با چشمانی مسرور از آنچه گذشته و با رضایت خاطر عنوان میکند: هر زمان دلم میگیرد، اول حرم امام رضا (ع) و بعد به یک گوشه از مناطق محروم شهر میروم، با کودکان بازی میکنم و از دیدن لبخند آنها خوشحال میشوم و حالم کاملا خوب میشود.
وقتی از او میپرسم که آیا فعالیت جهادیاش به وظایف خانهداری و همسریاش لطمهای نمیزند با لبخند پاسخ میدهد: فعالیت جهادی از شروط ازدواج من بوده و به وظایف خانهداری من تا کنون آسیبی نزده است.
برآوردن آرزوی کربلای جوان معلول حاشیهشهر
از میان دریای خاطراتش این خاطره را گلچین میکند که با قلبش لمس کرده و برایم شرح میدهد: ما هر سال در میلاد امام رضا (ع) در مناطق محروم به سراغ کودکان میرویم و از آنها میپرسیم چه آرزویی دارند تا امام رضا (ع) آن را برآورده کند.
مکثی میکند و گذشته را مرور کرده و ادامه میدهد: طرح برآورده کردن آرزوها را تا سقف سن هشت سال قرار داده بودیم و یک روز که لیست آرزوها را چک میکردم به شخصی برخوردم که ۲۵ ساله بود و آرزویش توان مالی برای خرید دارو بود، با پیگیری متوجه شدیم که یک پسر معلول است که باید ماهانه مقدار زیادی دارو مصرف کند، داروهایش را برایش خریدیم و از او پرسیدم چه آرزوی دیگری داری که گفت آرزو دارد به کربلا برود.
با شادی زایدالوصفی توصیف میکند: برای سفر کربلای این پسر، خیرین کمک کردند و توانستیم او را با پدر و مادرش به شکل معجزهآسایی راهی کربلا کنیم و اینگونه امام رضا (ع) آرزوی این پسر را برآورده کرد و بعد از آن، پسر مرا خواهر خودش خطاب میکرد و هر زمان مشکلی داشته باشم از او میخواهم برایم دعا کند.
وقتی از ساعت کاری روزانهاش از او میپرسم پاسخ میدهد: شاید کل ساعات من وقف کار جهادی شود و اینطور نیست که بشود برایش ساعت خاصی تعیین کرد و در لحظه پیش میآید، به طور مثال ساعت دوازده شب خانمی به من زنگ زد که خواهرش زایمان کرده و نوزادش هیچ لباس و وسیلهای ندارد و من آن وقت شب به سختی مغازهای باز پیدا کردم و برایش لباس و لوازم خریدم؛ یا در مثالی دیگر مدتی پیش، ظهر جمعه در منزل پدرم بودم که شخصی با منزل پدرم تماس گرفت و گفت یک گروهی هستند که اقلامی تهیه کردند اما نمیدانند کجا توزیع کنند و از من خواسته شد با این گروه که به لحاظ ظاهر با ما بسیار متفاوت بودند همراه شوم و با کمال میل پذیرفتم و این گروه را به کورههای آجرپزی بردم که از دیدن محرومیت مردم شوکه شدند و درخواست داشتند که باز هم به این منطقه بیایند.
تغییر سیستم کار جهادی با تغییر شرایط جامعه در اوضاع کرونا
آمنه سادات طباطبایی که اکنون مسؤول قرارگاه شهید شاطری در کانون خادمان معنوی امام رضا (ع) است، در رابطه با فعالیتهای جهادی در زمینه کرونا عنوان میکند: کانون ما از گذشته کار فرهنگی و جهادی انجام میداد که از حدود شش ماه پیش با شیوع ویروس کرونا تصمیم گرفتیم به سه کانون تقسیم شویم از جمله قرارگاه جهادی شهید شاطری، قرارگاه سایبری شهید دیالمه و قرارگاه اقتصادی شهید عسکری.
وی در رابطه با فعالیتهای مومنانه قرارگاه مطرح میکند: طی شش ماهی که با ویروس کرونا درگیر هستیم هر ماه ۸۰ بسته ارزاق در مناطق محروم توزیع میکنیم و خیرین ما در این مدت خود را ثابت کردند و از طریق فضای مجازی نیز هزینه فعالیتها را جمعآوری میکنیم.
مسؤول قرارگاه شهید شاطری بخش دیگری از فعالیتهای قرارگاه را اینطور تشریح میکند: ما هر ماه حدود ۱۳ میلیون تومان بابت بستههای کمکهای مومنانه هزینه میکنیم و در این شش ماه مبلغ ۳۸۰ میلیون و ۱۲۰ هزار تومان از خیرین و مردم جمعآوری شده کردهایم.
نگاه ویژه به کودکان در طرح «باران اسباببازیها»
طباطبایی همچنین میافزاید: هر بسته به ارزش ۳۰۰ هزار تومان است که در ماه رمضان بستهها ۴۰۰ هزار تومان بود و هر بار متفاوت است و ما در دهه کرامت برنامه باران اسباببازی را داشتیم و در این طرح اهدای اسباببازی کودکان را داشتیم که در مناطق محروم توزیع کردیم.
او در رابطه با توزیع اسباببازیها تشریح میکند: تعدادی از این اسباببازیها در منطقه کورههای آجرپزی در شهرآباد میان کودکان توزیع کردیم و به این منطقه سالهای زیادی است سر میزنیم و برنامههای متنوعی برایشان داریم.
مسؤول قرارگاه شهید شاطری ادامه میدهد: در ایام کرونا تسویه حسابهای دفتری در مناطق محروم را داشتیم و به زوجهای جوانی که در این ایام توان تکمیل جهیزیه را نداشتند، کمک کردیم تا بتوانند ازدواج کنند.
طباطبایی که خودش جزو سادات است، از عید غدیر امسال اینگونه روایت میکند: در عید غدیری که گذشت به دلیل اینکه رفت و آمد به منزل سادات صورت نمیگرفت، طرحی را اجرا کردیم و هدایای نقدی سادات را جمعآوری کردیم و برای کودکان نیازمندان لوازم تحریر تهیه کردیم و بیش از ۱۰۰۰ پرس غذا میان مناطق محروم توزیع کردیم.
وی با اشاره به گندزدایی معابر و بهسازی منازل خانوادههای محروم و اهدای محلول ضدعفونی کننده دست در میان کارگران فصلی و طرح احسان غدیر و نذری نان و مواردی از این قبیل اظهار میکند: برای شناخت افراد محروم در هر منطقه یک رابط داریم و افرادی را برای شناسایی به این مناطق فرستادیم و در حال حاضر مناطق کلاته برفی، شاهنامه و قلعه وکیل آباد را پوشش میدهیم.
مسؤول قرارگاه شهید شاطری میگوید: با کمک آستان قدس در حال بازسازی روستای پدلی هستیم که در سیل فروردین سال جاری تخریب شده بود و در اوایل تابستان نیروهای ما برای سرویس کولرهای محرومین به مناطق حاشیه شهر رفتند و تعدادی ایزی لایف به بیماران کرونایی در بیمارستان شریعتی اهدا کردیم.
در فعالیت جهادی، با اخلاص وارد شوید
میشود ساعتها با او که کلمه آرزوها را در کنار نامش در مخاطبینم ذخیره کردهام، همکلام شد و خسته نشد، شرح فعالیتهای جهادیاش بسیار بیش از این است و گرمای بیانش گیرا و دلنشین است اما با توصیهای برای کسانی که دوست دارند وارد کار جهادی شوند کلامش را اینگونه خاتمه میدهد: بچههای جهادی که با دل وارد کار میشوند خیلی ارزشمند هستند و در این کار نیت و اخلاص بسیار مهم است و خستگیناپذیری و همدلی و همکاری با گروه از شرایط اصلی است.
گفتوگوی من با من شخصی که آرزو میکنم وجود پرخیر و برکتش در این روزهای کرونایی و ناملایمات اقتصادی، بارها و بارها در جامعه تکثیر شود، به پایان میرسد و با خود میاندیشم که دستگیری شهدا چه اندازه بیانتها است که نه تنها شامل حامل دختری جوان و بیدغدغه میشود بلکه او را وسیلهای قرار میدهد برای نوازش فقرا و محرومانی که گویی دیگران، خصوصا آنان که در مقام و مسؤولیتی هستند، آنها را فراموش کردهاند.
========================
گزارش: زهره علوی
========================
انتهای پیام/ 70068/ق