اخبار فارس من افکار سنجی دانشکده انتشارات توانا فارس نوجوان

فرهنگ  /  غرب از نگاه غرب

آمریکا به سوی پرتگاه می رود؟

این اولین بار در تاریخ آمریکا نیست که روزنامه نگاران، نویسندگان و به طور کلی روشنفکران نوری کم سو به آینده تابانده اند. رهبران آمریکایی نیز اغلب به این نومیدی دامن زده اند، علیرغم اینکه از رهبران به خصوص انتظار می رود که خوشبین ترین افراد گله باشند.

آمریکا به سوی پرتگاه می رود؟

گروه غرب از نگاه غرب خبرگزاری فارس: امروزه بدبینی در آمریکا موج می زند. این بدبینی فقط به خاطر دونالد ترامپ، این کاهن اعظم ترس و خشونت نیست. بلکه از جمله به دلیل کووید19، یک اقتصاد لرزان، قدرت روزافزون روسیه و چین، آتشسوزی جنگل ها و تغییرات اقلیمی است.
روزنامه نگاران  و تحلیلگران هشدارهایی را مطرح کرده اند: دمکراسی آمریکایی به انتهای خود نزدیک شده است؛ کشور آمریکا به پایان خود نزدیک شده است؛ عصر آمریکا رو به پایان است. اگر ترامپ بازنده شود، هیچ قطعیتی وجود ندارد که ایالات متحده بتواند از سوی دیگر هرج و مرج های سیاسی بالقوه سالم به در بیاید.
هیچ یک این ها توهم نیست. احتمال تحقق سناریوهایی سیاه وجود دارد، هر چند احتمالا ایالات متحده در زمانی به این نزدیکی ها، به دامان یک جنگ داخلی دوم سقوط نخواهد کرد. انتخابات ریاست جمهوری می تواند کاملا منازعه برانگیز باشد، هر چند کشور احتمالا  از آن سالم بیرون خواهد آمد.
این اولین بار در تاریخ آمریکا نیست که روزنامه نگاران، نویسندگان و به طور کلی روشنفکران  نوری کم سو به آینده تابانده اند. رهبران آمریکایی نیز اغلب به این نومیدی دامن زده اند، علیرغم اینکه از رهبران به خصوص انتظار می رود که خوشبین ترین افراد گله باشند.

«ما یک قوم برگزیده نیستیم»
در مراحل اولیه حیات ملی آمریکا، حس و حال موجود فرقی با امروز نداشت. در واقع حتی بدتر هم بود. وقتی توماس متوجه  معانی ضمنی بنا کردن یک کشور بر اساس برده داری شد، بدبینی اش حالتی متافیزیک و الهی پیدا کرد و نوشت: «من بابت کشورم می لرزم وقتی به عدالت خداوند می اندیشم: عدالت او همیشگی و ابدی است.»
جان آدامز دومین رئیس جمهور نیز به همین ترتیب گه گاه دچار بدبینی می شد. او چند سال پیش از ورود به کاخ سفید نوشت: «کشور ما تمایل خواهد داشت تا همگان امور خود را به دست عده ای زیرک بسپارند.»
سپس وقتی تنها بعد از یک دوره، ریاست جمهوری دردبارش را به پایان رساند، حتی تلخ تر و بدبین تر از پیش شده بود: «هیچ مشیت الهی خاصی برای ما وجود ندارد. تا آنجا که من می دانم ما یک قوم برگزیده نیستیم.»

مقابله با نابودی
در آن زمان فرانسه و بریتانیای کبیر همچون ابرقدرت هایی جهانی عمل می کردند. از سوی دیگر «تجربه آمریکایی» نحیف، بی دفاع و خطرناک بود. در نتیجه بسیاری از رهبران معتقد بودند که تنها یک قانون اساسی، بعلاوه یک دولت مرکزی قدرتمندتر است که می تواند مانع از نابودی شود.
وقتی الکساندر همیلتون، جیمز مدیسیون و جان جی دست به کار نگارش مقالات معروف 85 خود به منظور ترغیب آمریکاییان به سازگاری با منشور ملی جدید شدند، بدبینی یکی از واژگان مورد علاقه آنها بود. این کار آنها بیشتر از یک تدبیر شعاری بود. این مردان متقاعد شده بودند که جامعه واقعا به سمت لبه ورطه پیش می رود.
همیلتون نوشت که آمریکاییان به زودی شاهد «غارت و ویرانی» خواهند بود. مدیسون نیز همین حرف همکارش را انعکاس داد و یک «صحنه تیره و تار و پر خطر» را ترسیم کرد که در آن «مدافعان عدم اتحاد، ما را به سوی آن هدایت خواهند کرد.»
«مدافعان عدم اتحاد» - حزب سیاسی مقابل که جیمز وینتورپ از ماساچوست، ملانکتون اسمیت از نیویورک و پاتریک هنری و جرج میسون از ویرجینیا آن را رهبری می کردند- آمریکا را به کلی از وجه مثبت خود تهی می کردند. همیلتون دوباره نوشت: «فقر و بی رحمی در سراسر کشوری پراکنده خواهد شد که با عقل و خرد می تواند کاری کند که مورد تحسین و رشک جهان واقع شود.»
تا انتهای قرن هجدهم به راه انداختن کارزارهای منفی نیز دیگر شایع شده بود. نامزدهای سیاسی و نوچه هایشان از رقبای خود انتفاد می کردند و تصاویری از ویرانی کشور را در صورت غالب شدن رقبای خود به تصویر می کشیدند.
یک روزنامه در کانکتی کات نوشت: «درصورت پیروزی جفرسون، قتل، سرقت، تجاوز، زنای محصنه و زنای با محارم علنا آموزش داده خواهد شد و عمل خواهد شد، هوا انباشته از فریاد و رنج و محنت خواهد شد، خاک از خون سیراب خواهد شد و روی کشور از جرم و جنایت سیاه خواهد شد.»
کارزارهای سیاسی و اظهارنظرهای آمیز اغراق آمیز را نباید دربست پذیرفت. اما امروز نیز این کار جریان دارد و مثل دیروز، نوعی بدبینی محض نسبت به آینده آمریکا وجود دارد.

یک شاهکار میهن پرستانه
من به عنوان یک مورخ دوران اولیه جمهوری در آمریکا، جرات به خرج می دهم و می گویم که بدبینی در آمریکا همان کاری را می کند که نمک با مرغ سوخاری فرانسوی می کند: بدون آن نتیجه نمی تواند همان باشد.
 با این حال دو نوع بدبینی در آمریکا وجود دارد، مطلق و مشروط؛ تمایزی که دانشمند علوم سیاسی فرانسیس ویلسون مدت ها پیش به آن اشاره کرده است.
بدبینی مطلق این باور است که کشور یک دروغ، یک تقلب، یک حقه بزرگ است که مردان سفیدپوست مکار در حق زنان، جمعیت های بومی، آفریقایی آمریکاییان، طبقات مزدبگیر و مهاجران روا می دارند. در نتیجه این کشور سزاوار نفرین، حذف شدن، غرق شدن و فراموش شدن است.
بیشتر رهبران، روزنامه نگاران، تحلیلگران و مورخان  بر این نوع از بدبینی صحه نمی گذارند. آنها به قول ویلسون بدبین های مشروط هستند. 
آنها مثل ارمیا، پیامبر گریان انجیل هستند. آنها پیش بینی یک فاجعه را مطرح می کنند، چون می خواهند راه حل امیدوارکننده جدیدی را عرضه کنند. آنها از حس غرور آمریکاییان سخن می گویند، ترغیبشان می کنند، آنها را برمی انگیزند، بسیج می کنند، سطح تعهد آنها را نسبت به یک مسئله مشترک ارتقا می دهند و مناسک و  آیینی را عرضه می کنند که ماحصل آن می تواند آگاهی عمیق تر باشد.
تکرار می کنم: امروز بدترین چیزها – در صورت وقوع- می تواند رخ دهد، درست همانطور که حدود200 سال پیش رخ داد. به همین دلیل است که این پیامبران معاصر، تئوری پردازان توطئه توهم زده یا پارانویا زدگانی صرف نیستند.
بدبینی آنها مبتنی بر واقعیات است. همزمان این کار آنها یک شاهکار میهن پرستانه است. بدبین های مشروط تصاویری از هرج و مرج و خطر را در اذهان تجسم می کنند. ولی از آمریکا می خواهند که در بهترین حالت خود باشد.
نویسنده: مائوریتزیو والسانیا (Maurizio Valsania) استاد تاریخ آمریکا در دانشگاه دی تورینو
منبع: https://b2n.ir/975491

انتهای پیام. 

این مطلب را برای صفحه اول پیشنهاد کنید
نظرات
دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط خبرگزاری فارس در وب سایت منتشر خواهد شد پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد
Captcha
لطفا پیام خود را وارد نمایید.
پیام شما با موفقیت ثبت گردید.
لطفا کد اعتبارسنجی را صحیح وارد نمایید.
مشکلی پیش آمده است. لطفا دوباره تلاش نمایید.

پر بازدید ها

    پر بحث ترین ها

      بیشترین اشتراک

        اخبار گردشگری globe
        تازه های کتاب
        اخبار کسب و کار تریبون
        همراه اول