خبرگزاری فارس خراسان شمالی؛ با چشمانی اشکبار، دلهایی غمگین اما قدمهایی استوار، همهساله برای عزاداری موسوم به چهل و هشتم بهسوی بارگاه منور علی بن موسیالرضا (ع) رهسپار میشدند تا دوباره پیمانی عاشقانه با ولایت ببندند.
آخر ماه صفر که میشود، غم و اندوه از درودیوار شهرها و روستاهای خراسان می بارد؛ درست مثل همه جای دیگر ایران، مثل همه جای دنیای اسلام … اما برای اهالی خراسان بزرگ، این غم و اندوه یک ویژگی خاص هم دارد؛ اینکه در جوار بارگاه کسی هستند که «غریب توس» می خوانندش.
او که پسندیده خدا بود در آسمان و زمین و رسول گرامی اسلام از او خشنود بود و به همین دلیل «رضا» نامیده شد … عالم آل محمد (ص)، همو که پیروز هر مناظره علمی بود و هدایتگر گمراهان، کسی که در سفر بیپایانش از مدینه تا مرو به بهترین صورت جایگاه امام و امامت در جامعه را تبیین کرد، با هر حدیثی که می گفت و مهم تر از آن، با سیره عملی اش کسی که پذیرش اجباری و ظاهری ولایتعهدی غاصبان حکومت هرگز او را از اهداف مقدسش دور نساخت.
آن «مهربان خورشیده تابنده» که الگو و اسوه مسلمانی بود و مکارم اخلاقی اش زبانزد دوست و دشمن. او که انسان کامل بود و مهربان با عام و خاص؛ برای همه از درگاه حقتعالی که مقربش بود، طلب رحمت می کرد، آنچنانکه برای همه طلب باران کرد.
تورقی در کاروان های سالیان گذشته
این سالها همگام با زائران رضوی از خراسان شمالی باران آرامآرام می بارد. پیرمرد با شور و هیجان در کنار عده ای دیگر از همراهان خود به راه می سپارد. باوجود سن زیاد اشتیاقی که برای رسیدن به مشهد مقدس و زیارت مرقد امام هشتم شیعیان دارد، او را بانشاط تر نشان می دهد. پیرمرد می گوید: چند سال است که پیاده همراه دیگر عاشقان ائمه اطهار پابوس امام رضا (ع) به مشهد می روم.
راه طولانی است و گاه سرما و گرما طاقت از ما می گیرد اما عشق امام رضا (ع) و ائمه اطهار (ع) به ما قوت می دهد تا در این راه محکم تر از هرسال گام برداریم. رضوانی از استقبال مردم در هر روستا و شهر سخن می گوید و عنوان می کند: کمک های مردم، نان و پنیر و صبحانه ای که به ما اهدا می کنند، خرما، نذورات و پذیرایی آن هایی که نمی توانند در مشهد حضورداشته باشند عزم ما را بیشتر جزم می کند تا هرساله به دیدار آشنای همه غریبان برویم.
یک زائر دیگر که به عشق حضور در مراسم سوگواری امام رضا (ع) بهسوی مشهد درحرکت است می گوید: ایکاش تمام مشتاقان می توانستند در این روزها در مشهد باشند ولی تعداد بسیار زیاد متقاضیان موجب شده است تا همه اعضای هیئت های مذهبی نتوانند موفق به حضور در مرقد مطهر امام رضا (ع) شوند.
مسئول هیئت دیوانگان حسینی می گوید: از ۵۳ سال گذشته تاکنون هرسال در ایام سوگواری دهه آخر صفر به مرقد مطهر امام رضا (ع) مشرف میشوم. «قاسم مهرنیا» می افزاید: باوجود مشکلات فراوان به خاطر علاقه خاصی که داریم به همراه تعدادی از اعضای هیئت عازم مشهد مقدس می شوم.
وی می گوید: ما مسلمانان همهساله در ماه محرم و صفر به عشق امام حسین (ع) و امام رضا (ع) راهی کوی عشق می شویم.
وی می افزاید: تعداد زیادی از شهروندان پیاده، با خواندن دعای توسل مسیر طولانی را برای رسیدن به حرم امام رضا (ع) طی می کنند.
اما اینهمه ماجرا نیست؛ سالهایی که برف و سوز و سرمای معروف شمال خراسان آغاز میشود و بر عاشقان زیارت شلاق میتازد، عشق معنای دیگری پیدا میکند.
مویه کنان، ضجه زنان و تکبیرگویان راهی پرفرازونشیب را در سرمای سخت و سوزان زمستان طی می کنند، بی آنکه متوجه سرمای استخوان سوز آن باشند. کوه به کوه، روستا به روستا و دشت به دشت را پشت سر نهاده اند تا به «آفتاب» برسند.
آنجا که خورشیدش هنگام طلوع بر بلندای گنبدی طلایی می تابد و ازآنجا باقوت بیشتری، تمام شهر را روشنایی می بخشد. آنها از سرزمینهایی دور، کوله بار سفر بسته اند و به کوه و جاده زده اند تا بتوانند با درک سختی ها و مصائب راه، قدر آفتاب را بیشتر بدانند و در مقابل وجود چنین نعمتی، پیشانی بر خاک بنهند. آنها زمینی اند اما دلشان آسمانی است و عزم را جزم کرده اند تا پای پیاده به پابوس امام هشتم علیه السلام بروند؛ همانجایی که دل ها در کنارش آرام می گیرد.
همانجایی که مرهم دلهای بینوا و حج فقیران است، آنجایی که باید به گرداگرد حرمش چرخید و جان را فدای غریبی اش کرد.
«رضا احدی» جوان ۲۵ ساله ای که همراه یکی از کاروان های پیاده به قصد تشرف به مشهد مقدس از استان گلستان حرکت کرده اند، می گوید: به خاطر ارادت به ائمه اطهار (ع) هرسال سعی می کنم این مسیر را پیاده طی کنم.
با همان صلابتی که سفر را آغاز کرده اند، راه را ادامه می دهند؛ آسمان دانه های ریزودرشت برفش را نثار تن بی جان زمین می کند.
این مسافران هر یک به امیدی، به زیارت آقای خود می روند و هر یک حاجتی دارند. خواسته ای که جز با شفاعت امام (ع) اجابت نمی شود.
«مریم حسینی» از اعضای کاروان درباره پیاده سفر کردن به مشهد و تحمل رنج این سفر می گوید: آنقدر ائمه (ع) و بهخصوص امام رضا (ع) بر گردن ایرانیان حقدارند که گمان میکنم ارزش یک پیاده روی را داشته باشد.
برخی نیز آمده اند که فقط روی آفتاب را ببینند و حق همسایگی را بهجای بیاورند. آمده اند از فرش به عرش برسند و طریق بندگی را طی کنند. آنگاهکه سحرگاهان برای عبادت پروردگار خویش دست ها را بهسوی آسمان بلند می کردند، از او چنین روزی را می طلبیدند که توفیقی پیش آید و بتوانند با از جانمایه گذاشتن، به دیدار امامشان بشتابند.
«محمد دوست» پیرمرد ۶۵ ساله نیز با بیان اینکه پنجمین بار است که پای پیاده به زیارت امام رضا (ع) می رود، عنوان می کند: مردم در شهرها و روستاهای مسیر از ما استقبال و پذیرایی می کنند که امیدوارم اجرشان با امام حسین (ع) باشد.
طی این مسیر، خستگی نتوانسته آنها را از پای بیندازد. هر چند آن هایی که مسن تر هستند گه گاهی از این قافله عقب می مانند اما با توکل به پروردگارشان، بر خستگی ها غلبه می کنند و دوباره راه پیش میگیرند. یکی از استان سمنان آمده و دیگری اهل گنبد است. یکی جوان و دیگری کهنسال است، اما همه دل به دل هم دادهاند تا در این سفر دورودراز، همقدم باشند و غمخوار یکدیگر. یکی برای دیگری پرستار شود و آن یکی برای دیگران مرهم. در این میان، مردم هم در ایستگاه های صلواتی بین راه خوش آمدگوی گام های خسته شان هستند و با پذیرایی با چای داغ، تن سرمازده آنها را نیرویی دوباره می بخشند.
کاروانیان بهرسم آیین های گذشته، ساعتی در ایستگاه های صلواتی می ایستند تا غبار خستگی از چهره بزدایند و با گرم کردن خود و تجدیدقوا، راه سخت اما گوارای شان را ادامه دهند. در ایستگاه صلواتی اهالی روستاهایی که در طول مسیر واقعشده است، به خدمتگزاری زائران امام هشتم علیه السلام می پردازند تا آنها هم توشه ای از این ره برگیرند.
هر یک از روستاییان که برای این ایام نذری دارند به ایستگاه صلواتی می آیند و نذری شان را بین زائران امام رضا (ع) توزیع می کنند. در میان روستاییان، پیرزنی دیده می شود که با عصا خود را به کاروانیان می رساند، چندتکه نان محلی را که در تنور خانه اش پخته است در کوله بار مسافران خسته میگذارد و با چشمانی گریان، از یکایک آنها می خواهد تا شفای پسر بیمارش را از امام رضا (ع) طلب کنند.
او می گوید که مشتاق است به پابوسی امام رضا (ع) برود اما تنها تکیه گاه و عصای پیری اش که می توانست او را با خود به حرم آقا ببرد اکنون با بیماری دست و پنجه نرم می کند.
او با رسیدن به هر یک از زائران، از آنها می خواهد تا پسر بیمارش را از دعای خیر خود محروم نکنند. این را از همه آنها می خواهد و دوباره با چشمانی گریان، راه روستا را در پیش می گیرد تا برود پرستار فرزند بیمارش باشد و چشم انتظار نیم نگاهی از آفتاب هشتم!
کاروانیان نیز کمکم، وسایل خود را جمع می کنند و به عشق زیارت مولایشان راه سفر را در پیش می گیرند. طی این سفر ۹ روزه، چه التماس دعاهایی که به آنها سپرده نشد و چه نادیدنی هایی که از عشق به ضامن آهو در سر راهشان قرار نگرفت، برای همین است که اکنون پرصلابت تر از گذشته، از هر چه غیر اوست دل بریده اند و به شوق جلب رضایت معبود خویش، می خواهند قدم در آستان یکی از برگزیدگان خداوند بگذارند.
آنجا که برای حضور باید دست و دل از دنیا شست و پاک به پابوسی اش رفت و تمامقد در مقابلش تعظیم کرد. آنجا که باید در هر گوشه حرمش برای مظلومیت صاحب خانه گریست. خوش به سعادت آن هایی که از دنیا دل کنده و دل درگرو معبود سپرده اند و پای در جاده های طولانی برای دیدن امام رضا (ع) گذارده اند. درنوردیدن شهرها و روستاها و آبادی ها و سختی های راه در چشمشان آسان شده است.
آماده اند تا در سالروز سوگ امام هشتم شیعیان عزادارش باشند. می خواهند نایب الزیاره و دعاگوی همه آن هایی باشند که ملتمس دعا بوده اند. تکتک افرادی را که سفارش کرده اند، از پیرزنی که برای آنها نان آورده تا کودک خردسالی که پیشانیبند سبزی به آنها هدیه داده است و...
این عشق نه فقط در سالیان اخیر، بلکه شعله آن از سالیان دور روشن و مشتعل است و هرساله بر گرمای آن افزوده میشود.
آن سالهای دور اگرچه امکانات اندکی برای رهسپار شدن وجود داشت اما آنها عاشقتر از آن بودند که مشکلات ریزودرشت مانع راهشان شود. زمستان و تابستان نمیشناختند و در زمهریر سخت آن سالها باوجود کمبود وسایل نقلیه به هر ترتیبی که بود خود را به مشهد میرساندند تا در گوشهای از حرمش آرام گیرند.
آنها اواخر ماه صفر دیگر تاب و قرار نداشتند و میخواستند هر چه زودتر دل بکنند و بهسوی حرمش پر بکشند. چنانکه یکی از شهروندان قدیمی که از کودکی در هیئتهای عزاداری بوده است درباره خاطرات خود از آن روزها میگوید: به خاطر دارم که یکی از بزرگان شهر به نام حاج «احمد یاهوئیان» روزی تعریف میکرد که حدود ۶۰ سال قبل در مشهد بود و دید که هیئتی از اصفهان در سالروز رحلت پیامبر اکرم (ص) و شهادت امام حسن مجتبی (ع) و شهادت امام رضا (ع) به مشهد آمده بود و عزاداری میکرد، آن زمان وی بیمار بود و نذر کرد که اگر خوب شود سال بعد هیئتی را از بجنورد عازم مشهد کند که با عنایت باریتعالی سلامتیاش را بهدست آورد و از سال بعد هیئت به مشهد برد.
«قاسم مهرنیا» درباره چگونگی عزیمت هیئتهای بجنورد به مشهد برای نخستین بار بیان میکند: حدود ۶۰ سال قبل ۷ هیئت عزاداری دسته روی در بجنورد به نامهای هیئت کربلایی «اکبر خشتپز»، «علی شاه رضا»، کربلایی «اصغر»، «حریری»، کربلایی «نایب علی»، «منتظری» و هیئت «دروازه گرگان» وجود داشت که طبق گفتههای «یاهوئیان» این ۷ هیئت به نام هیئت متحده جمع و با برنامهریزیهای انجامشده راهی مشهد میشدند و در مشهد هیئت بزازهای مشهد را که در نزدیکی چهارباغ بود برای اسکان انتخاب و نشستهایی را برای عزیمت به مشهد برگزار میکردند و هیئت به سمت مشهد حرکت میکرد.
وی که در آن زمان کودکی ۱۱ ساله بود، بیان میکند: نخستین سالی که هیئتها بهسوی مشهد عزیمت کردند نتوانستم با آنها به مشهد بروم اما از سالهای بعد تاکنون در این هیئتها و عزیمتها شرکت کردهام. وی ادامه میدهد: پس از آنکه چندین سال هیئتهای عزاداری به مشهد رفتند، تصمیم گرفته شد تا اقامتگاهی در مکان فعلی حسینیه بجنوردیها ساخته شود که این مکان در ابتدا به صورت انباری بود و سپس با مرور زمان با کمکهای مردمی آن را ساختند و متولیان آن حاج «احمد یاهوئیان» و سرپرستهای ۷ هیئت عزاداری بودند که بیشتر آنها فوت کردهاند و اکنون فرزندانشان متولی این برنامه هستند.
وی بیان میکند: آن زمان هر فردی از هیئت که میخواست به مشهد عزیمت کند، ۲۵ تومان به هیئت پرداخت میکرد و در قبال آن به وی کارتی داده میشد و شرکتهای اتوبوسرانی هم اتوبوسهای خود را بهطور رایگان در اختیار هیئتها قرا میدادند تا این حسینیه پا بگیرد و با دریافت همین مبلغ و کمکهای مردمی بهتدریج حسینیه بجنوردیها ساخته شد.
وی میافزاید: حدود ۵ یا ۶ سال پس از عزیمت همه ساله هیئتهای عزاداری به مشهد، به دلیل کثرت این هیئتها، هیئت «چهارده معصوم (ع)» از این هیئت متحده جدا شد و بهطور مستقل حرکت کرد و ازآنپس شاهد حرکت ۲ هیئت منسجم متحده حسینی و چهارده معصوم (ع) از بجنورد به مشهد هستیم که به پابوس امام رضا (ع) پشت پنجره فولاد میرفتند.
به گفته وی، سال چهارم یا پنجم عزیمت هیئتها به مشهد بود که از سوی آستان قدس رضوی پرچم آستانه به هیئت بجنورد اهدا شد. وی با اشاره به اینکه زمانی که هیئتهای عزاداری از بجنورد به مشهد میرسیدند با استقبال گسترده مردم در مشهد رو به رو میشدند، خاطرنشان میکند: بجنوردیهای مقیم مشهد در آن زمان به استقبال این هیئتها میآمدند، سپس به زیارت حرم امام رضا (ع) میرفتند و بعد در حسینیه اقامت میکردند. چندین سال به همین منوال گذشت تا اینکه هیئتهای زیادی اکنون به مشهد عزیمت میکنند چنانکه در حال حاضر فقط از شهر بجنورد بیش از ۸۰ هیئت عازم مشهد میشود.
به گفته وی، طبق سنت بجنوردیها پذیرایی از این هیئتهای مذهبی و مهمانانی که از مشهد دعوت میشدند با حلیم بود. آن سالها بعد از عزاداری دهه محرم دورهها و نشستهایمان قطع نمیشد و برنامهریزی برای رفتن به مشهد در روزهای پایانی ماه صفر انجام میشد و ازآنجایی که در آن زمان وسایل و امکانات زیادی در حسینیه بجنوردیها در مشهد نبود از چند روز قبل از شهادت امام رضا (ع) وسایل موردنیاز برای پختوپز مانند دیگ و بلندگوهای هیئت و گاری را به کامیونی باز میزدند و به مشهد میفرستادند و روز بعد خود به سمت مشهد حرکت میکردند.
مدیر حسینیه بجنوردیها هم که از کودکی با بزرگتر ها با هیئت به مشهد میرفته است، بیان میکند: آن زمان هیئتها در خیابان طالقانی مقابل حسینیه جاجرمیها جمع میشدند و حدود ۲۰ تا ۳۰ اتوبوس ازآنجا به سمت مشهد حرکت میکردند. «نعمت ا… پورطیبی» ادامه میدهد: اتوبوس به هر شهری که میرسید مردم آن شهر به استقبال هیئت میآمدند. مردم شهرهایی مانند شیروان، قوچان و مشهد به استقبال میآمدند و هیئت بجنورد برای آنها شناختهشده بود چنانکه هیئت بجنوردیها از قدیم تاکنون عظیمترین هیئت عزاداری در کشور است بهطوری که در بیشتر کوچه و خیابانهای اطراف حرم، هیئتهای مختلف بجنوردی حضور دارند.
وی بیان میکند: بجنوردیها آنقدر عاشق آقا علی ابن موسی الرضا (ع) هستند که هر جای مشهد را که نگاه میکنیم هیئتهای عزاداری بجنوردیها حضور دارند. وی میافزاید: بزرگان هیئت متحده فوت کردهاند و تقریباً کوچکترین عضو هیئت هستم.
در سنوات گذشته، «تاتاری» ها همه هیئتهای عزاداری را که تحت عنوان یک هیئت متحده بودند دعوت میکردند تا از مقابل منزل آنها در کوچه جاجرمی پس از صرف صبحانه عزیمت کنند.
وی بیان میکند: همه هیئتها در زمان قدیم یکی بودند و در قالب ۲۵ تا ۳۰ اتوبوس حرکت میکردند و در حال حاضر تعداد هیئتها و عاشقان امام رضا (ع) روزبهروز بیشتر میشود. در زمان قدیم که هیئت به مشهد میرفت مکانی برای اسکان نداشتیم و حسینیهای به نام «بزازان» در بازار سرپوشیده مشهد بود که بزرگانی مانند مرحوم حاج «احمد یاهوئیان»، «معظمی» و «دانش» آنجا را مهیا کرده بودند و همه به آنجا میرفتیم.
وی با ذکر خاطرهای بیان میکند: به خاطر دارم در یکی از شبهایی که در حسینیه «بزازان» اقامت داشتیم باران و تگرگ شدیدی بارید و چون تگرگها بسیار بزرگ بود سقف شیروانی حسینیه را سوراخ کرد که مجبور شدیم همه فرشهای حسینیه را جمع کنیم و جا برای نشستن نبود و پس از پایان باران همه به سمت حرم برای شکرگزاری رفتیم.
وی بیان میکند: یک روز برای ادغام همه هیئتها مقابل هیئت «بزازان» میآمدند و از آنجا رهسپار حرم میشدند و اکنون نیز بهتبع آن سالها این رسم و اتحاد وجود دارد که همه هیئتهای عزاداری بجنورد به حسینیه بجنوردیها میروند و از آنجا عازم حرم میشوند.
این خاطرات سالیان طولانی نشان میدهد که برای رسیدن به چنین حرم امنی، حاضرند همه از دلوجان مایه بگذارند. خارهای راه، سرمای سوزناک و تاول سرباز کرده زخم ها دیگر نمی تواند جلودارشان باشد. آمده اند که بروند. یکی از همین نزدیکی ها، دیگری از شهرهای همجوار و آنیکی از استانی دیگر تا اینجا با پای پیاده آمده اند بی آنکه خم به ابرو بیاورند.
سالهای اخیر اهل تسنن هم به این جماعت زوار افزودهشدهاند بهنحویکه کاروانی ویژه را به خود اختصاص داده و با حضور بزرگان خود در ایام سالروز شهادت امام غریب در مشهدالرضا حاضر میشوند و در اقامه عزای هشتمین اختر تابناک امامت و ولایت شریک باشند.
انتهای پیام/ی